• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

احمد کافی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



kafi
احمد کافی (متولد ۱۳۱۵ ش، مشهد- درگذشته ۱۳۵۷ ش، چناران) خطیب و واعظ شهیر بود. برخی از خدمات اجتماعی ایشان عبارتند از: تأسیس مهدیّه، کمک به نیازمندان، ساخت درمانگاه و ایجاد صندوق قرض‌الحسنه. کافی از ارادتمندان به امام خمینی بود و بارها به خاطر سخنرانی‌های خود، زندانی و یا تبعید شد. سرانجام مرحوم کافی، در چند کیلومتری مشهد در اثر یک تصادف، دار فانی را وداع گفت.



حجت‌الاسلام‌والمسلمین حاج احمد کافی در سال ۱۳۱۵ شمسی در مشهد، در خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود. پدرش مرحوم میرزا محمد کافی، فرزند حاج میرزا احمد کافی یزدی، از علما و روحانیون پرهیزکار و وارسته بود. احمد در سال ۱۳۲۱ در شش‌سالگی وارد دبستان شد. از ده‌سالگی محضر استاد حاج میرزا احمد کافی یزدی، به تحصیل علوم دینی پرداخت و در این مسیر بسیار کوشا بود.
وی پس از دو سال وارد مدرسه علوم دینی مشهد شد و در هجده‌سالگی، همراه با جدش برای ادامه تحصیل حوزوی به نجف رفت و از محضر علمایی چون آیتالله خویی، آیتالله سیداسدالله مدنی تبریزی و آیتالله حسین راستی کاشانی به تحصیل پرداخت.
وی از آغاز با محبت اهل‌بیت (علیه‌السّلام) پرورش یافته بود. علاقه بسیاری به حضور در مجالس امام حسین داشت. همین علاقه در پی‌ریزی شخصیت او تأثیر بسیار داشت و از او خطیبی توانا و مشهور و مؤثر ساخت. وی پس از مدتی، از طرف آیتالله مدنی، مأمور به خواندن دعای کمیل در صحن امام حسین (علیه‌السّلام) و دعای ندبه در مدرسه سید شد.


مرحوم کافی، پس از مدتی تحصیل علوم دینی در نجف، به سبب وضعیت بد پدر و کمک به خانواده، مجبور به بازگشت به قم شد. او برخلاف میل خود که خواهان بازگشت به نجف بود. سه سال در قم به ادامه تحصیل و در کنار آن، به منبر و موعظه مردم پرداخت. او بارها به خاطر سخنرانی محرم خود و موعظه مردم، زندانی یا تبعید شد.


وی در سال ۱۳۴۲ به خاطر درخواست‌های مکرر مردم تهران و نیاز شدید آن شهر به تبلیغ دین و روشنگری در برابر رفتارهای فاسد رژیم شاه، به آنجا رفت و همزمان با سخنرانی‌های مذهبی در مسجد، در منزل خود نیز جلسات آموزش قرآن و تعلیم کودکان و نوجوانان و نیز مراسم دعای کمیل و ندبه را تشکیل داد. در ۲۳ سالگی با فرزند مرحوم آیتالله سیدحسین شاهرودی که از علمای مشهد بود، ازدواج کرد. ثمره این ازدواج هفت فرزند است.


از جمله خدمات اجتماعی ایشان تأسیس مهدیّه، کمک به نیازمندان، ساخت درمانگاه، ایجاد صندوق قرض‌الحسنه و خدمات در تبعید بود.

۴.۱ - ساخت مهدیه

استقبال گسترده مردم از جلسات سخنرانی مرحوم کافی و مراسم دعای کمیل و ندبه، باعث شد که وی ساخت مهدیه را پیشنهاد کند. او با فروش منزل خود و کمک چهار تن از بازاریان خوشنام تهران و نیز عده بسیاری مردم، در سال ۱۳۴۸ قطعه زمین چهار هزار متری در خیابان ولی‌عصر تهران، با نام مهدیه خریداری کرد که ساختمان اولیه آن پانزده هزار نفر را در خود جای می‌داد.

