• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

أحْیاها (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





أحْیاها: (مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النّاسَ جَميعًا)
احیا، يحيى، احياء: «زنده كردن» در اصل از ماده «حىّ‌» گرفته شده است.
با توجه به آیه مذکور، در اين جا سؤال مهمى پيش مى‌آيد كه چگونه قتل يک انسان مساوى است با قتل همه انسانها، و نجات يک نفر مساوى با نجات همه انسانها مى‌باشد؟ آنچه مى‌توان در پاسخ سؤال فوق گفت اين است كه: قرآن در اين آيه يک حقیقت اجتماعى و تربيتى را بازگو مى‌كند. که در ادامه خواهد آمد.



به موردی از کاربرد أحْیاها در قرآن، اشاره می‌شود:

۱.۱ - أحْیاها (آیه ۳۲ سوره مائده)

(مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنا عَلَى بَني إِسْرائيلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ في الأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَميعًا وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النّاسَ جَميعًا وَ لَقَدْ جاءتْهُمْ رُسُلُنا بِالبَيِّناتِ ثُمَّ إِنَّ كَثيرًا مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِكَ في الأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ)
«به همين جهت، بر بنی‌اسرائیل مقرّر داشتيم كه هر كس، انسانى را بدون ارتكاب قتل يا فساد در روى زمین بكشد، چنان است كه گويى همه انسانها را كشته؛ و هر كس، انسانى را از مرگ رهايى بخشد، چنان است كه گويى به همه مردم حيات بخشيده است. و پيامبران ما، دلايل روشن براى آنان (بنى اسرائيل‌) آوردند، اما بسيارى از آنها، پس از آن در روى زمين، تعدّى و زياده روى كردند.»

۱.۲ - أحْیاها در المیزان و مجمع‌البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید:
این جمله آيه شريفه كه مى‌فرماید: (وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَميعاً) گفتار در توجيه آن نظير همان گفتارى است كه در تفسیر جمله (مَنْ قَتَلَ نَفْساً ... فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً) گفتيم، و مراد از زنده كردن يک انسان آفريدن يک انسان زنده و يا زنده كردن يک انسان مرده نيست بلكه مراد از آن، چيزى است كه در عرف عقلا احياء شمرده شود، عقلا وقتى طبيب بيمارى را معالجه مى‌كند و يا غواص غريقى را از غرق نجات مى‌دهد و يا شخصى اسيرى را از دست دشمن رها مى‌سازد، مى‌گويند فلانى فلان شخص را زنده كرد (و يا مى‌گويند حق حیات بر او دارد)، خداى تعالى نيز در كلام مجيدش از اينگونه تعبيرها دارد، مثلا هدایت به سوى حق را احياء خوانده و فرموده است: (أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ) ، پس به حكم اين آيه كسى كه گمراهى را به سوى ایمان راهنمايى كند او را زنده كرده است.

