ابنشاذان محمد بن احمد قمی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْن شاذان، محمد بن احمد بن علی بن حسن قمی (ح ۳۳۵- ح ۴۲۰ق /۹۴۶-۱۰۲۹م)،
فقیه و محدث
امامی می باشد.
پدر وی از محدثان
بزرگ و به قولی
شیخ امامیه در
روزگار خود
و
مادرش خواهرزاده ابن قولویه، از مشایخ بزرگ امامیه بوده است
از آنجا که ابن شاذان و پدرش، «قمی» خوانده شدهاند و با بررسی مشایخ پدر وی و نیز خویشاوندی او با ابن قولویه چنین برمی آید که اصل این خانواده از
قم بوده است. اطلاق نسبت «
کوفی » به ابن شاذان نخستین بار در امل الا¸مل
حر عاملی دیده شده و سپس به پیروی از آن در منابع بعدی آمده است.
برخی از محققان درصدد یافتن محملی برای جمع بین نسبت کوفی و قمی وی بوده اند،
لیکن با توجه به اینکه حرعاملی در اثبات الهداة
به ابن شاذان تنها لقب «قمی» داده، احتمالاً نسبت کوفی در دمل الا¸مل نوعی
سهوالقلم بوده است. در جمال الاسبوع
ابن طاووس و چند نوشته معاصر ابن شاذان را «فامی» نیز خوانده اند،
لیکن
نجاشی این نسبت را مربوط به
پدر ابن شاذان دانسته است.
درباره
تاریخ و محل تولد و
وفات ابن شاذان اطلاع دقیقی در دست نیست، تنها میدانیم که وی در ۳۷۴ق /۹۸۴م در
کوفه استماع
حدیث کرده
و در ۴۱۲ق /۱۰۲۱م در
مکه مکرمه مجلس
درس داشته است
از بررسی مشایخ ابن شاذان و در مواردی از تصریح خود وی میتوان نتیجه گرفت که او دوران
جوانی خود را در
بغداد سپری کرده است.
روایت ابن شاذان از شریف حسن بن حمزه مرعشی نشان میدهد که وی محتملاً در فاصله
سال های ۳۵۶- ۳۵۸ق بین ورود مرعشی به
بغداد تا وفات وی، در بغداد بوده و تنها در این فاصله زمانی، ملاقات این دو در بغداد میسر بوده است. به همین ترتیب ملاقات ابن شاذان با
ابن بابویه نیز ظاهراً در ۳۵۴ق در بغداد بوده است. از این رو میتوان حدس زد که وی از سال های ۳۵۲- ۳۵۵ق در بغداد آغاز به فراگیری
حدیث و احتمالاً دیگر
علوم اسلامی کرده است.
ابن شاذان در آغاز جوانی از محضر
استادان برجسته ای از جمله
پدر خود و
دایی مادرش ابن قولویه که ظاهراً در آن
زمان ساکن بغداد بوده اند، بهره گرفته و گاه برای
استماع حدیث از برخی استادان به نواحی مختلف حومه بغداد چون محمدیه و رصافه آمد و شد میکرده است.
وی در دوره ای از
زندگی خود که میتواند از ۳۶۰ تا ۴۱۰ق باشد، به منظور ملاقات استادان و مشایخ مراکز
علمی آن
روزگار عزم
سفر نمود و در برخی از این مراکز برای مدتی اقامت گزید. در سفر به کوفه که در
حدود ۳۷۴ق بوده، از مشایخ آن
شهر چون ابن سختویه و مسافرینی که از کوفه عبور میکردند، چون صرام
نیشابوری بهره جست.
در مسافرت به
ری از استادانی چون ابوالحسن احمد بن حسن رازی و احمد بن حسن نیشابوری که او نیز در ری مسافر بوده، استفاده کرد.
بعید به نظر میرسد که ابن شاذان در سفر به ری گزارش به
قم که مشایخ بزرگی در آنجا بوده اند، نیفتاده باشد. وی سفری نیز به
خراسان داشته و در نیشابور از مشایخی چون ابن مامویه
اصفهانی حدیث شنیده است.
