• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

وَزْن (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



دیگر کاربردها: وزن (ابهام‌زدایی).


وَزْن (به فتح واو و سکون زاء) از واژگان قرآن کریم به معنای سنجش و‌ اندازه‌گیری است.
مشتقات وَزْن که در آیات قرآن آمده عبارتند از:
مَوْزُون (به فتح میم، سکون واو و ضم زاء) ‌به معنای‌ اندازه شده و سنجیده؛
میزان‌ (به کسر میم و فتح زاء) به معنای آلت وزن و آن هر چیزی است که با آن توزین شود، است.

فهرست مندرجات

۱ - معنای وَزْن
۲ - کاربردها
       ۲.۱ - وَزِنُوا (آیه ۱۸۲ سوره شعرا)
       ۲.۲ - الْوَزْنَ‌ (آیه ۹ سوره رحمان)
       ۲.۳ - وَزْناً (آیه ۱۰۵ سوره کهف)
       ۲.۴ - مَوْزُونٍ‌ (آیه ۱۹ سوره حجر)
       ۲.۵ - الْمِیزانَ‌ (آیه ۱۵۲ سوره انعام)
       ۲.۶ - الْمِیزانَ‌ (آیه ۷ سوره رحمان)
       ۲.۷ - الْمِیزانِ‌ (آیه ۸ سوره رحمان)
       ۲.۸ - الْميزان‌ (آیه ۹ سوره رحمان)
       ۲.۹ - الْمِیزانَ‌ (آیه ۲۵ سوره حدید)
       ۲.۱۰ - الْمِیزانَ‌ (آیه ۱۷ سوره شوری)
۳ - وزن اعمال‌
       ۳.۱ - الْمَوازِینَ‌ (آیه ۴۷ سوره انبیا)
۴ - توزین اعمال‌
       ۴.۱ - الْوَزْنُ‌ (آیه ۸ سوره اعراف)
       ۴.۲ - مَوازِینُهُ‌ (آیه ۹ سوره اعراف)
       ۴.۳ - مَوازِینُهُ‌ (آیه ۱۰۲ سوره مومنون)
       ۴.۴ - مَوازِینُهُ‌ (آیه ۱۰۳ سوره مومنون)
       ۴.۵ - مَوازِینُهُ‌ (آیه ۶ سوره قارعه)
       ۴.۶ - مَوازِینُهُ‌ (آیه ۸ سوره قارعه)
۵ - توزین گناهان‌
۶ - اعمال کفار
       ۶.۱ - وَزْناً (آیه ۱۰۵ سوره کهف)
۷ - وزنه‌های اعمال‌
۸ - تحابط اعمال‌
۹ - کاربرد در نهج البلاغه
       ۹.۱ - مِیزَاناً - نامه ۳۱ (خطاب به امام حسن)
       ۹.۲ - مِیزَاناً - نامه ۴۳ ( نامه به مصقلة بن هبیرة)
۱۰ - پانویس
۱۱ - منبع


وَزْن (بر وزن فلس) به معنای سنجش و‌ اندازه‌گیری است.


به مواردی از وَزْن که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - وَزِنُوا (آیه ۱۸۲ سوره شعرا)

(وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِیمِ‌)


«با ترازوی درست بسنجید.»


۲.۲ - الْوَزْنَ‌ (آیه ۹ سوره رحمان)

(وَ اَقِیمُوا الْوَزْنَ‌ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِیزانَ‌)


«پیوسته به عدالت بسنجید و از میزان نکاهید.»
وزن به معنای اعتبار و منزلت نیز آمده است.
در مصباح گوید: «ما اقمت له‌ وَزْناً» کنایه است از اهمال و دور‌انداختن.
عرب گوید: «لیس لفلان‌ وَزْنٌ‌» یعنی قدر و منزلتی ندارد.
طبرسی نیز همین را گفته است.


۲.۳ - وَزْناً (آیه ۱۰۵ سوره کهف)

(فَحَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فَلا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَزْناً)


«اعمالشان پوچ شد. روز قیامت برای آن‌ها وزنی به پا نمی‌داریم و اعتنایی نمی‌کنیم.»


۲.۴ - مَوْزُونٍ‌ (آیه ۱۹ سوره حجر)

(وَ اَلْقَیْنا فِیها رَواسِیَ وَ اَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ شَیْ‌ءٍ مَوْزُونٍ‌)


«در زمین کوه‌های محکم قرار دادیم و از گیاه و میوه‌ اندازه شده در آن رویاندیم.»
اشاره است به این‌که روییدنی‌ها از هر جهت از روی حساب و‌ اندازه است‌:

(وَ اِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ اِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ‌)


(و خزائن همه چيز تنها نزد ماست. ولى ما جز به اندازه معيّن آن را نازل نمى‌كنيم.)


