ابن عبدیالیل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کنانةبن عبدیالیل بن عمروبن عمیر ثقفی از بزرگان
طائف می باشد.
مفسّران در ذیل آیه ۳۱
سوره زخرف در تعیین مصداقِ «رَجلٌ مِن القَریَتَینِ عَظیم» در طائف، از مردی با نامهای ابن عبدیالیل، کنانة بن عبد بن عمرو بنعمیر،
کنانة بنعبدیالیل
و عمیر بنعبدیالیل
یاد کردهاند که هر چهار نام، به دو
روایت مجاهد و سدّی باز میگردد. از مقایسه و بررسی روایات برمیآید که این فرد، کنانةبن عبدیالیل است و به احتمال قوی، «یالیل» در روایت سدّی، از کنانة بنعبدبنعمرو افتاده، و
قرطبی به
اجتهاد خود «عمیر» را به اوّل اسم افزوده است.
در
تفسیر طبری ،
ذیل آیه ۱۰۷
سوره توبه از او به ابنبالین یاد شده، هر چند در
تاریخ طبری ،
کنانة بنعبدیالیل آمده است که شاید آنچه در تفسیر آمده، از خطای مصحّحان بعدی باشد.
کنانه از بزرگان،
شجاعان ،
شاعران،
و دانایان
طائف و
ثقیف بود. این قبیله به دو گروه بزرگ احلاف و بنیمالک تقسیم میشد و کنانه از احلاف بود.
وی در میان آنان، نفوذ و
احترام بسیاری داشت، چنانکه مردم در حل مشکلات گوناگون خود به او مراجعه میکردند.
هنگام
حرکت قبیله ثقیف برای شرکت در
پیکار حنین بر ضدّ
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ، به پیشنهاد کنانه، برج و باروی طائف را تعمیر و استوار کردند.
وی در بخشش هنگام قحطی و کمبود، نامدار بود
منابع درباره
مسلمانیاش ، گوناگون سخن گفتهاند:به روایتی،
وی یکی از اعضای بلندپایه هیأتثقیف بود که در
رمضان سال ۹هجری
برای گفتوگو و
مصالحه با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به مدینه آمدند و همگی مسلمان شدند، ولی ابن
هشام و واقدی
که نام تمام افراد هیأت ثقیف را بر شمردهاند، از او یاد نکردهاند. مدائنی،
او را یکی از افراد هیأت دانسته، امّا مسلمانیاش را نپذیرفته است، زیرا
اعتقاد دارد، سروری مردی قریشی را برنتابید و
مشرک بازگشت. برابر این
خبر ، او از طائف به نجران و پس از مدّتی به روم نزد «هرقل» رفت و به ابوعامر راهب، پدر حنظله غسیل الملائکه و علقمةبنعلاثه قیسی پیوست.
پس از
مرگ ابوعامر (۱۰ هجری) در روم، کنانه بر سر میراث او با علقمه به نزاع برخاست و هِرْقِلْ در دعوای آن دو به این دلیل که ابوعامر و کنانه هر دو شهرنشین، و علقمه بدوی است، به
سود کنانه داوری کرد. بر پایه این
روایت ، سرانجام کنانه در سرزمین روم،
مشرک از
دنیا رفت.
به نقل طبری،
کنانه و علقمه پس از مدّتی به مدینه بازگشته،
مسلمان شدند و با
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بیعت کردند، به هر حال از فرجام او اطلاعی در
دست نیست، هر چند زرکلی مرگ او را
حدود سال ۱۵ هجری دانسته است.
به گفته طبری،
هنگامی که
آیات قرآن به گوش مشرکان رسید، آن را
سحر و
باطل دانسته، گفتند:اگر حقّ و درست است، چرا بر مردی بزرگ از شهر طائف یا
مکّه نازل نشد؟
خداوند با نزول آیه ۳۱
سوره زخرف (و قالوا لَولا نُزِّلَ هذَا القُرءَانُ عَلی رَجل مِنَ القَریَتَینِ عَظیم) سخنان آنان را پاسخ گفت. مفسّران درباره مرد بزرگ مکّه و طائف به
اختلاف سخن گفتهاند.
به
اعتقاد مجاهد، مقصود از مرد بزرگ مکّه، عتبة بنربیعه، و در طائف، ابنعبدیالیل ثقفی است.
الاصابة فی تمییز الصحابه؛ الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ الاعلام، زرکلی؛ تاریخ الامم و الملوک، طبری؛ جامعالبیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن،
قرطبی؛ السیرةالنبویّه، ابن
هشام؛ الطبقات الکبری؛ غرر التبیان؛ مجمعالبیان فی تفسیر القرآن؛ المغازی؛ المفصّل فی تاریخ العرب
دایرة المعارف قرآن کریم، مقاله ابن عبدیالیل.