• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابودرداء انصاری

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ابودَرداء انصاری عُوَیمر بن‌زید بن‌ قیس‌بنعایشه ، معروف به ابودرداء خزرجی انصاری از معلّمان قرآن و صحابی پیامبر بود.



وی واپسین فرد از خانواده خویش
[۱] الطبقات، ج‌۷، ص‌۲۷۴.
یا واپسین شخص از انصار است که در جنگ بدر به اسلام گروید.
[۳] تهذیب التهذیب، ج‌۸‌، ص‌۱۵۱.
بنابه نقلی، روزی عبدالله‌بن‌رواحه که با او در جاهلیّت عقد برادری داشت،
[۴] الطبقات، ج‌۷، ص‌۲۷۴.
(به همراه محمدبن‌مَسلَمه) در غیاب وی با تیشه‌ای، بتش را درهم شکست و ابودرداء را از ناتوانی آن آگاه کرد.
وی به قصد پذیرش اسلام ، نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) آمد.
حضرت درباره‌اش فرمود: خداوند مرا به اسلام ابودرداء وعده داد و بدین طریق اسلام آورد.

۱.۱ - دوران جاهلیت

او در جاهلیّت، به تجارت اشتغال داشت و به گفته خود، پس از اسلام، از تجارت و عبادت ، عبادت را برگزید.
[۸] الطبقات، ج‌۷، ص‌۲۷۵.
[۹] تذکرة الحفاظ، ج‌۱، ص‌۲۵.
زهدورزی افراطی او و ترک همه لذّت‌های مادّی که به شکایت همسرش به سلمان فارسی و واداری وی به رعایت اعتدال در امور زندگی انجامید، تجلّی چنین دگرگونی است تا آن‌جا که می‌گوید: دنیا سرای تاریکی است و جز پرهیزگاران از آن رهایی نمی‌یابند.
[۱۱] الاستیعاب، ج‌۳، ص‌۳۰۰.
شایدهمین روش و نگاه افراطی، سخن سرزنش‌گونه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) درباره وی را در پی داشت که فرمود: إنّ فیک‌جاهِلیّة و او پرسید: جاهلیةُ کفر أو إسلام وپیامبر فرمود: جاهلیة کفر .
[۱۲] حاشیه شیخ‌زاده، ج‌۶‌، ص‌۶۳۴‌.


۱.۲ - شرکت در جنگ‌های صدر اسلام

ابودرداء جز در بدر ، در دیگر جنگ‌های زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) حضور داشته
[۱۳] الاستیعاب، ج‌۳، ص‌۲۹۹.
و با پای‌مردی خویش در جنگ اُحد ، نشان «نِعمَ الفارِسُ عُوَیمِر» را از پیامبر گرفته است؛
[۱۴] المغازی، ج‌۱، ص‌۲۵۳.
گرچه بعضی حضور وی را نخستین بار در جنگ خندق دانسته‌اند.
[۱۵] اسدالغابه، ج‌۴، ص‌۳۰۷.
در جریان مؤاخات (پیمان برادری)، پیامبر او را با سلمان فارسی برادر کرد؛
[۱۶] سیره ابن‌هشام، ج‌۲، ص‌۵۰۶‌.
[۱۷] اسدالغابه، ج‌۴، ص‌۳۰۷.
گرچه برادری سلمان با فرد دیگری
[۱۸] سیره ابن‌هشام، ج‌۲، ص‌۵۰۶‌.
و برادری ابودرداء با عوف‌بن‌مالک نیز نقل شده است.
[۱۹] تهذیب التهذیب، ج‌۸‌، ص‌۱۵۱.

