ابومعشر جعفر بن محمد بلخی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابومعشر، جعفر بن محمد بلخی، (۱۹ صفر ۱۷۱/۲۸ رمضان ۲۷۲ ق/۱۰ اوت ۷۸۷-۹ مارس ۸۸۶ م)
مورخ منجم ایرانی و ریاضیدان بوده است.
در ابتدا از
اصحاب حدیث، و دشمن
کندی و مسلک او بود، کندی با حیله و تدبیر او را به نجوم و ریاضی علاقهمند ساخت و از آزارش راحت شد و بنابر نقل
الفهرست در حلقه شاگردان کندی در آمد
نام او در منابع قدیم و جدید غربی به صورت اپومسر، البومسر و یا بیش و کم مشابه آن آمده است. زاد روز یاد شده تنها از روی زایچهای در کتاب احکام تحویل سنی الموالید اثر ابومعشر به دست آمده است و چندان مسلم نیست. از سوی دیگر، براساس روایتی از
بیرونی، برخلاف گفته
ابنندیم که ۲۷۲ هـ ق را سال مرگ ابومعشر میداند، وی گویا تا ۲۸۰ هـ ق زنده بوده است. به روایت ابنندیم وی پیش از اشتغال به تنجیم، محدث بوده است. اما این سخن احتمالا از خلط میان ابومعشر منجم و
ابومعشر سندی (هـ م)
فقیه و مورخ ناشی شده است، چه در آثار ابومعشر منجم، مطلقا اثری از
حدیث دیده نمیشود. ابومعشر از اوایل سده ۳ ق/۹م در بغداد به سر میبرده است.
درباره گرایش ابومعشر به دانش نجوم افسانههایی نقل کردهاند: برپایه روایتی وی به هنگام اشتغال به حدیث، پرداختن به
فلسفه و نجوم را ناروا میشمرد و به همین علت، با یعقوب بن اسحاق کندی دشمنی میورزید و مردم را بر ضد وی برمی انگیخت، اما کندی توانست به کمک کس یا کسانی وی را به حساب و هندسه علاقهمند سازد؛ ابومعشر، گرچه در علوم ریاضی توفیقی به دست نیاورد، اما به نجوم علاقه یافت و نزد کندی به آموزش آن پرداخت.
افسانه دیگری حاکی از آن است که ابومعشر در
بلخ به
فقاهت اشتغال داشت و چون شنید که کندی نسبت به یکی از فقهای بغداد بی حرمتی روا داشته، به عزم کشتن وی رهسپار
بغداد شد و با تظاهر به داشتن قصد آموزش نجوم نزد او رفت، اما کندی که از راه تنجیم نیت وی را دریافته بود، با چند کلمه او را متنبه ساخت و برای او کمال علمی پیشبینی کرد. ابومعشر نیز شیفته کندی شد و نزد وی آموزش یافت. در بسیاری منابع تاکید شده است که ابومعشر آموزشهای نجومی خود را در ۴۷ سالگی آغاز کرده است. در حالی که از زایچهای در کتاب اسرار علم نجوم یا مذاکرات
شاذان بن بحر معلوم میشود که وی سالها پیش از آن به تنجیم میپرداخته است.
ابومعشر در عصر خویش مشهورترین منجم
جهان اسلام بود و گویا در حکومت
معتز، رئیس منجمان دارالخلافه و در خلافت
معتمد منجم موفق -برادر خلیفه و صاحب اقتدار حقیقی دستگاه خلافت- بوده است. اشتهار وی تا قرنها بعد همچنان حفظ شد. در منابع اسلامی از او بسیار یاد شده و در آثار غربی نیز بیش از هر منجم دیگری از او نام برده شده است.