۲.۵ - الْمِیزانَ‌ (آیه ۱۵۲ سوره انعام)

(وَ اَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمِیزانَ‌ بِالْقِسْطِ)


«پیمانه و ترازو را به انصاف تمام کنید و ناقص ننمایید.»
این آیه در ترازوی معمولی و آلت سنجش اموال است.
میزان‌ (به کسر میم و فتح زاء) به معنای آلت وزن و آن هر چیزی است که با آن توزین شود، اعمّ از آن‌که قول باشد یا فعل و یا ترازوی متداول. گرچه در لغت میزان را ترازو و عدل و مقدار معنی کرده‌اند، ولی آن‌چه گفته شد مستفاد از قرآن و استعمالات است. قرآن مجید این لفظ را در ترازوی متداول و غیره به کار برده است.


۲.۶ - الْمِیزانَ‌ (آیه ۷ سوره رحمان)

(وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ‌ الْمِیزانَ‌)


«خداوند آسمان را بالا برد و میزان حق و باطل را وضع کرد.»


۲.۷ - الْمِیزانِ‌ (آیه ۸ سوره رحمان)

(اَلَّا تَطْغَوْا فِی‌ الْمِیزانِ‌)


«تا در میزان طغیان نکنید و از راه عدل و انصاف بیرون نروید.»


۲.۸ - الْميزان‌ (آیه ۹ سوره رحمان)

(وَ أَقيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْميزان‌)


(و وزن را بر اساس عدل برپا داريد و ميزان را كم نگذاريد.)
مراد از میزان شاید شریعت و دین باشد و اهمیّت آن به اندازه بالا کردن آسمان و بلکه زیادتر است و لفظ «وضع» ظاهر در لزوم دین و شریعت است.
در تفسیر صافی ذیل آیه از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل شده: «بِالْعَدْلِ قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْاَرْضُ.»
ولی به قرینه: «اَلَّا تَطْغَوْا فِی‌ الْمِیزانِ‌» ظاهرا شریعت و دین مراد است.


۲.۹ - الْمِیزانَ‌ (آیه ۲۵ سوره حدید)

(لَقَدْ اَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ اَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ‌ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ)


(ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آن‌ها کتاب آسمانی و ميزان (شناسايى حقّ از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند.)
مراد از میزان ظاهرا دین و شریعت است. در این صورت «المیزان» بیان کتاب و یا عام بعد از خاصّ است.


۲.۱۰ - الْمِیزانَ‌ (آیه ۱۷ سوره شوری)

(اللَّهُ الَّذِی اَنْزَلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ وَ الْمِیزانَ‌)


(خداوند كسى است كه كتاب را به حق نازل كرد و ميزان (سنجش حق و باطل و خبر قیامت) را نيز.)
در مجمع فرموده: در روایت آمده: «اِنَّ الصَّلَاةَ مِیزَانٌ‌ فَمَنْ وَفَّی اسْتَوْفَی.»
در دعای چهل و دوم صحیفه سجّادیه درباره قرآن مجید فرموده: «وَ جَعَلْتَهُ مِیزَانَ‌ قِسْطٍ لَا یَحِیفُ.»
«قرآن را ترازوی عدالتی کرده‌ای که زبانه‌اش از حق نگردد.»
پس قرآن ترازویی است برای سنجش حق و باطل.



به مواردی از وزن اعمال‌ که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۳.۱ - الْمَوازِینَ‌ (آیه ۴۷ سوره انبیا)

(وَ نَضَعُ‌ الْمَوازِینَ‌ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ اِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ اَتَیْنا بِها وَ کَفی‌ بِنا حاسِبِینَ‌)


«اگر عمل به وزن دانه خردل هم باشد ما آن را روز قیامت حاضر خواهیم کرد.»

(یا بُنَیَّ اِنَّها اِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ اَوْ فِی السَّماواتِ اَوْ فِی الْاَرْضِ یَاْتِ بِهَا اللَّهُ اِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ)


لقمان به پسرش فرمود: (پسرم، اگر به اندازه سنگينى دانه خردلى (كار نيک يا بد) باشد، و در دل سنگى يا در (گوشه‌اى از) آسمان‌ها و زمين قرار گيرد، خداوند آن را (در قيامت براى حساب) مى‌آورد. خداوند دقيق و آگاه است.)

(فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ)


(پس هر كس هم‌وزن ذرّه‌اى كار خير انجام دهد آن را مى‌بيند.)

(وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ‌)


(و هر كس هم‌وزن ذرّه‌اى كار بد كرده آن را مى‌بيند.)
مثقال مصدر میمی است به معنای ثقل و سنگینی.
صریح آیات قرآن مجید آن است که اعمال انسان اعمّ از نیک و بد دارای وزن‌اند.
هر سه آیه صریح‌اند در این‌که عمل وزن دارد و سنگینی دارد. اعمّ از عمل‌ خوب یا بد. حتی اگر به قدر دانه خردل باشد باز مثل سنگ و غیره دارای وزن است.



به مواردی از توزین اعمال‌ که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۴.۱ - الْوَزْنُ‌ (آیه ۸ سوره اعراف)

(وَ الْوَزْنُ‌ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ‌ مَوازِینُهُ‌ فَاُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)


(وزن كردن (اعمال و سنجش ارزش آن‌ها) در آن روز حقّ است. كسانى كه ميزان‌هاى (عمل) آن‌ها سنگين است، همان رستگارانند.)
«الْوَزْنُ» در آیه به معنای توزین است. ظاهر آن است که‌ «الْوَزْنُ» مبتداء و «الْحَقُّ» وصف آن می‌باشد و تقدیر چنین است: «الْوَزْنُ‌ الحقّ یومئذ کائن» یعنی: توزین حقیقی در روز قیامت خواهد بود.
به هر حال آیه دلالت دارد که روز قیامت توزین حقیقی برای اعمال وجود خواهد داشت. بعضی از بزرگان‌ «الْوَزْنُ» را در آیه اسم گرفته و «الْحَقُّ» را خبر آن دانسته‌اند. یعنی ثقل و سنگینی اعمال همان حق و مطابق واقع بودن آن‌هاست. به عبارت دیگر معیار و وزنه عمل آن است که حقّ و مطابق دستور شرع باشد و هر قدر احکام و شرایط عمل مراعات نشده باشد از وزن آن کاسته می‌شود. به تعبیر سوّم چنان‌که وزنه یک من گندم یک قطعه سنگ یک منی است، همان‌طور وزنه اعمال حق بودن آن‌هاست.
نگارنده گوید این سخن فی نفسه صحیح است. ولی در این صورت اعمال ثقل واقعی نخواهند داشت، بلکه توزین به معنای تطبیق خواهد بود. یعنی دو رکعت نماز را که مثلا علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) خوانده معیار قرار داده و نماز دیگران را با آن تطبیق خواهند کرد. امّا این آن نیست که قرآن مجید مطرح کرده است.


۴.۲ - مَوازِینُهُ‌ (آیه ۹ سوره اعراف)

(وَ مَنْ خَفَّتْ‌ مَوازِینُهُ‌ فَاُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا اَنْفُسَهُمْ بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ‌)


(و كسانى كه ميزان‌هاى (عمل) آن‌ها سبک است، افرادى هستند كه سرمايه وجود خود را به خاطر ظلم و ستمى كه نسبت به آيات ما مى‌كردند، از دست داده‌اند.)
موازین جمع میزان و به قولی جمع موزون است. این دو چندان فرق ندارد. خواه بگوییم وزن شده‌ها (اعمال) سنگین‌اند یا ترازوها به واسطه اعمال. به هر حال سنگین بودن میزان‌ها آیات فوق به واسطه کثرت اعمال نیک و خفیف بودن آن‌ها در اثر نبودن اعمال نیک است و ثقل در آن‌ها راجع به اعمال بد نیست؛ زیرا نتیجه ثقل در آیات رفتن به بهشت است. از این‌که نتیجه سبک بودن در این آیات رفتن به آتش است، به دست می‌آید که سبک بودن میزان‌ها عبارت اخرای نبودن اعمال نیک است. از آن طرف چون انسان اگر حسنه نداشته باشد لابدّ سیئه خواهد داشت، پس سبک بودن میزان لازم گرفته که این شخص سیّئات دارد و مستحق آتش است.


۴.۳ - مَوازِینُهُ‌ (آیه ۱۰۲ سوره مومنون)

(فَمَنْ ثَقُلَتْ‌ مَوازِینُهُ‌ فَاُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)


(و كسانى كه وزنه اعمالشان سنگين است، همان رستگارانند.)


