إِنْسان (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
إِنْسان (به کسر الف و سکون نون) از
مفردات نهج البلاغه، به معنای
بشر،
آدمی و
انسان است.
در بیان
حضرت علی (علیهالسلام) در مواردی نظیر: مردمان
فاسق، مقدّر بودن زمان
مرگ این موجود، موجودی شگفتانگیز در آفرینش، و ... آمده است.
این واژه با مشتقاتش در بین سخنان امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در موارد گوناگونی استعمال شده است.
إِنْسان به معنای بشر و
انسان است.
برخی از مواردی که در «
نهجالبلاغه» به کار رفته است، به شرح ذیل می باشد:
هنگامی که به آدمی بشر گفته شود، مراد جسد ظاهری اوست و هنگامی به وی
انسان اطلاق شود، منظور باطن و نهاد و کمالات و عواطف و استعدادهای اوست.
چنانکه آن حضرت (علیهالسلام) درباره فسّاق فرمودهاند:
«فَالصّورَةُ صورَةُ إِنْسان، وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَيَوان ... فَذلِكَ مَيِّتُ الاَْحْياءَ.» «و ديگرى (خويش) را
عالم خوانده در صورتى كه عالم نيست...
چهره او چهره
انسان است و قلبش
قلب حيوان! پس او مردهاى است در ميان زندگان.»
امام (صلواتاللهعلیه) درباره
انسان فرموده است:
«إِنَّ مَعَ كُلِّ إِنْسان مَلَكَيْنِ يَحْفَظانِهِ، فَإِذا جاءَ الْقَدَرُ خَلَّيا بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ، وَ إِنَّ الاَْجَلَ جُنَّةٌ حَصينَةٌ.» «با هر
انسان دو تا
فرشته هست که او را حفظ میکنند، و چون مقدّر
انسان فرا رسد، او را میان مقدرّش رها میکنند،
اجل انسان سپر محکمی است (تا اجل نرسد مرگ نخواهد آمد).»
همچنین در
قرآن کریم آمده است:
(لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظونَهُ مِنْ اَمْرِ اللَّهِ) لذا این موضوع یک واقعیتی است که به آن ایمان داریم.
انسان موجودی عجیب و اسرار آمیز شمرده شده است. چنانکه حضرت (علیهالسلام) در بیانی میفرمایند:
«اعْجَبوا لِهذا الاِْنْسانِ يَنْظُرُ بِشَحْم، وَ يَتَكَلَّمُ بِلَحْم، وَ يَسْمَعُ بِعَظْم، وَ يَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْم!.» «تعجب کنید از این
انسان (ببینید که این موجود) با پیهای (حدقه) نگاه میکند، و با تکّه گوشتی (زبان) سخن میگوید و با استخوانی (گوش) میشنود و از نائی نفس میکشد.» این کلام ژرف اشاره به عجائب و اسرار خلقت در وجود
انسان دارد.»
اناس (بضمّ الف) و اناسی جمع
انسان بههمان معنای
انسان و آدمی میباشند، که از هر یک از این الفاظ، فقط یکبار در «نهج البلاغه» آمده است.
آن حضرت به «
قثم بن عباس» فرماندار
مکّه مینویسد:
«أَمّا بَعْدُ، فَإِنَّ عَيْني بِالْمَغْرِبِ كَتَبَ إِلَيَّ يُعْلِمُني أَنَّهُ وُجِّهَ إِلَى المَوْسِمِ أُناسٌ مِنْ أَهْلِ الشّامِ، الْعُمْيِ الْقُلوبِ، الصُمِّ الاَْسْماعِ، الْكُمْهِ الاَْبْصارِ، الَّذينَ يَلْتَمِسونَ الْحَقَّ بِالباطِلِ ... فَأَقِمْ عَلَى ما في يَدَيْكَ قِيامَ الْحازِمِ الصَّليبِ.» «جاسوس من در غرب به من نوشته است که: گروهی از اهل
شام که کوردل و کر و کور هستند به موسم
حجّ (برای
فتنه و فساد و آشوب) اعزام شدهاند (از طرف
معاویه) در
حکومت خود با استقامت و با احتیاط شدید باش.»
همچنین درباره خداوند میفرماید:
«وَ الاخِرُ الَّذي لَيْسَ لَهُ بَعْدٌ فَيَكونَ شَيْءٌ بَعْدَهُ، وَ الرّادِعُ أَناسيَّ الاَْبْصارِ عَنْ أَنْ تَنالَهُ أَوْ تُدْرِكَهُ.» یعنی: «خدا آن آخری است که ما بعد ندارد تا چیزی بعد از او باشد و مانع است وسطهای مردمکهای چشمها را از اینکه به او برسند یا او را ببینند.»
«
انسان البصر» وسط مردمک چشم است که رنگش با رنگ مردمک متفاوت است.
این لفظ دوازده بار در کلام امام (علیهالسلام) مشاهده میشود.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «انس، انسان، اناس»، ص۸۶-۸۷.