آپراکسی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آپراکسی، یکی از مباحث مطرح در
آسیبشناسی روانی در علم
روانشناسی بوده و به معنای نقص مراحل تکوینی لازم برای
حرکات آموختهشده و ماهرانه است که به دلیل آسیب به
جسم پینهای،
قطعه پیشانی یا
قطعه آهیانهای در
مغز انسان ایجاد میشود. در این مقاله بعد از تعریف آپراکسی به توضیح انواع
کنشپریشی این نقیصه میپردازیم.
آسیب به جسم پینهای، قطعه پیشانی یا قطعه آهیانهای در مغز انسان نقایص گوناگونی به وجود میآورد که در مجموع به آنها کنشپریشی میگویند. این واژه در لغت به معنی فقدان عمل است، اما در حقیقت متفاوت از
فلج یا ضعفی است که در اثر آسیب به ساختارهای
حرکتی، از قبیل
شکنج پیشمرکزی،
عقدههای پایه،
ساقه مغز یا
نخاع شوکی ایجاد میشود. در واقع آپراکسی،
اختلال حرکتی سطح پایین نبوده، بلکه مربوط به نقص مراحل تکوینی لازم برای
حرکات آموختهشده و ماهرانه است. کنشپریشی، به ناتوانی در اجرای درست
مهارت حرکتی آموختهشده اطلاق میشود.
براساس پیچیدگی و ماهیت اعمال مورد نظر، کنشپریشی در چهار نوع اصلی دیده میشود:
کنشپریشی دست (Limbapraxia) یا
کنشپریشی حرکات اندام (Limb-kinetic apraxia):
کنشپریشی دست، مشکلاتی است که به
حرکات بازوها، دستها و انگشتان مربوط میشود. این نوع کنشپریشی، با
حرکت بخش نادرست دست،
حرکت نادرست بخش درست یا
حرکات درست ولی در ترتیبی نادرست، مشخص میشود. افراد مبتلا به کنشپریشی دست، در اجرای
حرکات بدون کلام (پانتومیم) با معظل بزرگی روبرو هستند.
مثلا اگر از آنها بخواهیم که ادای مسواک زدن را درآورند، به جای آنکه تظاهر به داشتن یک مسواک در دست خود کنند، از انگشتان به جای مسواک استفاده میکنند. چنانچه از کسی که به این
اختلال مبتلا است، بخواهیم که بدون حضور شیئی واقعی، در
ذهن خود آن را مجسم کرده و به کار مبادرت ورزد، درجه دشواری این عمل برایش بسیار بالا خواهد بود. اما اگر از او بخواهیم
رفتار فرد دیگری را بدون وجود شیئی واقعی
تقلید کند، با مشکل کمتری روبرو بوده، گاهی اوقات میتواند با تقلید از دیگری تظاهر به انجام عملی کند.
سادهترین تکالیف، آنهایی هستند که مستلزم استفاده از اشیاء واقعی میباشند. برای مثال آزمایشگر میتواند کلیدی در اختیار بیمار قرار داده و از او بخواهد نحوه استفاده از آن را نشان دهد. چنانچه ضایعه مغزی مانع از آن شود که بیمار سخن آزمایشگر را بفهمد، به این ترتیب نخواهیم توانست با
دستورات کلامی، توانایی بیمار را در انجام رفتارها بیازماییم. در این مورد آزمایشگر فقط میتواند توانایی بیمار را در تقلید
حرکات یا استفاده از اشیاء واقعی، مورد ارزیابی قرار دهد. کنشپریشی دست ممکن است در اثر سه نوع ضایعه ایجاد شود:
کنشپریشی کالوزال (callosal apraxia) عبارتست از کنشپریشی دست چپ که در اثر آسیب به
جسم پینهای قدامی ایجاد میشود. شرح بیشتر این مطلب به این گونه است که وقتی فرد میشنود که از او میخواهند
حرکتی را انجام دهد، معانی سخن به وسیله مدارهای موجود در نیمکره چپ خلفی (
ناحیه ورنیکه) (wernicks area) تحلیل میشود.