۴.۲ - کمک به نیازمندان

وی به شیوه‌های گوناگون به خانواده‌های بی‌سرپرست و محروم کمک می‌کرد. صدها خانواده بی‌بضاعت را تحت نظر خویش داشت. لوله‌کشی آب برای ده‌ها خانواده، تأمین هدایایی چون کفش و لباس و... برای بی‌بضاعتان از جمله خدمات ایشان است، که بعدها به همین دلیل به عنوان کمک به خانواده خرابکاران و مخالفان شاه، دستگیر شد. پس از آزادی از زندان، که تا سه ماه طول کشید، ساواک علاوه بر تعطیل همه برنامه‌های مهدیه، وی را برای یک سال به ایلام تبعید کرد.

۴.۳ - ساخت درمانگاه

این واحد درمانی که در داخل ساختمان مهدیه بنا شده بود، داروهایی را که خود مردم به آنجا می‌آوردند، که حتی بعضاً بسیار کمیاب بودند، به رایگان در اختیار نیازمندان قرار می‌داد.

۴.۴ - ایجاد صندوق قرض‌الحسنه

بنای نخستین این صندوق در واپسین روزهای عمر مرحوم کافی گذارده شد. اما فعالیت اصلی آن، چندی پس از رحلت وی آغاز شد.

۴.۵ - خدمات در تبعید

تأسیس حوزه علمیه، ساخت مسجد، مدرسه و حمام در ایلام، ساخت و بازسازی چندین حمام، مدرسه و مسجد در دیگر شهرهای استان ایلام، و روستاهای اطراف از جمله خدمات وی در زمان تبعید است. وی در شهرهای مختلف، بنای ۷۲ مهدیه را با کمک اهالی پی‌ریزی کرد.
او حتی در عربستان سعودی نیز، که هر سال برای حج به آنجا می‌رفت، فعالیت داشت؛ احداث بناهای مختلف مسجد، مدرسه و چاه‌های آب از جمله موارد است.


شیخ احمد کافی از جمله مبارزانی بود که در راه سقوط رژیم پهلوی بدون تقیه فعالیت کرد اما عمر او کوتاه‌تر از آن بود که به ثمر نشستن انقلاب اسلامی را درک کند. با این حال همه رنج و محنت‌های انقلابیون همچون زندان و تبعید را در کارنامه مبارزاتی خود داشت. به روایت اسناد ساواک نخستین فعالیت ثبت شده شیخ احمد کافی در ۱۴ اسفند ۱۳۴۱ در جریان مخالفت با لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی بود که در خانه آیتالله‌ سیدحسن قمی در مشهد، در مخالفت با این لایحه سخنرانی کرد. این اولین فعالیت مصادف با اولین بازداشت و زندان این مبارز سیاسی نیز شد.
[۱] میمونه، علیرضا، شرحی بر زندگی کافی: شهید نیمه شعبان، ص۳۴، بی‌جا، نشر شاهنده، ۱۳۸۷.
استبداد شاه، مرحوم کافی را در عمق بخشیدن به مبارزه خود سرسخت‌تر کرد و این بار نوک پیکان حملات وی در ضدیت با رژیم به سوی شاه بود. همزمان با حمله عاملین شاه به مدرسه فیضیه قم در دوم فروردین ۱۳۴۲، کافی دوباره در منزل آیتالله قمی بر منبر رفت و این بار شخص شاه را مورد حمله قرار داد که «تو چرا ای پادشاه اختیار خودت را به دست اجنبی داده‌ای، یعنی به دست آمریکایی‌ها». دیری نگذشت که کمیسیون امنیت استان حکم بازداشت این خطیب را صادر کرد و چنین شد که کافی مدتی به زندگی مخفیانه روی آورد.
[۲] معادیخواه، محمدرضا، زندگینامه عاشق دلباخته امام زمان (عج) شیخ احمد کافی، ص۵۱، قم، طلیعه نور، ۱۳۷۹.


