ابن عبّاس
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابن عباس عموزاده و
صحابی رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ، امیر الحاج و بنیان گذار مکتب تفسیری
مکه و از یاران و شاگردان
امام علی (ع) هستند.
عبدالله بن عباس بن
عبدالمطلب ،
مکنا به ابوالعباس، سه
سال پیش از
هجرت هنگام حضور
مسلمانان و
بنی هاشم و از جمله عباس و خانوادهاش، در
شعب ابی طالب زاده شد.
پدرش عباس (م. ۳۴ق.)
عموی رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و
مادرشام فضل، لبابه کبرا
دختر حارث هلالی
خواهر میمونه
همسر رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم است.
از او پنج
پسر به نامهای عباس، محمد، فضل، عبدالرحمن و علی و دختری به نام لبابه از زنی به نام زرعه بنت مشرح بن معد بر جای ماند.
جز علی که کوچکترین آنان بود و در سال ۴۰ق. زاده شد، دیگر فرزندانش دارای اولاد نشدند و
خلفای عباسی از نسل اویند.
ابن عباس از
کنیزی دختری به نام اسماء داشته است. نیز در منابع از پسری برای وی به نام عثمان از کنیزی دیگر نام بردهاند.
عبدالله بن عباس به سال ۶۸ق. در تبعیدگاهش در
طائف حالی که بینایی خود را از دست داده بود، درگذشت
و
محمد بن حنفیه که مانند او به طائف تبعید شده بود، بر جنازه اش
نماز گزارد.
درباره ایمان آوردن والدینش اختلاف است. گفتهاند: پدرش عباس پیش از هجرت
ایمان آورد و ایمان خود را کتمان کرد
و مادرشام فضل نخستین زنی بود که پس از
خدیجه ایمان آورد.
پدرش عباس در
جنگ بدر در سپاه مشرکان
مکه بود و به
اسارت مسلمانان درآمد.
عباس در فتح مکه به عنوان مسلمان با
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم همراه شد.
عبدالله و خانواده اش پس از
فتح مکه به
مدینه مهاجرت کردند.
عبدالله بن عباس هنگام
رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ۱۳ ساله بود.
بنا بر گزارشی، وی حدود ۳۰ ماه پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را در مدینه درک کرد.
او مدعی بود که دو بار
جبرئیل را در حضور پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم دیده است.
سخنوری،
بلاغت ، توان
استدلال و آراستگی ظاهر او را معاصرانش ستودهاند.
در
زمان خلیفه اول، گزارشی درخور توجه درباره عملکرد سیاسی یا علمی او نرسیده است. بر پایه سخن خود وی، در این دوره برای طلب
علم و جمع آوری احادیث رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بسیار کوشیده است.
او در زمان خلفا، به ویژه خلیفه دوم و سوم، در عین جوانی مورد توجه بود و طرف مشورت قرار میگرفت.
عمر هنگام
مشورت با بزرگان صحابه او را نیز در جمع
اصحاب بدر فرامی خواند و نظرش را جویا میشد و گاه نظرش را بر دیدگاههای بزرگان صحابه ترجیح میداد.
همو در جمع صحابه از وی درباره تاویل و بطن برخی
آیات میپرسید.
او
اعتقاد داشت ابن عباس جوانی است که خرد پیران و زبانی بسیار پرسشگر و قلبی خردمند دارد.
همین سبب شد که گاه از همفکری او استفاده کند؛
ولی در گزارشی نیامده که برای وی جایگاه سیاسی در نظر گرفته باشد. ابن عباس در زمان
خلافت عثمان پویایی اجتماعی و سیاسی بیشتری داشته است. آوردهاند که به سال ۲۷ق. در فتح افریقیه، حد فاصل
تونس و
مراکش ، در سپاه
عبدالله بن سعد بن ابی سرح حضور داشت و فرماندهی بخشی از آن را عهده دار بود. در سال ۳۰ق. تحت فرماندهی سعید بن العاص در فتح
طبرستان حضور یافت
و در سال ۳۵ق. از سوی عثمان امیر الحاج شد.
حضور ابن عباس در دوران خلافت علی علیهالسّلام بسیار برجسته است. او از نزدیکترین مشاوران
علی بن ابی طالب علیهالسّلام به شمار میآمد. آوردهاند که به پیشنهاد همو، علی علیهالسّلام درخواست
طلحه و
زبیر را برای حکمرانی
کوفه و
بصره رد کرد
و در بسیاری از مراحل دشوار به عنوان نماینده و سخنگوی علی علیهالسّلام نقش آفرینی کرد.
