• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آزمون‌های روانی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آزمونهای روانی، یکی از مباحث مطرح در روان‌سنجی در علم روان‌شناسی بوده و به معنای وسیله‌ای است عینی و استاندارد شده که برای‌ اندازه‌گیری نمونه‌ای از رفتار یا خصایص آدمی به‌کار می‌رود و دارای انواع گوناگونی می‌باشد که هرکدام ویژگی خاصی را مورد سنجش قرار می‌دهد. در این مقاله بعد از تعریف آزمونهای روانی و طبقه‌بندی آنها به بررسی کاربردها، ملاحظات اخلاقی و اجتماعی و انتقادات وارد بر این آزمون‌ها می‌پردازیم.



آزمون، یکی از ابزارهای مهم پژوهش در روان‌شناسی معاصر است. بعضی اطلاعات روان‌شناختی درباره ماهیت مشکلات و ناتوانایی‌های فرد، از طریق آزمون روانی به دست می‌آید. با استفاده از آزمون‌ها می‌توان انواع توانایی‌ها، رغبت‌ها، نگرش‌ها و دستاوردها را‌ اندازه‌گیری کرد.
آزمون‌ها به روان‌شناسان کمک می‌کنند تا داده‌های وسیعی درباره افراد به‌ دست آورند بی‌آنکه نظم عادی زندگی آنها به‌هم بخورد یا نیازی به وسایل پیچیده آزمایشگاهی باشد. هر آزمون اصولا موقعیت همسانی را به گروهی از افراد عرضه می‌کند که بین آنها از لحاظ برخی ویژگی‌های آن موقعیت، تفاوت‌هایی وجود دارد (مثلا از لحاظ هوش، اضطراب و مهارت‌های حرکتی). با تحلیل نتایج حاصل می‌توان تفاوت نمره‌های آزمون را مربوط به تفاوت بین افراد دانست.
[۱] اتکینسون، ریتا ل و دیگران، زمینه روان‌شناسی، ج۲، ص۴۷، ترجمه محمدنقی براهنی و دیگران، تهران، رشد، ۱۳۷۸، چاپ هشتم، ج۲، ص۴۷.



آزمون روانی، وسیله‌ای است عینی و استاندارد شده که برای‌ اندازه‌گیری نمونه‌ای از رفتار یا خصایص آدمی به‌کار می‌رود. در این تعریف، منظور از "عینی" آن است که روش اجرا، نمره دادن و تعبیر و تفسیر نتایج آزمون بر اساس قواعدی معین و مشخص صورت می‌گیرد و قضاوت و نظر شخصی در آنها بی‌تاثیر است. برای هر آزمون دستورالعمل خاصی در مورد نحوه اجرا، طول مدت آزمایش، دستورالعمل‌های شفاهی و نحوه ارائه مثال‌ها و روش تفسیر نمره‌ها تهیه می‌شود.
اصطلاح "استانداردشده" بدین‌معناست که آزمون قبلا در مورد گروه نمونه‌ای از افراد مورد نظر در بوته آزمایش گذاشته شده و نتایج پژوهش‌های مربوط به آن از راه روش‌های آماری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و روایی و اعتبار آن تعیین شده است.
به‌ علاوه دارای هنجارهایی است که نمره‌های خام آزمون بر مبنای آنها تعبیر و تفسیر می‌شوند. مقصود از "نمونه‌ای از رفتار یا خصایص" آن است که در هر آزمون، نمونه‌های کوچکی از رفتار یا خصایص فرد که به دقت انتخاب شده است مورد مشاهده و‌اندازه‌گیری قرار می‌گیرد.
به‌عنوان مثال روان‌شناس برای‌ اندازه‌گیری استعداد ریاضی یک فرد می‌تواند نمونه‌هایی از توانایی وی را در حل مسایل، محاسبات کمٌی و یا استدلال ریاضی مورد مطالعه قرار دهد.
[۲] پاشاشریفی، حسن، اصول روان‌سنجی و روان‌آزمایی، ص۲۸، تهران، رشد، ۱۳۷۷، چاپ پنجم.



با توجه به کثرت و پیچیدگی جنبه‌های شخصیت که به کمک آزمون‌ها مطالعه می‌شود و با توجه به تعداد بسیار زیاد آزمون‌ها که در حال حاضر وجود دارد، طبقه‌بندی آنها امری دشوار و حتی غیرممکن به‌نظر می‌رسد. طبقه‌بندی‌هایی که از آزمون‌ها به‌ عمل می‌آید، دیدگاه‌های مختلفی را منعکس می‌کند. بر اساس دیدگاه‌های مختلف آزمون‌ها به چند طبقه تقسیم می‌شوند:
· طبقه‌بندی از نظر عملکرد
· طبقه‌بندی از نظر ماهیت محتوا
· طبقه‌بندی از نظر شیوه کاربرد
· طبقه‌بندی از نظر هدف عملی.