به هر حال ابن شاذان پس از این دوره مسافرت، به بغداد بازگشته و در فاصله سال های ۴۰۸ تا ۴۱۲ق بین ورود
شیخ طوسی به بغداد و سفر وی به مکه مکرمه با او ملاقات داشته و
شیخ از محضر وی استفاده کرده است. ابن شاذان پس از مدتی اقامت در بغداد به مکه سفر کرد و در ۴۱۲ق در آنجا مجلس
درس دایر ساخت.
با توجه به اینکه شیخ طوسی و
نجاشی در زمان
اقامت اخیر وی در بغداد با وی
تماس مستقیم و نزدیک داشته و در
کتب فهرست خود که در فاصله [سال|سال های]] ۴۳۶-۴۵۰ق نوشته شده، ابداً ذکری از تألیفات ابن شاذان نکرده اند، می توان نتیجه گرفت که وی پس از سفر به
مکه آغاز به تصنیف کرده و نوشته های وی قبل از این دوره، منحصر به یاددشتها و اجزای رایی وی بوده است. همچنین از
سکوت شیخ طوسی و
نجاشی میتوان نتیجه گرفت که وی دیگر هرگز به
بغداد مراجعت نکرده و احتمالاً در مکه بدرود
حیات گفته است.
ابن شاذان در مراکز
علمی مهم
زمان خود از مشایخ بسیاری بهره گرفته که ما نام ۶۵ تن از آنان را در اختیار داریم و از آن جمله میتوان از
ابوغالب زراری ، تلعکبری، ابن عیاش جوهری، ابوالمفضل شیبانی و
ابن بابویه نام برد
بعضی با تکیه بر دو
سند از
کتاب مائة منقبة، ابن عقده (د ۳۳۳ق /۹۴۴م) و محمد بن حسن بن ولید (د ۳۴۳ق /۹۵۴م) را نیز از مشایخ ابن شاذان شمرده اند،
لیکن با توجه به
تاریخ وفات آن دو و شرایط زمانی ابن شاذان و توجه به اینکه در موارد دیگری بین آن دو و ابن شاذان در
روایت واسطه وجود دارد
می توان نتیجه گرفت که در این دو سند واسطه اسقاط شده است. در مورد شاگردان وی اطلاعات ما بسیار
محدود است و تنها
اسامی ۶ تن از آنان را در اختیار داریم: ابوالفتح کراجکی (د ۴۴۹ق /۱۰۵۷م) در
مکه ،
نجاشی (د ۴۵۰ق /۱۰۵۸م) ظاهراً در
بغداد ،
شیخ طوسی (د ۴۶۰ق /۱۰۶۷م) در بغداد،
شریف ابوطالب زینبی،
ابونصر احمد بن شهریار خازن
و محمد بن علی بن محمد بن جعفر ادیب
طبق اظهار
ابن طاووس ، هارون بن موسی تلعکبری (د ۳۸۵ق /۱۰۳۶م) از ابن شاذان کتاب مائة منقبة را شنیده و
روایت کرده است
لیکن تلعکبری
سالها پیش از تألیف این
کتاب وفات یافته بوده است.
درباره اطلاع ابن شاذان از علم
فقه تنها چیزی که میدانیم این است که کراجکی اغلب از وی با عنوان «
شیخ فقیه » یاد کرده و این تعبیر در
کلام برخی دیگر از
راویان مستقیم یا غیر مستقیم ابن شاذان نیز به
چشم میخورد.
