أُکْرِه (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
أُکْرِه:(مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ) «أُکْرِه» از «
اکراه» به معنى مجبور كردن كسى به كارى كه مايل به انجام آن نيست و مصداق آن.
به موردی از کاربرد «أُکْرِه» در
قرآن، اشاره میشود:
(مَن كَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعْدِ إيمانِهِ إِلاّ مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإيمانِ وَ لَكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللّهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ) «كسانى كه بعد از ايمانشان، به خدا كافر شوند مجازات مىشوند- بجز آنها كه تحت فشار واقع شدهاند در حالى كه قلبشان با ايمان، آرام است- آرى، آنها كه سينه خود را براى پذيرش
کفر گشودهاند،
غضب خدا بر آنهاست؛ و
عذاب عظيمى در انتظارشان.»
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرمایند:
مراد از اكراه، مجبور شدن به گفتن كلمه كفر و تظاهر به آن است، زيرا
قلب هيچ
وقت اكراه نمىشود، و حاصل مقصود اين است كه: كسانى كه بعد از ايمان تظاهر به كفر مىكنند و مجبور به گفتن كلمه كفر مىشوند، ولى دلهايشان مطمئن به ايمان است از
غضب خدا مستثناء هستند.
مکارم شیرازی در
تفسیر نمونه میفرمایند:
آيۀ مورد بحث در واقع اشاره به دو گروه از كسانى است كه بعد از پذيرش
اسلام راه كفر را پيش مىگيرند.
نخست آنها كه در چنگال دشمنان بىمنطق گرفتار مىشوند و تحت فشار و شكنجه اعلام بيزارى از اسلام و وفادارى به كفر مىكنند، درحالى كه آنچه مىگويند تنها با زبان است و قلبشان مالامال از ايمان مىباشد، اين گروه مسلما مورد عفوند، بلكه اصلا گناهى از آنها سر نزده است، اين همان
تقیّه مجاز است كه براى
حفظ جان و ذخيره كردن نيروها براى خدمت بيشتر در راه خدا در اسلام مجاز شناخته شده است.
گروه دوم، كسانى هستند كه براستى دريچههاى قلب خود را به روى كفر و بىايمانى مىگشايند و مسير عقيدتى خود را بكلى عوض مىكنند، اينها گرفتار
غضب خدا و
عذاب عظيم او مىشوند.
بعضى از مفسران در
شأن نزول آيۀ فوق گفتهاند كه اين آيه در مورد گروهى از مسلمانان نازل شد كه در چنگال مشركان گرفتار شدند و آنها را مجبور به بازگشت از اسلام و اظهار كلمات كفر و
شرک كردند.
آنها «
عمّار» و پدرش «
یاسر» و مادرش «
سمیّه» و «
صهیب» و «
بلال» و «
خبّاب» بودند،
پدر و
مادر عمار در اين ماجرا سخت مقاومت كردند و كشته شدند، ولى عمار كه جوان بود آنچه را مشركان مىخواستند به زبان آورد.
اين خبر در ميان مسلمانان پيچيد، بعضى غايبانه عمار را محكوم كردند و گفتند: عمار از اسلام بيرون رفته و كافر شده،
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود:
«چنين نيست (من عمار را بخوبى مىشناسم) عمار از فرق تا قدم مملو از ايمان است و ايمان با گوشت و
خون او آميخته است (او هرگز دست از ايمان برنخواهد داشت و به مشركان نخواهد پيوست).»
چيزى نگذشت كه عمار گريهكنان به خدمت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) آمد، پيامبر (ص) فرمود:
«مگر چه شده است؟»
عرض كرد، اى پيامبر! بسيار بد شده، دست از سرم برنداشتند تا نسبت به شما جسارت كردم و بتهاى آنها را به نيكى ياد كردم!
پيامبر (ص) با دست مباركش
اشک از چشمان عمار
پاک فرمود و گفت: «اگر باز تو را تحت فشار قرار دادند، آنچه مىخواهند بگو (و جان خود را از خطر رهايى بخش).»
در اين هنگام آيۀ:
(مَنْ كَفَرَ بِاللّٰهِ مِنْ بَعْدِ إيمانِهِ إِلاّ مَنْ أُكْرِهَ) نازل شد و مسائل را در اين رابطه روشن ساخت.
• شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «أکره»، ج۴، ص ۶۷.