دستور عصبی برای انجام
حرکت از طریق گروهی از آکسونها به
ناحیه پیشپیشانی انتقال مییابد. در آنجا دستور واصله آن دسته از مدارهای عصبی که
حافظه حرکات را در خود دارند، فعال میسازد. این اطلاعات از راه جسم پینهای، به
قشر پیشپیشانی راست و از آنجا به شکنج پیشمرکزی راست انتقال مییابد. نورونهای این ناحیه
حرکات انفرادی را کنترل میکنند.
آسیب به جسم پینهای قدامی مانع از ارتباط
نواحی پیشحرکتی راست و چپ میشود. این نواحی از جمله مناطق قشر ارتباطی
حرکتی هستند که درست در ناحیه سری شکنج پیشمرکزی واقع شدهاند. لذا بازوی راست قادر به انجام
حرکت مورد نظر میباشد، ولی بازوی چپ از انجام آن کار عاجز است.
کنشپریشی سمپاتیک (sympathetic apraxia)، در اثر آسیب به نیمکره چپ قدامی ایجاد و منجر به اختلاف
حرکتی در بازو و دست راست میگردد (فلج کامل یا جزئی). مانند
ضایعه کالوزال، این آسیب نیز منجر به کنشپریشی بازوی چپ میشود. از آن جهت سمپاتیک نامیده شده است که ازکارافتادگی دست چپ ظاهرا پاسخی سمپاتیک در برابر فلج دست راست به شمار میرود.
کنشپریشی آهیانهای چپ (left parietal apraxia)، در اثر ضایعات وارد بر نیمکره خلفی ایجاد میگردد. این ضایعات هر دو دست را دربرمیگیرند. قطعه آهیانهای خلفی مشتمل بر مناطقی از قشر ارتباطی است که از قشر ارتباطی حسی پیرامون قطعههای پسسری، گیجگاهی و آهیانهای قدامی، اطلاعات دریافت میکنند.
با بررسی اثرات ضایعات قطعه آهیانهای در انسانها و میمونها، دانشمندان اظهار کردند که در این ناحیه اطلاعات حسی محیط پیرامون بازنمایی و محل قرار گرفتن اشیاء در محیط و نیز وضعیتاندامهای مختلف بدن در ارتباط با آنها، ردیابی میشود. از آنجا که قطعه آهیانهای راست برای
ادراک سهبعدی از اهمیت فراوانی برخوردار است، اطلاعات مربوط به محل اشیایی که در اطراف فرد قرار دارند، احتمال از این ناحیه به دست میآید.
بر طبق نظر
مونت کاتسل و همکارانش،
ناحیه آهیانهای چپ به عنوان "مقر فرماندهی عملیات دستها، بازوها و چشمها در محیط اطراف" خدمت میکند. برای مثال وقتی از ما میخواهند که به طرف چیزی برویم، معنی این تقاضا به وسیله قشر ارتباطی شنوایی نیمکره چپ رمزگشایی میشود و اطلاعات حاصل به قشر آهیانهای چپ ارسال میگردد. مدارهای عصبی واقع در قشر ارتباطی آهیانهای چپ با استفاده از اطلاعاتی که از قشر آهیانهای ارتباطی راست درباره موقعیت فضایی شیئی دریافت میکنند، محل تقریبی دست شخص و شی مورد نظر ارزیابی نموده و اطلاعات مربوط به شروع و پایان
حرکت در
قشر پیشحرکتی چپ، هماهنگ میگردد. در آنجا، زنجیره انقباضهای عضلانی که برای انجام
حرکت لازم هستند، سازمانیافته، از طریق
قشر حرکتی اولیه و پیوندهای آن با نخاع شوکی و
سیستمهای حرکتی زیرقشری، به اجرا درمیآیند.
