ابنقیسرانی ابوالفضل محمد بن طاهر مقدسی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْنِ قَیسَرانی، ابوالفضل محمد بن طاهر بن علی بن احمد مقدسی (۴۴۸-۵۰۷ق/ ۱۰۵۶-۱۱۱۳م)، محدث و نویسنده
متصوف است.
شهرت او به ابن قیسرانی به لحاظ نسبت اوست به قیساریه، شهرکی در
شام، بر ساحل
بحر روم است.
برخی از مؤلفان به شهرت او نسبت «شیبانی» را نیز افزودهاند.
وی در
قدس زاده شد و از خردسالی در زادگاهش به استماع
حدیث پرداخت. در ۴۶۷ق/ ۱۰۷۵م به
بغداد رفت و پس از چندی به
بیتالمقدس بازگشت
و سپس به شهرهای مختلف شام،
مصر،
حجاز،
عراق و
ایران سفر کرد.
نیز میدانیم که در ۴۷۱ق در
دمشق بوده است.
قراینی چند حاکی از آن است که آمدن وی به ایران در بین سالهای ۴۷۱-۴۸۱ بوده است؛ چنانکه از یک سخن خواجه
عبدالله انصاری (د ۴۸۱ق/ ۱۰۸۸م) که در آن به ابن قیسرانی اشاره دارد،
جوان بودن او در این هنگام تأیید میشود.
به هر صورت وی در ۴۸۱ق در
ری بوده و در همین
سال در آن شهر
فرزندش، ابوزرعه طاهر، زاده شده است. گویا ابن قیسرانی مدتی در
ری مانده، زیرا فرزندش را در همانجا برای تحصیل به استاد سپرده است.
سپس وی به
همدان رفته و در آنجا اقامت گزیده است.
او در اوان ۶۰ سالگی پس از بازگشت از سفر
حج در بغداد درگذشت.
ابن قیسرانی که به قول
سیوطی به بیشتر از ۴۰ شهر در
جهان اسلام سفر کرده، بسیاری از محدثان را دیده و از آنان حدیث شنیده است. در زادگاهش از ابوالفتح نصر بن ابراهیم نابلسی و ابوعثمان ابن وَرقاء، در بغداد از ابومحمد صریفینی و دیگران، در
مصر از ابواسحاق حبّال، در دمشق از ابوالقاسم ابن ابی العلاء فقیه و در
حلب از حسن بن مکی شیزری استماع کرده است.
گرچه شخصیت علمی ابن قیسرانی کم و بیش مورد ستایش مؤلفان قرار گرفته،
اما گاه به لحاظ گرایش به اذواق و مواجید صوفیانه و گاه به لحاظ میزان ضبط در نقل حدیث مورد انتقاد قرار گرفته و نیز به وی نسبت «لحن» داده شده است.
ابن عساکر
نیز او را کثیر
الوهم دانسته و ابن حجر هیتمی
به نقل از ابن ناصر سَلاّمی آورده است که وی
ثقه نیست.
از شاگردان وی میتوان محمد بن عمر بن احمد اصفهانی، ابوالفضل محمد بن هبة الله بروجردی، محمد ابن اسماعیل طرطوسی،
عبدالوهاب انماطی، ابوجعفر بن ابوعلی همدانی، ابونصر احمد بن عمر غازی و ابوطاهر احمد بن محمد سلفی را نام برد.
چنانکه پیشتر اشاره شد، شدیدترین انتقاداتی که بر وی وارد شده، به جهت گرایش اوست به تصوف، به طوری که بعضی او را از صوفیان ملامتی دانستهاند.
آنچه مسلم مینماید، این است که اگر ابن قیسرانی پیش از ورودش به ایران با تصوف آشنا نبوده باشد، بیتردید در شهرهای
خراسان با افکار صوفیانه الفت گرفته است، به خصوص که در
هرات با خواجه عبدالله انصاری آشنا بوده و از او بهره گرفته است.
به هر حال آنچه از نوشتههای خود وی بر میآید، این است که او در مقام یک محدث، نه تنها با تصوف پسندهای صوفیانه برخوردی صمیمانه داشته است، بلکه از روی آگاهی و
بصیرت معارف صوفیه را پذیرفته و به آن
دل داده و در شناسانیدن آداب و عادات ایشان اهتمام کرده است. در واقع همان گونه که گفتهاند با تألیف
صَفْوة التصوف اهل طریقت را یاری کرده و
آراءِ آنان را با نصوص
سنت تطبیق و توفیق داده است.