ابودرداء، پس از پیامبر - صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم- در نبرد یرموک و در محاصره دمشق حضور داشت. از حیات اجتماعی او در دوران ابوبکر ، اطلاع چندانی در دست نیست؛ ولی در دوره عمر ، یکی از سه نفری است که بنابه تقاضای یزیدبن‌ابی‌سفیان (امیر شام) به فرمان عمر، برای آموزش قرآن و معارف دینی به شام رفت؛ (رجال انزل الله فیهم قرآناً )سپس (به نقلی) به مقام قضاوت آن‌جا گمارده شد تا در غیاب خلیفه، ادای وظیفه کند
[۲۱] الاستیعاب، ج‌۳، ص‌۳۰۰.
و هنگامی که این مقام را بدو تهنیت گفتند، گفت: آیا برای منصب قضا به من تهنیت می‌گویید...، در حالی که اگر مردم می‌دانستند قضاوت چه مسؤولیّت بزرگی است هرآینه با بی‌رغبتی آن را به یک‌دیگر وا می‌گذاشتند.
[۲۲] الطبقات، ج‌۷، ص‌۲۷۵.
گویا از سوی عثمان نیز به قضاوت آن‌جا نصب شد.
[۲۳] الاستیعاب، ج‌۴، ص‌۲۱۱.

از ابودرداء جمله‌ای نقل شده که اگر درستی آن تأیید شود، از علاقه میان او و امویان حکایت دارد: لا مَدینةَ بعدَ عُثمان و لا رَجاءَ بعدَ معاویه. شاید همین گرایش، وی را به سوی شام کشانده تا در آن‌جا سکنا گزیند.
[۲۵] الاستیعاب، ج‌۳، ص‌۲۹۹.
واگذاری مقام قضاوت دمشق بدو از سوی معاویه (بنابه قولی)
[۲۶] الاستیعاب، ج‌۳، ص‌۳۰۰.
و ماندگاری‌اش تا پایان عمر در آن‌سرزمین، در این جهت قابل توجّه است.
ابودرداء از روایت‌گران پیامبر است
[۲۷] الطبقات، ج‌۷، ص‌۲۷۵.
و از زیدبن‌ثابت و عایشه ، همسر رسول خدا نیز حدیث نقل کرده است و افراد بسیاری چون انس‌بن‌مالک ، فضالة‌بن‌عبید ، أبو‌أمامه ، عبدالله‌بن‌عمر ، عبدالله‌بن‌عباس و...
از او روایت کرده‌اند. در جای‌گاه علمی وی، خبرِ لیث‌بن‌سعد از سعد که می‌گوید: من ابودرداء را دیدم که داخل مسجد می‌شد، در حالی که همراهیان بسیاری چون پیروان سلطان با او بوده، از وی، دانش کسب می‌کردند،
[۳۰] تذکرة‌الحفاظ، ج‌۱، ص‌۲۵.
شنیدنی است.
ابودرداء تا پایان عمر در شام زیست و در اواخر خلافت عثمان ، به سال ۳۱
[۳۱] الاستیعاب، ج‌۳، ص‌۳۰۰.
یا ۳۲ هجری در دمشق درگذشت.
[۳۲] الطبقات، ج‌۷، ص‌۲۷۶.
بنا به نقلی وی در دوران خلافت حضرت علی (علیه‌السلام) پس از صفین وفات یافته است.


بعضی مفسّران از او در شأن نزول برخی آیات نام برده‌اند.
۱. طبری در ذیل آیه ۹۲ سوره نساء (وَ ما کانَ لِمؤمن أن‌یَقتُل مؤمناً إلاّ خَطًا) به استناد مرسله ابن‌زید، وی را یکی از افراد محتمل در شأن نزول دانسته است که در سریّه‌ای، چوپانی را با این‌که به اسلام اقرار کرده بود کشته، با گوسفندان وی بازگشت، و‌باپشیمانی ازاین عمل، نزد پیامبر رفت.
حضرت از کار وی انتقاد کرد و آیه پیشین درباره وی نازل شد.
[۳۵] جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۵‌، ص‌۲۷۸.
با این‌که طبری نزول آیه را درباره عیاش بنابیربیعه نیز محتمل دانسته،
[۳۶] جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۵‌، ص‌۲۷۷.
این احتمال را هم ذکر می‌کند که ممکن است آیه، هم درباره عیاشبن ابیربیعه و کشته وی، و‌هم درباره ابودرداء و مقتول او باشد.
[۳۷] جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۵‌، ص‌۲۷۸.
با همه این احتمال‌ها، طبری از یک امر برتر غفلت نمی‌کند که به‌هرحال، شأن نزول آیه، آموزش یک حکم دینی در باب قتل است که با هر یک از احتمال‌ها سازگار است.
مفسّران بعدی، احتمال پیش گفته را از طبری نقل کرده و بی‌تأیید از کنار آن گذشته؛ بلکه به گونه‌ای آن را ضعیف شمرده‌اند.
طبرسی نزول آیه را ابتدا در شأن عیاشبنابیربیعه مخزومی دانسته که حارث بن‌یزید بن انسة العامری را بی‌آن‌که به اسلام او آگاه باشد، کشته است؛ سپس به قول طبری نیز اشاره می‌کند.
[۳۸] مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۱۳۸.
قرطبی به وجه جمع طبری روی آورده و اشاره کرده است که شاید در زمان‌های نزدیکی، جریان‌ها (قتل‌ها)ی مشابهی رخ داده و آیه درباره همه آن‌ها نازل شده باشد.
[۳۹] قرطبی، ج‌۵‌، ص‌۲۰۲.