کنشپریشی ساختاری (constructional apraxia):
این نوع کنشپریشی، به دشواری در طراحی یا ساختن اشیاء اشاره دارد. کنشپریشی ساختاری توسط ضایعات وارد بر نیمکره راست و بهویژه قطعه آهیانهای راست ایجاد میشود.
افراد مبتلا به این
اختلال غالبا در انجام
حرکاتی که قبلا در آنها مهارت یافتهاند، مشکلی ندارند. این اشخاص در استفاده صحیح از آنها، تظاهر به استفاده از آنها و یا
تقلید نحوه استفاده از آنها با هیچ مشکلی روبرو نیستند. با این همه، در طراحی تصاویر شبیهسازی اشیاء با استفاده از قطعاتی مانند مکعبهای خانهسازی، با مشکل روبرو میشوند.
نخستین نقیصهای که در کنشپریشی ساختاری آشکار میشود، ناتوانی در ادراک یا
تصور روابط هندسی است. در اثر این عارضه، فرد قادر به کشیدن تصاویر نیست (مثلا تصویر یک مکعب) به این دلیل که فرد نمیتواند تصور درستی از خطوط و زوایای این مکعب داشته باشد، نه آنکه قادر به کنترل
حرکات بازو و دست خود نباشد. صرفنظر از آنکه این افراد نمیتوانند شکل اشیاء را به درستی ترسیم کنند، در انجام تکالیف دیگری هم که مستلزم
ادراک فضایی است، مانند با چشم دنبال کردن یک نقشه با مشکل روبرو هستند.
کنشپریشی دهانی (oral apraxia) یا کنشپریشی دهانی – صورتی (buccofacial):
به مشکلات همراه با
حرکات عضلات مربوط به سخن گفتن اشاره دارد. ممکن است بسیاری از کودکان مبتلا به
سندرم داون، دچار آپراکسی گفتار باشند. در این حالت شما میبینید که کودک به صورت ناخودآگاه کلمهای را به خوبی میگوید ولی وقتی از او بخواهید که آن را بگوید، از بیان آن ناتوان است. این کنشپریشی را کنشپریشی گفتار (Apraxia of speech) میگویند که به دو نوع اصلی اکتسابی و پیشرفته تقسیم میشود.
آپراکسی گفتار اکتسابی، میتواند در هر سنی ایجاد شود که حتی در افراد بالغ هم میتواند بروز کند. این نوع کنش پریشی به دلیل ضربه به یکی از قسمتهای مربوط به صحبت کردن یا فقدان و معیوبی توان تکلم
مغز میباشد. این کنشپریشی اکتسابی هم میتواند به صورت نارسایی عضوی که نتیجه ضعف ماهیچههاست باشد که به دلیل
اختلال در
سیستم عصبی ایجاد میشود.
کنشپریشی گفتار پیشرفته (DAS) در کودکان و از زمان تولد به وجود میآید که این نوع کنشپریشی در پسرها بیشتر از دخترها رخ میدهد. کنشپریشی گفتار پیشرفته، با آنچه به عنوان
تاخیر پیشرفته در گفتار شناخته میشود فرق دارد، به گونهای که کودک یک روش نوعی از گفتار پیشرفته را دنبال میکند اما بسیار کندتر از حالت نرمال.
در درمان معمول نیاز به درمانهای فشرده و مکرر است و حمایت و تشویق افراد خانواده و دوستان بسیار مهم است. استفاده از زبان رسمی اشاره یا یک دفترچه یادداشت مخصوص زبان همراه با تصویر یا لغات نوشتهشده و تمرین تیکههای متضاد در ریتم گفتار طبیعی موثر است.
گفتاردرمانی برای کودکان و افرادی که نمیتوانند تمامی بیماری خود را بهبود بخشند، اغلب مفید است. البته با این وجود، یک درمان بسیار موثر ثابت نشده است.
کنشپریشی نوشتاری (apraxic agraphia):
این نوع کنشپریشی، نوعی نقص در نوشتن میباشد.
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «آپراکسی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۶/۰۱.