ابنجزی (اعلام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْنِجُزَیّ، نام چند تن از علمای خاندان بنیجزی که در سدههای ۷- ۹ق/۱۳- ۱۵م در
مغرب و
اندلس میزیستهاند و به «کلبی» معروفند.
این خاندان در اصل اهل ولبه از دژهای براجله (واقع در جنوب غرناطه) بودهاند، نخستین فرد از این خاندان، همراه حاکم اندلس ابوالخطار حسام
بن ضرار کلبی (د ۱۲۸ق/۷۴۶م) به هنگام فتح
اندلس بر این سرزمین آمد.
نیای بزرگ علمای این خاندان،
عبدالرحمان بن یوسف، چندی در جیّان امارت داشت
و فرزند او یحیی نیز در اواخر حکومت
مرابطون در همان شهر حکم رانده است.
مشاهیر این خاندان عبارتند از:
ابوالقاسم محمد بن احمد (۶۹۳ -۷۴۱ق/۱۲۹۴-۱۳۴۰م)،
فقیه مالکی، مفسر و
شاعر غرناطی، در
غرناطه زاده شده است.
فقه،
حدیث،
قرآن و ادب عرب را نزد
ابوجعفر ابنزبیر و قرائات را نزد
ابوعبدالله بن کماد قاری آموخت و از
عبدالله بن احمد بن موذن و
ابوولید حضرمی حدیث شنید، سپس در سلک ملازمان
ابوعبدالله ابنرُشید خطیب درآمد. وی از گروهی نیز روایت کرد که
ابنخطیب همه آنان را نام برده است. ابنجزی در علوم مختلف چیره دست بود، چنانکه در عین جوانی به عنوان امام و خطیب مسجد اعظم برگزیده شد.
و آنچنان شهرت یافت که به گفته
ابناحمر از اندلس تا
طرابلس به فتوای او عمل میکردند.
اگرچه اشتغال دائمی وی
تدریس و
تعلیم بوده است،
اما از میان همه شاگردان او بیشتر به فرزندانش اشاره شده است،
با اینهمه تردید نیست که ابنخطیب مشهورترین شاگرد او بوده است. علاوه بر او شخصی دیگر به نام حضرمی نیز از او به عنوان استاد خود یاد کرده است.
مخلوف ابراهیم خزرجی را نیز از جمله شاگردان او شمرده است.
شماری از اشعار ابنجزی را ابنخطیب
ضبط کرده و گفته است که وی اشعاری نیز به پیروی از شاعرانی چون
ابوالعلای معری،
ابوطاهر سلفی و دیگران سروده است. مقری
نیز دو بیت از
شعر او را نقل کرده است. محتوای این سرودهها ستایش
زهد و
پرهیزکاری و نیز مدح
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) است. وی در آخرین شعر خود که در میدان
جنگ سروده، آرزوی شهادت در راه
خدا کرده است.
ابنجزی در جنگ طریف که ابنخطیب از آن به عنوان «الوقیعة الکبری» و یا «یوم الکائنة بطریف»
یاد کرده است و نزد اروپائیان به جنگ ریوسالادو مشهور است، کشته شد.
ابنجزی دارای تألیفات و آثار بسیاری در علوم و فنون مختلف است و ابنخطیب ۱۱ اثر برای وی برشمرده است،
اما اکنون تنها ۵ کتاب از وی به صورت چاپی و خطی موجود است.
۱.
الانوار السنیة فی الکلمات السنیه، یا الانوار السنیة فی الالفاظ السنیة من الاحادیث النبویه، که
زرکلی از چاپ آن اطلاع داده است.
محمد بن عبدالملک قیسی شرحی بر این کتاب نوشته و آن را
مناهج الاخبار فی تفسیر احادیث کتاب الانوار نامیده است.
شرح دیگری نیز
علی بن محمد بن علی قلصادی نوشته که کتانی گوید آن را در اختیار داشته است.
۲.
التسهیل لعلوم التنزیل، که تفسیری است موجز بر
قرآن مجید، این
تفسیر نخستین بار در
مصر (۱۹۳۶م) و بار دیگر به کوشش
محمد عبدالمنعم یونسی و ابراهیم عطوه عوض در همانجا منتشر شده است (۱۹۷۳م).
