وَزْن (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
وَزْن (به فتح واو و سکون زاء) از
واژگان قرآن کریم به معنای سنجش و اندازهگیری است.
مشتقات
وَزْن که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
مَوْزُون (به فتح میم، سکون واو و ضم زاء) به معنای اندازه شده و سنجیده؛
میزان (به کسر میم و فتح زاء) به معنای آلت وزن و آن هر چیزی است که با آن توزین شود، است.
وَزْن (بر وزن فلس) به معنای سنجش و اندازهگیری است.
به مواردی از
وَزْن که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ)
«با ترازوی درست بسنجید.»
(وَ اَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِیزانَ)
«پیوسته به
عدالت بسنجید و از میزان نکاهید.»
وزن به معنای اعتبار و منزلت نیز آمده است.
در
مصباح گوید:
«ما اقمت له وَزْناً» کنایه است از اهمال و دورانداختن.
عرب گوید:
«لیس لفلان وَزْنٌ» یعنی قدر و منزلتی ندارد.
طبرسی نیز همین را گفته است.
(فَحَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فَلا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَزْناً)
«اعمالشان پوچ شد.
روز قیامت برای آنها وزنی به پا نمیداریم و اعتنایی نمیکنیم.»
(وَ اَلْقَیْنا فِیها رَواسِیَ وَ اَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْزُونٍ)
«در زمین کوههای محکم قرار دادیم و از گیاه و میوه اندازه شده در آن رویاندیم.»
اشاره است به اینکه روییدنیها از هر جهت از روی حساب و اندازه است:
(وَ اِنْ مِنْ شَیْءٍ اِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ)
(و خزائن همه چيز تنها نزد ماست. ولى ما جز به اندازه معيّن آن را نازل نمىكنيم.)
(وَ اَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ)
«
پیمانه و
ترازو را به انصاف تمام کنید و ناقص ننمایید.»
این آیه در ترازوی معمولی و آلت سنجش اموال است.
میزان (به کسر میم و فتح زاء) به معنای آلت وزن و آن هر چیزی است که با آن توزین شود، اعمّ از آنکه قول باشد یا فعل و یا ترازوی متداول. گرچه در لغت میزان را ترازو و عدل و مقدار معنی کردهاند، ولی آنچه گفته شد مستفاد از قرآن و استعمالات است. قرآن مجید این لفظ را در ترازوی متداول و غیره به کار برده است.
(وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ)
«
خداوند آسمان را بالا برد و میزان حق و باطل را وضع کرد.»
(اَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ)
«تا در میزان طغیان نکنید و از راه
عدل و
انصاف بیرون نروید.»
(وَ أَقيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْميزان)
(و وزن را بر اساس عدل برپا داريد و ميزان را كم نگذاريد.)
مراد از میزان شاید
شریعت و
دین باشد و اهمیّت آن به اندازه بالا کردن آسمان و بلکه زیادتر است و لفظ «وضع» ظاهر در لزوم دین و شریعت است.
در
تفسیر صافی ذیل آیه از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده:
«بِالْعَدْلِ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْاَرْضُ.» ولی به قرینه:
«اَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ» ظاهرا شریعت و دین مراد است.
(لَقَدْ اَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ اَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ)
(ما
رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنها
کتاب آسمانی و ميزان (شناسايى حقّ از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به
عدالت كنند.)
مراد از میزان ظاهرا دین و شریعت است. در این صورت «المیزان» بیان کتاب و یا عام بعد از خاصّ است.
(اللَّهُ الَّذِی اَنْزَلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْمِیزانَ)
(
خداوند كسى است كه كتاب را به حق نازل كرد و ميزان (سنجش حق و باطل و خبر
قیامت) را نيز.)
در
مجمع فرموده: در روایت آمده:
«اِنَّ الصَّلَاةَ مِیزَانٌ فَمَنْ وَفَّی اسْتَوْفَی.» در
دعای چهل و دوم
صحیفه سجّادیه درباره
قرآن مجید فرموده:
«وَ جَعَلْتَهُ مِیزَانَ قِسْطٍ لَا یَحِیفُ.» «قرآن را ترازوی عدالتی کردهای که زبانهاش از حق نگردد.»
پس قرآن ترازویی است برای سنجش حق و باطل.
به مواردی از
وزن اعمال که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ اِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ اَتَیْنا بِها وَ کَفی بِنا حاسِبِینَ)
«اگر عمل به وزن دانه خردل هم باشد ما آن را
روز قیامت حاضر خواهیم کرد.»