در ماجرای
حکمیت ، علی علیهالسّلام قصد داشت تا او را به نمایندگی از خود نزد
عمرو عاص بفرستد؛ اما کوفیان نپذیرفتند.
او نخستین کسی بود که به تصمیم
ابوموسی اشعری در ماجرای حکمیت سخت اعتراض کرد و او را بی تدبیر خواند.
متن مذاکره وی در برخی منابع متقدم آمده است.
همو نماینده علی علیهالسّلام برای گفت وگو با
خوارج نهروان بود.پس از حضور وی در جنگ نهروان تا زمان
شهادت امام علی علیهالسّلام تصویری روشن از زندگی و عملکرد سیاسی و اجتماعی او در دست نیست.
او در
جنگ جمل فرماندهی جناح راست سپاه علی علیهالسّلام را عهده دار بود
و به نمایندگی از ایشان با طلحه و زبیر، از سران سپاه جمل ملاقات کرد.
در پایان همین نبرد، وی استاندار بصره و نواحی آن شد.
در
جنگ صفین و شب سرنوشت ساز «
لیلة الهریر» فرمانده جناح چپ
سپاه بود.
خطبه او در
صفین در منابع آمده است.
امام علی علیهالسّلام در نامهای خبر
شهادت محمد بن ابی بکر و تصرف
مصر به دست
معاویه در سال ۳۸ق. را به وی داده است. در آن هنگام او والی بصره بود.
بر پایه گزارشی، وی به سال ۴۰ق. در بصره حضور نداشت
و امور خراج آن به دست
زیاد بن ابیه و امور قضای آن به دست
ابوالاسود دوئلی سامان میپذیرفت.
سبب عدم حضور وی در بصره به درستی مشخص نیست. در برخی منابع، گزارشی از برکناری وی از جانب امیرمؤمنان علیهالسّلام دیده میشود.
طبق برخی شواهد تاریخی، به نظر میرسد وی در این زمان در مکه حضور داشته است. درصورت پذیرش این گزارش که وی در این سال از سوی علی علیهالسّلام امیر الحاج مسلمانان بوده، حضور او در مکه و دوری از محل امارتش توجیه پذیر است. برخی سبب ترک بصره را اختلاف نظر و مشاجره لفظی وی با ابوالاسود دوئلی قاضی بصره دانستهاند که زمینه شکایت ابوالاسود به علی علیهالسّلام و طرح دعاوی مالی و نامه نگاریهایی را فراهم آورد. محتوای این نامهها در برخی کتب تاریخی آمده است.
ابن عباس در یکی از آن نامهها به علی علیهالسّلام ، ادعای
اختلاس اموال بیت المال بصره را که از جانب ابوالاسود مطرح شده بود، نمیپذیرد.
نقل این ماجرا باعث رویکردهای متناقض درباره ابن عباس شده
و به ابهام در این زمینه افزوده است. با آن که این ماجرا در کتب تاریخ نقل شده،
در دوره معاصر، یکی از پژوهشگران تاریخ، گزارشهای
خیانت ابن عباس در
بیت المال بصره را از منظر سندی و محتوایی با عنوان ابن عباس و اموال بصره ارزیابی کرده است.
وی جریان اموال بصره و نامه نگاری میان علی علیهالسّلام و ابن عباس را از برخی کتب تاریخی مانند
انساب الاشراف و کامل
ابن اثیر نقل کرده
و پس از گزارش سخنان
قیس بن سعد و
عبدالله بن زبیر درباره سرقت اموال
بصره به دست ابن عباس
آن را با توجه به سیره ابن عباس پیش و پس از این واقعه در حمایت از علی، رد کرده است.
وی سیر تاریخی رخدادهای این گزارشها را مردود دانسته
و درستی آمار ۱۱ نامه در سال ۴۰ق. میان علی علیهالسّلام و ابن عباس را نپذیرفته است.
