أَنْف (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
أَنْف (به فتح الف و سکون نون) از
مفردات نهج البلاغه، به معنای بینی است.
یا به معنای شروع مجدد کار و یا مربوط به آن است.
در بیان
حضرت علی (علیهالسلام) این واژه در خصوص
مذمّت حکومت برخی افراد، مذمّت برخی یاران و پاسخ نامه
معاویه مبنی بر یکباره بودن
بیعت و ... آمده است.
أَنْف به معنای بینی است.
برخی از مواردی که در «
نهجالبلاغه» به کار رفته است، به شرح ذیل میباشد:
چنانکه حضرت امیر (علیهالسلام) در رابطه با کمی
حکومت مروان بن حکم فرموده است:
«أَما إِنَّ لَهُ إِمْرَةً كَلَعْقَةِ الْكَلْبِ أَنْفَهُ.» «بدانید او را حکومتی هست باندازه لیسیدن
سگ بینیاش را.»
لذا مطابق دیدگاه مورخین، مدّت حکومت مروان بن حکم نه ماه بوده است.
ناگفته نماند: فعل «
انف» به معنی استنکاف و کراهت و امتناع نیز آید.
ائتناف و
استیناف، معنای دگیر این واژه است؛ یعنی: شروع مجدّد در کار.
این معانی در نهج البلاغه قابل مشاهده است.
لذا آن حضرت (علیهالسلام) در مذمّت برخی یارانش فرمودهاند:
«وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهودَ اللهِ مَنْقوضَةً فَلا تَغْضَبونَ! وَ أَنْتُمْ لِنَقْضِ ذِمَمِ آبائِكُمْ تَأْنَفونَ.» «میبینید که عهدهای الهی شکسته میشود، از آن خشمگین نمیشوید؛ ولی از شکسته شدن پیمانهای پدرانتان امتناع و استنکاف میکنید.»
ظاهراً معاویه به حضرت (علیهالسلام) نامه نوشته بود که
بیعت تو بدون مقدّمه بوده است، باید از نو تجدید شود.
امام (علیهالسلام) در پاسخ وی نوشتهاند:
«لاَِنَّها بَيْعَهٌ واحِدَةٌ لا يُثَنَّى فيها النَّظَرُ، وَ لا يُسْتَأْنَفُ فيها الْخِيارُ، الْخارِجُ مِنْها طاعِنٌ، وَ الْمُرَوّي فيها مُداهِنٌ.» «بیعت فقط یکدفعه است در آن تجدید نظر نمیشود و کسی اختیار از سرگرفتن را ندارد، خارج شونده از آن عیبجوست، و آنکه فکر میکند که بپذیرم یا نه،
منافق است.»
انف، گاهی به معنی اشراف و بزرگان نیز میآید که البته تناسب این معنی با بینی که معنای اصلی است روشن است.
لذا آن حضرت (علیهالسلام) به معاویه مینویسد:
«وَ ما أَسْلَمَ مُسْلِمُكُمْ إِلاّ كَرْهاً، وَ بَعْدَ أَنْ كانَ أَنْفُ الاِْسْلامِ كُلُّهُ لِرَسولِ اللهِ (صلىاللهعليهوآله) حِزْباً.» «
مسلمان شما
اسلام نیاورد، مگر از روی اجبار (
ابو سفیان یک شب قبل از
فتح مکه از ترس
قتل، اسلام آورد) و پس از آنکه همه اشراف اسلام، حزب
رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود.»
رغم انف، یکی از معانی دیگر این واژه، که به معنای به خاک مالیدن بینی است، میباشد که کنایه از ذلیل کردن است.
چنانکه حضرت (علیهالسلام) در بیانی در این خصوص میفرمایند:
«وَ مَنْ نَهَى عَنِ الْمُنْكَرِ أَرْغَمَ أُنوفَ الْمُنافِقينَ.» يعنى: «كسى كه
نهی از منکر نمايد بينى كافران را بر خاک ماليده.»
ناگفته نماند این کلمه با مشتقات آن مجموعاً پانزده بار در «نهج البلاغه» آمده است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «انف»، ص۸۷-۸۸.