صاعد اندلسی او را داناترین مردم به احوال ایرانیان و اخبار دیگر اقوام میداند و از او چنان نام میبرد که گویی سخن وی در هر باب و از جمله در باب دانشهای اقوام و دانشمندان آنان، رویدادهای مهم جهان، تاریخ ملتها، بنای اهرام مصر و پیشگویی
طوفان عصر نوح، و حتی در باب ارزش کار مترجمان کتابهای یونانی حجتی قاطع است.
افسانههای فراوانی نیز به عنوان پیشگوییهای درست ابومعشر نقل شده است: پیشگویی او در دوران مستعین که گویا بر اثر آن به فرمان خلیفه تازیانه خورده است؛ پیشگویی خلع و قتل مستعین و خلافت معتز که در داستان مربوط به آن، نام
بحتری شاعر نیز به عنوان دوست و معاشر به میان میآید؛ پیشگویی زمان قتل
صاحب الزنج؛ پیشگویی سرنوشت یک شاهزاده هندی، یا انواع غیبگوییهایی که عنوان آزمایش یا سرگرمی داشته است و سرانجام پیشگوییهایی که تاریخ و مضمون آنها با دوران زندگانی ابومعشر و واقعیات تاریخی هماهنگی ندارد، مانند آن پیشگویی که درباره آینده حامد بن عباس، وزیر
مقتدر عباسی به وی نسبت داده میشود.
ابومعشر شهرت خود را بیش از همه مدیون این افسانههاست، در حالی که ما، شناخت خود را از ابومعشر، بیش از همه وامدار روشنگریهای ابوریحان بیرونی هستیم که از وی به عنوان مردی خودپسند یاد میکند که دعاوی خود را با دلیلهای علمی مستند نمیسازد و از تدلیس خودداری نمیورزد و برخی احکام او نیز آشکارا نادرست است. در کتاب اسرار علم النجوم ابومعشر نیز حکایتهایی نقل شده است که این ارزیابی بیرونی را تایید میکند.
درباره حالات، روحیات، رفتار و اخلاق ابومعشر نیز نکاتی در برخی منابع و به ویژه در اسرار علم نجوم دیده میشود. او در خوردن و به ویژه در نوشیدن
شراب افراط میکرد و به هنگام پری ماه، دچار
صرع میشد.
خود وی معتقد بود که اگر یک سال از نوشیدن شراب پرهیز کند، از صرع رهایی خواهد یافت. شاذان بن بحر شاگرد ابومعشر در جایی با وی به مناقشه میپردازد و در درستی حکم وی اشکال میکند و در جای دیگر او را متهم میسازد که حکم خود را، نه از راه تنجیم، بلکه از روی شواهد عادی صادر کرده است و بر این پایه، به صراحت استادش را شیاد میخواند و ابومعشر بی آنکه درشتی کند، در پاسخ به دلالت اوضاع و طبایع کواکب استناد میورزد. همین شاگرد از سری سخن میگوید که ابومعشر به او آموخته و وی را از فاش ساختن و نیز فراموش کردن آن برحذر داشته است، اما شاذان به رغم پذیرفتن این شرط، از بازگو کردن آن در کتاب خودداری نمیکند (گ۱۰ب). یک سخن دیگر نیز هست که اگر راست باشد، ما را از هر گونه گواهی دیگری بر شیادی این پرآوازهترین منجم سدههای میانه بی نیاز میسازد.
شاذان بن بحر، پس از ذکر شرایط نجومی برخی احکام از قول ابومعشر، پاسخ کم نظیر و حیرتآور وی را در برابر این پرسش خویش که چرا این شرایط را در کتابهای خود نیاورده است، نقل میکند، آن پاسخ چنین است: «هرگاه دانشمند همه دانش خود را در کتابهایی که تالیف میکند، بگنجاند و چیزی را نگفته باقی نگذارد، خویشتن را به صورت ظرفی تهی درمی آورد، مردم از او بینیاز میشوند و فضل و ریاست او بر ایشان از میان میرود».