مولف با بیان شواهدی، اختلاف میان ابوالاسود و ابن عباس را بعید دانسته است. به نظر او یافت نشدن گزارش مجازات ابن عباس به دست علی علیهالسّلام شاهدی بر رد این ماجراست؛ چرا که طبق این گزارشها ابن عباس که افزون بر ۶/۰۰۰/۰۰۰
درهم یا
دینار را به سرقت برده بود، در مکه و تحت حاکمیت علی علیهالسّلام حضور داشت. از سوی دیگر، از آن پس، از مکنت و ثروت ابن عباس در متون تاریخی سخنی به میان نیامده است. اگر وی این اموال را انتقال داده بود، باید از ثروت او گزارش میشد. نیز گزارشی در دست نیست که معاویه از این ماجرا یاد کرده باشد. در صورت درستی این خبر، معاویه از این حربه تبلیغی برای حمله به
بنی هاشم و تخریب
شیعیان استفاده میکرد. افزون بر این، با وجود مخارج فراوان دار الخلافه و جنگهایی که علی علیهالسّلام درگیر آن بود، گرد آمدن چنین مبلغی در خزانه بصره بعید به نظر میرسد.
سیره عملی ابن عباس بر اطاعت از علی علیهالسّلام استوار است و رویکردهای او پس از شهادت علی علیهالسّلام نیز امتداد این اطاعت را نشان میدهند. از این رو، برخی منکر این گزارشها شدهاند.
یکی از دانشوران
معتزلی در
قرن هفتم برخی از جنبههای این ماجرا را نقد و بررسی کرده است.
برخی گزارشها گواهند که وی تا زمان شهادت علی علیهالسّلام در بصره بود و پس از شهادت ایشان، مردم را به
بیعت با
حسن بن علی علیهالسّلام ترغیب میکرد.
برخی گفتهاند که در زمان بیعت مردم با امام حسن علیهالسّلام او در بصره حضور داشته و طی نامهای از ایشان حمایت کرده است.
بنا بر نقلی، او در ماجرای
صلح امام حسن علیهالسّلام با معاویه هم حاضر بود و پس از رد درخواست معاویه برای همکاری با او، در
مکه ساکن شد.
پس از مرگ معاویه و شروع زمامداری یزید بن معاویه، او از کسانی بود که در مکه کوشیدند تا حسین بن علی علیهالسّلام را از رفتن به
کوفه بازدارند. او به ایشان توصیه کرد تا به
یمن برود که شیعیان پدرش در آن جا ساکن بودند.
وقتی
عبدالله بن زبیر به
سال ۶۴ق. در مکه بر
یزید شورید، مردم با او به عنوان خلیفه
بیعت کردند
؛ ولی ابن عباس از بیعت سر باززد. یزید چون از عدم بیعت او با رقیب سیاسی اش آگاهی یافت، در نامهای وی را برای پشتیبانی اش از خود ستود؛ ولی او در نامهای به یزید، وی را سخت نکوهش کرد و با یادآوری شهادت حسین بن علی علیهالسّلام و دیگر کارهای او و پدرش، آنان را سزاوار خلافت بر مسلمانان ندانست
و ناخشنودی خود را از وضع سیاسی و اجتماعی آن روزگار ابراز کرد. از سوی دیگر، بر اثر عدم بیعت با عبدالله بن زبیر زیر فشار قرار گرفت و حتی ابن زبیر قصد کرد خانه وی را در مکه
آتش بزند
و سرانجام تصمیم گرفت او را از مکه به
طائف تبعید کند.
بر پایه گزارشهای خود او، وی پس از رحلت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در طلب علم و جمع آوری احادیث ایشان بسیار کوشیده و فقیه در علم دین بوده است.
او چگونگی
عبادتهای فردی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و
نماز شب ایشان را روایت کرده است.
این نشان میدهد که او میکوشید همواره همراه رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم باشد. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نیز به او توجه داشت و از خدا خواست تا بدو علم دین و
تاویل قرآن را بیاموزد.
وجود این گزارشها با اسناد گوناگون که بیشتر خودش آنها را روایت کرده، بدین معناست که وی بارها این افتخار را در محافل مطرح میکرده است.
او با وجود سن کم، روایتهای فراوان از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نقل کرده است. مجموع روایتهای منقول از وی به حدود ۱۷۰۰ میرسد.
در دو
صحیح بخاری و
صحیح مسلم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ۵ حدیث به صورت مشترک و ۱۲۰ حدیث در بخاری و ۴ صلیاللهعلیهوآلهوسلّم حدیث در مسلم به صورت منفرد از او نقل شده است.
نیز از علی علیهالسّلام،
معاذ بن جبل،
ابوذر،
عمر بن خطاب،
ابی بن کعب،
زید بن ثابت و دیگران روایت نقل کرده است.