۱.۳ - أحْیاها در تفسیر نمونه

با توجه به آيه مذکور، در اين جا سؤال مهمى پيش مى‌آيد كه چگونه قتل يک انسان مساوى است با قتل همه انسانها، و نجات يک نفر مساوى با نجات همه انسانها مى‌باشد؟ آنچه مى‌توان در پاسخ سؤال فوق گفت اين است كه: قرآن در اين آيه يك حقيقت اجتماعى و تربيتى را بازگو مى‌كند.
اولا كسى كه دست به خون انسان بى‌گناهى مى‌آلايد در حقيقت چنين آمادگى را دارد كه انسانهاى بى‌گناه ديگرى را كه با آن مقتول از نظر انسانى و بى‌گناهى برابرند مورد حمله قرار دهد و به قتل برساند، او در حقيقت يک قاتل است و طعمه او انسان بى‌گناه، و مى‌دانيم تفاوتى در ميان انسانهاى بى‌گناه از اين نظر نيست، همچنين كسى كه به خاطر نوع دوستى و عاطفه انسانى، ديگرى را از مرگ نجات بخشد اين آمادگى را دارد كه اين برنامه انسانى را در مورد هر بشر ديگرى انجام دهد، او علاقه‌مند به نجات انسانهاى بى‌گناه است و از اين نظر براى او، اين انسان و آن انسان تفاوت نمى‌كند و با توجه به اين كه قرآن مى‌گويد (فَكَأَنَّمٰا...) استفاده مى‌شود كه مرگ و حيات يک نفر اگرچه مساوى با مرگ و حيات اجتماع نيست اما شباهتى به آن دارد.
ثانيا جامعه انسانى در حقيقت يک واحد بيش نيست و افراد آن همانند اعضاى يک پيكرند، هر لطمه‌اى به عضوى از اعضاى اين پيكر برسد اثر آن كم‌وبيش در ساير اعضا آشكار مى‌شود، زيرا يک جامعه بزرگ از افراد تشكيل شده و فقدان يک فرد خواه‌ناخواه ضربه‌اى به همه جامعه بزرگ انسانى است. فقدان او سبب مى‌شود كه به تناسب شعاع تأثير وجودش در اجتماع محلى خالى بماند و زيانى از اين رهگذر دامن همه را بگيرد، همچنين احياى يک نفس سبب احياى ساير اعضاى اين پيكر است، زيرا هركس به اندازه وجود خود در ساختمان مجتمع بزرگ انسانى و رفع نيازمنديهاى آن اثر دارد بعضى بيشتر و بعضى كمتر.
و اگر در بعضى از روایات مى‌خوانيم كه مجازات چنين انسانى در قیامت مجازات كسى است كه همه انسانها را كشته اشاره به همين است، نه اين كه ازهرجهت مساوى يكديگر باشند و لذا در ذيل همين روايات مى‌خوانيم اگر تعداد بيشترى را بكشد مجازات او به همان نسبت مضاعف مى‌شود. از اين آيه اهميّت مرگ و حيات يک انسان از نظر قرآن كاملا آشكار مى‌شود و با توجه به اين كه اين آیات در محيطى نازل شده كه خون بشر مطلقا در آن ارزشى نداشته، عظمت آن آشكارتر مى‌شود.
قابل توجه اين كه در روايات متعددى وارد شده است كه آيه اگرچه مفهوم ظاهرش مرگ و حيات مادى است، امّا از آن مهم‌تر مرگ و حيات معنوى، يعنى گمراه ساختن يک نفر يا نجات او از گمراهى است. كسى از امام صادق (علیه‌السلام) تفسير اين آيه را پرسيد، امام فرمود:
«مِنْ حَرْقٍ أَوْ غَرْقٍ -ثُمَّ سَكَتَ- ثُمَّ قالَ تَأْوِيْلُهَا الأَعْظَمُ أَنْ دَعاها فَاسْتَجابَ لَهُ».
يعنى منظور از «كشتن» و «نجات از مرگ» كه در آيه آمده نجات از آتش‌سوزى يا غرقاب و مانند آن است، سپس امام سكوت كرد و بعد فرمود:
تأويل اعظم و مفهوم بزرگتر آيه اين است كه ديگرى را دعوت به‌سوى راه حق يا باطل كند و او دعوتش را بپذيرد.

۱. مائده/سوره ۵، آیه ۳۲.    
۲. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ط دار القلم، ص۲۶۸.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۱، ص۱۱۷.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌ ط-دار الکتب الاسلامیه، ج ۴، ص ۳۵۵.    
۵. مائده/سوره ۵، آیه ۳۲.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص ۱۱۳.    
۷. مائده/سوره ۵، آیه ۳۲.    
۸. مائده/سوره ۵، آیه ۳۲.    
۹. انعام/سوره ۶، آیه ۱۲۲.    
۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج ۵، ص ۵۱۸.    
۱۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۳۱۷.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج ۷، ص ۱۳.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۸۹.    
۱۴. مائده/سوره ۵، آیه ۳۲.    
۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌ ط-دار الکتب الاسلامیه، ج ۴، ص ۳۵۵.    



شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله « أحْیاها »، ص ۶۳۲.    


رده‌های این صفحه : لغات سوره مائده | لغات قرآن




جعبه ابزار