در مورد
علم حدیث، کراجکی متذکر شده که وی در حدیث
عامه و
خاصه دارای تقدمی مسلم و علمی
ثاقب بوده و این گفته با نظری به کتاب مائة منقبة روشن میشود که از واقعیت فاصله زیادی ندارد
ابن شاذان در نقل
حدیث ظرافتهایی به خرج داده و در موارد لازم به
مکان و
زمان تحدیث و به اینکه تحدیث از روی
کتاب بوده یا بهطور شفاهی انجام شده، اشاره میکند. دقت ابن شاذان در نکات فنی
حدیث و نیز تنوع مشایخ وی از
شیعه و
سنی تنها با چند تن از
راویان شیعه چون
ابن بابویه قابل
قیاس است.
وی هم از نظر انتخاب حدیث و هم از نظر سعی در جمع آوری احادیث مناقب و نصوص از طرق عامه، تا
حدودی از استادانی چون ابن عیاش در مقتضب الاثر و تألیفات دیگر او و ابوالمفضل شیبانی در «احادیث نصوص» و جز آنان الهام گرفته است. قریب به ۷۰ درصد از احادیث کتاب مائة منقبة احادیثی است که یافتن آن در منابع موجود مشکل یا غیر ممکن است و در میان ۳۰ درصد باقی احادیث
مشهور و متداول در کتب
قدیمه به ندرت پیدا میشود.
از نظر نقد
رجالی، تنها مورد قابل توجه در
متون قدما ، «ترحّم» و «ترضّی» کراجکی و
نجاشی و
تعبیرات کراجکی در
ستایش وی است.
از متأخران،
مجلسی بر ثنای کراجکی تکیه کرده و نیز وحید و مامقانی سعی کردهاند از ترجم
نجاشی و تلقیب ابن شاذان به «فقیه» توسط کراجکی،
مدح وی را
استنباط و حدیث او را داخل در «حسان» کنند.
به هر حال در مورد ابن شاذان
جرحی از
شیعه به دست نرسیده و
نقل احادیث وی در کتب شیعه از سده ۵ق /۱۱م تا سده های اخیر دلیل عمده
اعتماد شیعه بر وی است.
از
علمای اهل سنت خطیب خوارزمی به کرات از وی با عنوان «
امام » یاد کرده است، همو و
دانشمندانی چون حافظ گنجی و جوینی در تألیفات خود احادیث وی را نقل کرده و بهطور ضمنی پذیرفتهاند و این نشان دهنده اعتماد علمای
میانه رو اهل سنت بر وی میباشد.
از علمای تندرو اهل سنت، ذهبی و به
تبع او ابن حجر با لحنی تند احادیث مناقب و یار مورد
حمله قرار داده و از او با عناوین
زشتی یاد کرده اند.
آثار او چنانکه در منابع آمده از این قرار است:
۱. مائة منقبة، که حاوی ۱۰۰
حدیث در مناقب
ائمه (علیهمالسلام) بوده و بنای مؤلف بر آن بوده است که این احادیث را از طرق
عامه جمع آوری کند. این
کتاب به درخواست یکی از شاگردان یا
دوستان ابن شاذان نوشته شده
و از
زمان تألیف تاکنون همواره مورد استفاده بوده است. مائة منقبة یک بار براساس
نسخه ای محذوف السند در
کتابخانه حیدریه
نجف با عنوان ایضاح دفائن النواصب به
چاپ رسیده و بار دیگر در ۱۴۰۷ق با تصحیح و تحقیق از سوی
مدرسه امام مهدی (علیهالسلام) در
قم به زیور
طبع آراسته شده است.
آقابزرگ از چاپ دیگری یاد کرده که ظاهراً پیش از چاپ نجف در
تهران انجام شده، اما عبارت وی خالی از ابهام نیست
عنوان ایضاح دقائق (یا دفائن) النواصب که کراجکی آن را یاد کرده، در واقع نام دیگر کتاب مائة منقبة است.
ابن شهر آشوب ایضاح را ضمن کتب ابن شاذان ذکر کرده و با توجه به اینکه وی به احتمال قوی نسخه ای از مائة منقبة را در اختیار داشته و از آن نقل کرده، می توان نتیحه گرفت که وی نیز ایضاح را نام مائة منقبة میدانسته است.