این طبقه‌بندی‌ها جامع و مانع نیستند بلکه یکدیگر را ‌پوشانده و با هم تداخل دارند.

۳.۱ - طبقه‌بندی از لحاظ شیوه عملکرد

دیدگاه اول، یعنی طبقه‌بندی آزمون‌ها از لحاظ عملکرد، جنبه بنیادی دارد و تقریبا در همه کتاب‌های پسیکوتکنیک مورد قبول واقع شده است. به‌عنوان مثال، می‌گویند که فلان آزمون هوش، استعداد، رغبت، شخصیت و... فرد را‌اندازه می‌گیرد. با توجه به این دیدگاه آزمون‌ها به دو گروه تقسیم می‌شوند که تا‌ اندازه‌ای، مستقل از یکدیگرند:
الف. آزمونهای کارآیی یا بازده (Tests defficience ou derendement)
ب. آزمونهای شخصیت یا کیفی (Tests depersonalite Qu qualitatit)
به وسیله نتایج آزمونهای کارآیی، بازده شخص به صورت کمّی نشان داده می‌شود. این آزمون‌ها زمینه غیرقابل اعتراض روان‌شناسی را تشکیل می‌دهند. آزمونهای شخصیت به تعیین منش، جنبه‌های کیفی و عناصر غیرشناختی (غیرقابل‌ اندازه‌گیری) رفتار می‌پردازند. در داخل هر یک از این دو گروه، برحسب فنون اتخاذشده، برحسب بخش مورد مطالعه و برحسب مفهومی که از ساخت شخصیت در نظر گرفته می‌شود، انواع متعدد آزمون‌ها وجود دارد. ممکن است که یک آزمون کارآیی در عین حال به عنوان یک آزمون شخصیت نیز به‌کار رود. در این حالت نتیجه عددی آزمون، سطح بازده آزمودنی را مشخص می‌کند و رفتار در جریان آزمایش و شیوه حل مساله، شخصیت او را منعکس می‌کند. در آزمون کارآیی فقط بازده فرد مورد نظر است، در حالی که در آزمون شخصیت، حتی اگر لازم باشد که نتایج به صورت کمّی درآیند، شیوه بودن مورد توجه است.
آزمونهای شخصیت را که امروزه تعدادشان بسیار زیاد است به‌طور کلی به دو گروه بزرگ تقسیم می‌کنند: آزمونهای عینی و آزمونهای فرافکن.
آزمونهای عینی، عناصر شخصیت را به‌صورت جداگانه برآورد می‌کنند. آزمونهای فرافکن، بر مفهوم وحدت روان تکیه می‌کنند و فرد را در یک موقعیت مبهم قرار می‌دهند، واکنش‌های او را یادداشت و سپس تفسیر می‌کنند.

۳.۲ - طبقه‌بندی از لحاظ شیوه کاربرد

در طبقه‌بندی از لحاظ شیوه کاربرد، آزمونهای روانی به دو دسته آزمونهای فردی و آزمونهای گروهی تقسیم می‌شوند. از نظر ماهیت یا محتوای ظاهری نیز می‌توان دو نوع آزمون را نام برد: آزمونهای کلامی و آزمونهای غیرکلامی یا عملی. گروه اول سعی می‌کند توانایی آزمودنی را در زبان گفتاری و نوشتاری‌ اندازه بگیرد که البته بیشتر درک کلام مطرح است نه طرز بیان آن. گروه دوم توانایی‌های ملموس و واقعیت‌های عملی را به‌کار می‌گیرد. این تقسیم‌بندی به این شکل توجیه می‌شود که دو نوع هوش یا دو نوع سازگاری وجود دارد: انتزاعی و ملموس، کلامی و عملی. به‌علاوه، در بعضی موارد به‌کار بردن آزمون‌هایی که زبان گفتاری و زبان نوشتاری را‌ اندازه بگیرند امکان‌پذیر نیست. زمانی که کودکان خردسال، نابهنجارها، کر و لال‌ها و بی‌سوادها مورد آزمون قرار می‌گیرند و زمانی که‌ اندازه‌گیری توانایی‌های لازم برای مشاغل فنی مورد نظر است، آزمون‌ها الزاما باید عملی باشند.