۴.۴ - مَوازِینُهُ‌ (آیه ۱۰۳ سوره مومنون)

(وَ مَنْ خَفَّتْ‌ مَوازِینُهُ‌ فَاُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا اَنْفُسَهُمْ فِی جَهَنَّمَ خالِدُونَ‌)


(و آنان كه وزنه اعمالشان سبک باشد، كسانى هستند كه سرمايه وجود خود را از دست داده، در جهنم جاودانه خواهند ماند.)


۴.۵ - مَوازِینُهُ‌ (آیه ۶ سوره قارعه)

(فَاَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ‌ مَوازِینُهُ‌ فَهُوَ فِی عِیشَةٍ راضِیَةٍ)


(امّا كسى كه (در آن روز) ترازوهاى اعمالش سنگين است در يک زندگى خشنودكننده خواهد بود.)


۴.۶ - مَوازِینُهُ‌ (آیه ۸ سوره قارعه)

(وَ اَمَّا مَنْ خَفَّتْ‌ مَوازِینُهُ‌. فَاُمُّهُ‌ هاوِیَةٌ)


(و امّا كسى كه ترازوهايش سبک است، پناهگاهش «هاويه» (دوزخ‌) است.)
جمع آمدن موازین می‌فهماند که هر عمل نیک ثقل به خصوصی دارد و برای هر صنف از عمل میزانی هست.



گناهان بی‌شک دارای وزن‌اند ولی راجع به توزین و وزن کردن گناهان دلیلی در قرآن مجید یافته نیست. بلی در این‌که میان گناهان و عذاب تناسبی و حسابی خواهد بود حتمی‌ است. چنان‌که فرموده:

(لا یَذُوقُونَ فِیها بَرْداً وَ لا شَرابا)


(در آن‌جا نه چيز خنكى مى‌چشند و نه نوشيدنى گوارايى.)

(اِلَّا حَمِیماً وَ غَسَّاقاً. جَزاءً وِفاقاً)


(جز آبى سوزان و مايعى از چرک و خون، اين مجازاتى است موافق و مناسب (اعمالشان).)
امّا این‌که برای گناهان میزانی به جهت وزن کردن نصب خواهد شد در قرآن دلیلی نداریم.



به موردی از اعمال کفار که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۳ - وَزْناً (آیه ۱۰۵ سوره کهف)

(اُولئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فَلا نُقِیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَزْناً)


(آن‌ها كسانى هستند كه به آيات پروردگارشان و لقاى او کافر شدند. به همين جهت، اعمالشان حبط و نابود شد. از اين رو روز قيامت، ميزانى براى آن‌ها برپا نخواهيم كرد.)
«وزن» در آیه به معنای توزین است و بعد از «حبطت» آمده است. یعنی در اثر کفر اعمال خوبی که در دنیا کرده‌اند حبط و پوچ شده و روز قیامت توزینی برای آن‌ها برپا نمی‌داریم. یعنی چون اعمالشان حبط شده لذا وزن کردن برای آن‌ها نیست.
این‌که وزن را به معنای اعتنا و منزلت گفته‌اند یعنی برای آن‌ها قدری قائل نمی‌شویم، مطلب ناصحیح است.
بنابر آن‌چه تا این‌جا گفته شد، اعمال نیکی که کفّار در دنیا انجام داده‌اند در روز قیامت توزین نخواهد شد؛ زیرا نیت و خواست آن‌ها اجر اخروی نبوده و فقط طالب پاداش دنیا بوده‌اند و به آن نیز اغلب رسیده‌اند و این معامله کاملا از روی عدالت است.

(اِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْاَسْفَلِ مِنَ النَّارِ)


(منافقان در پايين‌ترين دركات دوزخ قرار دارند.)

(وَ لَیَحْمِلُنَّ اَثْقالَهُمْ وَ اَثْقالًا مَعَ اَثْقالِهِمْ‌)


(آن‌ها بار سنگين (گناهان) خويش را بر دوش مى‌كشند و (همچنين) بارهاى سنگين ديگرى را اضافه بر بارهاى سنگين خود.)
این آیات درباره پیشوایان ضلالت است و دلالت بر شدّت و ضعف عذاب دارد.
در روضه کافی ص۷۵ از امام سجاد (علیه‌السّلام) نقل شده: «اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ اَنَّ اَهْلَ الشِّرْکِ لَا یُنْصَبُ لَهُمُ‌ الْمَوَازِینُ‌ وَ لَا یُنْشَرُ لَهُمُ الدَّوَاوِینُ وَ اِنَّمَا یُحْشَرُونَ‌ اِلی‌ جَهَنَّمَ زُمَراً وَ اِنَّمَا نَصْبُ الْمَوَازِینِ وَ نَشْرُ الدَّوَاوِینِ لِاَهْلِ الْاِسْلَامِ.»
«بندگان خدا بدانید برای اهل شرک میزان‌ها برپا و دفترها گسترده نمی‌شود، بلکه دسته دسته به سوی جهنم جمع شوند. نصب‌ میزان و نشر دیوان فقط برای اهل اسلام است.»