از نظر
مذهب فقهی، ذهبی او را از
اهل ظاهر شمرده است.
مضامین آثار او به ویژه السماع میتواند مؤید این مدعا باشد، در حالی که ادعای
یاقوت که ابن قیسرانی
حنبلی بوده، جای تأمل دارد.
به هر صورت او در کتاب السماع به حلیت سماع قائل شده و به استناد احادیث و اخبار و اقوال
صحابه و
تابعین به اثبات آن پرداخته است. حتی ابن ناصر سلاّمی مدعی شده که وی نظر بر امردان و خوبرویان را تجویز کرده و در این زمینه کتابی به نام
جواز النظر الی المُرْد تألیف کرده است.
تنها ابن ناصر - که از مخالفان او بوده - اثر مزبور را به وی نسبت داده است و هیچیک از مؤلفان - که آثار او را نام بردهاند - از این اثر یاد نکردهاند. گفتنی است که ابن قیسرانی در تطبیق آداب خانقاهی با سنن
نبوی جانب حزم و
احتیاط را رعایت نکرده و حتی به پارهای از
قیاسات نااستوار در این خصوص پرداخته است؛ چنانکه
جامه دریدن صوفیان را به هنگام سماع، با حدیثی حاکی از پاره شدن
پرده حجله در نتیجه کشیدن آن توسط
رسول اکرم (صلی الله علیه و اله وسلم)، قیاس کرده است. اینگونه قیاسها و استنباطها بوده که موجب خردهگیری بر او شده است.
عدهای نیز به وی نسبت
کذب داده و او را اباحی و بد عقیده خوانده و گرفتار
وساوس شیطان پنداشتهاند و مدعی شدهاند که با دو کتاب صفوة التصوف و السماع خود فضیحت کرده است.
۱.
الانساب المتفقة فی الخط المتماثلة فی الثقْط و الضبط. بر این کتاب ابوموسی محمد بن عمر اصفهانی ذیلی نوشته و کاستیهای آن را برطرف کرده که به
الزیادات معروف است و ذیل ابوموسی اصفهانی را ابن نقطه دنبال کرده است.
کتاب مذکور به انضمام ذیل اصفهانی به کوشش پ. دیونگ در لیدن (۱۸۶۵م) به چاپ رسیده است؛
۲.
تذکرة الموضوعات، که در مصر (۱۳۲۳ق/ ۱۹۰۵م) چاپ شده است؛
۳.
الجمع بین کتابَی ابی نصر الکلاباذی و ابی بکر ابن منجویه فی رجال البخاری و مسلم، اثری است که از تلفیق و تهذیب و ترتیب دو کتاب همگون، یکی از احمد بن محمد کلاباذی و دیگری از ابن منجویه حاصل آمده است. این کتاب در حیدرآباد دکن (۱۳۲۳ق) در دو جلد به چاپ رسیده است؛
۴.
کتاب السماع، در
جواز سماع
غنا و
آلات موسیقی و رد آنان که سماع را
تحریم کردهاند. بر این اثر، ابن جوزی در
تلبیس ابلیس خرده گرفته و ابن حجر هیتمی در تألیف
کف الرعاع بیشتر به نقد و پاسخ به این کتاب ابن قیسرانی نظر داشته است.
رساله مزبور به کوشش ابوالوفاءِ مراغی در
قاهره (۱۳۹۰ق) چاپ شده است؛
۵.
شروط الائمة الستة، که همراه با
شروط الائمة الخمسة، تألیف ابوبکر حازمی به کوشش محمد زاهد کوثری در قاهره (۱۳۵۷ق/ ۱۹۳۹م) به چاپ رسیده است؛
۶.
صفوة التصوف، که در زمینه آداب خانقاهی و اقوال مشایخ تصوف بوده و از دیرباز انکار و انتقاد
اهل حدیث را به دنبال داشته است.
این کتاب در ۱۳۷۰ق/ ۱۹۵۰م در قاهره منتشر شده است.
۱.
