ابوعلی حسن بن هانی حکمی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابوعلی حسن بن هانی حکمی، مشهور به ابونواس، (۱۴۵-۱۹۸ هـ)، از شاعران برجسته
عراق در
قرن دوم قمری بود که اشعاری در مدح خلفای عباسی و
امام رضا (علیهالسلام) دارد. ابونواس علاوه بر شاعری بر علوم مختلف از جمله علوم قرآن و
حدیث،
صرف و
نحو، اخبار و ایام عرب،
علم کلام،
فقه،
فلسفه،
منطق و
نجوم احاطه داشت.
ابونواس حسن
بن هانی
بن صباح
بن عبدالله
بن جراح
بن هنب حکمی، معروف به ابونواس (شاعر بلندآوازه عصر عباسی)، از آنرو که دو گیسوی پیچیده او در دو طرف شانهاش آویخته بود، به «ابونواس» مشهور شد و در عصر خود بزرگترین شاعر عراق بود.
بیشتر منابع کهن نیای وی صباح را از موالی
جراح بن عبدالله حکمی، از قبیله حکم
بن سعد دانستهاند.
تقریباً تمامی منابع در اینکه زادگاه ابونواس
اهواز یا یکی از نواحی آن بوده، اتفاق نظر دارند. تنها
ابنخلکان از قول
ابنجراح، زادگاه وی را در
بصره دانسته است.
ابونواس نه تنها در شعر و ادب، بلکه در علوم قرآن و حدیث، صرف و نحو، اخبار و ایام عرب نیز برجستهترین دانشمندان را به استادی برگزید.
ابونواس به علم کلام نیز احاطه داشت و برخی اصطلاحات کلامی که در اشعار وی آمده، بیانگر این امر است، از همینرو برخی وی را از متکلمان برجسته به شمار آورده و گفتهاند که ابونواس نخست به علم کلام پرداخت و سپس به شعر روی آورد.
گروهی نیز او را
فقیه دانسته و گفتهاند که ابونواس بر خلاف شافعی، فقیهی است که شعر بر او غالب آمده است.
همچنین برخی اشعار ابونواس بیانگر آن است که وی علاوه بر فقه، کلام و حدیث، به علوم اوایل از قبیل فلسفه، منطق و نجوم کاملاً آشنا بوده است.
در تاریخ ولادت ابونواس بین سالهای ۱۳۶ تا ۱۴۹ هـ اختلاف است.
جد ابونواس، غلامِ جراح
بن عبدالله حکمی، حاکم
خراسان بود. از اینرو، ابونواس را حَکَمَی گفتهاند.
مادر ابونواس، گلبان یا گلنار اهوازی بود.
پدرش هانی به گفته
اصمعی، ایرانی و به روایت برخی منابع، اهل شام و از لشگریان
مروان بن محمد اموی، آخرین خلیفه اموی بود که برای داروغگی به اهواز آمد و گلبان را به همسری گرفت.
در آنجا بود که پسرش، حسن به دنیا آمد.
به روایت
ابنمعتز، در حالی که وی شش سال داشت، مادرش او را به بصره برد و در آنجا به مکتب سپرد،
از همینرو منابع کهن تاکید کردهاند که پرورش وی در بصره انجام گرفته است.
حسن
بن هانی، زمانی که بزرگ شد، به بصره رفت و نزد علمای بزرگ آنجا
لغت، نحو و حدیث آموخت.
قرائت قرآن را از
یعقوب بن اسحاق بن زید حضرمی که از قرای عشر (م ۲۰۵ هـ) و پیشوای قرای بصره بود، آموخت.
استادان وی در حدیث عبارتاند از:
حماد ازدی (م ۱۷۹ هـ) و
یحیی بن سعید قطان (م ۱۹۸ هـ).
او نحو و ادبیات را از
والبة بن حباب و
خلف احمر آموخت
و ایام اخبار و نوادر عرب را از زید انصاری و
ابوعبیده معمر بن مثنی، برجستهترین راویان بصره، فرا گرفت.
راویان و شاگردان بسیاری از او بهره گرفته و استفاده کردهاند که از آن میان نام بزرگانی چون
محمد بن ادریس شافعی،
عمرو بن بحر جاحظ و
محمد بن جعفر غندر به چشم میخورد.
به گفته ابنخلکان، ابونواس ده نوع شعر سروده
و به گفته
بروکلمان، در اشعار خود از زبان و واژه فارسی نیز بهره گرفته است.
ابنشهرآشوب او را در زمره شاعران
اهل بیت (علیهمالسّلام) برشمرده است.
ایشان به سبب اشعاری که در وصف و مدح امام رضا (علیهالسّلام) سروده، مورد تشویق و دعای خیر امام واقع شد.
ابونواس پس از آنکه در بصره شهرتی به دست آورد، از بصره به
بغداد رفت تا شاید بتواند به بزرگان دربار تقرب جوید،
از اینرو در مدح خلفای بنیعباس اشعاری سروده است.
ابونواس به
هارون الرشید پیوست و او را مدح کرد، لذا مقامی والا یافت. زمانی که خلافت به
امین رسید، خود را وقف او کرده، همدم او شد و او را
مدح کرد.
وی زمانی نیز بغداد را به قصد مصر ترک کرد و از طریق
حمص و
شام به
مصر رفت و در مدح والی مصر،
خصیب بن عبدالحمید اشعاری سرود. ولی سرانجام به بغداد بازگشت و تا آخر عمر در آنجا اقامت گزید.
به گفته
ابنندیم، عده زیادی اشعار ابونواس را جمعآوری کردهاند از جمله
یحیی بن فضل سرودههای وی را در ده گروه قرار داده است و
یعقوب بن سکیت حدود هشتصد ورقه، و
ابوسعید سکری حدود هزار ورقه از اشعار او را در مجموعهای گردآوری کردهاند.
دیوان او نیز به چاپ رسیده است.
تاریخ دقیق درگذشت ابونواس معلوم نیست، او اندکی قبل از ورود
مامون به بغداد درگذشت و به گفته برخی منابع، او در سال ۱۹۸ یا ۱۹۵ هـ در بغداد درگذشت و در مقبره شونیزیه به خاک سپرده شد.
تاریخهای دیگری نیز در منابع آمده است که وفات او را به اختلاف بین سالهای ۱۹۵ تا ۲۰۰ هـ نشان میدهد.
برای مطالعه بیشتر به منابع زیر مراجعه شود.
پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی، دائرة المعارف مؤلفان اسلامی، ج۱، ص۲۵۴، برگرفته از مقاله «ابوعلی حسن
بن هانی حکمی».
عبدالسلام ترمانینی، رویدادهای تاریخ اسلام، ترجمه پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ج۱، ص۴۴۳.