(یا بُنَیَّ اِنَّها اِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ اَوْ فِی السَّماواتِ اَوْ فِی الْاَرْضِ یَاْتِ بِهَا اللَّهُ اِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ)
لقمان به پسرش فرمود: (پسرم، اگر به اندازه سنگينى دانه خردلى (كار نيک يا بد) باشد، و در دل سنگى يا در (گوشهاى از) آسمانها و زمين قرار گيرد، خداوند آن را (در قيامت براى حساب) مىآورد.
خداوند دقيق و آگاه است.)
(فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ)
(پس هر كس هموزن ذرّهاى كار خير انجام دهد آن را مىبيند.)
(وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ)
(و هر كس هموزن ذرّهاى كار بد كرده آن را مىبيند.)
مثقال مصدر میمی است به معنای ثقل و سنگینی.
صریح آیات قرآن مجید آن است که اعمال
انسان اعمّ از نیک و بد دارای وزناند.
هر سه آیه صریحاند در اینکه عمل وزن دارد و سنگینی دارد. اعمّ از عمل خوب یا بد. حتی اگر به قدر دانه خردل باشد باز مثل سنگ و غیره دارای وزن است.
به مواردی از
توزین اعمال که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَاُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)
(وزن كردن (اعمال و سنجش ارزش آنها) در آن روز حقّ است. كسانى كه ميزانهاى (عمل) آنها سنگين است، همان رستگارانند.)
«الْوَزْنُ» در آیه به معنای توزین است. ظاهر آن است که
«الْوَزْنُ» مبتداء و
«الْحَقُّ» وصف آن میباشد و تقدیر چنین است:
«الْوَزْنُ الحقّ یومئذ کائن» یعنی: توزین حقیقی در روز قیامت خواهد بود.
به هر حال آیه دلالت دارد که روز قیامت توزین حقیقی برای اعمال وجود خواهد داشت. بعضی از بزرگان
«الْوَزْنُ» را در آیه اسم گرفته و
«الْحَقُّ» را خبر آن دانستهاند. یعنی ثقل و سنگینی اعمال همان حق و مطابق واقع بودن آنهاست. به عبارت دیگر معیار و وزنه عمل آن است که حقّ و مطابق دستور
شرع باشد و هر قدر احکام و شرایط عمل مراعات نشده باشد از وزن آن کاسته میشود. به تعبیر سوّم چنانکه وزنه یک من گندم یک قطعه سنگ یک منی است، همانطور وزنه اعمال حق بودن آنهاست.
نگارنده گوید این سخن فی نفسه صحیح است. ولی در این صورت اعمال ثقل واقعی نخواهند داشت، بلکه توزین به معنای تطبیق خواهد بود. یعنی دو
رکعت نماز را که مثلا
علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) خوانده معیار قرار داده و نماز دیگران را با آن تطبیق خواهند کرد. امّا این آن نیست که قرآن مجید مطرح کرده است.
(وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَاُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا اَنْفُسَهُمْ بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ)
(و كسانى كه ميزانهاى (عمل) آنها سبک است، افرادى هستند كه سرمايه وجود خود را به خاطر
ظلم و ستمى كه نسبت به آيات ما مىكردند، از دست دادهاند.)
موازین جمع میزان و به قولی جمع موزون است. این دو چندان فرق ندارد. خواه بگوییم وزن شدهها (اعمال) سنگیناند یا ترازوها به واسطه اعمال. به هر حال سنگین بودن میزانها آیات فوق به واسطه کثرت اعمال نیک و خفیف بودن آنها در اثر نبودن اعمال نیک است و ثقل در آنها راجع به اعمال بد نیست؛ زیرا نتیجه ثقل در آیات رفتن به
بهشت است. از اینکه نتیجه سبک بودن در این آیات رفتن به
آتش است، به دست میآید که سبک بودن میزانها عبارت اخرای نبودن اعمال نیک است. از آن طرف چون انسان اگر
حسنه نداشته باشد لابدّ
سیئه خواهد داشت، پس سبک بودن میزان لازم گرفته که این شخص سیّئات دارد و مستحق آتش است.
(فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَاُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)
(و كسانى كه وزنه اعمالشان سنگين است، همان رستگارانند.)
(وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَاُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا اَنْفُسَهُمْ فِی جَهَنَّمَ خالِدُونَ)
(و آنان كه وزنه اعمالشان سبک باشد، كسانى هستند كه سرمايه وجود خود را از دست داده، در
جهنم جاودانه خواهند ماند.)
(فَاَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَهُوَ فِی عِیشَةٍ راضِیَةٍ)
(امّا كسى كه (در آن روز) ترازوهاى اعمالش سنگين است در يک زندگى خشنودكننده خواهد بود.)
(وَ اَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ. فَاُمُّهُ هاوِیَةٌ)
(و امّا كسى كه ترازوهايش سبک است، پناهگاهش «هاويه» (
دوزخ) است.)
جمع آمدن موازین میفهماند که هر عمل نیک ثقل به خصوصی دارد و برای هر صنف از عمل میزانی هست.
گناهان بیشک دارای وزناند ولی راجع به توزین و وزن کردن گناهان دلیلی در قرآن مجید یافته نیست. بلی در اینکه میان گناهان و عذاب تناسبی و حسابی خواهد بود حتمی است. چنانکه فرموده:
(لا یَذُوقُونَ فِیها بَرْداً وَ لا شَرابا)
(در آنجا نه چيز خنكى مىچشند و نه نوشيدنى گوارايى.)
(اِلَّا حَمِیماً وَ غَسَّاقاً. جَزاءً وِفاقاً)
(جز آبى سوزان و مايعى از چرک و
خون، اين مجازاتى است موافق و مناسب (اعمالشان).)
امّا اینکه برای گناهان میزانی به جهت وزن کردن نصب خواهد شد در قرآن دلیلی نداریم.
به موردی از
اعمال کفار که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(اُولئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فَلا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَزْناً)
(آنها كسانى هستند كه به آيات پروردگارشان و لقاى او
کافر شدند. به همين جهت، اعمالشان حبط و نابود شد. از اين رو روز قيامت، ميزانى براى آنها برپا نخواهيم كرد.)
«وزن» در آیه به معنای توزین است و بعد از
«حبطت» آمده است. یعنی در اثر کفر اعمال خوبی که در دنیا کردهاند
حبط و پوچ شده و روز قیامت توزینی برای آنها برپا نمیداریم. یعنی چون اعمالشان حبط شده لذا وزن کردن برای آنها نیست.
اینکه وزن را به معنای اعتنا و منزلت گفتهاند یعنی برای آنها قدری قائل نمیشویم، مطلب ناصحیح است.
بنابر آنچه تا اینجا گفته شد، اعمال نیکی که کفّار در دنیا انجام دادهاند در
روز قیامت توزین نخواهد شد؛ زیرا
نیت و خواست آنها اجر اخروی نبوده و فقط طالب پاداش
دنیا بودهاند و به آن نیز اغلب رسیدهاند و این معامله کاملا از روی
عدالت است.
(اِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْاَسْفَلِ مِنَ النَّارِ)
(منافقان در پايينترين دركات
دوزخ قرار دارند.)
(وَ لَیَحْمِلُنَّ اَثْقالَهُمْ وَ اَثْقالًا مَعَ اَثْقالِهِمْ)
(آنها بار سنگين (گناهان) خويش را بر دوش مىكشند و (همچنين) بارهاى سنگين ديگرى را اضافه بر بارهاى سنگين خود.)
این آیات درباره پیشوایان ضلالت است و دلالت بر شدّت و ضعف عذاب دارد.
در
روضه کافی ص۷۵ از
امام سجاد (علیهالسّلام) نقل شده:
«اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ اَنَّ اَهْلَ الشِّرْکِ لَا یُنْصَبُ لَهُمُ الْمَوَازِینُ وَ لَا یُنْشَرُ لَهُمُ الدَّوَاوِینُ وَ اِنَّمَا یُحْشَرُونَ اِلی جَهَنَّمَ زُمَراً وَ اِنَّمَا نَصْبُ الْمَوَازِینِ وَ نَشْرُ الدَّوَاوِینِ لِاَهْلِ الْاِسْلَامِ.»«بندگان خدا بدانید برای اهل
شرک میزانها برپا و دفترها گسترده نمیشود، بلکه دسته دسته به سوی
جهنم جمع شوند. نصب میزان و نشر دیوان فقط برای اهل
اسلام است.»
اعمال در روز قیامت با چه چیز و کدام وزنه توزین خواهند شد؟
در
بحار الانوار از
معانی الاخبار نقل شده که
هشام بن سالم از
امام صادق (علیهالسّلام) پرسید از
(وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً)
فرمود:
«هُمُ الْاَنْبِیَاءُ وَ الْاَوْصِیَاءُ.» «موازین، انبیاء و اوصیاءاند.»
