أقسموا (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
أَقْسَمُواْ: (وَ أَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ) از
باب افعال، از مادّه «
قسم» به معنی
«سوگند خوردن» است.
(وَ اقْسَمُوا بِاللّٰهِ)، یعنی
سوگند یاد کردند به
خدا.
اصل آنچنان که
راغب میگوید از
«قسامه» است و قسامه، جماعتی است که بر چیزی سوگند میخورند و نیز راغب میافزاید: قسامه، سوگندهایی است که بر اولیای مقتول تقسیم میشود و آن زمانی است که هریک از آنها برای اثبات ادعای خویش قسم بخورند.
در این صورت معنای قسمت در قسم به معنی سوگند نیز ملحوظ است.
به موردی از کاربرد قِبَل در
قرآن، اشاره میشود:
(وَ أَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِن جاءتْهُمْ آيَةٌ لَّيُؤْمِنُنَّ بِها قُلْ إِنَّما الآياتُ عِندَ اللّهِ وَ ما يُشْعِرُكُمْ أَنَّها إِذا جاءتْ لا يُؤْمِنُونَ) (آنها با نهايت اصرار، به خدا سوگند ياد كردند كه اگر معجزهاى براى آنان بيايد، حتما به آن
ایمان مىآورند؛ بگو: «معجزات فقط به
اراده خدا است و در اختيار من نيست)؛ و شما از كجا مىدانيد كه هرگاه معجزهاى بيايد ايمان مىآورند؟ خير، ايمان نمىآورند!»)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید:
معناى
آیه چنين است: ايشان تا آنجا كه توانستند قسمهاى غليظ و شديد خوردند كه اگر معجزهاى از ناحيه پروردگار ببينند كه دلالت بر صدق ادعاى
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
نبوت وى كند ايمان خواهند آورد- البته منظور
کفار اقتراح و بازيچه قرار دادن معجزات بود- بگو اختيار آوردن آيات و
معجزات به دست من نيست تا از پيش خود خواسته شما را اجابت كنم،
مالک و محيط بر آنها خدا است.
افعال مادّه قسم، بیشتر در قرآن از باب افعال آمده است، مانند
آیه مورد بحث که جمعی از مشرکان لجوج شروع به بهانهجویی کردند و از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) معجزات عجیب و غریبی درخواست کردند که ایمان بیاورند. قرآن در این
آیه میگوید: «با نهایت اصرار سوگند به خدا یاد کردند که اگر معجزهای برای آنها بیاید حتما ایمان خواهند آورد...» .
صحنههای مختلف برخورد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با آنها نیز گواه این حقیقت است که این دسته در جستجوی حق نبودند، بلکه هدفشان این بود که با بهانهجوییها مردم را سرگرم بسازند و بذر
شک و تردید در دل آنها بپاشند.
(وَ أَقْسَمُواْ بِاللّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللّهُ مَن يَمُوتُ بَلَى وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ) (آنها سوگندهاى شديد به خدا ياد كردند كه: «هرگز خداوند كسى را كه مىميرد، بر نمىانگيزد!» آرى، آنها در اشتباه هستند اين وعده قطعى خداست (كه همه مردگان را براى جزا باز مىگرداند)؛ ولى بيشتر مردم نمىدانند.)
در
آیه ۳۸ سوره نحل میخوانیم:
«آنها (مشرکان) مؤکداً سوگند یاد کردند که خدا آنها را که میمیرند هرگز مبعوث نمیکند...»
در
شان نزول این
آیه آمده است که مردی از
مسلمانان از یکی از مشرکان طلبی داشت. هنگامی که از او مطالبه کرد، او در پرداخت
دین خود تعلل ورزید. مرد مسلمان ناراحت شد و ضمن سخنانش چنین سوگند یاد کرد: قسم به چیزی که بعد از مرگ در انتظار او هستم... (و هدفش
قیامت و حساب خدا بود). مرد مشرک گفت: گمان میبری ما بعد از مرگ زنده میشویم؟ سوگند به خدا که او هیچ مردهای را زنده نخواهد کرد (این سخن را به این جهت گفت که آنها بازگشت مردگان را به حیات و زندگی مجدد محال، یا بیهوده میپنداشتند)
آیه فوق نازل شد و به او و مانند او پاسخ گفت و مسئله معاد را با دلیل روشنی بیان کرد. در حقیقت گفتگوی این دو نفر سببی بود برای طرح مجدد مسئله معاد. (تفسیر مجمع البیان و
قرطبی و
ابوالفتوح رازی، ذیل
آیه مورد بحث.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید:
راغب در
مفردات مىگويد:
جهد و جهد- به فتحه جيم و ضمه آن- هر دو به معناى طاقت است، و دشوارتر از آن را مشقت گويند، و معناى
(وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ) اين است كه به خدا سوگند خوردند، و در سوگند خود كوشش كردند كه تا آنجا كه مىتوانند سوگند رساترى باشد. و در مجمع البيان گفته معناى اين جمله اين است كه قسم را به نهايت رساندند.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)