دیگر ویژگی توجه برانگیز ابومعشر، دلبستگی شدید او به ایران و اعتقاد او به دانش و خرد ایرانیان است که نشانههای آن در آثارش به چشم میخورد. وی گرچه با نوعی احتیاط، اما به هر حال به شکلی که
عشق و
تعصب و غیرت در آن آشکار است، مدعی برتری ایرانیان در جهان اندیشه و دانش بر دیگر اقوام است. یک جا گوید: «شاهان فارس به حفظ دانشها در برابر رویدادهای آسمانی و آفات زمینی توجه بسیار داشتند». آنگاه به شرح دقت و همت آنان در انتخاب کاغذ بادوام و مقاوم، و گزینش مکان مناسب برای نگاهداری کتابها میپردازد.
این مقدمهای است تا گریز بزند به وجود کتابهای ارزشمندی در بنایی به نام سارویه واقع در کهندزجی اصفهان که به برکت استحکام کاغذ و سلامت محیط، از آفات قرون و اعصار مصون مانده است و از آن جمله کتابی است منسوب به یکی از حکمای متقدم که در آن از «ادوار و سالها» سخن رفته است و «اوساط کواکب» و علل حرکات آنها را میتوان از آن «ادوار» استخراج کرد و آن ادوار را «ادوار هزارات» میخواندهاند و قدمای هند و بابل از این کتاب بهره بردهاند و منجمان آن دوران زیج مشهور شهریار را از آن استخراج کردهاند.
بنای سارویه که ابومعشر از آن سخن میگوید، گویا در شکوه و چگونگی اعجازآمیز ساخت آن، همانند اهرام مصر بوده است و اهرام مصر نیز به نوبه خود به فرمان هرمس اول، نواده کیومرث پادشاه ایرانی ساخته شده است. کیومرث، به گفته ابومعشر، نخستن کسی است که برای روز و شب ساعات معینی ساخته و آن را به هرمس آموخته و هرمس نیز نخستین کسی است که از پزشکی سخن رانده و درباره «اشیاء علویه و ارضیه» شعر گفته و نسبت به وقوع طوفان نوح هشدار داده است.
اینگونه ابراز شگفتی نسبت به نیاکان و تلاش در راه بلند ساختن نام و آوازه ایشان، در میان دانشمندان ایرانی سرزمینهای خلافت اسلامی که از تسلط و قوم گرایی فرمانروایان عرب خوشدل نبودند، بازتابی طبیعی و پدیده گستردهای بوده است. بدین سان هرگاه، ستایش ابومعشر از
مامون را ـکه در برخی منابع از آن سخن گفته شده ـ جدی پنداریم، باید آن را ناشی از اعتدال نسبی این خلیفه به ویژه در رفتار با ایرانیان بدانیم.
ابومعشر در آثار خویش کوشیده است تا با یاری گرفتن از سنتهای ایرانی، هندی و یونانی و با استفاده از فلسفه سریانی که به تاثیر ستارگان و سحر رنگ نوافلاطونی میداد و در نوشتههای
کندی و کتابهای حرانیان و نیز در آثار دانشمندان ایرانی پیش از وی مانند ماشاءالله،
ابوسهل فضل بن نوبخت،
عمر بن فرحان طبری و
ابویوسف یعقوب قصرانی منعکس است، درستی احکام نجوم و کاربرد آن را در سحر و افسون به اثبات رساند. برهان فلسفی ابومعشر ارسطویی و همراه با عناصر نوافلاطونی بوده و در این باره از نوشتههای منسوب به
هرمس و آگاثودمون، پیشوایان حرانی، سود برده است.
وی برای جهان هستی ۳ سطح میشناسد: الهی (فلک نور)، اثیری (۸ فلک آسمانی) و هیولانی (جزء زیر قمر). ابومعشر به پیروی از حرانیان کوشید وجود رابطه میان افلاک آسمانی و جهان متغیر زیر فلک قمر را به اثبات رساند و برای پیوند میان افلاک آسمانی و جزء زیر فلک قمر، از لحاظ احکام نجومی پایه علمی بسازد. به گفته ابومعشر، اجسام زمینی میتوانند به وسیله اجرام فلکی به حرکت درآیند و دچار دگرگونی و استحاله و
کون و فساد شوند و همچنین اجرام فلکی نیز نیروی آن را دارند که بر اجسام خاص زمینی اثر بگذارند.