ابوالحسن بن عبدالعزیز تلمسانی آن را خلاصه کرده و
القاموس الوجیز للقول العزیز نامیده است.
محمد بن طالب
بن سوده فاسی نیز حاشیهای بر این تفسیر نوشته است.
۳.
القوانین الفقهیه فی تلخیص مذهب المالکیه، یا قوانین الاحکام الشرعیة و مسائل الفروع الفقهیه. وی در این کتاب به مسائل اختلافی و اتفاقی بین مالک و ائمه دیگر
مذاهب اهل سنت نیز پرداخته و آن را با ابوابی درباره
اصول دین به پایان رسانده است. این کتاب نخستین بار (۱۹۶۵م) در
رباط، سپس (۱۹۸۰م) در
بیروت و در ۱۹۸۵م به کوشش عبدالرحمان حسن
محمود در قاهره به چاپ رسیده است.
۱.
کتاب فی عقائدالدین یا
النور المبین فی قواعد عقائدالدین. نسخهای از آن در کتابخانه قرویین فاس موجود است.
۲.
المختصر البارع فی قراءة نافع، نسخهای از آن در المکتبة الوطنیة تونس
موجود است.
زرکلی قصیدهای نیز به وی نسبت داده که صحیح نیست. در مورد دیگر آثار وی به الاحاطه ابنخطیب
میتوان رجوع کرد.
ابوعبدالله محمد بن محمد (۷۲۱-۷۵۷ق/۱۳۲۱-۱۳۵۶م)،
فقیه، کاتب و شاعر میباشد.
تاریخ وفات او را ۷۵۶ و ۷۵۸ ق نیز نوشتهاند.
اما ابنخطیب که معاصر او بوده است، سال ۷۵۷ق را محقق میداند
و
مقری نیز
آن را تأیید میکند.
در هیچ یک از منابع سخنی از چگونگی تحصیلات و استادان وی به میان نیامده است، تنها ابنخطیب
تصریح کرده است که وی به سرپرستی پدر خود در شهر غرناطه پرورش یافت. ابناحمر
نوشته است که ابنجزی در تاریخ، حساب و
ادبیات چیره دست و از
اصول و
فقه و
حدیث آگاه بود و خطی به غایت خوش داشت.
پس از مرگ پدر در شمار کاتبان دربار
ابوالحجاج یوسف بن اسماعیل (د ۷۵۵ق/۱۳۵۴م) امیر سلسله بنواحمر درآمد
و ظاهراً مدتی دراز در این مقام باقی ماند، اما به دلایلی که بر ما معلوم نیست، امیر بر وی
خشم گرفت و بفرمود او را تازیانه زدند و از اندلس اخراج کردند. او هنگام ترک اندلس در ابیاتی آن دیار و اهل آن را نکوهش کرد.
پس از این واقعه، به
مغرب سفر کرد و به دربار ابوعنان پیوست و نزد وی مقام و منزلت یافت.
وی در نظم و نثر استاد بود، نظم او را ستودهاند و نثرش را از انشای
عمادالدین اصفهانی برتر دانستهاند. چند نمونه از نامههای او اکنون در دست است که در آنها پارهای از صنایع لفظی رایج در روزگار او به چشم میخورد.
برخی از مآخذ نمونههایی از اشعار وی را آورده و او را سرآمد شاعران روزگار خود دانستهاند و ابناحمر ضمن اینکه او را از شاعران دیگر برتر دانسته، گفته است که بیش از ۲۰ هزار بیت
شعر از حفظ داشته است.
سرودههای او شامل چند
غزل و چند
قصیده از جمله قصایدی در مدح
ابوعنان و
ابوالحجاج یوسف و نیز چند قطعه کوتاه است.
ابنجزی به گفته
مقری در خانه خویش در شهر البیضاء درگذشت.
مهمترین کار ابنجزی که بدان شهرت یافت، تحریر
سفرنامه ابنبطوطه (ه م) است که به فرمان سلطان ابوعنان مرینی انجام شده است. وی در این کار، به گفته خود، مضمون گفتار ابنبطوطه را بیآنکه متعرض درستی و نادرستی آن گردد، در قالب الفاظی که گویای مقصود وی باشد، ریخته هر چند که گاه عینالفاظ او را آورده است. افزون بر این وی بسیاری از اسامی دشوار را حرکت گذاری و نقطهگذاری کرده و نامهای غیرعربی را تا آنجا که برای او ممکن بوده، شرح داده است.
