احکام القرآن (جصاص)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
احمد بن علی رازی مشهور به
جصاص فقیه،
محدّث و مفسر بزرگ حنفی
قرن چهارم است، وی در زمان حیاتش، امام
مذهب حنفی بود. از جمله تالیفات فراوان
جصاص، احکام القرآن است که آن را بر اساس مبانی مذهب
ابوحنیفه نوشت و از مهمترین کتب مدون در این موضوع بهشمار میرود و شاید مفصلترین آنها باشد.
جصاص به صورت گسترده به جوانب مختلف معانی آیات الاحکام پرداخته و به نظر میرسد دور از
تعصب و گرایش مذهبی، جوانب قضایا را بررسی کرده است. البته برخی نیز اشکالاتی بر وی گرفتهاند.
ابوبکر احمد بن علی رازی مشهور به
جصاص (متوفای ۳۷۰) است. او در زمان حیاتش، امام
مذهب حنفی بود و ریاست مذهب به او منتهی میشد. وی صاحب تالیفات فراوانی است.
از جمله تالیفات
جصاص، احکام القرآن است که آن را بر اساس مبانی مذهب
ابوحنیفه نوشت و از مهمترین کتب مدون در این موضوع بهشمار میرود و شاید مفصلترین آنها باشد.
او در این کتاب به صورت گسترده به جوانب مختلف معانی آیات الاحکام پرداخته و به دور از
تعصب و گرایش مذهبی در بسیاری از مطالبی که نوشته است، آزادانه تمام جوانب قضایا را بررسی کرده است؛ گرچه استاد ذهبی او را به تعصب نسبت به مذهب حنفی و تلاش در جهت تخطئه سایر مذاهب متهم کرده است ولی ما در وی غرضورزی و تعصب ناروا نیافتیم؛ بلکه مطلوب وی بیان حقیقت است آنگونه که خود تشخیص داده است. مثلا در آیه «ثم اتموا الصیام الی اللیل؛
سپس
روزه را تا شب به اتمام رسانید.» میکوشد تا آیه را دلیل بر آن بگیرد که حتی کسی که روزه استحبابی گرفته است لزوما باید آن را به اتمام برساند.
محمدحسین ذهبی از استادان
دانشگاه الازهر مصر و صاحب کتاب
التفسیر و المفسرون اشکالاتی بر کتاب احکام القرآن
جصاص کرده است:
ذهبی این نظر را دلیل بر تعصب وی در جانبداری از رای ابوحنیفه در این مورد دانسته است؛
ولی تعصبی در کار نیست چون ظاهر آیه چنین میرساند.
مالکی هم بر همین عقیده است ولی
شافعی و احمد آن را
مستحب شمردهاند.
اختلاف درباره قضای روزه استحبابی (بدون عذر موجه) ناشی از اختلاف احادیث وارده است.
جصاص با استناد به اطلاق ظاهر آیه، قضا را ترجیح داده است بدون آنکه زورگویی کرده باشد؛ زیرا به ظاهر دلیل استناد کرده است. از این گذشته، با توجه به گرایش مالک به وجوب قضای روزه استحبابی، دلیلی بر تعصب
جصاص نسبت به ابوحنیفه دیده نمیشود. از نظر فقهای امامیه هم، روزهدار (در
روزه مستحب) تا قبل از ظهر اختیار دارد روزه خود را ادامه دهد یا بشکند؛ ولی بعد از ظهر، شکستن روزه بر وی
مکروه است.
بنا به گفته ذهبی،
جصاص هنگامی که به بیان این آیه میپردازد «و اذا طلقتم النساء فبلغن اجهلن فلا تعضلوهن ان ینکحن ازواجهن؛
و چون زنان را
طلاق دادید و
عده خود را به پایان رساندند، آنان را از
ازدواج با همسران (سابق) خود جلوگیری مکنید.» و وجوه مختلف میکوشد از این آیه استدلال کند که زن میتواند بدون حضور ولی یا اذن او به عقد دیگری درآید.
این نیز دریافتی لطیف از آیه کریمه است که شاید دیگران از آن غفلت کردهاند. علاوه بر اینکه مساله اجازه ولی تنها در مورد دوشیزگان بکر است و رای مشهور بر آن است که شرطی در کار نیست؛ گرچه استجازه اولی است.
