اخلاق دینی (کلام جدید)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
رابطه بین
اخلاق و دین از جمله مهمترین موضوعات مطرح در حوزه مسائل
کلام جدید میباشد. در مقابل دیدگاه سنّتی
و رایج که
اخلاق را برآمده از
دین و دین را مهمترین پشتوانه
اخلاق معرفی میکند، در مغرب زمین، نظریاتی مبنی بر جدایی
دین از
اخلاق و مبتنی نبودن
اخلاق بر آموزههای
دینی مطرح گشته است.
اتخاذ رویکرد سکولار به
اخلاق که از
دوره رنسانس مطرح شده بود، از اوائل قرن بیستم نمود بیشتری یافت. روند سکولاره کردن
اخلاق در ابتدا حامی این دیدگاه بود که
اخلاق بدون پشتوانه
دین هم میتواند تنظیم کننده رفتار انسانی
و تعامل وی با دیگران باشد، امّا در روند تاریخی این دیدگاه گفته شد که اساساً
دین برای
اخلاق مضر است
و نباید
اخلاق را بر
دین استوار کرد.
تمایز اساسی بین تقریر فلاسفه
اخلاق غرب از
اخلاق دینی با بیان فیلسوفان
اخلاق مسلمان این است که به جای بهره بردن از وحی
و کتاب مقدس از تجارب
دینی استفاده میشود؛ انسانها بدون واسطه
کلیسا و حتی پیامبران میتوانند با تجارب شخصی
و عرفانی خود با خدا ارتباط یابند
و ایمان به جای استوار شدن بر پایههای عقلانی بر نوعی شورمندی، خطر کردن
و تصمیمگیری بدون تعقل مبتنی شده است.
تا قبل از قرن چهارم میلادی،
مسیحیت بر تمام تمدن غربی سیطره یافت. این گستردگی فرهنگی نیاز به مجموعهای معقول از
اخلاق و متافیزیک را ضروری ساخت.
آگوستین در آثار خود از جمله «شهر خدا»
و «اعترافات» ترکیبی از
اخلاق رواقی،
فلسفه نوافلاطونی و اصول عقاید مسیحی
و یهودی را ارائه نمود
و دستورات مسیحی پایههای نظام
اخلاقی غرب را تشکیل داد.
بیشتر نظریات ارزشی
و اخلاقی از تعالیم
کتاب مقدس اخذ شده بود. در
قرون وسطی غلبه تعالیم مسیحی، استحاله ارزشهای مکاتب دنیوی
و وارستگی از لذات
و تعلقات دنیوی مهمترین شاخصههای مکاتب
اخلاقی بود.
اما عملکرد ریاکارانه
و منافقانه سران کلیسا، بیتوجهی به لذات دنیوی، فقدان یک متن وحیانی تحریف ناشده
و نبود قوانین اجتماعی جامع در مسیحیت سبب بیاعتمادی به
دین در پیریزی نظام
اخلاقی شد
و متفکران عصر
رنسانس سعی در تدوین
اخلاقی بیارتباط با
دین داشتند
و اخلاق سکولار شکل گرفت. لکن باید توجه داشت انتقادات مذکور تنها به
اخلاق مسیحی وارد است
و موجب سلب اعتبار از
اخلاق اسلامی که بر اساس
وحی تحریف ناشده تدوین شده نمیگردد.
در
اخلاق دینی اعتقاد بر این است که
عقل و فطرت انسان گرچه توان فهم کلیات
و اصول
اخلاقی را دارد اما برای تعیین مصادیق
و جزییات آن نیازمند راهنمایی
دین و وحی است که بر نیازهای فرد
و جامعه اشراف داشته
و از آنچه سعادت دنیوی
و اخروی انسان را فراهم میکند آگاه است. عقل تمام انسانها به خوبی
عدالت حکم می کند اما در اینکه مصادیق این عدالت در جوامع
و شرایط مختلف چیست اختلاف نظر بسیار است
و این خود دلیلی بر ناتوانی عقل در تعیین مصادیق است.
عقل عملی یا وجدان گرچه منبع الهی برای فهم خوبیها
و بدیهاست اما در عقل عملی نیز مانند
عقل نظری خطا رخ میدهد. وجدان انسان بسیاری مواقع فریب خورده
و قضاوت صحیحی نمیکند. با تکرار بدیها
و زشتیها رنگ باخته
و حساسیت اولیه خود را از دست میدهد
و حتی در اثر استمرار زشتی ارزشها را ضد ارزش تلقی میکند.