اثر دیگر وی کتابی به نام
الانوار فی نسب النبی المختار است که نسخههایی از آن در کتابخانه ملی پاریس موجود است. نیز احتمالاً تاریخ غرناطه از اوست وی در ۷۵۵ق به ابنخطیب گفته است که مشغول تألیف آن بوده و ابنخطیب قسمتهایی از آن را دیده و بسیار ستوده است،
اما اکنون اثری از این کتاب در دست نیست. احتمال میرود که کار تألیف کتاب مذکور به دلیل همزمانی با تحریر رحله ابنبطوطه ناتمام مانده باشد. چه تحریر رحله پس از پایان سفر
ابنبطوطه در دربار ابوعنان، در حدود ۷۵۴ق آغاز و در ۷۵۷ق پایان یافته است.
ابوبکر احمد بن محمد، یا ابوجعفر (۷۱۵- ۷۸۵ق/۱۳۱۵- ۱۳۸۳م)،
فقیه مالکی، کاتب و شاعر غرناطی و فرزند دیگر ابوالقاسم ابنجزی میباشد.
مشهورترین استاد او ابنخطیب بوده است.
او نخست نزد پدر و نیز برخی از دانشمندان معاصر به تحصیل پرداخت
و از شماری از آنان حدیث شنید
و از گروهی مانند
ابنرشید،
ابنربیع،
ابوالعباس ابنشحنه،
حجار و
بدر بن جماعه اجازه نقل حدیث گرفت.
گفتهاند که وی تمام تألیفات ابنخطیب را روایت کرده است، اما مقری
در این سخن تردید کرده و گفته است او کتابهای استاد را تنها بر شاگردان او روایت میکرده است. همگان او را در
فقه و ادب و شعر چیره دست دانستهاند
و هنر وی را در کتابت
و نیز
دانش و پاکدامنی او را ستودهاند.
احمد، نخست کاتب ابوالحجاج یوسف امیر نصری بود، پس از آن چندی در برجه (واقع در غرب المریه)، اندرش (شهرکی در شمال برجه) و وادی آش به
قضا مشغول شد.
در ۷۶۰ق/۱۳۵۹م به عنوان
قاضی غرناطه و نیز خطیب مسجد سلطانی (جامع اعظم) انتخاب شد. پس از چندی معزول گردید، ولی بار دیگر در ۷۶۳ق به این مقام بازگردانده شد.
به گفته
نباهی مالقی احمد به نیابت از سوی ابوالقاسم شریف غرناطی عهدهدار قضا گردید و پس از درگذشت او خطیب جامع غرناطه شد و مقری
گفته است که وی پس از مرگ ابوسعید فرج
بن لب در ۷۸۲ق خطیب گردید و تا پایان عمر نیز بر آن کار باقی ماند.
ابنخطیب
چند قطعه و یک قصیده او را که تضمینی است از قصیده
امرؤالقیس
نقل کرده است.
شماری از سرودههای او را نیز ابناحمر
نقل کرده است.
ابنخطیب
نوشته است که او بعضی از آثار پدرش را شرح کرده و از آن میان به شرحی بر کتاب
فقهی پدرش که همانا القوانین الفقهیه است و نیز به رجزی در فرایض اشاره کرده است. اثر دیگری که به وی نسبت دادهاند، الانوار السنیه است اما این کتاب در شمار آثار پدر وی نیز ذکر شده است.