در
زیارت امام علی (علیهالسّلام) آمده: «السَّلَامُ عَلَی
مِیزَانِ الْاَعْمَالِ»
«تحابط اعمال» آن است که حسنات و سیّئات انسان در آخرت با هم سنجیده شوند و یکدیگر را حبط و تباه کنند و اگر اعمال نیک زیاد شود اعمال بد از بین رفته و شخص اهل
بهشت گردد و در صورت عکس، اعمال نیک از بین رفته و شخص اهل
جهنم گردد و اگر اعمال نیک و بد مساوی بودند نه اهل
رحمت باشد و نه اهل
عذاب.
مقابل این مطلب آن است که بگوییم شخص در مقابل حسناتش متنعّم و در مقابل سیئاتش عذاب خواهد دید. مگر آنکه سیّئاتش در اثر
شفاعت یا رحمت خدا بخشوده شود. ولی سیّئات با حسنات سنجیده نخواهند شد. چنانکه خداوند فرموده:
(فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ)
(پس هر كس هموزن ذرّهاى كار خير انجام دهد آن را مىبيند.)
(وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ)
(و هر كس هموزن ذرّهاى كار بد كرده آن را مىبيند.)
خواجه نصیر طوسی در «
تجرید» فرموده:
احباط باطل است که مستلزم
ظلم است و نیز خدا فرموده:
«فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ» علّامه در شرح آن فرموده: جماعتی از
معتزله به
احباط و
تکفیر قائل شدهاند. معنی احباط و تکفیر آن است که ثواب متقدّم انسان با گناهی که بعدا کرده از بین میرود و یا گناهان قبلیاش با ثواب بعدی ساقط میگردد. ولی ارباب تحقیق این قول را ردّ کردهاند. دلیل بطلان این سخن آن است، کسی که گناهش بیش از ثواب است اگر ثوابش از بین برود مانند کسی خواهد بود که عمل خوبی نکرده است و اگر حسناتش بیشتر باشد مانند کسی خواهد بود که گناهی از او سر نزده است و نیز خداوند فرموده:
«فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ» این کلام دلیل آن است که هیچ یک از خیر و شرّ حبط و باطل نخواهد شد.
شیخ مفید در
اوائل المقالات تحت عنوان
«القول فی تحابط الاعمال» فرموده: میان معاصی و طاعات و میان ثواب و عقاب تحابطی نیست. این عقیده جماعتی از
امامیه و
مرجئه است. ولی بنو نوبخت قائل به تحابطاند و در این عقیده موافق معتزلهاند.
مجلسی در
بحار الانوار فرموده: مشهور میان متکلّمین امامیّه آن است که احباط و تکفیر باطل است.
در خاتمه باید دانست در صورت قول به احباط و تکفیر انسان پیوسته یکی از حسنات یا سیّئات را خواهد داشت؛ زیرا هر یک از آنها دیگری را حبط کرده و در جای آن نشسته است و این با آیه
(خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً)
(و كار خوب و بد را به هم آميختند.)
جمع نمیشود؛ زیرا در آن صورت خلطی نیست. بلکه یکی آن دیگری را پوچ و باطل کرده است. ایضا با آیه
«فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ» سازگار نیست.
به مواردی که در
نهج البلاغه بهکار رفته است، اشاره میشود:
امام علی (علیه السلام) خطاب به
امام حسن (علیهالسّلام) میفرماید:
«اجْعَلْ نَفْسَکَ مِیزَاناً فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ غَیْرِکَ فَاَحْبِبْ لِغَیْرِکَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ وَ اکْرَهْ لَهُ مَا تَکْرَهُ لَهَا.» (پسرم، خويشتن را معيار و مقياس قضاوت بين خود و ديگران قرار بده. پس آنچه را كه براى خود دوست مىدارى، براى ديگران دوست دار و آنچه را كه براى خود نمىپسندى، بر ديگران نيز مپسند.)
در اینجا میبینیم که نفس انسان میزان است. میتوانیم با آن کارها، محبوبات و مبغوضات خویش را توزین کنیم.
امام علی (علیه السلام) در نامه به مصقلة بن هبیرة میفرماید:
«لَتَجِدَنَّ بِکَ عَلَیَّ هَوَاناً وَ لَتَخِفَّنَّ عِنْدِی مِیزَاناً.» «اگر اینکه میگویند درست باشد حتما خودت را پیش من خوار خواهی یافت و میزانت پیش من سبک خواهد شد.»
در اینجا مراد از میزان مقام و منزلت است.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «وزن»، ج۷، ص۲۰۷.