«ای گوری که در خوارین (محلی است در حلب، که یزید بن معاویه در سال ۶۴ قمری در آنجا درگذشت) هستی! بدترین همه مردمان را دربرگرفتهای». ۳.۳ - اظهار پشیمانی امویاناین اظهار پشیمانیها، که ثمره رسوایی حکومت بنی امیه نزد افکار عمومی بود، تنها به نام یزید ثبت نشده است. عبیدالله بن زیاد نیز پس از واقعه کربلا، ننگ چنین اقدامی را مشاهده کرد و در صدد محو نامهای برآمد که به دستور او بر این جنایت، دلالت میکرد. از این رو بعد از ورود عمر سعد به کوفه، عبیدالله از او خواست آن نامه را به او بازگرداند. این اقدام عبیدالله، حاکی از نگرانی او و ترسش از آینده بود؛ گویی احتمال میداده است که روزی مخالفان بنی امیه بر سر کار بیایند و با استناد به همین نامه، از او انتقام بگیرند. طولی نکشید که کار حکومت یزید در بدنامی به جایی رسید که وقتی یزید در نامهای به عبیدالله بن زیاد دستور داد نهضت ابن زبیر را در مکه، مانند نهضت کربلا سرکوب کند، عبیدالله گفت: «من هرگز به خاطر یزید تبهکار، دو ننگ را به گردن نمیگیرم».عمر بن سعد نیز که تا پیش از عاشورا، درباره وارد شدن به این ماجرا دودل بود و سرانجام وعده پست و مقام را بر سعادت اخروی ترجیح داد، پس از واقعه کربلا، تمام آرزوهای خود را بربادرفته دید و با پشیمانی خود را سرزنش میکرد. حمید بن مسلم میگوید: من با عمر بن سعد دوست بودم؛ از این رو بعـد از اینکه او از جنگ بـا امـام حـسین برگشت، به دیدن او رفتم و حالش را پرسیدم. او گفت: از حـالم نپرس که هیچ مسافری مانند من از سفر برنگشته است. رابطه خویشاوندی را گسستم و گناه بزرگی مرتکب شدم.سبط ابن جوزی نیز نقل کرده که وی در هنگام بازگشت از مجلس ابن زیاد به سمت خانه اش گفته است: «هیچ کس مانند من از سفر برنگشت. فاسق ظالم، پسر زیاد را اطاعت کردم، و معصیت خدا نمودم و رابطه خویشاوندی شریفی را قطع کردم». عبدالملک بن مروان به حجاج، که از طرف وی حاکم حجاز بود، نوشت: «مرا به خون فرزندان ابوطالب آلوده نکن؛ زیرا من دیدم که چون خاندان حرب (ابوسفیان) با آنان درافتادند، پیروز نشدند». این دستور نشان میدهد که خاندان ابوسفیان، با همه فشاری که به دودمان ابی طالب وارد آوردند، سرانجام در رسیدن به اهداف شـوم خـود نـاکـام ماندند و واقعه کربلا، برای حکومت بنی امیه جـز رسوایی و از بین رفتن وجهـه دینی شان، ثمره دیگری به همراه نیاورد. یکی از نویسندگان معاصر عرب میگوید: به نظر من در درازمدت حسین پیروز شد. گرچه در رویارویی نظامی به هدف خود دست نیافت، شهادت برای او پیروزی در یاری دین خـدا بـود. او بذر کینه و عداوت و نفرت نسبت به بنی امیه را در دل همه مردم کاشت. تردید ندارم که حسین در درازمدت پیروز شد و شهادت او عامـل بی واسطه در تزلزل حکومت بنی امیه بود و به سبب آن جنایت زشت، طوفان لعـن و خـشم مردم، دامان امویان را گرفت. [۲۳۳]
طبری، محمد بن جریر، استشهاد الحسین، مقدمه، تحقیق سید الجمیلی، ص۲۳.
احیای روحیه شهادت طلبی، یکی از بازتابهای اجتماعی واقعه کربلا است. روحیه شهادت طلبی و جانبازی در راه اسلام یکی از عوامل گسترش و تقویت اسلام در دوران نبی اکرم (علیهالسّلام) بود که پس از ایشان و در دوران سه خلیفه نخستین، آن روحیـه کـم کـم رو به ضعف نهاد و این انحراف در اواخر عمر معاویه و آغاز حکومت یزید به اوج خود رسید. قیام امام حسین این وضع را به هم ریخت و سنت ایثار و شهادت را در جامعه اسلامی از نو زنده کرد. ۴.۱ - عامل پیشرفت اسلامشهادت ارزشى است كه اگر جامعه به استقبال آن برود، اعضاى آن با امنیت خاطر به زندگى اجتماعى خود، كه جايگاه كسب معرفت، کمال و سعادت است، مشغول خواهند بود و اين مطلوب هر انسان كمال جو و طالب زندگى ابدى است. شهادت نقش بسیار حساسی در تاریخ اسلام و امت اسلامی داراست. این امر از ابتدای ظهور اسلام تاکنون وجود داشته است و جای تردید نیست که یکی از عوامل پیشرفت اسلام ـ در کنار عوامل دیگری چون جذابیت تعالیم اسلام و انطباق آن با فطرت انسانها و رهبری نمونه رسـول خـدا – ایمان واقعی مسلمانان و فداکاری و جانبازی آنان در راه اسلام و قرآن بوده است. چنین روحیهای در دوران نبی اکرم (علیهالسّلام) باعث گسترش و تقویت اسلام شـد. این ارزش بزرگ با نام حسین بن علی (علیهالسّلام) در فرهنگ سیاسی تشیع آمیخته شده است. حسين بن على(عليه السلام) با علم به شهادت ره کربلا را پيش گرفت.