۳.۳ - طبقه‌بندی از لحاظ هدف عملی

از لحاظ هدف عملی، می‌توان آزمون‌ها را به دو گروه تقسیم کرد: آزمونهای تشخیصی و آزمونهای پیش‌بینی. هدف گروه اول این است که حالت فعلی آزمایش‌شونده را تعیین کند تا اقداماتی در مورد او به‌ عمل آید، مانند اتخاذ یک شیوه درمانی. هدف گروه دوم این است که پیش‌بینی کم و بیش درازمدتی را در مورد افراد به‌ عمل آورد، مثلا آزمونهای راهنمایی شغلی، آزمونهای راهنمایی تحصیلی که در پایان دوره دبیرستان یا دوره راهنمایی اجرا می‌شوند. این تقسیم‌بندی براساس ماهیت مواد آزمون‌ها انجام نمی‌گیرد بلکه بر اساس کاربرد آنها انجام می‌گیرد. هر آزمونی الزاما یک آزمون تشخیصی است، اما این تشخیص، در بعضی موارد، ارزش یک پیش‌بینی را دارد.
[۳] گنجی، حمزه، آزمونهای روانی، ص۱۵۵-۱۵۶، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۷، چاپ هفتم.



آزمونهای روانی در موقعیت‌های آموزشی، راهنمایی تحصیلی و شغلی، در موقعیت‌های بالینی و کلینیک‌ها، توسط معلمان، مشاوران راهنمایی، روان‌شناسان بالینی و سایر متخصصان برای هدف‌های مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرد. کرنباخ (Cronbach)، موارد استفاده از آزمون‌ها را به شرح زیر مطرح کرده است:
الف. پیش‌بینی: آزمون‌ها برای‌ اندازه‌گیری توانایی پیشرفت تحصیلی و سایر ویژگی‌های افراد که پایه تصمیم‌گیری است به‌کار می‌رود. برای تصمیم‌گیری باید بتوان میزان موفقیت را پیش‌بینی کرد و پیش‌بینی باید براساس داده‌های کمّی و معتبر و دقیق باشد.
ب. گزینش: در برخی از مؤسسات و سازمان‌ها، آزمون‌ها برای گزینش یا رد بعضی از افراد به‌کار می‌روند.
ج. طبقه‌بندی: طبقه‌بندی عبارتست از گروه‌بندی و یا قرار دادن افراد در گروه‌های مختلف براساس تقسیمات منطقی. طبقه‌بندی، مستلزم آن است که معلوم شود فرد خاص در چه گروهی جای داده شود و یا براساس چه روشی مورد آموزش و یا درمان قرار گیرد. نمونه‌هایی از طبقه‌بندی شامل شناخت انواع بیماری‌های روانی، انتخاب برنامه‌های درسی مدارس و یا گزینش افراد برای انواع حرفه‌های تخصصی است.
د. ارزشیابی: بعضی آزمون‌ها را به منظور قضاوت و ارزشیابی در مورد برنامه‌ها، روش‌ها، تدابیر درمانی و مانند اینها به‌کار می‌برند.
[۴] پاشاشریفی، حسن، اصول روان‌سنجی و روان‌آزمایی، ص۴۸، تهران، رشد، ۱۳۷۷، چاپ پنجم.



استفاده از آزمونهای روانی باید توسط افراد متخصص صورت بگیرد که علاوه بر تحصیلات لازم در زمینه روان‌شناسی، دارای تخصص در روان‌آزمایی نیز هستند و کارآموزی‌های عملی لازم را زیر نظر متخصصان این زمینه با موفقیت گذرانده و صلاحیت آنان در مورد اجرا و تعبیر و تفسیر نتایج آزمون‌ها نیز تایید شده باشد. به همین دلیل برای پیشگیری از استفاده‌های نابجا از آزمونهای روانی در بعضی کشورها ضوابطی تعیین شده است.

این ضوابط در دو زمینه صلاحیت علمی و تجربی مصرف‌کننده آزمون، همچنین رعایت اصول اخلاقی و انسانی در استفاده از آزمون‌ها مطرح است. در مورد اول، برخی از ناشران، آزمون‌هایی را که تهیه و استاندارد می‌کنند، طبقه‌بندی کرده و کاربرد هر طبقه را به گروه خاصی از متخصصان اختصاص داده و با توجه به صلاحیت علمی آنان اجازه به‌کارگیری این آزمون‌ها را می‌دهند.


چنانکه بعضی از آزمون‌ها مانند آزمونهای پیشرفت تحصیلی و آزمونهای مهارت‌های شغلی و بعضی از آزمونهای هوش را افرادی که دارای حداقل تحصیلات دانشگاهی در رشته روان‌شناسی و روان‌آزمایی باشند، می‌توانند به‌کار ببرند. اما آزمونهای شخصیت و آزمون‌هایی که جنبه بالینی دارند را تنها متخصصانی می‌توانند به‌کار ببرند که علاوه بر صلاحیت علمی، تجارب عملی را نیز زیر نظر متخصصان کارآزموده کسب کرده باشند.
در مورد رعایت اصول اخلاقی در استفاده از آزمون‌ها، باید به حریم خصوصی و زندگی شخصی افراد احترام گذاشته شود. با اجرای برخی آزمون‌ها، پاره‌ای از خصایص شخصیتی آزمودنی در اختیار روان‌شناس قرار می‌گیرد. روان‌شناس در محرمانه نگه‌داشتن این اطلاعات وظیفه سنگینی بر عهده دارد و نباید جز در راه کمک به آزمودنی و بهبود زندگی وی از آنها استفاده کند.
[۵] پاشاشریفی، حسن، اصول روان‌سنجی و روان‌آزمایی، ص۲۶۹-۲۷۰، تهران، رشد، ۱۳۷۷، چاپ پنجم.



