ابوبکر محمد بن عبداللطیف خجندی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
محمّد بن عبداللطّیف بن محمّد بن ثابت خجندی، مردی
فقیه، خطیب، ادیب، شاعر و یکی از بزرگان
آل خجند اصفهان در
قرن ششم هجری بوده است.
صدرالدّین ابوشجاع ابوبکر محمّد بن عبداللطّیف بن محمّد بن ثابت خجندی، یکی از مهمترین بزرگان
آل خجند است، وی در
قرن ششم هجری میزیست و مردی فقیه خطیب، ادیب و شاعر بوده، نزد سلاطین و خلفاء منزلت بالا داشت.
در
اصفهان دانش آموخته، و سپس در نظامیّه
بغداد تدریس نمود، آنگاه به
اصفهان آمد، و ریاست
شافعیان اصفهان را بر عهده گرفت. هنگامی که
سلطان مسعود سلجوقی دریافت که صدرالدّین و برادرش
جمال الدّین محمود با امیر بوزابه حاکم
فارس رابطه دارند، قصد جان آنها را کرد؛ امّا دو برادر به موصل گریخته، و به خدمت
جمال الدّین جواد اصفهانی درآمدند. پس از مدّتی سلطان او را بخشید، و صدرالدّین خجندی با کمال احترام به
اصفهان بازگشت، و به همراه برادرش ریاست شافعیان را بر عهده گرفت.
او سرانجام در یکی از سفرهایش که از بغداد به
اصفهان بازمی گشت، در یکی از روستاهای بین
همدان و
کرج شب را در سلامت خفت، و صبح روز بعد او را در بسترش مرده یافتند. این واقعه در ۲۲
شوّال ۵۵۲ق اتّفاق افتاد، و باعث آشوب در
اصفهان شد که عدّه بسیاری در آن کشته شدند.
وی در قبرستان سنبلان
اصفهان مدفون شد.
سعدی در
بوستان درباره او سروده است:
یکی خار پای یتیمی بکند•••به خواباندرش دید صدر خجند.
صدرالدّین خجندی، خود نیز شاعر و ادیب توانایی بود که به
عربی و
فارسی شعر میسرود. ابیات زیر از اشعار او است:
زلف سیهت که مشک با او کم زد•••مشّاطه فطرتش خم اندر خم زد
یک ره به منش سپار تا یک باری•••بر هم زنمش که عالمی بر هم زد.
وی درباره
اصفهان سروده است:
اصفهانا در آروزی توام••• گشتهانده فزای و شادی کم
عکس شکلت به خواب میجویم••• زنده رودت در آب میجویم
ای چو سیم مذاب زرّین رود•••
اصفهان پر شده ز تو رود.
مهدوی، سید مصلحالدین، اعلام اصفهان، ج۱، ص۶۸.