او از شاگردان برجسته علی علیهالسّلام بود. خود میگوید: برای آموختن آنچه نزد علی(ع) بود، به دیگران مراجعه نکردم.
گفتهاند در کودکی همواره همراه علی(ع) بوده و ایشان مربی علمی او بوده است.
وی علم خود را در برابر علم علی(ع) قطره بارانی در برابر
اقیانوس دانسته است.
او به عنوان مفسری برجسته هرگز مقام تفسیری خود را با علی(ع) مقایسه پذیر نمیدانست
و دانش تفسیری خود را مدیون علی بن ابی طالب(ع) میشمرد.
از او روایتهای درخور توجه در شخصیت و فضیلت علی(ع) در منابع
سنی و
شیعه رسیده است.
وی را ترجمان القرآن،
حبر الامه
و امام التفسیر خواندهاند.
توجه و علاقه او به فراگیری علوم باعث شد در بسیاری از دانشها تبحر یابد. افزون بر تفسیر و
علوم قرآن ، در
فقه ،
تاریخ ،
انساب ،ایام العرب ، حساب و
شعر عرب نیز استاد بود.
برخی از شاگردانش او را به سبب گستردگی علمش «بحر» خواندهاند.
از امتیازاتش این است که شاگردانش مانند
عکرمه (م. ۱۰۴ق.) ، کریب،
مجاهد بن جبر (م. ۱۰۴ق.) ،
ابومعبد ،
عطاء بن ابی رباح (م. ۱۱۴ق.) ،
عروة بن زبیر (م. صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ۳ق.) و
سعید بن جبیر (م. صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ۵ق.)
بسیاری از روایتهای وی را برای آیندگان ضبط کردهاند. این مهم باعث حفظ و تثبیت جایگاه علمی ابن عباس در حافظه تاریخ شده است. در مجموع حدود ۲۰۰ نفر از وی روایت کردهاند.
تلاشهای علمی او هنگام حضورش در مکه در زمینه بیان
احادیث پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و تفسیر
قرآن ، به پایه گذاری مکتب تفسیری مکه انجامید.
از میان تابعین نام آور، کسانی چون
سعید بن جبیر (م. صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ۵ق.) ،
مجاهد بن جبر (م. ۱۰۴ق.) ،
عکرمة بن عبدالله البربری (م. ۱۰۴ق.) ،
طاووس بن کیسان الیمانی (م. ۱۰۶ق.) و
عطاء بن ابی رباح (م. ۱۱۴ق.)
از شاگردان سرشناس او هستند که از برجستهترین دانشوران
مسلمان به شمار میآیند. از این میان، عطاء بن ابی رباح در
مناسک حج داناترین به شمار میرفت.
ابن عباس در مکه افزون بر تعلیم
مسائل فقهی ، به
تفسیر و گاه
تاویل کلام خدا میپرداخت. وی در تفسیر آیات از تسلطش بر
زبان و شعر طوایف مختلف عرب سود میجست.
سیوطی درکتاب
الاتقان فی علوم القرآن بخشی از تفاسیر وی را آورده
و برخی از تاویلاتش را جداگانه نقل کرده است.
در میان
صحابه و
تابعین ، آرای تفسیری او جایگاهی مهم دارد. آوردهاند که صحابه هنگام اختلاف در تفسیر قرآن سخن وی را مقدم میداشتند.
مرجعیت علمی او در میان صحابه مربوط به دوره حضور وی در مکه است
؛ دورهای که
عبدالله بن عمر او را اعلم میدانست.
از ابن عباس اثر علمی مکتوب بر جای نمانده است. تفسیری را به ابن عباس نسبت دادهاند که با عنوان
تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس بارها در
مصر چاپ شده است. این اثر به دست
محمد بن یعقوب فیروز آبادی شافعی (م. ۸۱۷ق.) صاحب
القاموس المحیط از
تفسیر طبری استخراج شده است.
در نسبت این تفسیر به ابن عباس تردیدهایی ابراز شده است.
از جمله طرق این تفسیر، طریق محمد بن مروان از کلبی از ابوصالح از ابن عباس است که برخی آن را ضعیف دانستهاند.