بنابراین احتمال میرود که این نیز شرحی بر کتاب پدر بوده باشد. اثر دیگر وی شرحی بر
الفیه ابنمالک است،
اما هیچ یک از این آثار اکنون در دست نیست. در منابع از کتابی به عنوان
مختصر البیان فی نسب آل عدنان یاد شده که در آن از عرب بائده، از عهد نوح و عاد و نیز از عمالقه و پادشاهان حوزه نیل و همچنین از اسباطی که در
یمن و
عراق سکنی داشتهاند و از اعرابی که داییهای قحطان
بن هود
بن عامر بودهاند و قبایل وائل
بن حمیر و
ابراهیم خلیل (علیهالسلام) و ملوک
روم و اعرابی که فرزندان
اسماعیل (علیهالسلام) و از ذریه
عکة بن معد بن عدنان بودهاند، سخن رفته است. آنگاه به تولد
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) و جانشینان وی و خلفای مشرق زمین اشاره شده و در پایان ذکر جماعاتی از شرفای تلمسان، فاس، سجلماسه و خاندان و
بنوحمود آمده است.
از این کتاب نسخهای در خزانه ملکیه رباط موجود است.
بیگمان این اثر تألیف یکی از افراد خاندان بنیجزی است. مختار وکیل
نام مؤلف آن را ابوالعباس
احمد بن ابیعبدالله
محمد بن احمد، و عنان
آن را ابوالعباس
احمد بن عبدالله
بن جزی کلبی تونسی دانسته است، اما این کتاب را نمیتوان تألیف ابوبکر
احمد بن محمد دانست، زیرا در زمینه تاریخ نگارش یافته و در هیچ یک از مآخذ کهن به نام آن و انتسابش به ابوبکر
احمد و نیز به تاریخ دانی او اشاره نشده است.
ابومحمد عبدالله بن محمد،
فقیه، ادیب و شاعر غرناطی و سومین فرزند
ابوالقاسم ابنجزی میباشد.
تاریخ تولد و وفات وی در دست نیست، اما او در مقدمه کتاب خویش تصریح کرده
که به فرمان ابوعبدالله ملقب به الغنی بالله که بین سالهای ۷۵۵-۷۹۳ق/ ۱۳۵۴-۱۳۹۱م بر غرناطه فرمان میرانده،
کتاب
الاحتفال فی استیفاءِ تصنیف ماللخیل من الاحوال، نوشته ابوعبدالله
محمد بن رضوان
بن ارقم را تهذیب و مختصر کرده است. بنابراین وی دست کم تا نیمه دوم سده ۸ق/۱۴م زنده بوده است.
او نیز مانند دو برادرش نخست نزد پدر به تحصیل پرداخت و سپس از کسانی چون
ابوالبرکات (
محمد بن محمد)
بن الحاج بلفیقی در المریه و غرناطه، و
ابوالقاسم محمد بن احمد حسنی سبتی غرناطی و
ابوعبدالله محمد بن عبدالرحمان بیانی و
ابوسعید فرج بن لب غرناطی و
ابوعبدالله محمد بن بیبش (عبدوی) دانش آموخت.
ابنخطیب همه استادان و نیز کتابهایی را که وی نزد آنان و یا نزد پدر خوانده، نام برده است. به گفته همو ابنجزی بسیاری از کتابهای مشهور در
فقه،
حدیث،
نحو،
ادب و از جمله بخشهایی از
صحیح بخاری و
مسلم،
سنن ترمذی،
نسائی،
ابوداوود،
الموطا مالک،
الکتاب
سیبویه و
الایضاح
ابوعلی فاسی را نزد همین استادان خوانده و از اغلب آنان
اجازه روایت گرفته است.
وی ظاهراً در جوانی به تدریس پرداخت
و به قضاء رسید.
گروهی نیز از وی دانش آموختند که از آن میان ظاهراً
ابوبکر بن عاصم و
عباس (یا ابوالعباس) بقنی، یکی از شارحین «برده»
و نیز
ابوالحسن بن هذیل را میتوان نام برد.
ابنمرزوق (حفید) نیز از وی اجازه روایت داشته است.
شماری از اشعار وی را که پر از صنایع شعری رایج در دوره اوست، ابنخطیب در
الاحاطه و نیز در
الکتیبه و مقری در
نفح آوردهاند.
در مآخذ کهن اثری به وی نسبت ندادهاند، اما در ۱۹۸۴م
محمد عربی خطابی کتابی با عنوان کتاب الخیل در بیروت از وی به چاپ رسانده است که به گفته خود او اختصاری است از کتاب
الاحتفال.