وی بر پایه این دیدگاه معتقد بود که همه معارف منشا الهی دارد و نشانههای
وحی خداوندی در هر
علم به چشم میخورد؛ روح انسانی که از فلک نور الهی به زیر فلک قمر فرود آمده، میتواند با یاری و وساطت افلاک آسمانی و از راه
نماز،
عبادت و اوراد و اذکار، از یک فلک به فلک بالاتر صعود کرده و سرانجام به
خدا متصل شود و بدون توسل به این واسطهها وصول میسر نیست و این همه از تحقیق و مطالعه در
علم نجوم و احکام آن حاصل میگردد.
او عقیده داشت که درستی و اعتبار احکام نجوم تنها از راه مکتب ارسطویی حرانیان معلوم نمیشود، بلکه همچنین میتوان با تکیه بر دقایق تاریخ انتقال علوم در جهان، اجزاء حقیقت را درباره طبیعت که در میان اقوام مختلف پراکنده است، به یک مبدا الهی وصل کرد، و بر این پایه احکام نجوم و
سحر را سودمندترین دانشها برای انسان میدانست.
او همچنین بر این عقیده بود که هر یک از ستارگان در صفات اشیاء و سرنوشت و مقدرات اشخاص اثر داشته و در تغییرات طبیعی و حتی بعضی تغییرات نفسانی مؤثرند و بشر به وسیله علم احکام نجوم میتواند تغییرات ناشی از ستارگان را پیشگویی کند. ابومعشر در زیج الهزارات، برای سنتهای فرهنگی نوع بشر، به سبب آنکه برخاسته از وحی است، منشا واحدی قائل شده است.
ابومعشر با تالیف کتاب الالوف و کتب فی بیوت العبادات باعث شهرت بیشتر حرانیان شده است. وی گاه به گاه اشارهای به طلسمات میکند، ولی به پیشگویی، بیش از دخل و تصرف در آینده، دلبستگی نشان میدهد.
گروهی برآنند که علاقه و توجه دانشمندان نسبت به احکام نجوم در نیمه دوم سده ۲ق/۸م در بغداد، انتقال رسالههای احکام نجومی ساسانی به جهان اسلام، ورود یک هیات هندی در ۱۵۵ق/۷۷۱م به بغداد برای تعلیم علوم هندی و کمک در ترجمه نوشتههای هندی به عربی و نهضت دامنهداری که در زمان مامون در ترجمه آثار خارجی به عربی پیدا شده بود، سبب گردید تا کتابهای اساسی نجوم یونانی، از جمله المجسطی و
کتاب الاربعه بطلمیوس و کتابهای دیگر از سریانی و یونانی ترجمه و در دسترس علاقمندان این علم قرار گیرد.
ابومعشر نیز چنانکه ذکر شد، از این ترجمهها و آثار آگاهی پیدا کرد و توانست از مطالب آنها در مباحث و موارد مختلف تالیفات خود بهره گیرد.
از شاگردان و پیروان ابومعشر میتوان ابنمازیار (ابن بازیار)،
محمد بن عبدالله بن سمعان،
عبدالله بن مسرور نصرانی و
ابوسعید شاذان بن بحر را نام برد که این یک سخنان ابومعشر را زیر عنوان اسرار علم نجوم یا مذاکرات شاذان بن بحر گرد آورده است.
آثار ابومعشر از لحاظ دربرداشتن بخشهایی از نوشتههای کهنی که اصل آنها از بین رفته، قابل توجه است، ولی از دیدگاه دانش ستاره شناسی قدیم کم ارزش است. به همین سبب، به رغم آنکه آثار او و ترجمه آنها، نفوذ ژرفی بر دانشمندان مسلمان و اروپایی داشته است، نمیتوان وی را در ردیف دانشمندان بزرگ اسلامی به حساب آورد.
