أَوْقَدوا (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
أَوْقَدوا:(كُلَّما أَوْقَدواْ نارًا) «أَوْقَدوا» از «ايقاد» به معنى «
آتش افروختن» است و «وقود» به معنى «افروخته شدن» و «وقود» به فتح واو (بر
وزن ثمود) به معنى «آتشگيره» است (آنچه با آن آتش روشن كنند) يا هيزمى كه براى افروختن آتش مورد استفاده قرار مىگيرد.
به موردی از کاربرد «أَوْقَدوا» در
قرآن، اشاره میشود:
(وَ قالَتِ الْيَهودُ يَدُ اللّهِ مَغْلولَةٌ غُلَّتْ أَيْديهِمْ وَ لُعِنواْ بِما قالواْ بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشاءُ وَ لَيَزيدَنَّ كَثيرًا مِّنْهُم مّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيانًا وَ كُفْرًا وَ أَلْقَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاء إِلَى يَوْمِ الْقِيامَةِ كُلَّما أَوْقَدواْ نارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَها اللّهُ وَ يَسْعَوْنَ في الأَرْضِ فَسادًا وَ اللّهُ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدينَ) «و يهود گفتند: «
دست خدا بسته است.» دستهايشان بسته باد! و بخاطر آنچه گفتند، از
رحمت الهى دور شوند! بلكه هر دو دست
قدرت او، گشاده است؛ هرگونه بخواهد، مىبخشد. ولى اين آيات، كه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده، بر
طغیان و
کفر بسيارى از آنها مىافزايد. و ما در ميان آنها تا روز
قیامت عداوت و دشمنى افكنديم. هر
زمان آتش جنگى در برابر شما افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت؛ و آنها براى
فساد در زمين، تلاش مىكنند؛ و خداوند، مفسدان را دوست ندارد.»
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرمایند:
ايقاد
نار به معناى مشتعل ساختن آتش است، كما اينكه
اطفاء نار خاموش كردن آن است و معناى آيه روشن است.
احتمال مىرود جمله
(كُلَّما أَوْقَدوا ...) بيان باشد براى جمله و القينا و بنا بر اين معناى آيه اينطور مىشود كه: هر وقت
یهود خواست
دست به اقداماتى بزند و آتش جنگى را با
رسول اللَّه (صلیاللهعلیهوآله) و مسلمين دامن زند
خداوند بين سران آنها
عداوت و بغضاء و اختلاف كلمه انداخت و بدين
وسیله آن آتش را خاموش ساخت، همانطورى كه مىبينيد در اين آيه نويدى است براى مسلمين، چه از سياق آن استفاده مىشود كه براى هميشه
سعی و كوشش يهود عليه مسلمين و بر افروختن آتش
جنگ و ايجاد فتنهشان (البته آتش جنگى كه عليه
اسلام و
ایمان مىافروزند) بىنتيجه و خنثى است.
و اما جنگهايى كه ممكن است بين آنان و مسلمين در گيرد ليكن نه عليه
دین و ايمان بلكه بر سر اينكه يكى از ديگرى گوى سبقت را در ميدان
سیاست و يا قوميت بر بايد از آيه استفاده نمىشود كه در اين گونه پيشامدها هم خدا نويد پيروزى مسلمين را داده باشد، زيرا اين مطلب از سياق آيه خارج است.
مکارم شیرازی در
تفسیر نمونه میفرمایند:
در آيه ۸۰
سوره یس مىخوانيم:
(اَلَّذي جَعَلَ لَكُمْ مِنَ اَلشَّجَرِ اَلْأَخْضَرِ ناراً فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ توقِدونَ) «همان كسى كه براى شما از درخت سبز آتش آفريد و شما به وسيله آن، آتش مىافروزيد.»
جمله:
(فَإِذا أَنْتُمْ مِنْهُ توقِدونَ) (از آن آتش روشن مىكنيد)
اشاره به هيزمهايى است كه با آن آتش مىافروزند و به تعبير ديگر اشاره به «آتشگيره» است، «نه آتشزنه»، چرا كه ما در فارسى «هيزم» را «آتشگيره» و «كبريت» يا فندک را «آتشزنه» مىناميم و در
لغت عرب هيزم را «وقود» و كبريت و فندک را «زند» يا «زناد» مىنامند.