سرانجام، آن حضرت با شهادتش راه جاودانگى را به بشر آموخت و با خون سرخش نسخه آزادگى نگاشت و از فرداى عاشورا، ارزش هاى اسلامى و انسانى احيا گشت و آنانى كه از ترس جان در مقابل عبیدالله، زاده مرجانه، تن به ذلت دادند، در مجلس عبيدالله فرياد زدند و مرگ سرخ را برگزيدند و بر بيدادگرى ابن مرجانه شوريدند. افرادى چون عبدالله بن عفیف ازدی، عليه عداوت عبيدالله بر اهل بيت رسول الله شوريدند و شهادت را در آغوش گرفتند و اين شهادت طلبى، حتى سفير روم را در جاى ننشاند و او نيز فرياد كرد و سر مظلوم كربلا را در آغوش گرفت و به استقبال شهادت رفت. از آن پس تا به امروز هر آزاده اى ره سالار شهيدان در پيش گرفته و با اقتدا به آن امام همام، در مقابل ظلم ايستاده و مرگ سرخ را برگزيده است تا هم خود ماندگار شود و هم جامعه را از آلودگى ها پاك سازد و تا اين روحيه در خلق و خوى بشر بوده و هست، هيچ ظلمى پايدار نمانده و هيچ ظالمى ماندگار نخواهد بود. همان گونه كه بنى اميه پس از شهادت حسين و يارانش، ريشه كن گرديدند. ۴.۲ - تضعیف روحیه شهادت طلبیجای تردید نیست که یکی از عوامل پیشرفت اسلام ـ در کنار عوامل دیگری چون جذابیت تعالیم اسلام و انطباق آن با فطرت انسانها و رهبری نمونه رسـول خـدا – ایمان واقعی مسلمانان و فداکاری و جانبازی آنان در راه اسلام و قرآن بوده است. چنین روحیهای در دوران نبی اکرم (علیهالسّلام) باعث گسترش و تقویت اسلام شـد؛ اما در دوران سه خلیفه نخستین، به دلیل فاصله گرفتن مردم از اسلام راستین و آرمـان هـای نبوی، و سرازیر شدن غنایم به مرکز خلافت و عوامل دیگر، آن روحیـه کـم کـم رو به ضعف نهاد. در زمان حکومت بنی امیه این وضع روزبه روز بدتر شد. در عصر معاویه زنـدگی مردم عادی به گونهای شد که یگانه هدف هر فرد عادی، زندگی شخصی اش بود و تنها امر مهمی که همواره چشم نگران مردم را در پی خـود داشـت، مقرریهایی بود که حکومت به مردم میداد. از این رو مردم سخت مراقب بودند که در جریان تحولات اجتماعی، زندگی آرامشان به خطر نیفتد و به این منظور، فرمانهای امیران و رهبران خود را بی کم و کاست اجرا میکردند و از هرکس، به هر نحوی که حکومت را به دست میگرفت، اطاعت میکردند. این انحراف در اواخر عمر معاویه و آغاز حکومت یزید به اوج خود رسید. در آن زمان، بیشتر بزرگان قبایل و رجال دینی، مطیع زر و زور بودند؛ به ویژه در عصرامـام حسین، شیوخ قبایل و رجال دینی، نوکران پول و مال بودند و به سادگی وجدان و انسانیت خود را در برابر مال و ثروت ناچیز دنیا میفروختند. طبیعی است که در چنـان شرایطی، مردم نیز در مقابل زورگویان سر تسلیم و کرنش فرود میآوردند و به رغـم آگاهی از خباثتها و انحرافات یزید و عبیدالله، از آنها اطاعت میکردند. همه اینها دست به دست هم داد و روحیه فداکاری و گذشت در راه دین، و شجاعت و شهادت طلبی را در مردم آن عصر به نابودی کشاند، و ترس و زبونی را جایگزین آن کرد؛ به طوری که برای مثال در کوفه، با یک تهدید دروغین عبیدالله بن زیاد درباره آمـدن لشکر شام، مردمی که چنان پرشور با مسلم بیعت کرده بودند، بـه سـرعت از گردش پراکنده شدند و او را تنها وانهادند.۴.۳ - تقویت روحیه شهادت طلبیقیام امام حسین این وضع را به هم ریخت و سنت ایثار و شهادت را در جامعه اسلامی از نو زنده کرد. امام حسین با قیام خود، پرده ازروی زندگی ننگین و همـراه با ذلت مسلمانان برداشت و راه زندگی باعزت، و شهادت با افتخار را پیش پای آنان نهاد؛ راهی که تا امروز عاملی حیاتی برای حفظ اسلام و مکتب تشیع باقی مانده است. امام حسین برای این هدف متعالی، یعنی احیای دین و ارزشهای الهی و سنت نبوی، قیام کرد و در این راه جان خود و بهترین یارانش را فدا کرد و به همگان نشان داد که چگونه باید در راه خدا از همه چیز گذشت. مصعب بن زبیر نیز گرچه مانند برادرش عبدالله، میانهای با اهل بیت نداشت و برای خلافت برادرش تلاش میکرد، در آخرین ساعات مقاومت خود در مقابل سپاه بنی امیه، آن گاه که خود را در آستانه کشته شدن دید، مقاومت خود را سرمشق گرفته از پایداری سیدالشهدا (علیهالسّلام) معرفی کرد و در قالب شعری گفت:
«آن پیش گامان بنیهاشم در کربلا پایداری کردند و برای همه بزرگواران، سنت پایداری را سرمشق نهادند». بیداری جامعه اسلامی، از دیگر بازتابهای اجتماعی واقعه کربلا است. پس از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، جامعه اسلامی به رهبری اصحاب سقیفه، مسیر انحراف و بدعت را در پیش گرفت و اعضای آن در مقابل انحراف آشکار و غضب حقوق اهل بیت پیامبر لب فرو بستند. اوضاع اجتماعی و سیاسیِ امت اسلامی به جایی رسید که امام حسن (علیهالسّلام)، مجبور به صلح و واگذاری خلافت به معاویه گشت و فرمانروایی مسلمانان پس از معاویه به دوش فردی همچون یزید گذاشته شد. وضعیت جامعه اسلامی به جایی رسید که امام حسین (علیهالسّلام) به همراه یاران باوفایش مظلومانه در کربلا به شهادت رسیدند و کوفیان از یاری فرزند زهرا (سلاماللهعلیها) دریغ نمودند. اما این وضعیت پس از واقعه کربلا دگرگون گردید و عاشورا امواجی پرتلاطم ایجاد کرد که کوفه و شام را در نوردید و غلغله عجیبی در جامعه به پا کرد بگونهای که پس از نهضت عاشورا، حرکتها و جنبشهای فراوانی به تاسّی از آن واقعه، علیه حاکمان اموی و ستمگران صورت گرفت. ۵.۱ - ایجاد روحیه خودآگاهی در جامعهپیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با تکیه بر اصل نهی از منکر و نظارت اجتماعی توانست کژیها و انحرافات را از جامعه بزداید و جامعهای بیدار و خودآگاه بنیان نهد که ارزشهای معنوی همچون، ایثار و شهادت، عدالت و رستگاری و... جایگزین ارزشهای جاهلی همچون شقاوت و عصبیت و پلیدیها گردد.۵.۲ - تضعیف روحیه خودآگاهی پس از پیامبرپس از رحلت پیامبر، جامعه اسلامی به رهبری اصحاب سقیفه، مسیر انحراف را در پیش گرفت و افراد و اعضای آن در مقابل آن انحراف آشکار لب فرو بستند تا زمانه و زمینه در اختیار حکّام ناشایست قرار گیرد و آنان نیز با خانه نشین کردن حجّت حق، باب انحراف و بدعت را در دین گشوده و راه هدایت را مسدود سازند و کار دین و دنیای امت را به جایی رساندند که معاویه یکه تاز میدان بدعت و انحرافات شد و جامعه اسلامی را به سوی بی دینی سوق داد.پس از پیمان صلحی که بر امام حسن (علیهالسّلام) تحمیل شد، در مدت بیست سال حکومت معاویه، هیچ گونه انتقاد و اعتراض دسته جمعی در برابر جنایات امویان و قتـل و غارتهای عمالشان صورت نگرفت؛ در حالی که مفاسد و بدعتها، بـه مراتب بیش از زمان عثمان بود. اگر حجر بن عدی، جنبشی در کوفه به راهانداخت، بسیار محدود بود، و آنهم به سرعت و با بی رحمی سرکوب شد. تنها مخالفتی که طی بیست سال، گاهی امویان با آن دست به گریبان بودند، مخالفت خوارج بود، که آنهم به دلیل تندرویها و خشونتهای بسیار ناموجه، به شکست منتهی میشد. ۵.۳ - قیام امام حسینبا به قدرت رسیدن معاویه، ارزشهای معنوی و الهی کم رنگ، دنیا و دنیاگرایی ترویج و انباشت ثروت، ارزش گشت و دنیاطلبان و زراندوزان بر بیت المال مسلمانان مسلط شدند. واکنش بزرگان جامعه اسلامی در برابر جنایات بنی امیه، یافتن توجیهی دینی و سیاسی برای این اعمال بود و مردم نیز چارهای جز تسلیم و تحمل نداشتند؛ زیرا روح مبارزه در جامعه مرده بود. چنین ملتی به راحتی در مقابل زمامداران تسلیم میشود و حاکمان، با خیال آسوده مرتکب هر جنایتی میشوند. در چنین احوالی است که امام حسین (علیهالسّلام) خود را مکلف به قیام میداند؛ چرا که از پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیده است: «هرکس چنین اوضاع و احوالی را ببیند و درصدد دگرگونی آن برنیاید و با قول و فعلش اعتراض نکند، شایسته است که خدا چنین کسی را به آن جایی که ظالمان و تغییردهندگان دین خدا را میبرد، ببرد.»از این روست که امام حسین (علیهالسّلام) اراده اصلاح جامعه نبوی و امر به معروف و نهی از منکر میکند و میفرماید: «إنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ النَّجاحِ وَ الصَّلاحِ فى اُمَّةِ جَدّى مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، اُريدُ أن آمُرَ بِالمَعروفِ وَ أنهى عَنِ المُنكَرِ ، وَ أسيرَ بِسيرَةِ جَدّى مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، وَ سيرَةِ أبى عَلىِّ بنِ أبى طالِبٍ ...» «همانا من براى تحقّق رستگارى و صلاح در امّت جدّم محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قيام كردهام مىخواهم امر به معروف و نهی از منکر نمايم و به سيره جدّم محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و پدرم علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) رفتار كنم». امام حسین (علیهالسّلام) با این هدف، راه دشت نینوا را پیش میگیرد و در سرزمین تفتیده طف، خون پاک خویش را برای آبیاری درخت نوپای اسلام هدیه میکند تا بدین وسیله جامعه اسلامی را از دست نااهلان نجات داده و راه انحراف را مسدود و مسیر حق را به بندگان خدا نشان دهد. ۵.