از سوی دیگر عقل انسان خود متواضعانه میپذیرد که نسبت به جزییات
معاد و سرنوشت ابدی انسانها احاطه ندارد
و تنها منبع شناخت در این موضوع وحیای است که مصون از خطا
و تحریف باشد. بنابراین بدون استفاده از وحی پی ریزی
اخلاق که هدف اصلی آن تامین سعادت دنیا
و آخرت انسانهاست امکان پذیر نیست.
ممکن است اشکال شود
اخلاق دینی در بوته عمل تجربه مفیدی از خود نشان نداده
و در بسیاری از جوامع
دینی نیز شاهد رفتارهای ضداخلاقی
و ناشایست هستیم. اما باید به چند نکته توجه داشت:
اولا: تنها جوامع
دینی که
اخلاق دینی در آنها حاکم است چنین مشکلاتی ندارند، بسیاری از جوامع سکولار نیز از بی بندوباری
و رفتارهای ضداخلاقی رنج میبرند.
ثانیا: عدم التزام به
اخلاق در جوامع
دینی تنها معلول حاکمیت
اخلاق دینی و دال بر ناکارآمدی آن نیست. بلکه مجموعه عواملی در آن تاثیر دارند از جمله:
فقدان شان اجتماعی
و حقوقی برای
اخلاق، نگاه تک بعدی به
دین، نگاه تکریمآمیز نداشتن به
علم اخلاق، حاکمیت
علم سکولار و تاثیرات آن در بسیاری از محافل دانشگاهی، بحران
سنت و مدرنیته در کشورها
و به دنبال آن بحران هویت در جوامع سنتی که بیتوجهی به مبانی
اخلاق دینی را درپی دارد.
همچنین برخی پنداشتهاند
اخلاق سکولار به علت دارا بودن مبانی اومانیستی، حقمدار
و ناظر به حقوق انسانها است در حالی که
اخلاق دینی همواره از تکالیف انسانها در برابر
خداوند سخن میگوید
و به حقوق ایشان توجه ندارد.
لکن باید دانست:
اولا: حقوق هیچگاه از تکالیف جدا نشده
و اساسا حقوق بدون تکالیف تحقق پذیر نیستند.
ثانیا: تکالیف اسلام مبتنی بر توجه به مصالح
و مفاسد واقعی انسانها است. قوانین
اخلاق اسلامی هماهنگ با فطرت انسانی
و ناظر به نیازهای اصلی اوست
و یکی از مهمترین حقوق او یعنی حقِ تعالی
و رشد معنوی را تامین میکند. در میان حقوق فردی
و اجتماعی انسان هیچ حقی مهمتر از حق صعود ملکوتی او
و رسیدن به مرتبه
خلافت الهی نیست که با سرنوشت جاودانه او مرتبط است. برای تحقق این هدف نیاز به یک سری برنامههای
اخلاقی است که
اخلاق دینی عهده دار بیان آن است. از اینرو هیچ تکلیفی گزاف
و بدون در نظر گرفتن مبانی هستی شناختی
و حقوقی وضع نمیشود.
ثالثا: بخش عمدهای از
فقه و اخلاق اسلامی در کنار توجه به تکالیف، به حقوق افراد اختصاص دارد.
مسائل
اخلاقی قرآن در چهار محور اصلی است: مسائل مرتبط با خدا مانند
خضوع و شکر منعم، مسائل مرتبط با مردم مانند تواضع
و فداکاری، مسائل مرتبط با خود انسان مانند پاکسازی قلب، مسائل مرتبط با محیط زیست مانند عدم
اسراف و تخریب. که این نشان از جامعیت
اخلاق دینی اسلامی است.
امروزه بسیاری از فیلسوفان
اخلاق در غرب نیز به
اخلاق دینی گرایش دارند که البته تقریر ایشان از
اخلاق دینی با بیان فیلسوفان
اخلاق مسلمان
و فلسفه
اخلاق قرون وسطی تفاوتهای جدی دارد. زیرا به جای بهره بردن از الهیات قدیم
و کتاب مقدس از تجارب
دینی استفاده میشود. انسانها بدون واسطه
کلیسا و حتی پیامبران میتوانند با تجارب شخصی
و عرفانی خود با خدا ارتباط یابند
و ایمان به جای استوار شدن بر پایههای عقلانی بر نوعی شورمندی، خطر کردن
و تصمیمگیری بدون تعقل مبتنی شده است.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اخلاق دینی»، تاریخ بازیابی:۱۳۹۸/۳/۲۶.