ابنجزی تنها به مختصر کردن آنان بسنده نکرده بلکه آن را تهذیب و تصحیح نیز نموده است و بابهای کتاب را به ذوق خویش و به سیاق دیگری غیر از اصل کتاب درآورده و مرتب ساخته است و فواید علمی بسیار و محاسن ادبی به آن افزوده و بعضی از بابها و برخی از مشکلات لغوی آن را حذف کرده است. نام کامل کتاب،
مطلع الیُمن و الاقبال،
فی انتقاءِ کتاب الاحتفال و استدراک مافاته من المقال است.
مؤلف در ابتدای کتاب به شرح حال ۸ تن از پادشاهان
بنینصر اندلس پرداخته است و بعد از آن وارد مباحث اصلی کتاب شده است.
موضوع کتاب اسب است و مؤلف در آن، به تفصیل راجع به صفات و حالات اسب، اهمیتی که نزد اعراب داشته، پیدایش آن، رنگهای مختلف و نژادهای آن و دیگر آگاهیهای مربوط به اسب سخن گفته است و در همه حال به سخن علمای لغت و شعر شاعران استشهاد کرده است. سپس به بحث در مورد نامهای اسبهای عربی، مراتب آنها در مسابقات و روش نگاهداری اسب پرداخته است. این کتاب در عین ایجاز حاوی مطالب بسیار است و از نظر تقسیمبندی بابها، اساسی نیکو دارد؛ با اینهمه گاه مؤلف به شیوه دیگر آثار به موضوعات و مطالب تاریخی و ادبی و مانند اینها نیز پرداخته که چندان ارتباطی با موضوع کتاب ندارد.
(۱) ابناحمر، اسماعیل، نثیر الجمان (اعلام المغرب و الاندلس)، به کوشش
محمد رضوان الدایة، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۲) ابناحمر، اسماعیل، نثیر فرائد الجمان، به کوشش
محمد رضوان الدایة، قاهره، ۱۹۶۷م.
(۳) ابنجزی، عبدالله، کتاب الخیل، به کوشش
محمد عربی خطابی، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۴) ابنحجر عسقلانی،
احمد، الدرر الکامنة، حیدرآباد دکن، ۱۹۷۶م.
(۵) ابنخطیب،
محمد، الاحاطة، به کوشش
محمد عبدالله عنان، قاهره، ۱۳۹۴-۱۳۹۷ق/۱۹۷۴- ۱۹۷۷م.
(۶) ابنخطیب،
محمد، الکتیبة الکامنة، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۶۳م.
(۷) ابنعماد، عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، ۱۳۵۱ق.
(۸) ابنفرحون، ابراهیم، الدیباج المذهب، به کوشش
محمد احمدی ابوالنور، قاهره، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م.
(۹) باباتنبکتی،
احمد، نیل الابتهاج، حاشیة الدیباج المذهب ابنفرحون یعمری، قاهره، ۱۳۵۱ق.
(۱۰) بغدادی، اسماعیل، ایضاح.
(۱۱) زرکلی، خیرالدین، الاعلام.
(۱۲) سیوطی، بغیة الوعاه، به کوشش
محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق.
(۱۳) عربی خطابی،
محمد (نک: ابنجزی در همین مآخذ).
(۱۴) عنان،
محمد عبدالله، فهارس الخزانة الملکیة، رباط، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
(۱۵) فاسی،
محمد عاید، فهرس مخطوطات خزانة القرویین، رباط، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
(۱۶) کتانی، عبدالحی، فهرس الفهارس، قاهره، ۱۳۴۶.
(۱۷) مجله معهد المخطوطات العربیة، قاهره، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
(۱۸) مختار وکیل.
(۲۰) فهرست المخطوطات المصوره، (تاریخ)، قاهره، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
(۲۱) مخلوف،
محمد، شجرة النور الزکیة، بیروت، ۱۳۵۰ق.
(۲۲) مقری،
احمد، ازهار الریاض، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۹ق/ ۱۹۶۸م.
(۲۳) مقری،
احمد، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۸م.
(۲۴) نباهی مالقی، ابوالحسن، تاریخ قضاة الاندلس، به کوشش لوی پرووانسال، قاهره، ۱۹۴۸ق.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابنجزی»، ج۳، ص۱۰۳۴.