«زند» (بر
وزن بند) در اصل به معنى چوب بالايى است كه با آن آتش مىافروزند و چوب زيرين را «زنده» و هردو را «زندان» مىگويند و جمع «زند» زناد است.
در آيه ۶
سوره تحریم مىخوانيم:
(يا أَيُّها اَلَّذينَ آمَنوا قوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْليكُمْ ناراً وَقودُها اَلنّاسُ وَ اَلْحِجارَةُ) «اى كسانى كه
ایمان آوردهايد، خود و خانواده خويش را از آتشى كه هيزم آن انسانها و سنگهاست، نگاهداريد.»
در اين آيه «وقود» (بر وزن كبود) چنانكه قبلا نيز اشاره كرديم به معنى «آتشگيره»، يعنى مادۀ قابل اشتعال مانند «هيزم» است، نه به معنى «آتشزنه».
به اين ترتيب، آتش دوزخ مانند آتشهاى اين جهان نيست، شعلههاى آن از درون
وجود خود انسانها زبانه مىكشد و از درون سنگها (و الحجارة)، نه فقط سنگهاى گوگردى كه بعضى از مفسران به آن اشاره كردهاند، بلكه همه انواع سنگها (چون لفظ آيه مطلق است) و امروز مىدانيم كه هر قطعه از سنگها، مركب از ميلياردها ميليارد دانۀ
اتم است كه اگر نيروى ذخيرۀ درون آنها آزاد شود، آتشى جهان سوز برپا مىكند.
در
سوره بروج مىخوانيم:
(قُتِلَ أَصْحٰابُ اَلْأُخْدُودِ، اَلنّٰارِ ذٰاتِ اَلْوَقُودِ) «
مرگ و
عذاب بر شكنجهگران صاحب گودال (آتش) باد، گودالهايى پر از آتش شعلهور.»
در اين آيه، تعبير به «ذات الوقود» با اينكه همه آتشها احتياج به هيزم و مانند آن دارد، اشاره به كثرت مواد آتشزايى است كه آنها به كار مىگرفتند و طبعا آتش آن بسيار دامنهدار و پرشعلهاى بوده است و اگر بعضى «ذات الوقود» را در اينجا به معنى آتش شعلهور تفسير كردهاند، ظاهرا به همين دليل است، نه آنچه بعضى پنداشتهاند كه «وقود» داراى دو معنى است يكى هيزم و ديگرى شعله و تأسف خوردهاند كه چرا مفسران و مترجمان به اين نكته توجه نكردهاند!
در آيه ۱۷
سوره بقره به جملۀ «استوقد» برمىخوريم كه از
باب استفعال به معنى «آتش برافروختن» است:
(مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ اَلَّذِي اِسْتَوْقَدَ نٰاراً) «مثل آنان (منافقان) مانند كسى است كه آتشى (در شب ظلمانى) برافروخته (تا در پرتو نور آن راه را از بيراهه بشناسد و به منزل مقصود برسد).»
از مادۀ «وقود»، واژۀ «موقدة» (اسم مفعول اوقد) به معنى «آتش برافروخته شده» است كه در آيه ۶
سوره همزه آمده:
(نارُ اَللّٰهِ اَلْموقَدَةُ اَلَّتي تَطَّلِعُ عَلَى اَلْأَفْئِدَةِ) «(حطمه) آتش برافروختۀ الهى است، آتشى كه از دلها سرمىزند.»
در اين آيه، تعبير به «موقدة»، دليل بر فروزان بودن هميشگى آن است. عجيب اينكه اين آتش برخلاف تمام آتشهاى دنيا كه نخست پوست را مىسوزاند و سپس به داخل نفوذ مىكند، اوّل بر دلها شراره مىزند و درون را مىسوزاند و بعد مغز و استخوان را و سپس به خارج سرايت مىكند.
به اين ترتيب همهچيز قيامت عجيب است و با اين جهان تفاوت بسيار دارد، حتّى درگيرى آتش سوزانش.
• شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «اوقدوا»، ج۴، ص ۷۰۳.