• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

أَتَوَکَّؤُا (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





أَتَوَکَّؤُا: (عَصَايَ أَتَوَكَّأُ)
أَتَوَکَّؤُا: مصدرش «اتّكاء» (از باب افتعال) به معنى «تكيه كردن» به چيزى چون عصا و پشتى و تخت و امثال آن.
معمولا هنگامى كه آدمى در حال آرامش، خوشى و سلامت است به چيزى تكيه مى‌زند.
چنان‌كه در آيه ۳۴ سوره زخرف مى‌خوانيم:
(وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْوٰاباً وَ سُرُراً عَلَيْهٰا يَتَّكِؤُنَ‌)
«و براى خانه‌هاى آن‌ها درها و تخت‌هايى (زيبا و نقره‌گون) كه بر آن تكيه زنند قرار مى‌داديم.»
و يا درباره نيكوكاران بهشتى مى‌خوانيم:
(.. مُتَّكِئِينَ فِيهٰا عَلَى اَلْأَرٰائِكِ‌...)
«در حالى كه بر تخت‌ها تكيه كرده‌اند.»
همه مشتقات مذكور در ريشه «وكأ» (تكيه دادن) مشترک هستند.



به موردی از کاربرد أَتَوَکَّؤُا در قرآن، اشاره می‌شود:

۱.۱ - أَتَوَکَّؤُا (آیه ۱۸ سوره طه)

(قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَ أَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى)
(گفت: «اين عصاى من است؛ بر آن تكيه مى‌كنم، برگ درختان را با آن براى گوسفندانم فرو مى‌ريزم و من در آن منافع ديگرى نيز دارم.»)

۱.۱.۱ - أَتَوَکَّؤُا در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: عصا معنايش معروف است، از نظر لغت در حكم مؤنث است و كلمه اتوكؤ از مصدر توكى است كه به معناى اعتماد و تكيه دادن است و كلمه هش به معناى چوب زدن به درخت براى ريختن برگ آن است تا گوسفندان آن را بخورند و كلمه مارب جمع ماربه است، كه راء آن با هر سه صدا خوانده مى‌شود و به معناى احتياج است و مراد از اين‌كه گفت: مرا در آن ماربى (حوائجى) ديگر است اين است كه اين عصا حوائجى ديگر از من بر مى‌دارد و معناى آیه روشن است.
اگر موسی در پاسخ خدای تعالی پر گويى كرد و به ذكر اوصاف و خواص عصايش پرداخت، مى‌گويند به این جهت بود كه مقام اقتضاى آن را داشت، چون مقام خلوت و راز دل گفتن با محبوب است و با محبوب سخن گفتن لذيذ است، لذا نخست جواب داد كه اين عصاى من است، سپس منافع عمومى آن را بر آن مترتب كرد، نكته اينكه گفت اين عصاى من است هم همين بوده است.
ما در ذيل آيه قبلى وجه ديگرى براى اين استفهام و جوابش ذكر كرديم، كه بنا به آن وجه كلام موسى از باب پر گويى با محبوب نبوده، مخصوصا با در نظر داشتن اين‌كه ساير منافعش را هم خاطر نشان ساخت و گفت: و مرا در آن حوائجى ديگر است نظريه ما تاييد مى‌شود.


۱.۲ - يَتَّكِؤُنَ (آیه ۳۴ سوره زخرف)

(وَ لِبُيُوتِهِمْ أَبْوَابًا وَ سُرُرًا عَلَيْهَا يَتَّكِؤُنَ)
(و براى خانه‌هايشان درها و تخت‌هايى زيبا و نقره‌اى قرار مى‌داديم كه بر آن تكيه كنند.)

۱.۲.۱ - يَتَّكِؤُنَ در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: در اين جمله كلمه ابوابا و كلمه سررا نكره (بدون الف و لام) آمده و اين به منظور عظمت دادن بدان‌ها است. كلمه زخرف به معناى طلا و يا به معناى مطلق زينت‌ است. در مجمع البيان گفته: كلمه زخرف به معناى كمال زيبايى هر چيز است و از همين جهت طلا را هم زخرف مى‌گويند. وقتى گفته مى‌شود: زخرفه زخرفة معنايش اين است كه فلان چيز را زينت كرد و زيبايش نمود. و باز به همين جهت نقش نگار و تصاوير را زخرف مى‌گويند. و در حديث آمده كه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) (در فتح مکه) بيرون کعبه ايستاد و داخل آن نشد، تا آن‌كه دستور داد زخرف آن را دور ريختند. بقيه الفاظ آيه روشن است.


۱.۳ - مُّتَّكِئِينَ (آیه ۳۱ سوره کهف)

(أُوْلَئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَ يَلْبَسُونَ ثِيَابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُّتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَ حَسُنَتْ مُرْتَفَقًا)
(آن‌ها كسانى هستند كه براى آنان باغ‌هاى جاويدان بهشتی است؛ كه نهرها از پاى درختان و قصرهايش جارى است؛ در آن جا با دستبندهايى از طلا آراسته مى‌شوند و لباس‌هايى فاخر به رنگ سبز، از حرير نازک و ضخيم، در بر مى‌كنند؛ در حالى كه در آن‌جا بر تخت‌ها تكيه كرده‌اند. چه پاداش خوبى و چه جمع نيكويى!)

۱.۳.۱ - مُّتَّكِئِينَ در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: كلمه عدن به معناى اقامت است، جنات عدن يعنى بهشت‌هاى اقامت و زندگى. بعضى‌ گفته‌اند: كلمه اساور جمع اسورة است و اسورة هم جمع سوار - به كسر سين- است كه دستبند زنان را گويند. ولى راغب گفته اين كلمه فارسى است، اصل آن دستواره است، سندس به معناى پارچه ابريشمى نازک است، استبرق پارچه ابريشمى ضخيم را گويند، و ارائک جمع اريكه به معناى تخت است و معناى آيه روشن است.

۱. طه/سوره۲۰، آیه۱۸.    
۲. زخرف/سوره۴۳، آیه۳۴.    
۳. کهف/سوره۱۸، آیه۳۱.    
۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، دار القلم، ص۸۸۳.    
۵. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ص۴۵۳.    
۶. کهف/سوره۱۸، آیه۳۱.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۱۲، ص۴۱۹.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۱۳، ص۱۷۸.    
۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۲۱، ص۵۶.    
۱۰. طه/سوره۲۰، آیه۱۸.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۱۳.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ص۱۹۹.    
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۱۴۳.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۹.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۱۴.    
۱۶. زخرف/سوره۴۳، آیه۳۴.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۹۲.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۱۴۹.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۰۱.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۲۱۹.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۷۲.    
۲۲. کهف/سوره۱۸، آیه۳۱.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۹۷.    
۲۴. آلوسی، شهاب‌الدین، تفسیر روح المعانی، ج۱۵، ص۲۷۲.    
۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۴۲۲.    
۲۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۳۰۵.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۵۶.    
۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۲۱.    



• شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «أَتَوَکَّؤُا»، ج۴، ص۷۲۱.






جعبه ابزار