۱. الابراج و الطوالع و فوائد شتی فی علم الحساب، در ۱۹۸۷م در
بیروت به چاپ رسیده است.
۲. بغیه الطالب فی معرفه الضمیر المطلوب و الطالب و المغلوب و الغالب. این کتاب درباره
علم رمل است که بارها در
مصر به چاپ رسیده است.
۳. القرانات. این کتاب شامل ۸ مقاله است. برخی گفتهاند این کتاب از آن سند بن علی است و ابومعشر آن را به خود نسبت داده است. یوحنا اشبیلی آن را به لاتینی ترجمه کرده است. این ترجمه در ۱۴۸۹م به وسیله ارهارد راتدلت در آوگسبورگ و در ۱۵۱۵م به کوشش یاکوبوس پنتیوس لئوکنسیس در ونیز چاپ شده است. یک فصل از این ترجمه لاتینی که گویا ابومعشر آن را از
کندی گرفته و به خود نسبت داده بود، در مقالهای از ا. لوث با عنوان «کندی اختربین» در کتاب «پژوهشهای شرقی» در ۱۸۷۵م در لایپزیگ تجدید چاپ شد. از ترجمه فارسی این کتاب چند نسخه خطی در دارالکتب قاهره، کتابخانه ملک و کتابخانه ملی رشت موجود است.
۴. المدخل الکبیر فی (الی) علم احکام النجوم، در ۸ «قول». این کتاب مهمترین اثر به جای مانده ابومعشر است و در حدود سال ۲۳۵ق نوشته شده است. وی در فصل دوم قول اول کوشیده است اعتبار احکام نجوم را به اثبات رساند. همچنین گفتهاند که این کتاب را سند بن علی نوشته و به ابومعشر اهداء کرده بود و او آن را به خود نسبت داده است. تنها بخشی از این اثر منتشر، و گزیدههایی از آن نیز در حدود سال ۳۷۹ق/۱۰۰۰م به یونانی ترجمه شده است. در میان ترجمههای متعددی که به زبان لاتینی به عمل آمده، ترجمه یوحنا اشبیلی مشهورتر است. چاپ تصویری این کتاب در ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م در فرانکفورت منتشر شده است. این اثر به زبانهای انگلیسی و آلمانی ترجمه شده است. واده رسالهای با عنوان «دفاعی از احکام نجوم در کتاب المدخل ابومعشر» نوشته که در شماره ۵ «سالنامه اسلام شناسی»، در ۱۹۶۳م منتشر شده است.
۵. کتاب الموالید الصغیر، که چندبار در قاهره به چاپ رسیده است. این اثر مشتمل بر ۲ مقاله و ۱۳ فصل است. ۴ فصل اول آن از سحر و احکام نجوم در ادوار مختلف، ۵ فصل بعدی مطالب عجیبی درباره
سحر و پیشگویی و ۴ فصل آن درباره موالید است.
۱. اصل الاصول، درباره موالید، ابوالعنبس
صمیری آن را از تالیفات خود میدانسته است. در برخی از نسخههای خطی این کتاب نیز نام مؤلف
صمیری آمده است. این کتاب با عنوان الاصل فی علم النجوم و سرائر الاسرار نیز نامیده شده است. نسخههایی از آن در کتابخانه ملی، آستان قدس و اسکوربال موجود است.
۲. کتاب الالوف. این کتاب یکی از مهمترین آثار ابومعشر است که اصل آن از بین رفته، ولی احمد بن محمد بن عبدالجلیل سجزی بخشهایی از آن را با عنوان منتخبات کتاب الالوف در جامع شاهی و بخشی دیگر را با عنوان فصل من کتاب الالوف فی اجتماع الکواکب السبعه و مبادی التواریخ به صورت مستقل آورده است.