حر عاملی نیز از نسخه ای از مائة کلمة در اثبات الهداة نقل
حدیث میکند که نام آن را ایضاح ذکر کرده است.
خوانساری بدون ارائه دلیل
حدس زده که ایضاح کتابی مستقل در مثالب است،
امّا حدس وی مورد اعتراض نوری قرار گرفته است
میرزا یحیی مستوفی اظهار داشته که ایضاح کتابی مستقل در مثالب بوده و نسخه ای از آن نزد وی موجود است.
آقابزرگ از دو نسخه دیگر این کتاب یاد کرده، ولی هیچیک را شخصاً ندیده است
به هر حال بر فرض وجود نسخه ای در مثالب با توجه به عدم اطلاع قدما از آن، می توان در
صحت انتساب تردید کرد. در
فهارس نسخ خطی، نام ایضاح بارها دیده میشود، امّا برخی از این نسخهها را بهطور قطع میتوان همان مائة منقبة دانست.
۲.
رد الشمس علی
امیرالمؤمنین . این
کتاب را ابن شهر آشوب به وی نسبت داده است
بسیار محتمل است که ابن شهر آشوب جزئی در باب طرق حدیث رد شمس تألیف ابوالحسن شاذان فضلی را از باب تشابه
اسمی به ابن شاذان نسبت داده است.
۳. بستان الکرام. اول بار ابن حمزه طوسی در
سده ۶ق /۱۲م این کتاب را به ابن شاذان نسبت داده و از جزء ۸۶ آن نقل حدیث کرده است.
از سده ۱۰ق /۱۶م به بعد نیز بعضی چون
مقدس اردبیلی از آن نقل کرده اند
۴. اجزاء روایات ابن شاذان که از حیث موضوع پراکنده بود و بخشی از این روایات را
طوسی در
امالی خود
وارد کرده و بخشی دیگر را کراجکی در
کنز الفوائد نقل کرده است. یکی از این اجزاء ظاهراً در
سده ۶ق /۱۲م به دست ابن شهر آشوب رسیده و حدیثی را در مناقب
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) از آن نقل کرده است
جزء دیگری که شامل برخی احادیث درباره
نمازهای مستحب بوده، در سده ۷ق /۱۳م به دست
ابن طاووس رسیده و از آن نقل کرده است
در همین سده جزء دیگری مشتمل بر احادیثی در باب
ایمان ابوطالب به دست فخار بن معد موسوی رسیده و از آن نقل کرده است.
۵. کتابی در صحت
خبر صعود
علی (علیهالسلام) بر دوش
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و شکستن
بت ها ، این کتاب را تنها سید حسین بن ماعد (مساعد) حائری به ابن شاذان نسبت داده و افندی
اصفهانی در مورد صحت این انتساب تردید کرده است.
از خدمات ابن شاذان طبق روش مرسوم آن
روزگار روایت کتب
اسلاف است، از آن جمله:
کتاب سلیم بن قیس هلالی،
صحیفه سجادیه ،
کافی کلینی به
روایت ابن قولویه که در مواردی با روایت موجود کافی تفاوت دارد
دو کتاب
امالی و زاد المسافر تألیف
پدر ابن شاذان
و کتاب مقتضب الاثر و دیگر کتب ابن عیاش
جوهری .
(۱) آقابزرگ، الذریعة.
(۲) آقابزرگ، طبقات، قرن ۵، بیروت، ۱۳۹۱ق.
(۳) ابطحی محمدباقر، مقدمه بر مائة منقبة، قم، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷م .
(۴) ابن حجر احمد، لسان المیزان، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۱ق.
(۵) ابن حمزه عبدالله، الثاقب فی المناقب، نسخه خطی کتابخانه گوهرشاد.
(۶) ابن شاذان محمد، مائة منقبة، به کوشش محمدباقر ابطحی، قم، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷م.
(۷) ابن شهر آشوب محمد، معالم العلماء، نجف، ۱۳۸۰ق.
