ابنحداد ابوعثمان سعید بن محمد غسانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْنِ حَدّاد، ابوعثمان سعید بن
محمد غسّانی (۲۱۹-۳۰۲ق/۸۳۴ -۹۱۴م)،
فقیه ، متکلم و ادیب مغربی بود.
صفدی شرح حال او را در دو جا با نامهای ابو عثمان القیروانی و ابن الحداد القیروانی آورده است.
او اهل
قیروان بود و در آنجا زیست و هرگز، به علت
فقر ،
سفر نکرد و هیچ گاه
حج نگزارد، اما به هنگام پیری و پس از
مرگ یکی از بستگان (برادر)
مالی از او به
ارث برد.
ابن حداد از جمله شاگردان و اصحاب
سحنون بن سعید (د ۲۴۰ق/ ۸۵۴م) از بزرگان
مالکی در مغرب بود و آنگاه که
ابوالحسن کوفی به
طرابلس آمد، به نزد وی شتافت و از او استماع
حدیث کرد.
ابن حداد در
فقه و کلام متبحّر بود و در جدل و مناظره و دفاع از معتقدات خود و ردّ فرقههای مخالف دستی توانا داشت.
وی علاوه بر این از علمای
نحو و
لغت نیز به شمار آمده است.
گر چه خود گفته است شاعر نیست، ولی
شعر نیکو میسروده و مثلاً اشعاری در رثای فرزند و برادرزاده خود پرداخته است
و
ذهبی دو بیت از اشعار او را نقل کرده است.
وی از
فقهای مالکی بود و بر اساس نظر،
قیاس و
اجتهاد عمل میکرد،
تقلید را نکوهش کرده، آن را ناشی از نقص
عقل و پستی همت مردمان میدانسته است.
به روش
اهل سنت و جماعت سخت پایبند بود و به
اشاعره تمایل داشت و با
مذهب اعتزال مخالفت میورزید.
محمد بن کلاعی ردّی بر کتاب او که در پاسخ معتقدان به خلق
قرآن بوده، نوشته است.
از اینجا معلوم میشود که ابن حداد در مسأله قِدم یا حدوث کلام
خدا بر مذهب اشاعره بوده است.
نیز مناظرهای که میان او و
سلیمان فراء معتزلی درباره مکان خدا رخ داد.
قرینهایست بر اینکه او همانند اشاعره، خدای متعال را در مکانی معین میدانسته است، هر چند که در پاسخ فراء به جدل متوسل میشود و پاسخی صریح نمیدهد.
نکته دیگری که در تأیید اعتقاد ابن حدّاد میتوان آورد، آن است که علمای عراقی شاگردان خود را بر آن میداشتند تا با سؤالات خود او را بیازارند.
میدانیم که این علما در آن وقت، غالباً اهل عدل و تنزیه و بر عقیده
معتزله بودند.
ابن حداد راوی و عالمی مطلع و پارسا بود.
شاگردان و مصاحبانی داشته است که متأثر از او بودهاند و پس از وی روش او را در
فقه و
کلام دنبال کردهاند که از آن جملهاند: ابراهیم بن
محمد معروف به
ابن البرذون ،
احمد بن موسی التمار ،
علی بن منصور الصفار ،
محمد الرّفادی ،
ابن احمد الشرکاء و
ابوبکر ابن الفمودی و همگان از علمای افریقیه به شمار آمدهاند.
به روزگار ابن حداد،
فاطمیان به افریقیه درآمدند و به گفته
زبیدی که خود از معاندان فاطمیان و
شیعیان بود، بر
اهل سنت و جماعت سخت گرفتند.
دو تن از بزرگان اصحاب سحنون را کشتند و ندا دادند: این است سزای پیروان
مذهب مالک ، بر اثر آن،
ترس بر اهل سنت غالب آمد و جملگی بر ابن حداد گرد آمدند و از او خواستند که در برابر داعیان حکومت فاطمی تقیّه کنند.
او
تقیه را نپذیرفت و از کشته شدن نهراسید و گفت جز دفاع از
دین چارهای ندارد و مناظره با داعیان فاطمی را پذیرفت.
مردم قیروان وضع او را در آن ایام، به وضع
احمد بن حنبل در ایام «محنه» (ایام سختگیری در عهد
مأمون و
معتصم بر معتقدان به خلق
قرآن ) تشبیه میکردند.
