اتابکان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
«
اتابک» واژهای است ترکی و به معنای «امیر» میباشد. اتابکان غلامان ترکنژادی بودند که عموماً از بلاد «
قبچاق» در شمال دریای سیاه توسط
دولت سلاجقه به خدمت گرفته شدند. اتابکان از ضعف شاهان و از اختیارات خود استفاده کرده و هر کدام در ناحیهای از
ممالک سلاجقه
استقلال بدست میآوردند و حکومتی را تشکیل میدادند و برای فرزندان خود نیز حکومت را به ارث میگذاشتند مثل:
اتابکان دمشق،
موصل،
آذربایجان، و غیره.
«
اتابک» واژهای است ترکی و به معنای «امیر» میباشد. اتابکان غلامان ترکنژادی بودند که عموماً از بلاد «
قبچاق» در شمال دریای سیاه توسط
دولت سلاجقه به خدمت گرفته شدند.
چون اقوام سلاجقه بسیار جنگجو و
ممالک بسیاری را نیز به همین سبب گشوده بودند از جنگجویی،
شجاعت و از جانگذشتگی ترکان در این امر بهره میبردند و فرماندهی لشگریان خود را به کسانی دیگر غیر از غلامان ترک وانمیگذاشتند. با گسترش ممالک مفتوحه در «
ارّان و
گرجستان» نیز بکارگیری این غلامان افزایش یافت.
با نشاندادن لیاقت و کفایت از مرتبه غلامی ارتقاء یافته و در دربار و
سپاه به مقاماتی رسیدند و نیز سلاجقه طبق عادت، شاهزادگان خردسال خود را برای تربیت، خصوصاً در امور سیاسی و جنگی به دست این غلامان میسپردند و در موقع فرستادن شاهزادگان به حکومت ولایات، سرپرستی آنها را بدست غلامان ترک میسپردند تا کارها در صورت لزوم با مشورت و صلاحدید اتابکان انجام شود.
"قلقشندی" در تاریخش یاد میکند که «اتابک» در اصل به معنای پدر امیر است و اولین کسی که این لقب را گرفت «
نظام الملک» وزیر معروف سلطان "
ملکشاه سلجوقی" بود که اتابک "الب ارسلان" بوده است. ملکشاه به وزیر خود اختیار تام داده و او را «واله» خواند. و القابی همچون «اتابک» و اقطاعاتی بیش از آنچه در گذشته داشت به او اعطا کرد.
«
اقطاع» زمینهایی بوده است که پادشاهان به پاداش لیاقت و کار آزمودگی فرماندهان نظامی به آنها میدادند تا شاید در قلمرو تحت اختیارشان وظایفشان را بهتر انجام دهند. در اواخر دوره سلجوقی پادشاهان و شاهزادگان سلجوقی درگیر جنگهای داخلی و رقابت با یکدیگر شدند. قدرتشان از دست رفته و یا گاهاً درگیر و دار جنگ در جوانی در میگذشتند. در این حین اتابکان فرصت را غنیمت شمرده از ضعف شاهان و از اختیارات خود استفاده کرده و هر کدام در ناحیهای از ممالک سلاجقه و یا زمینها و اقطاعات خود استقلال بدست میآوردند و حکومتی را تشکیل میدادند و برای فرزندان خود نیز
حکومت را به
ارث میگذاشتند مثل: اتابکان
دمشق،
موصل،
آذربایجان،
فارس،
حلب،
یزد و
لرستان که ما به چند مورد از مهمترین آنها اشاره میکنیم.
اتابکان دمشق (۴۹۷- ۵۴۹
ه.
ق.) ، "طغتکین" که تربیت پسر خردسال "تتش" سلجوقی را به عهده داشت پس از
مرگ پسر سلطان حکومت دمشق را در دست گرفت و «اتابکان دمشق» را پیریزی کرد که به «بوریون» یا خاندان «بوری» نیز معروف است. حکومت اتابکان دمشق زیر نفوذ خاندان طغتکین ادامه یافت تا در سال ۵۴۹
ه.
ق. به دست خاندان زنگی افتاد.
اتابکان موصل و حلب (۵۳۳-۵۴۱
ه.
ق.) ، اتابکان «نبی زنگی» یا اتابکان موصل (جزیره و حلب)، نسبشان به پسر "آقسنقر" یکی از بردگان ملکشاه سلجوقی یعنی "
عماد الدین زنگی" بود که "عمادالدین" تحت تربیت و نگهداری "برکیارق" فرزند ملکشاه سلجوقی قرار گرفت
سلطان محمود سلجوقی دو پسر خود "آلب ارسلان" و "فرخشاه" را به عمادالدین زنگی سپرد و از این زمان زنگی لقب «اتابک» گرفت.
عمادالدین با نشان دادن لیاقت خود و حلب توجه پادشاهان سلجوقی به حکومت
بصره رسید و بارها کوشید تا دمشق را زیر نفوذ خود درآورد اما به دلیل همکاری صلیبیها با اتابکان این شهر موفق به این کار نشد و سرانجام نیز بدست غلامان خود در سال ۳۴۱
ه.
