• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

کلاغ

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



منبع: کلاغ


کلاغ از پرندگان سبک‌بال بزرگ با منقار نسبتاً بلند و قوی است.
از احکام آن در باب‌های حج، تجارت و اطعمه و اشربه سخن گفته‌اند.



احکام کلاغ در باب‌های مختلف فقهی بیان شده است.

۱.۱ - حج

پرتاب کردن سنگ و مانند آن به سوی کلاغ در حرم و نیز در حال احرام، جایز است و چنانچه بر اثر آن، کلاغ کشته شود، کفّاره‌ای واجب نخواهد بود. بعضی جواز این کار را به کلاغ حرام گوشت اختصاص داده‌اند: اما پرتاب سنگ به سوی کلاغ حلال گوشت - بنا بر قول بـه حلیت آن - را حرام دانسته‌اند؛ لیکن سخن اکثر فقها در جواز این کار مطلق است و مقیّد به کلاغ حرام گوشت نیست.
کشتن کلاغ در حرم و نیز در حال احرام جایز نیست. برخی کشتن آن را جایز دانسته‌اند.

۱.۲ - تجارت

خرید و فروش کلاغ جایز و صحیح نیست. به تصریح برخی حکم یاد شده به کلاغ حرام گوشت اختصاص دارد و خرید و فروش کلاغ حلال گوشت -بنابر قول به حلّیت آن- جایز و صحیح است. بنابراین، بر پایۀ قول به حلّیت همه انواع کلاغ، خرید و فروش آن مطلقا صحیح و جایز خواهد بود.

۱.۳ - اطعمه و اشربه

در کلمات فقها، کلاغ‌ها به چهار نوع تقسیم شده‌اند:
۱. کلاغ سیاه بزرگ که زیستگاه آن مناطق کوهستانی است و از مردار تغذیه می‌کند. برخی آن را «غُداف» نامیده‌اند.
۲. کلاغ اَبقَع؛ سفید و سیاه که به گفته برخی، سفیدی در سینه‌اش می‌باشد. این نوع کلاغ «عَقعَق» نیز نامیده می‌شود و دارای دمی دراز است. برخی، عقعق دم دراز را نوعی دیگر از کلاغ دانسته و گفته‌اند: این نوع، کوچک تر از «غداف» و سفیدی‌اش بیشتر از «آبقع» است. بنابراین، کلاغ دارای پنج نوع خواهد بود.
۳. زاغ که کلاغ مزرعه است.
۴. کلاغی کوچک‌تر از زاغ و خاکستری رنگ. بسیاری آن را همان «غداف» نامیده‌اند.
در حلّیت و حرمت کلاغ، دیدگاه‌ها مختلف است. برخی همه انواع آن را حرام دانسته‌اند. در مقابل، برخی حکـم بـه حلّیت، لیکن کراهت انواع آن کرده‌اند. بعضی جز زاغ، سایر انواع را حرام و زاغ را مکروه دانسته‌اند. بعضی نیز دو قسم نخست را حرام، اما زاغ و نیز کلاغ خاکستری کوچک‌تر از آن را مکروه دانسته‌اند.


۱. شیخ طوسی، النهایة، ص۲۲۹.    
۲. شیخ طوسی، المبسوط، ج۱، ص۳۳۸.    
۳. علامه حلی، ارشاد الاذهان، ج۱، ص۳۲۰.    
۴. شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۲، ص۴۱۱.    
۵. محقق کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۳، ص۳۰۳.    
۶. شیخ طوسی، النهایة، ص۲۲۹.    
۷. فاضل مقداد، مقداد بن عبداللّه، التنقیح الرائع، ج۱، ص۵۳۲-۵۳۳.    
۸. محقق کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۳، ص۳۰۳.    
۹. شهید اول، غایة المراد (حاشیة الارشاد)، ج۱، ص۴۰۶.    
۱۰. موسوی عاملی، سید محمد، مدارک الاحکام، ج۸، ص۳۱۷.    
۱۱. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۰، ص۱۸۰.    
۱۲. ابوالصلاح حلبی، تقی بن نجم‌الدین، الکافی فی الفقه، ص۲۰۳.    
۱۳. حکیم،‌ سیدمحسن، دلیل الناسک، ص۱۸۰.    
۱۴. شیخ طوسی، الخلاف، ج۳، ص۱۸۴.    
۱۵. علامه حلی، تحریر الاحکام، ج۲، ص۲۶۲.    
۱۶. علامه حلی، قواعد الاحکام، ج۲، ص۷.    
۱۷. محقق کرکی، علی بن حسین، جامع المقاصد، ج۴، ص۱۹.    
۱۸. ابن ادریس حلی، کتاب السرائر، ج۳، ص۱۰۳.    
۱۹. ابن فهد حلی، المقتصر، ص۳۳۵.    
۲۰. شیخ طوسی، الخلاف، ج۶، ص۸۵.    
۲۱. علامه حلی، قواعد الاحکام، ج۳، ص۳۲۷.    
۲۲. شهید اول، الدروس الشرعیة، ج٣، ص۱۰.    
۲۳. شیخ طوسی، الخلاف، ج۶، ص۸۵.    
۲۴. علامه حلی، مختلف الشیعة، ج۸، ص۲۸۷.    
۲۵. فخرالمحققین حلی، محمد بن حسن، ایضاح الفوائد، ج۴، ص۱۴۷.    
۲۶. شهید اول، غایة المراد (حاشیة الارشاد)، ج۳، ص۵۲۴.    
۲۷. شیخ طوسی، النهایة، ص۵۷۷.    
۲۸. قاضی ابن براج، عبدالعزیز بن برّاج، المهذب، ج۲، ص۴۲۹.    
۲۹. محقق حلی، المختصر النافع، ص۲۴۴.    
۳۰. ابن ادریس حلی، کتاب السرائر، ج۳، ص۱۰۳.    
۳۱. ابن فهد حلی، المقتصر، ص۳۳۵.    
۳۲. شیخ طوسی، المبسوط، ج۶، ص۲۸۱.    
۳۳. بیهقی کیدری، محمد بن حسین، اصباح الشیعة، ص۳۸۷.    
۳۴. شهید اول، اللمعة الدمشقیة، ص۲۳۶.    
۳۵. شیخ بهائی، جامع عباسی، ص۳۳۳.    



• فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت (علیهم‌السلام)، ج۷، ص۱۸۰.






جعبه ابزار