پژوهشهای جدیدی درباره نظریههای تفسیری ابن عباس صورت گرفته است؛ مانند
صحیفه علی بن ابی طلحه عن ابن عباس فی تفسیر القرآن الکریم که در یک مجلد به دست
راشد عبدالمنعم الرجال گرد آمده است(صحیفة علی بن ابی طلحه عن ابن عباس فی تفسیر القرآن الکریم.)و
تفسیر ابن عباس و مرویاته فی التفسیر من کتب السنه اثر
عبدالعزیز بن عبدالله الحمیدی که روایتهای تفسیری او را از کتبی مانند صحیح بخاری، صحیح مسلم،
موطا مالک ، و
سنن ابی داود ،
سنن نسائی ،
سنن ترمذی ،
سنن ابن ماجه ،
سنن دارمی ،
سنن دارقطنی ، و
مسند احمد و شافعی گرد آورده که شامل ۳۸۲ گزارش تفسیری است.(تفسیر ابن عباس و مرویاته.)
از موضوعات مهم در زندگی ابن عباس، رویکردهای کلامی و اعتقادی اوست. بی تردید وی از نزدیکترین افراد به علی(ع) بوده و روایتهایی پرشمار در فضیلتهای ایشان از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نقل کرده است. از او درباره علی(ع) روایتی بلند رسیده که در آن به مضامین احادیث رایت، دار، ابلاغ
سوره برائت ، نخستین مسلمان،
حدیث کساء ،
حدیث منزلت ،
لیلة المبیت ، سد ابواب و
حدیث غدیر اشاره شده است.
نیز گزارشهایی معتبر از
احتجاج وی با عمر درباره مشروعیت خلافتش در دست است. او در گفت وگویی با عمر، در اختلاف نظری آشکار با وی، بر نکتهای کلیدی تاکید میکند که نشان دهنده اعتقادش به الهی بودن منصب
خلافت و
امامت است.
در مباحث فقهی، دیدگاه او به عنوان یک صحابی معتبر، قرابتی فراوان با دیدگاه
اهل بیت دارد. در
وضو قائل به
مسح سر و پا طبق روش اهل بیت: بود و سرپیچی از آن را خلاف کتاب خدا میدانست.
او در زمره مخالفان با تحریم
ازدواج موقت از جانب عمر بود و بر پایداری این
سنت پیامبر تاکید داشت.
نیز قیاس را در فقه حجت نمیدانست و مدعی بود نخستین قیاس کننده، شیطان بوده است و کسی که در دین بر پایه رای خود قیاس کند، با شیطان همراه است.
از او روایتهای بسیار درباره مناسک حج و چگونگی حج گزاری رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در مسند احمد نقل شده است.
وی در آگاهی از مناسک حج، در میان صحابه و دانشوران، کارشناس به شمار میرفت. بر پایه روایتی، ابن عباس را اعلم صحابه میدانستند.
در سال ۳۵ق. که
عثمان بن عفان ،
خلیفه سوم، در محاصره معترضان بود، ابن عباس از سوی وی امیر الحاج شد.
عثمان نخست میخواست
خالد بن عاص ، والی مکه، را امیر الحاج کند؛ اما با پیش بینی عدم مقبولیت خالد نزد مسلمانان، از ابن عباس خواست که در صورت امتناع خالد، او با
مردم حج بگزارد. وی در این سال با مردم حج گزارد
و در مراسم حج، بیانیه عثمان را برای مردم خواند.
آن گاه که او از سفر حج بازگشت، معترضان، عثمان را در
مدینه کشته بودند. هنگامی که علی(ع) به سال ۳۶ق. در تدارک نبرد
صفین بود، ابن عباس به فرمان علی(ع) امیر الحاج مسلمانان شد و پس از اتمام موسم
حج به
صفین رفت.
بر پایه گزارشی دیگر، در سال ۳ صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ق. نیز وی از سوی علی(ع) امیر الحاج بود؛ سالی که یزید بن شجرة الرهاوی از جانب معاویه، امیر الحاج شامیان شد.
در دوران زمامداری معاویه، هنگامی که ابن عباس به حج میرفت، موکبی از دانشمندان و بزرگان پیرامون وی گرد میآمدند. بر پایه برخی گزارشها، شکوه موکب او با موکب معاویه برابری میکرد.
منابع از حج گزاردن او همراه
امام حسین (ع) دو سال پیش از
مرگ معاویه خبر دادهاند.