روان‌شناسان دانشگاهی معمولا به شیوه ساخت آزمون‌ها انتقاداتی وارد می‌کنند اما غیر از این موضوع، بحث مقرون‌به‌صرفه بودن، کارآیی سنجش و اعتبار آن و سوء استفاده‌های احتمالی از برخی آزمونهای روانی نیز همواره مطرح است.
با فرض اینکه آزمونهای روانی عموما دارای پایایی و اعتبار هستند باز هم ایراد مقرون‌به‌صرفه بودن و کارآمدی باقی می‌ماند. شواهد نشان می‌دهند قواعد آماری تجربی حداقل به خوبی نتایج آزمونهای کاغذ و قلمی عمل می‌کنند و در پیش‌بینی، همپای تفسیرهای روان‌شناسان می‌باشند. در ضمن استفاده از رایانه‌ها برای تفسیر آزمون‌ها در مقایسه با استفاده از روان‌شناسان، مقرون‌به‌صرفه‌تر است.


بسیاری از منتقدان معتقدند آزمونهای روانی به راحتی مورد سوء استفاده قرار می‌گیرند. به عنوان مثال آزمونهای هوش باعث می‌شوند برخی از دانش‌آموزان به بیمارستان‌ها یا مدارس کودکان استثنایی ارجاع داده شوند. اگر این آزمون‌ها نتوانند به درستی و با اعتبار کافی، هوش را‌ اندازه بگیرند این احتمال وجود خواهد داشت که حداقل برخی افراد در جایگاه واقعی خود قرار نگیرند. وقتی این آزمون‌ها دانش اکتسابی یا سطح تحصیلات و ارزش‌های فرهنگی را‌ اندازه بگیرند آن‌گاه استفاده از این آزمون‌ها برای ارزیابی اقلیت‌ها موجب تضییع حقوق آنان خواهد شد، زیرا آنان تعالیم دیگری دیده‌اند و در فرهنگ دیگری بزرگ شده‌اند.
از رایج‌ترین آزمون شخصیت، یعنی شخصیت‌سنج چند وجهی مینه سوتا (Minnesota Multiphasic Personality Inventory) نیز انتقاداتی شده است. این آزمون ابتدا برای تشخیص اختلالات روانی تهیه شد اما از آن برای تصمیم‌گیری‌های استخدامی و تصمیم‌گیری در مورد نیروی انسانی استفاده می‌شود بدون آنکه جهت اثبات اعتبار این آزمون در این‌گونه تصمیم‌گیری‌ها تحقیقات کافی صورت بگیرد.
[۶] تاد، جودیت و بوهارت، آرتور، اصول روان‌شناسی بالینی و مشاوره، ص۹۴، ترجمه مهرداد فیروزبخت، تهران، رسا، ۱۳۷۹، چاپ اول.



۱. اتکینسون، ریتا ل و دیگران، زمینه روان‌شناسی، ج۲، ص۴۷، ترجمه محمدنقی براهنی و دیگران، تهران، رشد، ۱۳۷۸، چاپ هشتم، ج۲، ص۴۷.
۲. پاشاشریفی، حسن، اصول روان‌سنجی و روان‌آزمایی، ص۲۸، تهران، رشد، ۱۳۷۷، چاپ پنجم.
۳. گنجی، حمزه، آزمونهای روانی، ص۱۵۵-۱۵۶، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۷، چاپ هفتم.
۴. پاشاشریفی، حسن، اصول روان‌سنجی و روان‌آزمایی، ص۴۸، تهران، رشد، ۱۳۷۷، چاپ پنجم.
۵. پاشاشریفی، حسن، اصول روان‌سنجی و روان‌آزمایی، ص۲۶۹-۲۷۰، تهران، رشد، ۱۳۷۷، چاپ پنجم.
۶. تاد، جودیت و بوهارت، آرتور، اصول روان‌شناسی بالینی و مشاوره، ص۹۴، ترجمه مهرداد فیروزبخت، تهران، رسا، ۱۳۷۹، چاپ اول.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «آزمون های روانی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۶/۱۸.    






جعبه ابزار