۴ - احیای روحیه خودآگاهی و بیداری جامعهبا شهادت سالار شهیدان و یارانش در کربلا، خفتگان بیدار گشته و عوام فریبیهای دستگاه بنی امیه آشکار گردیدند. مردمی که بر اثر تبلیغات و عوام فریبی معاویه روزگار میگذراندند، از جهالت وگمراهی رهایی یافته و متوجه شدند که از چه چشمه زلالی بی بهره بودند. در حقیقت واقعه کربلا امواجی پرتلاطم ایجاد کرد که کوفه و شام را در نوردید و در جامعه اسلامی غلغله عجیبی به پا کرد. به همین سبب قیـام هـا و شـورش هـای ضدطاغوتی متعددی به وجود آمد؛ به طوری که هرگاه کسی در برابر امویـان قـد علـم میکرد، مردم گرد او جمع میشدند و او را یاری میکردند و بدین ترتیب انقلابی جدید، ضد حکومت اموی به وقوع میپیوست. علت این جنبشها و انقلابها، بیداری جامعه اسلامی بود، که آن نیز خود، یکی از ثمرات قیام خونین کربلا به شمار میرفت؛ گرچه در این میان حتی دشمنان اهـل بـیـت مانند ابن زبیر و دیگرانی که قیامشان از نوع انقلاب امام حسین (علیهالسّلام) و برای ادامه آن نبـود، از این فرصت بهره بردند. بنابراین قیـام امـام حـسین و شهادت آن حضرت و یارانش بود که روح مبارزه در برابـر سـتمگران را از نو در کالبـد مسلمانان دمید تا در برابـر طاغوتهـا و زمامداران خودسر، پرچم مخالفت برافرازند و با آنها مبارزه کنند و در این راه مقاومت نمایند. یکی از ثمرات این بیداری، انقلابها و شورشهایی بود که در سراسر جهان اسلام برای برانداختن حکومت امویان برپا شد. هر یک ازایـن شـورش هـا عـوامـل متعـددی داشت؛ اما عاملی که در همه آنها مشترک بود و بیش از هر چیز مردم را برای مبارزه و انقلاب، تهییج و تحریک میکرد، قیام برای خونخواهی امام حسین و انتقام گرفتن از بنی امیه بود. خون خواهی امام حسین (علیهالسّلام) شعاری بود که همه طرف دار آن بودند و به سرعت زیر پرچمی که با این شعار برافراشته میشد، گرد آمدند؛ هرچند رهبران ایـن نهضتها و انگیزههای سیاسی آنان و جریانات سیاسی زمان نیز، در جهت بخشی به این قیامها تاثیر گذار بودند. ۱. ↑ ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۱۳۱. ۲. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۷۶. ۳. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۷۷. ۴. ↑ ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، عیون الاخبار، ج۲، ص۲۱۵. ۵. ↑ سبط ابن جوزی، یوسف، تذکره الخواص، ص۲۳۱. ۶. ↑ ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۱، ص۳۵۳. ۷. ↑ ابن ابیالحدید، ابوحامد، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۹۹. ۸. ↑ ابن ابیالحدید، ابوحامد، شرح نهج البلاغه، ص۳۳۸. ۹. ↑ ابن ابیالحدید، ابوحامد، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۷۴. ۱۰. ↑ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۱، ص۳۵۲. ۱۱. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۱۴۴. ۱۲. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۱۴۵. ۱۳. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۳۴۹. ۱۴. ↑ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۵۱. ۱۵. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۱۴۶. ۱۶. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۱۴۷. ۱۷. ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۷. ۱۸. ↑ دینوری، احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص۲۵۹. ۱۹. ↑ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۱۴. ۲۰. ↑ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص۴۷۲. ۲۱. ↑ سبط ابن جوزی، یوسف، تذکره الخواص، ص۲۳۱. ۲۲. ↑ ابن ابیالحدید، ابوحامد، شرح نهج البلاغه، ج۱۹، ص۳۰۷. ۲۳. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۴. ۲۴. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۵. ۲۵. ↑ صدوق، محمد بن علی، الامالی، مجلس ۳۱، ص۲۲۹، ح ۳. ۲۶. ↑ ابن فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین، ص۱۹۰. ۲۷. ↑ طوسی، محمد بن حسن، رجال طوسی، ص۲۱. ۲۸. ↑ ابن ابیالحدید، ابوحامد، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۷۴. ۲۹. ↑ طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ج۱، ص۴۵، ذیل شماره ۹۵. ۳۰. ↑ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ص۳۵۱. ۳۱. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج،۸ ص۱۵۲. ۳۲. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج،۸ ص۱۵۳. ۳۳. ↑ فصلنامه تراثنا، ش ۱۰، ص۱۸۹، به نقل از ترجمة الحسین و مقتله. ۳۴. ↑ ابن سعد، محمد، ترجمة الحسین و مقتله، ج۱، ص۸۰. ۳۵. ↑ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۲۵. ۳۶. ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۲۲. ۳۷. ↑ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۵۰. ۳۸. ↑ ابن عساکر، علی بن حسن، ترجمة الامام الحسین من تاریخ مدینة دمشق، ص۳۷۹. ۳۹. ↑ حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص۹۱. ۴۰. ↑ ابن حنبل، احمد، المسند، ج۲۱، ص۲۸۵. ۴۱. ↑ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۵، ص۲۶. ۴۲. ↑ ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه، ج۲، ص۹۷. ۴۳. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۱۳۴. ۴۴. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۱۳۵. ۴۵. ↑ سبط ابن جوزی، یوسف، تذکره الخواص، ص۲۳۲. ۴۶. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۲. ۴۷. ↑ ابن جوزی، علی بن محمد، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۴۲. ۴۸. ↑ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ص۱۱۹-۱۲۰. ۴۹. ↑ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۷۳. ۵۰. ↑ ابن طاوس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۰۳. ۵۱. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۶. ۵۲. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۷. ۵۳. ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۱۳. ۵۴. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۵. ۵۵. ↑ کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۲۸. ۵۶. ↑ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۱۹. ۵۷. ↑ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۶۳. ۵۸. ↑ طبری، عمادالدین، کامل بهایی، ج۲، ص۳۶۲. ۵۹. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۶۹. ۶۰. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۶۸. ۶۱. ↑ ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابه الطبقه الخامسه، ج۱، ص۴۸۶. ۶۲. ↑ یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۵. ۶۳. ↑ طبری، عمادالدین، کامل بهایی، ج۲، ص۳۶۲. ۶۴. ↑ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۶۴. ۶۵. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۷۸. ۶۶. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۷۹. ۶۷. ↑ کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۲۹. ۶۸. ↑ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۰۷. ۶۹. ↑ فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضه الواعظین، ص۱۹۱. ۷۰. ↑ سبط ابن جوزی، یوسف، تذکره الخواص، ص۲۳۵. ۷۱. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۱۰۲. ۷۲. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۱۰۳. ۷۳. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۶۰-۴۶۱. ۷۴. ↑ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۱۹-۱۲۰. ۷۵. ↑ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص۴۷۴. ۷۶. ↑ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۱۴. ۷۷. ↑ طبری، عمادالدین، کامل بهایی، ج۲، ص۳۶۳. ۷۸. ↑ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۶۳. ۷۹. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۶۵. ۸۰. ↑ ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق الکبیر، ج۶۲، ص۸۵. ۸۱. ↑ ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۹۲. ۸۲. ↑ ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۷، ص۹. ۸۳. ↑ ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۹۸. ۸۴. ↑ بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، ج۸، ص۱۱۸. ۸۵. ↑ ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۴۰. ۸۶. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۹۰. ۸۷. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۹۱. ۸۸. ↑ کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۲۹. ۸۹. ↑ احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۱۵. ۹۰. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۶۵. ۹۱. ↑ ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۱۴. ۹۲. ↑ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۶۴. ۹۳. ↑ ابن نما حلی، جعفر بن محمد، مثیر الاحزان، ص۱۰۰. ۹۴. ↑ ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۱۴. ۹۵. ↑ ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۸۸. ۹۶. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۳۲-۱۳۳. ۹۷. ↑ ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸ ص۱۹۲. ۹۸. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۲۴. ۹۹. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۲۵. ۱۰۰. ↑ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۸۰. ۱۰۱. ↑ ابن نما حلی، جعفر بن محمد، مثیر الاحزان، ص۱۰۳ - ۱۰۶. ۱۰۲. ↑ ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۲۱. ۱۰۳. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵، ص۱۴۱. ۱۰۴. ↑ سبط ابن جوزی، یوسف، تذکرة الخواص، ص۲۳۶. ۱۰۵. ↑ ابن طاوس، علی بن موسی، اللهوف، ص۱۱۱. ۱۰۶. ↑ حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص۸۲. ۱۰۷. ↑ ابن طاوس، علی بن موسی، اللهوف، ص۱۱۲. ۱۰۸. ↑ حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص۸۳. ۱۰۹. ↑ بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیهالسّلام)، ص۴۴۳. ۱۱۰. ↑ کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۳۲. ۱۱۱. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۲۸. ۱۱۲. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۳۲۹. ۱۱۳. ↑ کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۳۲. ۱۱۴. ↑ بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیهالسّلام)، ص۴۴۰. ۱۱۵. ↑ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۷۹. ۱۱۶. ↑ طبری، عمادالدین، کامل بهایی، ج۲، ص۳۶۶. ۱۱۷. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۳۹-۱۶۰. ۱۱۸. ↑ قطبالدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۵۸۱. ۱۱۹. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۸۷. ۱۲۰. ↑ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۲، ص۸۱. ۱۲۱. ↑ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۲، ص۸۱. ۱۲۲. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۶. ۱۲۳. ↑ ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۸۴. ۱۲۴. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۷۴. ۱۲۵. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۲۷۵. ۱۲۶. ↑ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۰۴. ۱۲۷. ↑ ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۸۹. ۱۲۸. ↑ حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص۹۹. ۱۲۹. ↑ ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۱۳. ۱۳۰. ↑ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۴. ۱۳۱. ↑ ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۲۱۳. ۱۳۲. ↑ حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص۱۰۰. ۱۳۳. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۹۸. ۱۳۴. ↑ تمیمیّ المغربی، نعمان بن محمد، شرح الاخبار، ج۳، ص۱۸۶. ۱۳۵. ↑ شبر، جواد، ادب الطف، ص۷۴. ۱۳۶. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۴۲۴. ۱۳۷. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۴۲۵. ۱۳۸. ↑ اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص۹۰. ۱۳۹. ↑ تمیمیّ المغربی، نعمان بن محمد، شرح الاخبار، ج۳، ص۱۸۶. ۱۴۰. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۴۰. ۱۴۱. ↑ بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیهالسلام)، ص۲۸۳. ۱۴۲. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۴۰۸. ۱۴۳. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۸، ص۴۰۹. ۱۴۴. ↑ مفید، محمد بن محمد، الامالی، ص۳۱۹. ۱۴۵. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۴۱۴. ۱۴۶. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۴۱۵. ۱۴۷. ↑ مفید، محمد بن محمد، الامالی، ص۳۱۹. ۱۴۸. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۲۳۰. ۱۴۹. ↑ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۹۰. ۱۵۰. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۴۱۴. ۱۵۱. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۴۱۵. ۱۵۲. ↑ ترمذی، محمد بن عیسی، سنن ترمذی، ج۶، ص۱۲۰. ۱۵۳. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۴۱۲. ۱۵۴. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۴۱۳. ۱۵۵. ↑ یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۵. ۱۵۶. ↑ ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه، ج۶، ص۲۰۵. ۱۵۷. ↑ ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۵، ص۴۶۷. ۱۵۸. ↑ ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه، ج۳، ص۴۹۲. ۱۵۹. ↑ ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۷، ص۹۸. ۱۶۰. ↑ ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۵، ص۴۷۵. ۱۶۱. ↑ ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابه، ج۳، ص۴۹۲. ۱۶۲. ↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۲۶۳. ۱۶۳. ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۶، ص۱۸۹. ۱۶۴. ↑ ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۶۳. ۱۶۵. ↑ ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۶، ص۱۸۰. ۱۶۶. ↑ ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابه الطبقه الخامسه، ج۱، ص۴۹۹. ۱۶۷. ↑ دینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ص۲۶۰. ۱۶۸. ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۱۱. ۱۶۹. ↑ ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۴۶. ۱۷۰. ↑ ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۲۷۷. ۱۷۱. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۵۸۷. ۱۷۲. ↑ ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۷۲. ۱۷۳. ↑ دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ص۳۰۰. ۱۷۴. ↑ دینوری،ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ج۱، ص۳۰۰-۳۰۱. ۱۷۵. ↑ یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۹. ۱۷۶. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۶۲. ۱۷۷. ↑ مسکویه، ابوعلی، تجارب الامم، ج۲، ص۱۸۳. ۱۷۸. ↑ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۱، ص۲۵۴. ۱۷۹. ↑ کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۲۴۶. ۱۸۰. ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۵۷. ۱۸۱. ↑ ابن اعثم، ابومحمد، کتاب الفتوح، ج۵، ص۱۶۵. ۱۸۲. ↑ مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۶، ص۱۷. ۱۸۳. ↑ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۲۱۱. ۱۸۴. ↑ ابن دمشقی، محمد بن احمد، جواهر المطالب فی مناقب الامام علی، ج۲، ص۲۶۱. ۱۸۵. ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۵۷. ۱۸۶. ↑ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۴. ۱۸۷. ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۵۸-۳۵۹. ۱۸۸. ↑ دیار بکری، شیخ حسین، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، ص۳۰۱. ۱۸۹. ↑ ابن عبری، تاریخ مختصرالدول، ص۱۱۱. ۱۹۰. ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۵۸. ۱۹۱. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۶۷. ۱۹۲. ↑ ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۲۲۷. ۱۹۳. ↑ ابن نما حلی، محمد بن جعفر، مثیر الاحزان، ص۱۱۰. ۱۹۴. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۱۸. ۱۹۵. ↑ ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابه الطبقه الخامسه، ج۱، ص۵۰۰. ۱۹۶. ↑ ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۳۱۴. ۱۹۷. ↑ ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۵، ص۱۵. ۱۹۸. ↑ ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، ج۲، ص۲۷۰. ۱۹۹. ↑ خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۹، ص۲۹۲. ۲۰۰. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۶۸. ۲۰۱. ↑ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۵۱. ۲۰۲. ↑ ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۵، ص۴۹. ۲۰۳. ↑ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۱، ص۲۹۷. ۲۰۴. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام)، ج۴، ص۲۰۶. ۲۰۵. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام)، ج۴، ص۲۰۷. ۲۰۶. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۷۶. ۲۰۷. ↑ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۶۰. ۲۰۸. ↑ ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۱۷۲-۱۷۱. ۲۰۹. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۵۵. ۲۱۰. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۳۵. ۲۱۱. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۹. ۲۱۲. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام)، ج۱۳، ص۱۶۲. ۲۱۳. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام)، ج۱۳، ص۱۶۳. ۲۱۴. ↑ سبط ابن جوزی، یوسف، تذکرة الخواص، ص۲۵۹. ۲۱۵. ↑ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص١٥٢. ۲۱۶. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص٤٩٣. ۲۱۷. ↑ مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۶، ص۱۶. ۲۱۸. ↑ بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیهالسّلام)، ص۳۸۵. ۲۱۹. ↑ ابومخنف الازدی، لوط بن یحیی، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ص۲۳۶. ۲۲۰. ↑ ابن نما حلی، محمد بن جعفر، مثیر الاحزان، ص۱۰۹-۱۱۰. ۲۲۱. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۱۸. ۲۲۲. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص٤٨٣. ۲۲۳. ↑ ابن مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ج۲، ص۸۶. ۲۲۴. ↑ ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، ج۶، ص۱۳. ۲۲۵. ↑ ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۲۳۹. ۲۲۶. ↑ دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ص۲۶۰. ۲۲۷. ↑ سبط ابن جوزی، یوسف، تذکرة الخواص، ص۲۳۳. ۲۲۸. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام)، ج۹، ص۹۴. ۲۲۹. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام)، ج۹، ص۹۵. ۲۳۰. ↑ ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابه الطبقه الخامسه، ج۱، ص۵۱۰. ۲۳۱. ↑ یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص٣٠٤. ۲۳۲. ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۷، ص۲۳۳. ۲۳۳. ↑ طبری، محمد بن جریر، استشهاد الحسین، مقدمه، تحقیق سید الجمیلی، ص۲۳. ۲۳۴. ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۱۱. ۲۳۵. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۵۱. ۲۳۶. ↑ ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف، ج۱، ص۲۰۷. ۲۳۷. ↑ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۱۷. ۲۳۸. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۲۱. ۲۳۹. ↑ ابن طاوس، علی بن موسی، اللهوف، ص۱۱۲. ۲۴۰. ↑ حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، ص۸۳. ۲۴۱. ↑ بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیهالسّلام)، ص۴۴۳. ۲۴۲. ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۷، ص۹۲. ۲۴۳. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۶، ص۱۵۶. ۲۴۴. ↑ ابن ابیالحدید، ابوحامد، شرح نهج البلاغة، ج۳، ص٢٤٩. ۲۴۵. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۱۸۸. ۲۴۶. ↑ ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۱۸. ۲۴۷. ↑ ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۱۹. ۲۴۸. ↑ ابن اثیر، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج۱، ص۳۸۶. ۲۴۹. ↑ یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳۰. ۲۵۰. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص٢٥٣. ۲۵۱. ↑ یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۷. ۲۵۲. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۱۶۵ به بعد. ۲۵۳. ↑ ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸ ص٢٤. ۲۵۴. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۰۳. ۲۵۵. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱۳، ص۳۱۲. ۲۵۶. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۱۳، ص۳۱۳. ۲۵۷. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۳۵۳. ۲۵۸. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۳، ص۳۵۴. • پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۲۳۱-۲۴۵. ردههای این صفحه : پیامدهای اجتماعی واقعه کربلا | مقتل جامع سیدالشهداء | نهضت عاشورا | وقایع بعد از عاشورا |