مرحوم کافی از حامیان اصلی امام خمینی (رحمه‌الله‌علیه) در مبارزه با رژیم حاکم بود. بنا به گفته‌های محسن کافی، فرزند آن مرحوم، نامه‌هایی از نجف از سوی امام (رحمه‌الله‌علیه) برای ایشان فرستاده می‌شد که این نامه‌ها در کتاب "یاران امام" آورده شده است. وی در جریان دستگیری و بازداشت امام خمینی در سال ۱۳۴۲ به شدت فعال بود و در موارد متعددی در اقامتگاه آیتالله میلانی در تهران، از جمله در ۲۰ تیر همان سال در اعتراض به این اقدام رژیم سخنرانی کرد. مرحوم کافی به همراه جمعی از منبری‌های خراسان اعلامیه‌ای در حمایت از امام خمینی (رحمه‌الله‌علیه) منتشر کرد. همچنین در یکی از سخنرانی‌های خود امام خمینی را بزرگ مرجع شیعه، افتخار اسلام و اهلیت و مایه افتخار روحانیت معرفی کرد. وی همچنین همسو با امام در مخالفت با انتخابات فرمایشی مجلس سخنانی ایراد کرد که «عده‌ای به خاطر یک نهار و مبلغی پول به پای صندوق می‌روند و سرنوشت و ایمان خود را از دست می‌دهند. بدانید خدا در همه حال ناظر اعمال ما است. این عده نه اجر دنیوی دارند و نه اجر اخروی.»

سخنرانی‌های ضد رژیم در مسجد گوهرشاد و افشاگری در زمینه فعالیت‌های فسادآور نظام همچون واردات مشروبات الکلی و دایر کردن مراکز فساد در آذر سال ۱۳۴۲، سبب شد رژیم طرح خدمت سربازی اجباری این روحانی مجاهد را طرح‌ریزی کند. حمایت وی از امام خمینی (رحمه‌الله‌علیه) در سخنرانی وی در مسجد قندی در خانی‌آباد در بهمن سال ۱۳۴۲ زمینه بازداشت مجدد وی را توسط ساواک فراهم کرد. کافی در بازجویی‌های خود با صراحت اعلام کرد که منظورش از کسانی که گرفتار شده‌اند، حضرت آیتالله خمینی و افراد دیگری که اطلاع ندارم است. وی یک سال بعد در سخنرانی دیگری شاه را به فرعون تشبیه کرد و با معرفی امام خمینی (رحمه‌الله‌علیه) به عنوان نایب امام زمان (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) و اظهار خشنودی از ترور حسنعلی منصور زمینه بازداشت مجدد و شش ماه زندان خود را فراهم کرد. ساواک وی را متهم به عضویت در گروه شهید بخارایی کرد. سرانجام زمینه تبعید سه ساله وی به ایلام در سال ۱۳۵۴ فراهم شد. این تبعید نتیجه شکایت نماینده یهودیان در مجلس شورای ملی از مرحوم کافی در ارتباط با سخنرانی‌های ضد صهیونیستی این واعظ بود. مرحوم کافی همسو با بنیان‌گذار انقلاب مخالف سرسخت اسرائیل بود. اگرچه این تبعید منشأ خدمات این روحانی مبارز در ایلام شد.
[۴] کافی، مهدی، واعظ ماندگار حاج شیخ احمد کافی، ص۲۵، تهران، سبحان، ۱۳۸۸.


مرحوم کافی در مبارزه با نظام حاکم سه مؤلفه مذهب، فرهنگ و سیاست را همسو با هم و در راستای افشاگری‌ها ضد رژیم به ویژه در مباحث اجتماعی و جامعه آن روز را دنبال می‌کرد. ویژگی دوم این مبارزات تمرکز بر طبقات پایین جامعه بود که وضع زندگی مقبولی نداشتند و جز اقشار ناراضی جامعه آن روز بودند. سومین ویژگی و تاکتیک مبارزاتی ایشان در حمایت علنی از رهبران اصلی نهضت و به ویژه امام (رحمه‌الله‌علیه) بود.