بخشی از این کتاب که در آن مطالبی درباره «نسیء» آمده، در منتهی الادراک فی تقاسیم الافلاک، اثر عبدالجبارین محمد خرقی نقل شده است. این بخش توسط محمود افندی در «مجله آسیایی» (۱۸۵۸م) به چاپ رسیده است. لیپرت نیز قسمتهایی از آن را که در کتابهای دیگر نقل شده، در «نشریه دانش خاورشناسی وین» گرد آورده است.
ا. س. کندی با استفاده از متن جامع شاهی بخش کوچکی از آن را به انگلیسی ترجمه کرده است.
۳. الامطار و الریاح و تغیر الاهویه، که ابومعشر آن را بنا بر روش حکمای هند تالیف کرده است و متن اصلی اکنون در دست نیست، بلکه فقط ترجمه لاتینی آن که در ۱۵۰۷م در و نیز همراه با رساله فی علل القوی المنسوبه الی الاشخاص العالیه الداله علی المطر، تالیف یعقوب ابن اسحاق کندی به چاپ رسیده، موجود است.
۴. احکام تحویل سنی الموالید. نسخههایی از آن در پاریس و کتابخانه اسکوریال موجود است. سجزی گزیدهای از آن را در ۲۳ باب به نام منتخب کتاب الموالید به
زبان عربی فراهم آورده که نسخههایی از آن در کتابخانه ملی تهران و
کتابخانه آستان قدس موجود است؛ وی سپس کتاب اخیر را با اضافاتی مشتمل بر جدولهای تقویم و غیره به
زبان فارسی، با عنوان برهان الکفایه ترجمه کرده که در کتابخانه آستان قدس نگهداری میشود. این اثر ابومعشر را یوحنا اشبیلی به لاتینی ترجمه کرده که در ۱۴۸۹م در آوگسبورگ و در ۱۵۱۵م و در ونیز به چاپ رسیده است. متن اصلی عربی نیز به یونانی ترجمه شده که ۵ کتاب اول آن در لایپزیگ به طبع رسیده. این ترجمه یونانی نیز به لاتینی ترجمه شده و به وسیله ولف در ۱۵۵۹م در بازل انتشار یافت. بخشی از آن نیز به وسیله ف. بل تصحیح و به آلمانی ترجمه شد. این ترجمه در ۱۹۱۲م منتشر گردید،
۵. کتاب الکدخدا و کتاب الهیلاج. بعضی این کتاب را با دو عنوان جداگانه ذکر کردهاند، ولی قفطی آن را زیر یک عنوان آورده است. اصطلاحات فارسی در این کتاب نشان از آن دارد که مطالب مربوط به آن بازمانده از دوره ساسانی است. یک نسخه خطی از این اثر در کتابخانه نور عثمانیه نگهداری میشود.
۶. النکت، یا تحاویل سنی العالم، کتابی است در ۷ مقاله که در سده ۵ق/۱۱م به وسیله ابراهیم منجم از عربی به فارسی ترجمه شده و در آن از کواکب، اقترانات، طوالع، اسهام و جز آنها بحث شده، نسخه خطی آن در کتابخانه ملی موجود است. این کتاب به وسیله یوحنا اشبیلی با عنوان فلورس به لاتینی ترجمه شده و توسط ارهارد راتدلت در ۱۴۸۹ و ۱۴۹۵م در آوگسبورگ و به وسیله سسا در ۱۴۸۸ و ۱۵۰۶م در ونیز انتشار یافته است.
۷. اسرار علم النجوم یا مذاکرات شاذان بن بحر: نسخههای خطی آن در کتابخانههای کمبریج و اسماعیل صائب، نگهداری میشود. ابومعشر آثار دیگری نیز دارد که نسخههای خطی آنها در دست است.
مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، ج۱، ص۵۳۱. سایت طهور، برگرفته از مقاله «ابومعشر بلخی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۲/۴.