• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

أَوْلِیاء (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





أَوْلِیاء: (أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء)
أَوْلِیاء: جمع «ولى» در اصل از ماده «ولى يلى» (ولايت) گرفته شده است.
أَوْلِیاء: به معناى نبودن واسطه ميان دو چيز و نزديكى و پى‌درپى بودن آن‌هاست.
به همين دليل به هرچيزى كه نسبت به ديگرى قرابت و نزديكى داشته باشد، خواه از نظر مكان يا زمان يا نسب و يا مقام، «ولى» گفته مى‌شود.
استعمال اين كلمه به معنى «سرپرست» و «دوست» و مانند اين‌ها نيز از همين جاست.



به موردی از کاربرد أَوْلِیاء در قرآن، اشاره می‌شود:

۱.۱ - أَوْلِیاء (آیه ۶۲ سوره یونس)

(أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ)
(آگاه باشيد! دوستان و اولياى خدا، نه ترسى بر آن‌هاست و نه اندوهگين مى‌شوند.)

۱.۱.۱ - أَوْلِیاء در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: اين آيه جمله‌اى است استينافيه (يعنى سخنى از نو آغاز كرده) چيزى كه هست با غرض سوره كه همان دعوت به ایمان آوردن به كتاب خدا و تشويق اعتقاد به توحید خدا به معناى وسيعش مى‌باشد، ارتباط دارد.
از آن‌جا كه مطلب اهميت داشته، آیه را با لفظ ألا: آگاه و به هوش باشيد افتتاح كرده و اين كلمه به منظور هشدار به كار مى‌رود و خدای سبحان در اين آيه و دو آيه بعدش مطلب مهمى آورده و آن عبارت است از معرفى اوليايش و بيان آثارى كه ولايت آنان دارد و خصائصى كه مختص به ايشان است.
كلمه ولايت هر چند كه اهل لغت معانى بسيارى براى آن بر شمرده‌اند، ليكن اصل در معناى آن بر طرف شدن واسطه در بين دو چيز است، به گونه‌اى كه بين آن دو، واسطه‌اى كه از جنس آن‌ها نيست وجود نداشته باشد (كه در اين صورت هر يک ولى ديگرى محسوب مى‌شوند). ليكن از باب استعاره در معناى ديگرى نيز استعمال شده و آن نزديكى چيزى به چيز ديگر است، حال اين نزديكى به هر وجهى كه باشد، چه نزديكى به مكان باشد و چه به نسب و خويشاوندى و چه به مقام و منزلت و چه به دوستى و صداقت و چه به غير اين‌ها، كه با اين حساب كلمه ولى بر هر دو طرف ولايت اطلاق مى‌شود، (اين ولى او است، و او ولى اين است، يعنى از نظر مكان و يا خويشاوندى و يا مقام و يا دوستى و يا غير اين‌ها نزديک وى است)، مخصوصا اگر معناى اصلى كلمه را در نظر بگيريم كه عبارت بود از اتصال دو چيز به يكديگر و نبودن واسطه‌اى بين آن دو اين اطلاق طرفينى روشن‌تر مى‌شود، چون يكى از آن دو چيز آن چنان در دنبال آن ديگرى قرار گرفته كه هيچ چيز ديگرى غير اين، به دنبال آن قرار نگرفته است.
پس، وقتى مى‌گویيم خدای تعالی ولى بنده مؤمنش مى‌باشد، معنايش اين است كه آن چنان وصل به بنده است و آن چنان متولى و مدبر امور بنده است كه هيچ كس ديگرى اين چنين ارتباطى را با آن بنده ندارد، او است كه بنده را به سوى صراط مستقیم هدایت مى‌كند، امر مى‌كند، نهى مى‌كند، به آن‌چه سزاوار است وا مى‌دارد، از آن‌چه نكوهيده است باز مى‌دارد و او را در زندگى دنيايى و آخرتيش يارى مى‌كند. هم چنان كه از اين طرف نيز مى‌گویيم مؤمن واقعى ولى خدا است، زيرا آن چنان وصل به خدا است كه متولى اطاعت او در همه اوامر و نواهى او است و تمامى بركات معنوى از قبيل هدایت، توفيق، تاييد، تسديد و به دنبالش اكرام به بهشت و رضوان را از خداى تعالى مى‌گيرد.


۱.۲ - أَوْلِیاء (آیه ۵۱ سوره مائده)

(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْيَهُودَ وَ النَّصَارَى أَوْلِيَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَ مَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ)
(اى كسانى كه ایمان آورده‌ايد! يهود و نصارى را دوست و تكيه گاه خود، انتخاب نكنيد. آن‌ها اولياى يكديگرند و كسانى كه از شما با آنان دوستى كنند، از آن‌ها هستند؛ خداوند، گروه ستمكاران را هدايت نمى‌كند.)