به گفته خشنی ابن حداد با
ابوالعباس شیعی صنعانی یکی از داعیان فاطمی مناظره کرده و گفتوگوهایی را که با وی داشته، برای شاگردانش املا کرده است.
کتاب مجالس او مجموعه این گفت و گوهاست.
چهار مجلس از آن را خشنی نقل کرده
و سه مجلس نیز در ریاض النفوس مالکی ضبط شده است
موضوع گفتوگو در این مجالس، بیشتر مسائل مورد اختلاف سنّی و شیعه درباره
خلفای راشدین و فقه و مبانی
اجتهاد است.
در برخی از مآخذ آمده است
که ابن حداد به
مذهب شافعی متمایل شد و ردّی بر المدونة سحنون نگاشت که بر اثر آن مالکیها از وی دوری جستند، ولی پس از مبارزات او با داعیان حکومت فاطمی مجدداً به او روی آوردند.
مآخذ اولیه در این باره ساکتند و لذا صحت آن بعید است، به خصوص که به گفته خشنی
او ردّی بر شافعی نوشته که خشنی خود آن را دیده است.
ردّیه مذکور خطاب به فقیه شافعی
اسماعیل مُزنی (د ۲۶۴ق/۸۷۸م) است، اما مزنی از دادن پاسخ به آن سرباز زده و گفته است: هر کس
عالم است آن را پاسخ گوید.
ابن حداد را تألیفاتی است در
فقه و
کلام و
جدل از جمله: توضیح المشکل فی القرآن؛ کتاب المقالات؛ کتاب الاستیعاب؛ کتاب الامالی؛ کتاب عصمة المسلمین (عصمة الدینیین)
(عصمة النبیین)
(که ظاهراً نام اخیر صحیح است)؛ کتاب العبادة الکبری و الصغری
(به اشتباه این کتاب را دو کتاب و به نامهای العبادة الکبری و العبادة الصغری ضبط کرده است)؛ کتاب الاستواء و کتب دیگر که در ردّ بر ملحدان است.
همچنین صفدی
در زمره آثار ابن حداد از کتابی به نام الرّدّ علی الملحدین نام میبرد، اما محتمل است که این عنوان، در واقع بخشی از عبارتی باشد که دیگر مآخذ برای بیان موضوع کتابهای او نوشتهاند و صفدی آن را در شمار تألیفات او پنداشته است.
غیر از کتاب مجالس، هیچ یک از نوشتههای او باقی نیست.
ابن حداد پسری به نام عبدالله داشت.خشنی
او را دیده و به پدر مانند کرده است.وی گوید: آنگاه که عبدالله لب به سخن میگشود، دیگران را میل سخن گفتن نبود.
(۱) ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، ۱۳۵۰ق/۱۹۳۱م.
(۲) خشنی،
محمد، «طبقات علماء افریقیة»، همراه طبقات علماء افریقیة ابوالعرب تمیمی، به کوشش
محمد بن ابی شنب، الجزایر، ۱۹۱۴م.
(۳) ذهبی،
محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و اکرم البوشی، بیروت، ۱۹۸۴م.
(۴) ذهبی، العبر، به کوشش ابوهاجر
محمد السعید بن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۹۸۵م.
(۵) زبیدی،
محمد، طبقات النحویّین و اللغویّین، به کوشش
محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۵۹م.
(۶) سزگین، فؤاد تاریخ التراث العربی، ترجمه
محمود فهمی، ریاض، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
(۷) سیوطی، بغیة الوعاة، به کوشش
محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۶۲م.
(۸) شبوح، ابراهیم، «سجل قدیم لمکتبة جامع القیروان»، مجلة المخطوطات العربیة، قاهره، ربیع الثانی ۱۳۷۶/ نوامبر ۱۹۵۶.
(۹) صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش بیرندراتکه، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
(۱۰) قفطی، علی، انباه الرواة، به کوشش
محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م.
(۱۱) یافعی، عبدالله، مرآة الجنان، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۷- ۱۳۳۹ق
ابومحمد وکیلی (رب) ۱۹/۳/۷۷.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوعثمان ابنحداد»، ج۳،ص۱۰۹۲.