مرحوم کافی از یاوران انقلاب اسلامی ایران و مبارزه بر علیه حکومت شاهنشاهی بود و در این راه بارها، در سخنرانی‌های خود، از امام خمینی حمایت و او را به بزرگی یاد می‌کرد. برای نمونه، در یکی از سخنرانی‌های خود، خطاب به حضرت امام، چنین می‌گوید:
«آیتاللهالعظمی خمینی! بزرگ مرجع شیعه، افتخار قرآن، افتخار اسلام، افتخار اهل‌بیت، افتخار دین، ‌ افتخار روحانیت، ‌ مدافع اسلام و شیعه! با توام آقا؛ قربانت بشم آقا! کنار قبر جدّت علی (علیه‌السّلام) بگو: خدا! آقام کی می‌یاد؟».
وی به خاطر همین‌گونه سخنرانی‌ها، که گاه با حمله به اسرائیل و مزدوران آمریکا نیز همراه بود، بارها دستگیر و روانه زندان شدند. امام (رحمه‌الله‌علیه) نیز- به گفته کسانی که در نجف خدمت ایشان می‌رسیدند و اخبار ایران را گزارش می‌کردند- نسبت به جلسات مهدّیه اظهار علاقه کرده و حتّی برای کافی پیام فرستاده و ایشان را به ادامه جلسات تشویق می‌نموده است.
مرحوم کافی همچنین، یکی از کسانی بود که با ترفند دشمن برای کم‌رنگ کردن مرجعیّت حضرت امام (رحمه‌الله‌علیه) مبارزه می‌کرد. برای نمونه، در پای دو تلگراف که از جانب "جامعه روحانیون تهران" و "جامعه اهل منبر خراسان" برای حضرت امام فرستاده شده بود، امضای ایشان را می‌توان دید. متن تلگراف‌ها چنین است:
«جامعه روحانیون تهران به امام خمینی
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مقدّس حضرت آیتاللهالعظمی، آقای خمینی، مرجع عالی‌قدر تقلید، متّع ‌الله المسلمین بطول بقائه.
رحلت حضرت آیتاللهالعظمی حکیم را به حضور پیشوای عظیم الشّان و جامعه روحانیت، تسلیت عرض نموده، عظمت و پیشرفت اسلام و مسلمین را در سایه اقدامات و رهبری‌های آن مرجع عالی‌قدر و با همکاری روحانیّت، از درگاه خداوند متعال خواستاریم.»
«جامعه اهل منبر خراسان به امام خمینی.
محضر مبارک حضرت آیتاللهالعظمی، جناب آقای خمینی - دام ظلّه العالی.
بار دیگر جامعه اهل منبر خراسان، پشتیبانی کامل خود را از رهبران عالی‌مقام و آیات عظام و مراجع تقلید گرامی، در راه حمایت از احکام مقدّس قرآن و حفظ حوزه‌های علمیّه نجف، قم، مشهد و سایر بلاد، ‌ اعلام می‌دارند. مجاهدات خالصانه و نصایح مشفقانه زعمای عالی‌قدر روحانی، مخصوصاً حضرت آیت‌اللهی، همواره مورد توجّه و تأیید عامّه مسلمین، خاصّه ملّت جعفری ایران است. از خداوند متعال توفیق خدمت به دین و اجرای اوامر رهبران دینی را مسئلت داریم.»
مرحوم کافی پس از ترور منصور (نخست‌وزیر وقت) به جرم همدستی با گروه شهید بخارایی، دستگیر شده و شش ماه در زندان به‌سر بردند. ایشان همچنین در زمان وقوع حادثه پانزده خرداد، توسّط ماموران رژیم، دستگیر و برای چند ماه، راهی زندان شدند؛ نیز در جریان شهادت آیتالله محمّدرضا سعیدی، در زندان رژیم شاه (سال ۱۳۴۹) نقش مؤثّری، در علنی‌تر شدن مخالفت‌ها و مبارزات داشتند؛ چنانکه ساواک مشهد در گزارش به تهران نوشت:
«طرفداران خمینی، در شهر مشهد، تا تاریخ ۲۲/۳/۱۳۴۹ که شیخ احمد کافی از تهران به مشهد آمده و خبر مرگ سعیدی را انتشار می‌دهد، ‌جرئت این‌که به نفع خمینی آشکارا و علناً تبلیغ و فعّالیّت نمایند را نداشتند، ولی پس از آن فعّالیّت خود را علنی کرده و…»
ایشان در طول فعّالیّت‌هایش، به نوشتن چند کتاب مشغول شد که همه ناتمام ماند.