۱.۱.۱ - أَوْلِیاء در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: در مجمع البيان مى‌گويد: اتخاذ به معناى اعتماد كردن بر چيزى است، به اين صورت كه شخص به آن دلگرم باشد كه در فلان كار به دردم مى‌خورد و آن را براى آن كار ذخيره بسازد و اين كلمه باب افتعال از ماده اخذ است و در اصل دو همزه داشته، يعنى اءتخاذ بوده، همزه دوم آن مبدل به تاء شده و به صورت اتتخاذ در آمده و سپس دو تاء در يكديگر ادغام شده و به صورت اتخاذ در آمده، در كلمه اتعاد كه از مصدر ثلاثى‌ وعد گرفته شده، همين قاعده جارى شده (با اين تفاوت كه در اين كلمه حرف واو مبدل به تاء مى‌شود) و كلمه اخذ به چند معنا استعمال مى‌شود، وقتى مى‌گويند: اخذ الكتاب معنايش اين است كه كتاب را با دست خود گرفت و چون مى‌گويند: اخذ القربان معنايش اين است كه پيشكش و قربانى را قبول كرد و چون مى‌گويند: اخذه اللَّه من مامنه، معنايش اين است كه خداى تعالى او را كه در جاى محكم و امنى پناهنده شده بود بگرفت و هلاک كرد، پس در حقیقت معناى جامعى كه در همه اين موارد از استعمال ماده اخذ ديده مى‌شود، عبور دادن چيزى از جهتى به جهادت ديگر است‌.
راغب در مفردات خود گفته كلمه: ولاء و نيز كلمه توالى به اين معنا است كه دو چيز و يا چند چيز طورى نسبت به يكديگر متصل باشند كه چيزى از غير جنس آن‌ها در بين قرار نداشته باشد و كلمه به عنوان استعاره در معناى نزديكى استعمال مى‌شود، حال يا نزديكى از حيث مكان، يا از حيث نسبت و خويشاوندى، يا از حيث دين، يا از حيث صداقت و نصرت و يا اعتقاد، اين بود گفتار راغب البته آن مقدار از گفتارش كه مورد حاجت ما بود و بحث مفصل در معناى ولايت به زودى مى‌آيد.
سخن كوتاه اين‌كه ولايت يک نوع خاصى از نزديكى چيزى به چيز ديگر است، به طورى كه همين ولايت باعث شود كه موانع و پرده‌ها از بين آن دو چيز بر داشته شود، البته نه همه موانع، بلكه موانع آن هدفى كه غرض از ولايت رسيدن به آن هدف است، حال اگر آن هدف تقوا و يا پيروزى باشد، ولى در چنين هدفى همان ناصر و ياورى است كه هيچ مانعى او را از نصرت شخصى كه به وى نزديک شده و نسبت به او ولايت دارد باز ندارد و اگر از جهت التيام و آشتى و معاشرت و محبت و خلاصه جوش خوردن دل‌ها به يكديگر باشد، در اين صورت كلمه ولى معناى محبوب را مى‌دهد، محبوبى كه آدمى نمى‌تواند نفس خود را از دوست داشتن او و رام شدن در برابر خواسته او جلوگيرى نمايد و قهرا در برابر خواسته او مطيع مى‌شود و اگر از جهت خويشاوندى باشد كلمه ولى به معناى كسى خواهد بود كه از طرف مقابل خود ارث مى‌برد و چيزى نمى‌تواند مانع از ارث بردن او شود و اگر از جهت اطاعت دستور باشد، ولى به معناى كسى خواهد بود كه در طرف مقابل خود امر و نهى مى‌كند و به او طبق دلخواه خود دستور مى‌دهد.


۱.۲.۲ - أَوْلِیاء در تفسیر نمونه

بنابراين، اولياى خدا كسانى هستند كه ميان آنان و خدا حايل و فاصله‌اى نيست، حجاب‌ها از قلبشان كنار رفته و در پرتو نور معرفت و ايمان و عمل پاک، خدا را با چشم دل چنان مى‌بينند كه هيچ‌گونه شک و ترديدى به دل‌هايشان راه نمى‌يابد و به خاطر همين آشنايى با خدا كه وجود بى‌انتها و قدرت بى‌پايان و كمال مطلق است، ماسواى خدا در نظرشان كوچک و كم‌ارزش و ناپايدار و بى‌مقدار است.
كسى كه با اقيانوس آشناست، قطره در نظرش ارزشى ندارد و كسى كه خورشيد را مى‌بيند نسبت به يک شمع بى‌فروغ، بى‌اعتناست.
در آيه ۵۱ سوره مائده، خطاب به مؤمنان آمده است:
(... لاٰ تَتَّخِذُوا اَلْيَهُودَ وَ اَلنَّصٰارىٰ أَوْلِيٰاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيٰاءُ بَعْضٍ‌...)
«یهود و نصاری را تكيه‌گاه خود قرار ندهيد، آن‌ها تكيه‌گاه يكديگرند.»
با توجه به كلمه «اولياء» (جمع ولى) كه به معنى نزديكى فوق العاده ميان دو چيز است، به معنى دوستى، هم‌پيمانى و سرپرستى نيز آمده است، بنابراين منظور از آن در آيه فوق، اين نيست كه مسلمانان هيچ‌گونه رابطه تجارى و اجتماعى با يهود و مسيحيان نداشته باشند، بلكه منظور اين است كه با آن‌ها هم‌پيمان نگردند و در برابر دشمنان روى دوستى آن‌ها تكيه نكنند. مسأله «هم‌پيمانى» در ميان عرب در آن زمان رواج كامل داشت و از آن به «ولاء» تعبير مى‌شد.


۱. یونس/سوره۱۰، آیه۶۲.    
۲. مائده/سوره۵، آیه۵۱.    
۳. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، دار القلم، ص۸۸۵.    
۴. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ص۴۵۵.    
۵. یونس/سوره۱۰، آیه۶۲.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۱۶.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۱۲۹.    
۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۸۸.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۳۲۲.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۱۸۱.    
۱۱. مائده/سوره۵، آیه۵۱.    
۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۱۷.    
۱۳. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، دار القلم، ص۸۸۵.    
۱۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۶۰۳.    
۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۳۶۸.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۷، ص۷۲.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۳۱۹.    
۱۸. مائده/سوره۵، آیه۵۱.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۴، ص۴۰۹.    
۲۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۸، ص۳۳۳.    



• شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «أَوْلِیاء»، ج۴، ص۷۴۰.






جعبه ابزار