اطراف الغرائب و الافراد. در این اثر وی کتاب الافراد دارقطنی را بر اساس حروف معجم مرتب کرده است. نسخههایی از آن در کتابخانههای ظاهریه و دارالکتب مصر
موجود است؛
۲.
ایضاح الاشکال فیمن اُبهم اسمه من النساء و الرجال. نسخهای از آن در کتابخانه خالدیه نگهداری میشود؛
۳.
ذخیرة الحُفّاظ المُخْرج علی الحروف و الالفاظ. در این کتاب وی الکامل ابن عدی را مرتب کرده است که نسخهای از آن در کتابخانه کوپریلی
موجود است؛
۴.
مسألة التسمیة، رسالهای است در تجویز آهسته گفتن
بسمله که نسخهای از آن در کتابخانه ظاهریه
موجود است؛
۵.
منتخب من معرفة الالقاب، نسخههایی از این اثر که تلخیصی است از کتاب
القاب الرواة ابوبکر احمد بن عبدالرحمان شیرازی، در کتابخانههای ظاهریه
و کوپریلی
نگهداری میشود.
گویا ابن قیسرانی دیوان یا مجموعه شعری نیز داشته است.
شعر او را بسیاری از معاصران وی و نیز گروهی از متأخران ستودهاند، اما به دلیل
دفاع از آراءِ صوفیانه، مردود شناختهاند.
نیز عدهای در اشعار او لغزشهای نحوی یافته و برخی دیگر جزالت شعر عرب را در سرودههایش ندیده و به اعتبار رکاکت معنی، اشعارش را به شعر مخنثان مانند کردهاند.
از دیوان شعر او تاکنون نسخهای شناخته نشده، اما
ابیاتی از او - که بیشتر صبغه عرفانی دارد - در نوشتههای دیگران نقل شده است
(۱) عبدالرحمان ابن جوزی، تلبیس ابلیس، قاهره، ادارة الطباعة المنیریة.
(۲) عبدالرحمان ابن جوزی، المنتظم، حیدرآباد دکن، ۱۳۵۹ق.
(۳) یوسف ابن جوزی، مرآة الزمان، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۰ق/ ۱۹۵۱م.
(۴) احمد ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۱ق.
(۵) احمد ابن حجر هیتمی، کف الرعاع، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۰۶ق.
(۶) ابن خلکان، وفیات.
(۷) احمد ابن دمیاطی، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، به کوشش قیصر ابوفرح، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م.
(۸) عبدالرحمان ابن رجب، الذیل علی طبقات الحنابلة، به کوشش هانری لائوست و سامی دهان، دمشق، ۱۳۷۰ق/ ۱۹۵۱م.
(۹) محمد ابن شاکر کتبی، عیون التواریخ، به کوشش فیصل سامر و عبدالمنعم داوود، بغداد، ۱۳۹۷ق/ ۱۹۷۷م.
(۱۰) علی ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، عمان، دارالبشیر.
(۱۱) ابن کثیر، البدایة.
(۱۲) عمر ابن ملقن، طبقات الاولیاء، به کوشش نورالدین شریبه، بیروت، ۱۴۰۶ق.
(۱۳) بغدادی، هدیه.
(۱۴) حاجی خلیفه، کشف.
(۱۵) خدیویه، فهرست.
(۱۶) محمد ذهبی، تذکرة الحفاظ، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۳-۱۳۳۴ق.
(۱۷) محمد ذهبی، سیراعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۴م.
(۱۸) محمد ذهبی، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۹۶۳م.
(۱۹) عبدالکریم سمعانی، الانساب، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۹ق/ ۱۹۷۹م.
(۲۰) سیوطی، طبقات الحفاظ، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
(۲۱) خلیل صفدی، الوافی بالوفیات، به کوشش هلموت ریتر، بیروت، ۱۳۸۱ق/ ۱۹۶۱م.
(۲۲) ظاهریه، خطی (تاریخ)، عش.
(۲۳) ظاهریه، خطی (حدیث)، البانی،
(۲۴) کوپریلی، خطی،
(۲۵) یاقوت حموی، معجم الادباء.
(۲۶) یاقوت حموی، معجم البلدان.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوالفضل ابنقیسرانی»، ج۴، ص۱۶۶۲.