ذهبی در خصوص این آیه «و آتوا الیتامی اموالهم و لا تتبدلوا الخبیث بالطیب؛
و اموال یتیمان را به آنان (باز) دهید و (مال) پاک را با ناپاک عوض نکنید.» و همچنین آیه «و ابتلوا الیتامی حتی اذا بلغوا النکاح فان آنستم منهم رشدا فادفعوا الیهم اموالهم؛
و یتیمان را بیازمایید تا وقتی به (سن) زناشویی برسند؛ پس اگر در ایشان رشدی یافتید، اموالشان را به آنان باز گردانید.» نیز میگوید: متوجه میشویم که وی (
جصاص) میکوشد از مجموع دو آیه، دلیلی برای مذهب ابوحنیفه بیابد؛ زیرا ابوحنیفه گفته است که پرداخت اموال یتیم هنگامی که به سن ۲۵ سالگی برسد (هر چند به بلوغ عقلی نرسیده باشد)
واجب است.
آری در اینجا نوعی سستی و ضعف نشان داده است؛ زیرا او به اطلاق آیه اول تمسک کرده و آیه را بر ما بعد این سن حمل نموده است؛ چون فقها متفقا شرط پرداخت اموال را قبل از این سن، بلوغ عقلی دانستهاند؛ در نتیجه کسی که به این سن نرسیده است مادام که رشد عقلی در وی مشاهده نشود اموالش به وی پرداخت نمیشود؛ ولی اگر به این سن رسید بدون هیچ مانعی اموالش به وی داده میشود. این نتیجهای است که از جمع دو آیه به دست میآید.
این نوعی مغالطه در استدلال است؛ زیرا او ظاهر آیه را بدون هیچ دلیلی بر بخشی از وجوه آن حمل نموده است در حالی که اطلاق آیه اول باید به وسیله آیه دومی مقید شود و آنطور که
جصاص پنداشته است
حمل مطلق بر مقید، ابطال مطلق نیست.
ایرادی که ذهبی بر
جصاص گرفته است؛ تاختن او بر مخالفانش است؛ بهطوری که عفت کلام را نسبت به آنان رعایت نمیکند. وی میگوید:
جصاص به رغم تعصب بر مذهب و استبداد رای در
تفسیر، نسبت به
امام شافعی و ائمه سایر مذاهب عفت زبان ندارد و فراوان میبینیم که شافعی و مخالفان حنفیه را با عبارات تندی که شایسته کسانی چون او نیست مورد حمله قرار میدهد؛ مثلا هنگامی که به آیه مربوط به زنانی که ازدواج با آنان حرام است میرسد، اختلاف میان
حنفیه و
شافعیه را در مورد حکم کسی که با زنی
زنا کرده است بیان میکند و میگوید: آیا آن مرد زناکار میتواند با دختر آن زن ازدواج کند یا نه؟ شافعی استدلال کرده که عمل حرام، حلالی را حرام نمیکند. سپس از مناظرهاش با سوال کننده چنین یاد میکند: شخص سائل میپرسد: چگونه دختر همسر حرام است اما دختر زنی که مورد زنا واقع شده حرام نیست؟ و شافعی به او جواب میدهد که آن حلال است و این حرام؛ و چیزی در مورد تفاوت این دو بیان نمیکند.
جصاص سپس میگوید: معلوم شد که آنچه شافعی گفته کلام بیهودهای است و حکمی که در جواب سوال داده معنا و مفهومی ندارد. سپس میگوید: گمان نمیکردم کسی که با خصم
مناظره میکند در مقام احتجاج، به حدی از افلاس برسد که به رغم بی خردی و نادانی سائل به چنین دلیلی تمسک جوید.
این سخن، اهانت به موقعیت شافعی است.
بدون شک استدلال شافعی در اینجا ضعیف است؛ چون بسیاری از محرمات موجب میگردند حلال، حرام شود؛ مانند
لواط که خواهر و مادر و دختر او را بر شخص لواطکار حرام میکند و مانند عقد زن در حال عده و نزدیکی با او و یا زنا با زن شوهردار. حدیث الحرام لا یحرم الحلال در مورد کسی است که زنی بر او حلال شده سپس با مادر و یا خواهر آن زن زنا کند
و این حدیث به حلال سابق نظر دارد؛ یعنی حلال فعلی نه حلال شانی؛ و جای شگفتی است که شافعی در اینجا قیاس مع الفارق نموده است.
ذهبی همچنین نسبت به تمایل
جصاص به
اعتزال و حمله وی به
معاویه اعتراض کرده است؛ به این دلیل که امکان رؤیت حق تعالی را نفی کرده و اخبار مربوط به رؤیت را (بر فرض صحت) حمل بر
علم الیقین کرده است، او را متمایل به اعتزال دانستهاند؛
در حالی که از کمال فضل و دانش اوست که
عقل را بر
نقل حاکم ساخته است. اما بدبینی او نسبت به معاویه دلیل بر ثباب عقیده و صلابت و استواری بینش اوست؛ زیرا معاویه، بر امام زمانش شورید؛ پس بر همه مسلمانان واجب بود که به مخالفت با او برخیزند و علاوه بر مخالفت زبانی، علیه او دست به شمشیر ببرند. سکوت گروهی از گذشتگان در برابر او نیز دورویی پلیدی محسوب میشود.