(۸) ابن شهر آشوب محمد، مناقب، قم، چاپخانه علمیه.
(۹) ابن طاووس علی، جمال الاسبوع، تهران، ۱۳۳۰ق.
(۱۰) ابن طاووس علی، الطرائف، قم، ۱۴۰۰ق /۱۹۸۰م.
(۱۱) ابن طاووس علی، الیقین، نجف، ۱۳۶۹ق.
(۱۲) ابن عیاش جوهری احمد، مقتضب الاثر، قم، ۱۳۷۹ق /۱۹۵۹م.
(۱۳) ابوعلی حائری محمد، منتهی المقال، تهران، ۱۳۰۰ق.
(۱۴) افندی اصفهانی عبدالله، ریاض العلماء، قم، ۱۴۰۱ق /۱۹۸۱م.
(۱۵) بهبهانی محمدباقر، تعلیقات منهج المقال، تهران، ۱۳۰۶ق.
(۱۶) جوینی خراسانی ابراهیم، فرائد السمطین، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ۱۳۹۸ق.
(۱۷) حرعاملی محمد، اثبات الهداة، قم، ۱۳۹۹ق /۱۹۷۹م.
(۱۸) حرعاملی محمد، امل الا¸مل، به کوشش احمد حسینی، بغداد، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۵م.
(۱۹) حرعاملی محمد، الجواهر السنیة، بیروت، ۱۴۰۲ق /۱۹۸۲م.
(۲۰) خزاز قمی علی، کفایة الاثر، قم، ۱۴۰۱ق /۱۹۸۱م.
(۲۱) خوارزمی موفق، مقتل الحسین، نجف، ۱۳۶۷ق /۱۹۴۷م.
(۲۲) خوارزمی موفق، مناقب، نجف، ۱۹۶۵م.
(۲۳) خوانساری محمد باقر، روضات الجنات، تهران، ۱۳۸۲ق /۱۹۶۲م.
(۲۴) ذهبی محمد، میزان الاعتدال، به کوشش علی محمد یجاوی، قاهره، ۱۳۸۲ق /۱۹۶۲م.
(۲۵) سیوطی، اللا¸لی المصنوعة، بیروت، ۱۴۰۳ق /۱۹۸۳م.
(۲۶) طوسی محمد، امالی، بغداد، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴م.
(۲۷) طوسی محمد،
فهرست، نجف، کتابخانه مرتضویه.
(۲۸)
فهرست مخطوطات مکتبة الامام الحکیم العامة، به کوشش محمد مهدی نجف، عراق، ۱۳۸۹ق /۱۹۶۹.
(۲۹) کراجکی ابوالفتح، التفضیل، به کوشش محدث ارموی، تهران، ۱۴۰۳ق /۱۹۸۳م.
(۳۰) کراجکی ابوالفتح، کنزالفوائد، تبریز، ۱۳۲۲ق.
(۳۱) کلینی محمد، الکافی، تهران، ۱۳۷۷ق /۱۹۵۷م.
(۳۲) گنجی محمد، کفایة الطالب، به کوشش محمد هادی امینی، تهران، ۱۴۰۴ق /۱۹۸۴م.
(۳۳) مامقانی عبدالله، تنقیح المقال، نجف، ۱۳۵۰ق/ ۱۹۳۱م.
(۳۴) مجلسی محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء.
(۳۵) مرکزی، خطی.
(۳۶) مشکوة، خطی.
(۳۷) مفید محمد، الارشاد، نجف، ۱۳۸۲ق /۱۹۶۲م.
(۳۸)
نجاشی احمد، الرجال، بمبئی، ۱۳۱۷ق /۱۸۹۹م.
(۳۹) نوری حسین، مستدرک الوسائل، تهران، ۱۳۱۸- ۱۳۲۱ق.
دانشنامه بزرگ اسلامی مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی برگرفته از مقاله «محمد ابنشاذان» ج۴، ص۱۳۵۹.