ق. کشته شد و به "اتابک شهید" معروف شد. "
نورالدین محمود" فرزند "عماد الدین" حکومت حلب را به دست آورد و سیاست پدرش را در
جهاد علیه صلیبیها در پیش گرفت. محمود شهر «رها» شهر مهم صلیبیها را از دست آنها خارج کرد و آنها را وادار کرد به فکر جنگ صلیبی دوم علیه
شام بیفتند که البته در این جنگ شکست خوردند.
"صلاح الدین ایوبی" که پیش از این گفتیم اقطاعات عمادالدین زنگی را گرفته بود در زمان نورالدین محمود نیابت او در دمشق را عهده دارد بود و از طرفی وزارت خلیفه شیعی مقر نیز با او بود و او مجبور بود هم به نام محمود سنی و هم خلیفه
شیعه خطبه بخواند که همین باعث تعارضات و درگیریهای صلاحالدین و محمود بود تا زمان
وفات نورالدین محمود که تمام سرزمینهای تحت حکومت او بدست صلاحالدین افتاد و او مظهر بزرگترین حاکم اسلامی خاورمیانه شد.
مؤسس سلسله اتابکان آذربایجان "ایلدگز" اصلاً از غلامان قبچاقی بود که در دستگاه "سلطان مسعود" سلجوقی اهمیت و اعتباری حاصل کرد. "مسعود"، زن برادر خود،
طغرل را بعد از مرگش به او داد و اتابکی پسر طغرل بعنی "ارسلان شاه" را نیز به او سپرد. مسعود با دیدن
کیاست و
تدبیر او حکومت آذربایجان و اران را به اقطاعی به او داد و چنین شد که روز به روز به اقتدار ایلدگز افزوده شد. او خود به جهاد با عیسویان گرجستان همت گماشت و به گفته مورخان خود در یکی از همین حملات رنجور شد و وبایی عظیم در لشکرش رخ داد که ناگزیر به بازگشت شد و در «
نخجوان» درگذشت.
بعد از ایلدگز، پسر بزرگش، "نصرالدین محمد" با کفایت و درایت بلاد وسیع تحت امر پدرش را اداره کرد و ارسلان پسر طغرل را به جای پدرش نشاند. از او چهار پسر ماند که دو پسر او "
نصرتالدین ابوبکر" و "اوزبک" که از کنیزکی بودند به امیری رسیدند. که هر دو امیرانی عیاش و خوشگذران بوده و از تدبیر امور مملکتی غافل که در زمان "اوزبک" اتفاق مهمی جز استیلای گرجستان، مشکین و
اردبیل و استیلای مغول در سال ۶۱۷
ه.
ق. نیفتاد و سلسله اتابکان آذربایجان بعد از ۸۵ سال امیری پایان یافت.
اتابکان فارس (۵۴۳ –
۶۹۳ ه.
ق.)، "سلغر" رئیس یکی از قبایل ترکمان بود که پس از استیلای دولت سلجوق به خدمت آنها رفت و در دربار طغرل سلجوقی به منصب حاجبی رسید. یکی از جانشینان سلغر به نام "سنقر بن مودود" بر ملکشاه پسر سلطان محمد شورید و بر منطقه فارس تسلط یافته و دولتی تاسیس کرد. بنام «اتابکان فارس» که یک قرن و نیم دوام داشت، او نفوذش را تا
کرمان ادامه داده و
شیراز را به پایتختی برگزید و سرانجام پس از ۱۳ سال حکومت درگذشت. پس از سنقر برادرش "
اتابک مظفر زنگی" به جای او نشست و او نیز ۱۴ سال حکومت کرد.
اتابک، "مظفرالدین تکله، " پسر زنگی بعد از
پدر وارث
تاج و تخت او شد و وزیر با کفایت و سیاستاش "
خواجه امینالدین کازرونی" بود. از پادشاهان هنرمند و هنرپرور اتابکان فارس مظفرالدین طغرل پسر اتابک سنقر بود که توسط اتابک تکله چشماناش به میل کشیده و سپس کشته شد. اتابک مظفرالدین "
ابوشجاع سعد بن زنگی، " پادشاهی کریم و شجاع بود که توسط
حافظ شیراز نیز مورد ستایش و تقدیر قرار گرفته است.
او بعد از اینکه به خدمت و اطاعت سلطان "
محمد خوارزمشاه" درآمد در سال ۶۳۲
ه.
ق. درگذشت. بعد از "
سعد بن زنگی"، پسرش "ابوبکر زنگی" جانشین او شد و قلمرو خود را تا
بحرین و تمام جزایر
خلیج فارس گسترش داد و بعد از کشور گشائیهای چنگیز عاقلانه تر، آن دید که در مقابل او ایستادگی نکند. چنگیز نیز قلمرو او را مورد تاخت و تاز خود قرار نداد. سپس بعد از مرگ او پسر خردسالش اتابک محمد به تخت نشست و مادرش "ترکان خاتون" که زنی قدرتمند و حیلهگر بود وزیر "خواجه نظام الدین ابوبکر" را با هدایایی نزد "
هولاکو" فرستاد و اظهار اطاعت کرد و اتابکان فارس تا آخرین آنها، سلجوقشاه پسر سلغرشاه در رکاب و ملازم هولاکو بودند.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اتابکان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۰/۴.