۲. در ذیل آیه ۹۴ سوره نساء نیز که ادامه ماجرای پیشین است:«یأیّها الّذین ءامَنوا إذا ضَربتُم فی سبیلِ‌اللَّهِ فتَبیّنوا و لاَ تقولوا لِمَن ألقی إلیکم السّلمَ لَستَ مؤمناً تَبتَغون عَرَضَ الْحیوةِ الدُّنیا»، طبری، ضمن احتمال‌های چندی، از ابودرداء نیز سخن به میان آورده است.
دیگر مفسّران نیز بدین‌گونه نگریسته و وجوه محتمل در آیه پیشین را در این‌جا نقل کرده‌اند.
علامه طباطبایی ، احتمال نزول آیه درباره اسامة بن‌زید را به واقع نزدیک‌تر می‌بیند؛ گرچه می‌گوید: در داستان ابهام‌هایی وجود دارد.
۳. سیوطی در ذیل آیه ۶۵ سوره توبه از ابونعیم نقل می‌کند که فردی به تمسخر به ابودرداء گفت:ای گروه قاریان! چیست شما را که ترسوتر از ما هستید و هرگاه چیزی از شما پرسیده می‌شود، بخل میورزید و هنگام غذا خوردن، لقمه‌ای بزرگ برمی‌دارید؟ ابودرداء بی آن‌که چیزی بگوید، روی برگرداند و خبر به عمر رسید.
وی گریبان آن مرد را گرفت و نزد پیامبر برد و آن مرد به پیامبر عرض کرد:«کنّا نَخوضُ و نَلعب» و خداوند این آیه را فرو فرستاد :«و‌اگر از ایشان بپرسی (چرا ریشخند می‌کردید) بی‌گمان خواهند گفت: ما فقط حرف می‌زدیم و خود را سرگرم می‌کردیم.
بگو آیا خداوند و آیات او و پیامبر او را ریشخند می‌کردید؟» سیوطی احتمال‌های دیگری را نیز درباره نزول آیه ذکر می‌کند.
۴. میبدی در ذیل آیه ۲۹ مطفّفین (إنّ الَّذِین أجرَمُوا کانوا مِنَ الَّذِین ءَامَنوا یَضحَکون) ابودرداء را یکی از مؤمنانی برشمرده که مورد تمسخر واستهزای مجرمان و کافران قرار گرفتند؛
[۴۷] کشف‌الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۴۱۹.
بی آن‌که وی به زمان نزول آیه (ظاهراً مکّی است) و زمان اسلام ابودرداء که واپسین فرد از انصار است، توجّه کند؛ اگرچه در ادامه، از قول مقاتل و کلبی ، نزول آیه را درباره علی (علیه‌السلام) نیز ذکر‌می‌کند.