ابن عباس و اموال البصره: جعفر مرتضی عاملی، قم، مطبعة الحکمه، ۱۳۹۶ق؛ الاتقان: السیوطی (م. ۹۱۱ق.) ، به کوشش سعید، لبنان، دار الفکر، ۱۴۱۶ق؛ اخبار الدولة العباسیه: مولف ناشناس (م. قرن ۳ق.) ، به کوشش الدوری و المطلبی، بیروت، دار الطلیعه، ۱۳۹۱ق؛ الاخبار الطوال: ابن داود الدینوری (م. ۲۸۲ق.) ، به کوشش عبدالمنعم، قم، الرضی، ۱۴۱۲ق؛ الاستیعاب: ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق.) ، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق؛ اسد الغابه: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ق.) ، به کوشش علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق؛ الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.) ، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق؛ اعیان الشیعه: سید محسن الامین (م. ۱۳۷۱ق.) ، به کوشش حسن الامین، بیروت، دار التعارف؛ انساب الاشراف: البلاذری (م. ۲۷۹ق.) ، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق؛ البدایة و النهایه: ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.) ، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق؛ تاریخ الامم و الملوک: الطبری (م. ۳۱۰ق.) ، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق؛ تاریخ الیعقوبی: احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق؛ تفسیر ابن عباس (صحیفة علی بن ابی طلحه): راشد عبدالمنعم، الکتب الثقافیه، ۱۴۱۱ق؛ تفسیر ابن عباس و مرویاته فی التفسیر من کتب السنه: عبدالعزیز بن عبدالله الحمیدی، جامعةام القری، سلسلة من التراث الاسلامی؛ التفسیر الکبیر: الفخر الرازی (م. ۶۰۶ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ق؛ التفسیر و المفسرون: الذهبی، بیروت، دار القلم، ۱۴۰۷ق؛ التفسیر و المفسرون: معرفت، مشهد، الجامعة الرضویه، ۱۴۱۸ق؛ جامع بیان العلم و فضله: ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق.) ، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۳۹۸ق؛ الجمع بین الصحیحین: محمد بن فتوح الحمیدی، به کوشش البواب، بیروت، دار ابن حزم، ۱۴۲۳ق؛ جمهرة انساب العرب: ابن حزم (م. ۴۵۶ق.) ، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛ خصائص امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب: احمد بن شعیب النسائی (م. ۳۰۳ق.) ، به کوشش الامینی، مکتبة نینوی الحدیثه؛ روض الجنان: ابوالفتوح رازی (م. ۵۵۴ق.) ، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش؛ سعد السعود: ابن طاووس (م. ۶۶۴ق.) ، قم، الرضی، ۱۳۶۳ش؛ سنن ابن ماجه: ابن ماجه (م. ۲۷۵ق.) ، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۵ق؛ سیر اعلام النبلاء: الذهبی (م. ۷۴۸ق.) ، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق؛ شذرات الذهب: عبدالحی بن عماد الحنبلی (م. ۱۰۸۹ق.) ، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق؛ شرح نهج البلاغه: ابن ابی الحدید (م. ۶۵۶ق.) ، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق؛ صحیح البخاری: البخاری (م. ۲۵۶ق.) ، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۱ق؛ الطبقات الکبری: ابن سعد (م. ۲۳۰ق.) ، بیروت، دار صادر؛ الغدیر: الامینی (م. ۱۳۹۰ق.) ، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۶ش؛ الفتوح: ابن اعثم الکوفی (م. ۳۱۴ق.) ، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق؛ فضائل امیر المؤمنینعلیه السلام: ابن عقدة الکوفی (م. ۳۳۳ق.) ، به کوشش فیض الدین؛ الکامل فی التاریخ: ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق؛ مروج الذهب: المسعودی (م. ۳۴۶ق.) ، به کوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، ۱۴۰۹ق؛ مسند احمد: احمد بن حنبل (م. ۲۴۱ق.) ، بیروت، دار صادر؛ المصنف: عبدالرزاق الصنعانی (م. ۲۱۱ق.) ، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی؛ مناقب آل ابی طالب: ابن شهر آشوب (م. ۵۸۸ق.) ، به کوشش گروهی از اساتید، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۷۶ق؛ مناقب الامام امیر المؤمنین علیه السلام: محمد بن سلیمان الکوفی (م. ۳۰۰ق.) ، به کوشش محمودی، قم، احیاء الثقافة الاسلامیه، ۱۴۱۲ق؛ وفیات الاعیان: ابن خلکان (م. ۶۸۱ق.) ، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار صادر؛ وقعة صفین: ابن مزاحم المنقری (م. ۲۱۲ق.) ، به کوشش عبدالسلام، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۰۴ق.
دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله «ابن عباس».