حضرت امام خمینی، در نیمه شعبان سال ۱۳۵۷ با صدور بیانیّه‌ای خاطرنشان کردند که شادمانی و سرور بر روی اجساد به خون خفته فرزندان اسلام و درحالی‌که بسیاری از عزیزان ملّت، در تبعید و زندان و شکنجه بسر می‌برند، ‌جایز نیست؛ و از همه مردم خواستند برای ادامه نهضت و اعلان مبارزه با جنایات رژیم از بر‌پایی جشن و چراغانی خودداری کرده و برپایی مراسم عید را به روزی واگذارند که بنیاد ظلم و ظالم را از بین ببرند.
این بیانیّه باعث شد که مرحوم کافی نیز مانند بسیاری دیگر از مردم و روحانیون، از برپایی جشن و چراغانی، ‌که هر سال به گونه‌ای باشکوه در مهدّیه برپا می‌شد، خودداری کنند، اما سازمان اطلاعات و امنیت که از این اقدام به ستوه آمده بود، ‌مرحوم کافی را احضار کرده و ضمن مشاجره لفظی و حتّی ضرب و شتم او را مجبور کرد که یا جشن و چراغانی هرساله را ادامه دهد و یا تهران را ترک کند و به مشهد برود. مرحوم کافی نیز اگرچه قرار بود در روز نیمه شعبان، ساختمان بانک اسلامی و کتابخانه مهدیّه را افتتاح کند، ‌ولی به خاطر پیروی از امام و همراهی با نهضت اسلامی، تهران را ترک کرد و ظهر روز پنجشنبه ۳۰/۴/۱۳۵۷ راهی سفر اجباری به مشهد مقدّس شد.


وی بعد از توقّف در شیروان و اقامه نماز صبح روز شانزدهم شعبان، به سفر ادامه داد، امّا در چند کیلومتری مشهد (آلاجوق) تصادف دلخراشی روی داد که منجر به کشته شدن او و زخمی شدن خانواده‌اش شد. در این تصادف که در اثر برخورد چهار خودرو سواری با یک «ریُو ارتشی رخ داد، ‌شش نفر کشته و تعدادی نیز زخمی شدند که توسّط مردم به بیمارستان‌های قوچان و مشهد منتقل شدند.
برادر مرحوم کافی (حاج حسن کافی) تصادف خودرو برادرش را ساختگی و نقشه رژیم می‌خواند و این نکات را نیز شاهد ادّعای خویش می‌آورد: راننده مردی بود به نام جعفر عنابستانی (کارگر سابق چاپخانه) که برخلاف میل مرحوم کافی و با اصرار خودش برای ایشان کار می‌کرد. در آن حادثه همه سرنشینان خودرو به گونه‌ای صدمه دیده بودند، مگر شخص راننده که کاملاً سالم مانده بود. خودرو او با یک «ریُو» ارتشی برخورد کرده بود. بعد از تصادف، خودرو ارتشی به‌سرعت از محل دور شده و صحنه تصادف به هم زده شده بود. پلیس راه از دادن کروکی صحنه تصادف خودداری کرده و پلیس مشهد را مسئول این کار دانسته بود. بر اساس نقشه‌ای که پلیس محل از صحنه تصادف کشیده بود (کروکی محل) راننده مرحوم کافی مجرم شناخته شده بود. مأمورین ساواک از ملاقات خانواده مرحوم کافی با راننده - که در زندان به سر می‌برد - جلوگیری کرده بودند.


جنازه مرحوم کافی، همان روز، با نظارت ساواک به قوچان منتقل شد، ‌اما مردم جنازه ایشان را از بیمارستان خارج کرده و پس از غسل دادن و کفن کردن، با تشریفات خاصّی، ‌به مشهد بردند. مردم، تشییع‌جنازه گسترده‌ای را از میدان فردوسی مشهد به سمت خانه شیخ زین‌العابدین کافی (عموی مرحوم کافی) و از آنجا به طرف حرم مطهّر ترتیب دادند. این مراسم باشکوه که با شعار " درود بر خمینی" همراه بود مورد حمله ماموران رژیم قرار گرفت؛ آنان با چماق و گاز اشک‌آور به مردم حمله‌ور شدند که منجر به‌شهادت شش نفر و زخمی شدن تعدادی از تشییع‌کنندگان شد.
مردم جنازه را پس از تشییع، برای انجام نماز به حرم مطهّر آوردند، امّا نماز ایشان با دخالت ماموران امنیّتی ناتمام ماند؛ ماموران جنازه را از حرم بیرون برده و به دستور استاندار خراسان همراه برادران و عموی مرحوم کافی، به تهران بردند و در فرودگاه تهران نیز مخفیانه و در محافظت گارد پلیس و کماندوها به پزشکی قانونی انتقال دادند. نیروهای پلیس به جمعیّت چند هزار نفری که در فرودگاه منتظر جنازه بودند، ‌اعلام کردند که جنازه تحویل پزشکی قانونی شده و در فرودگاه نیست.
خانواده مرحوم کافی خواستند جنازه را تا صبح جمعه در سردخانه نگهدارند تا به وصیّت آن مرحوم عمل کرده باشند، امّا نیروهای امنیّتی چنین اجازه‌ای به ایشان ندادند - که مبادا موجب گردهم آمدن مشتاقان ایشان و درنهایت، آشوب یا تظاهرات شود - و از خانواده ایشان خواستند نوشته‌ای را - برای درج در روزنامه - به مقامات بدهند؛ به این مضمون: "به این علّت که ممکن است بازهم به خاطر تشییع‌جنازه کسی کشته شود، ‌ما برخلاف وصیّت برادرمان جنازه را در بهشت‌زهرا دفن و هزینه مجالس ختم را صرف امور خیریّه خواهیم کرد. "
این پیشنهاد با مخالفت سرسختانه خانواده مرحوم کافی روبرو شده و پذیرفته نشد. رژیم به‌ناچار قبول کرد که جنازه به مشهد برده شود، امّا اجازه دفن در حرم را نداد و جنازه را از فرودگاه مستقیماً به خواجه ربیع برده و همان شب به خاک سپرد.