ذهبی میگوید: ملاحظه میکنیم که
جصاص علیه معاویه اظهار
خشم و نفرت مینماید و آن را در تفسیر خود هم تاثیر میدهد؛ مثلا هنگام تفسیر آیه «اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر. الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق... الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلاة و آتوا الزکاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله
عاقبة الامور؛
به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل شده، رخصت داده شده است، چرا که مورد
ظلم قرار گرفتهاند و البته خدا بر پیروزی آنان سخت تواناست. همان کسانی که بنا حق از خانههایشان بیرون رانده شدند ... همان کسانی که چون در زمین به آنان توانایی دهیم،
نماز برپا میدارند و
زکات میدهند و به کارهای پسندیده وا میدارند و از کارهای ناپسند باز میدارند؛ و فرجام همه کارها از آن خداست.» میگوید: این صفت خلفای راشدین است؟ خداوند آنان را در زمین قدرت بخشید و دلیل واضح بر صحت امامت آنان است؛ زیرا
خداوند خبر داده است که آنان وقتی در زمین قدرت بیابند
احکام الهی را اقامه میکنند و از نواهی و منکرات جلوگیری میکنند و معاویه در این گروه نیست؛ زیرا خداوند آنان را به صفت مهاجر بودن وصف کرده است و معاویه جزو مهاجرین نیست بلکه از طُلَقاست.
(
طُلَقا، به کسانی گفته میشود که تا آخرین لحظه با
اسلام ستیز کردند و به ناچار پس از
فتح مکه تسلیم شدند و
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر آنان منت نهاد و آنان را آزاد ساخت.
ابوسفیان و فرزندانش از این گروهند.)
نیز در توضیح آیه «وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض؛
خدا به کسانی از شما که
ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که حتما آنان را در این سرزمین جانشین (خود) قرار دهد.» میگوید: در این آیه دلالت واضح و آشکار بر امامت خلفای اربعه است؛ زیرا خداوند آنان را در زمین به خلافت رساند و همانطور که وعده داد به آنان قدرت و حکومت بخشید؛ ولی معاویه جزو این گروه نیست؛ زیرا هنوز
ایمان نیاورده بود که این آیه نازل شد.
همچنین درباره آیه «و ان طائفتان من المومنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احداهما علی الاخری فقاتلوا التی تبغی حتی تفی ء الی امر الله؛
و اگر دو طائفه از مومنان با هم بجنگند، میان آن دو را اصلاح کنید، و اگر (باز) یکی از آن دو بر دیگری تعدی کرد با آنکه تعدی میکند بجنگند تا به فرمان خدا باز گردد.» میبینیم که
علی (علیهالسلام) را در جنگ محق میداند؛ زیرا بزرگان صحابه و اصحاب بدر که جایگاه و منزلت آنان کاملا مشخص است در صف اویند؛ در حالی که معاویه (طبق حدیثی که
عمار یاسر آن را روایت کرده است) جزو فئه باغیه (گروه طغیانگر) است و حتی خود معاویه هم آن حدیث را انکار نکرد بلکه در صدد تاویل آن برآمد.
ذهبی میگوید: او (
جصاص) علی را بر حق، اما معاویه و کسانی را که با او بودند و همه افرادی را که علیه علی خروج نمودند، طغیانگر میداند.
ذهبی همچنین میگوید: بهتر این بود که
جصاص از حمله به معاویه که صحابی پیامبر بود دست برمیداشت و کار او را به خداوند واگذار میکرد و اینچنین، آیاتی را مطابق امیال و
هوی و
هوس خود
تاویل نمیکرد.
شاید نحوست دفاع از معاویه بود که دامنگیر ذهبی شد و او را به پرتگاه
ضلالت و گمراهی کشانید. او در پایان هم به بدترین وجهی به قتل رسید. (او در اواخر عمرش در سازش با دشمنان اسلام با حکومت مصر همساز شد و به همین علت توسط جوانان غیور ملت مصر که از حریم اسلام دفاع میکردند به قتل رسید. این واقعه در
شعبان سال ۱۳۹۷ ق/ ۱۳۵۶ش/ ۱۹۷۷م رخ داد.)
معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۲۳۱-۲۳۶.