الاتقان فی علوم‌القرآن؛ الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ اسدالغابة فی‌معرفة الصحابه؛ تاریخ مدینة دمشق؛ تاریخ الیعقوبی؛ تذکرة الحفّاظ؛ تهذیب‌التهذیب؛ تهذیب‌الکمال؛ جامع‌البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لأحکام القرآن، قرطبی؛ حاشیه محیی‌الدین شیخ‌زاده بر تفسیر بیضاوی؛ الدرّالمنثور فی‌التفسیر بالمأثور؛ رجال أنزل اللّه فیهم قرآناً؛ سنن ترمذی؛ سیر اعلام النبلاء؛ السیرة النبویّه، ابن‌هشام؛ کشف‌الاسرار و عدّة‌الابرار؛ الطبقات‌الکبری؛ کتاب‌الفتوح؛ مجمع‌البیان فی تفسیرالقرآن؛ مسند احمدبن‌حنبل؛ المغازی؛ المیزان فی تفسیر القرآن


۱. الطبقات، ج‌۷، ص‌۲۷۴.
۲. تاریخ دمشق، ج‌۴۷، ص‌۱۰۵.    
۳. تهذیب التهذیب، ج‌۸‌، ص‌۱۵۱.
۴. الطبقات، ج‌۷، ص‌۲۷۴.
۵. تاریخ دمشق، ج‌۴۷، ص‌۱۰۶.    
۶. تاریخ دمشق، ج‌۴۷، ص‌۱۰۵.    
۷. سیراعلام النبلاء، ج‌۲، ص‌۳۴۰.    
۸. الطبقات، ج‌۷، ص‌۲۷۵.
۹. تذکرة الحفاظ، ج‌۱، ص‌۲۵.
۱۰. تاریخ دمشق، ج‌۴۷، ص‌۱۱۵.    
۱۱. الاستیعاب، ج‌۳، ص‌۳۰۰.
۱۲. حاشیه شیخ‌زاده، ج‌۶‌، ص‌۶۳۴‌.
۱۳. الاستیعاب، ج‌۳، ص‌۲۹۹.
۱۴. المغازی، ج‌۱، ص‌۲۵۳.
۱۵. اسدالغابه، ج‌۴، ص‌۳۰۷.
۱۶. سیره ابن‌هشام، ج‌۲، ص‌۵۰۶‌.
۱۷. اسدالغابه، ج‌۴، ص‌۳۰۷.
۱۸. سیره ابن‌هشام، ج‌۲، ص‌۵۰۶‌.
۱۹. تهذیب التهذیب، ج‌۸‌، ص‌۱۵۱.
۲۰. تاریخ دمشق، ج‌۴۷، ص‌۹۳.    
۲۱. الاستیعاب، ج‌۳، ص‌۳۰۰.
۲۲. الطبقات، ج‌۷، ص‌۲۷۵.
۲۳. الاستیعاب، ج‌۴، ص‌۲۱۱.
۲۴. تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۱۰۵.    
۲۵. الاستیعاب، ج‌۳، ص‌۲۹۹.
۲۶. الاستیعاب، ج‌۳، ص‌۳۰۰.
۲۷. الطبقات، ج‌۷، ص‌۲۷۵.
۲۸. تهذیب الکمال، ج‌۲۲، ص‌۴۷۰.    
۲۹. تاریخ دمشق، ج‌۴۷، ص‌۹۳.    
۳۰. تذکرة‌الحفاظ، ج‌۱، ص‌۲۵.
۳۱. الاستیعاب، ج‌۳، ص‌۳۰۰.
۳۲. الطبقات، ج‌۷، ص‌۲۷۶.
۳۳. الفتوح، ج‌۳، ص‌۶۱ ۶۳‌.    
۳۴. نساء /سوره۴، آیه۹۲.    
۳۵. جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۵‌، ص‌۲۷۸.
۳۶. جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۵‌، ص‌۲۷۷.
۳۷. جامع‌البیان، مج‌۴، ج‌۵‌، ص‌۲۷۸.
۳۸. مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۱۳۸.
۳۹. قرطبی، ج‌۵‌، ص‌۲۰۲.
۴۰. نساء /سوره۴، آیه۹۴.    
۴۱. المیزان، ج‌۵‌، ص‌۴۴.    
۴۲. توبه /سوره۹، آیه۶۵.    
۴۳. الدرّالمنثور، ج‌۴، ص‌۲۲۹     .
۴۴. الدرّالمنثور، ج‌۴، ص‌ ۲۳۰.    
۴۵. الدرّ المنثور، ج‌۴، ص‌۲۳۰.    
۴۶. مطفّفین /سوره۸۳، آیه۲۹.    
۴۷. کشف‌الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۴۱۹.



مرکز دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «ابودَرداء انصاری».    




جعبه ابزار