پس از رحلت مرحوم کافی پیام‌های تسلیت از دور و نزدیک به خانواده ایشان فرستاده می‌شد. پیام‌های تسلیت حضرات آیات: سیّدشهاب‌الدّین مرعشی نجفی، ‌سیّدمحمّدرضا گلپایگانی، ‌سیّدمحمّد وحیدی، ‌سیّداحمد خوانساری، شیخ عبدالرّحیم کنی، سیّدجواد خوانساری، ‌سیّدمحمّدرضا بروجردی، محمّدتقی فلسفی، سیّدصادق شریعتمداری، سیّدمحمّد سرور واعظی رهبر شیعیان افغانستان از آن جمله بود.
در اوّلین مجلس ختم ایشان که در مسجد سیّدعزیزالله تهران و به دعوت آیتالله سیّداحمد خوانساری تشکیل شد، ‌بیش از پنجاه هزار نفر شرکت کردند، و مجلس بعدی در مسجد ارگ به دعوت آیتالله فلسفی برگزار شد و پس از آن نیز مجالس ختم در بسیاری شهرها ادامه یافت که معمولاً در پایان، با تظاهرات خیابانی و شعارهایی علیه رژیم همراه بود.


مرحوم کافی که مویه‌های جانگدازش در فراق حضرت مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) تا هنوز در گوش عاشقان آن حضرت طنین‌انداز است وعده دیدار او را به آن جهان برد. او بارها وصیّت کرده بود: «وقتی من مردم، اگر در بین هفته بود، جنازه مرا بگذارید تو سردخانه باشد، تا صبح جمعه، رفقا دور جنازه‌ام دعای ندبه بخوانند و چند تا یا صاحب‌الزمان بگویند که مرده‌ام هم این ناله‌تان را بشنود.


۱. میمونه، علیرضا، شرحی بر زندگی کافی: شهید نیمه شعبان، ص۳۴، بی‌جا، نشر شاهنده، ۱۳۸۷.
۲. معادیخواه، محمدرضا، زندگینامه عاشق دلباخته امام زمان (عج) شیخ احمد کافی، ص۵۱، قم، طلیعه نور، ۱۳۷۹.
۳. کافی، محسن، ناگفته‌هایی از مرحوم حاج شیخ احمد کافی از زبان شیخ محسن کافی، سایت شیعه نیوز.    
۴. کافی، مهدی، واعظ ماندگار حاج شیخ احمد کافی، ص۲۵، تهران، سبحان، ۱۳۸۸.



مجله خیمه اسفند ۱۳۸۱، شماره ۱، برگرفته از مقاله «تا صبح جمعه؛ زندگی‌نامه مرحوم شیخ احمد کافی»، تاریخ بازیابی ۹۹/۹/۵.    
سایت تبیان، برگرفته از مقاله «زندگی‌نامه آقای کافی»، تاریخ بازیابی ۹۹/۹/۵.    
سایت موسسه مطالعات تاریخ معاصر، برگرفته از مقاله «نگاهی به مبارزات شیخ احمد کافی؛ مرد منبرهای آتشین»، تاریخ بازیابی ۹۹/۹/۵.    






جعبه ابزار