اعمال در روز قیامت با چه چیز و کدام وزنه توزین خواهند شد؟
در بحار الانوار از معانی الاخبار نقل شده که هشام بن سالم از امام صادق (علیه‌السّلام) پرسید از

(وَ نَضَعُ‌ الْمَوازِینَ‌ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً)

فرمود: «هُمُ الْاَنْبِیَاءُ وَ الْاَوْصِیَاءُ.» «موازین، انبیاء و اوصیاءاند.»
در زیارت امام علی (علیه‌السّلام) آمده: «السَّلَامُ عَلَی مِیزَانِ‌ الْاَعْمَالِ»



«تحابط اعمال» آن است که حسنات و سیّئات انسان در آخرت با هم سنجیده شوند و یکدیگر را حبط و تباه کنند و اگر اعمال نیک زیاد شود اعمال بد از بین رفته و شخص اهل بهشت گردد و در صورت عکس، اعمال نیک از بین رفته و شخص اهل جهنم گردد و اگر اعمال نیک و بد مساوی بودند نه اهل رحمت باشد و نه اهل عذاب.
مقابل این مطلب آن است که بگوییم شخص در مقابل حسناتش متنعّم و در مقابل سیئاتش عذاب خواهد دید. مگر آن‌که سیّئاتش در اثر شفاعت یا رحمت خدا بخشوده شود. ولی سیّئات با حسنات سنجیده نخواهند شد. چنان‌که خداوند فرموده:

(فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ)


(پس هر كس هم‌وزن ذرّه‌اى كار خير انجام دهد آن را مى‌بيند.)

(وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ‌)


(و هر كس هم‌وزن ذرّه‌اى كار بد كرده آن را مى‌بيند.)
خواجه نصیر طوسی در «تجرید» فرموده: احباط باطل است که مستلزم ظلم است و نیز خدا فرموده: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ‌»
علّامه در شرح آن فرموده: جماعتی از معتزله به احباط و تکفیر قائل شده‌اند. معنی احباط و تکفیر آن است که ثواب متقدّم انسان با گناهی که بعدا کرده از بین می‌رود و یا گناهان قبلی‌اش با ثواب بعدی ساقط می‌گردد. ولی ارباب تحقیق این قول را ردّ کرده‌اند. دلیل بطلان این سخن آن است، کسی که گناهش بیش از ثواب است اگر ثوابش از بین برود مانند کسی خواهد بود که عمل خوبی نکرده است و اگر حسناتش بیشتر باشد مانند کسی خواهد بود که گناهی از او سر نزده است و نیز خداوند فرموده: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ‌» این کلام دلیل آن است که هیچ یک از خیر و شرّ حبط و باطل نخواهد شد.
شیخ مفید در اوائل المقالات تحت عنوان «القول فی تحابط الاعمال» فرموده: میان معاصی و طاعات و میان ثواب و عقاب تحابطی نیست. این عقیده جماعتی از امامیه و مرجئه است. ولی بنو نوبخت قائل به تحابط‌اند و در این عقیده موافق معتزله‌اند.
مجلسی در بحار الانوار فرموده: مشهور میان متکلّمین امامیّه آن است که احباط و تکفیر باطل است.
در خاتمه باید دانست در صورت قول به احباط و تکفیر انسان پیوسته یکی از حسنات یا سیّئات را خواهد داشت؛ زیرا هر یک از آن‌ها دیگری را حبط کرده و در جای آن نشسته است و این با آیه‌

(خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً)

(و كار خوب و بد را به هم آميختند.) جمع نمی‌شود؛ زیرا در آن صورت خلطی نیست. بلکه یکی آن دیگری را پوچ و باطل کرده است. ایضا با آیه‌ «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ» سازگار نیست.



به مواردی که در نهج البلاغه به‌کار رفته است، اشاره می‌شود:

۹.۱ - مِیزَاناً - نامه ۳۱ (خطاب به امام حسن)

امام علی (علیه السلام) خطاب به امام حسن (علیه‌السّلام) می‌فرماید:
«اجْعَلْ نَفْسَکَ‌ مِیزَاناً فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ غَیْرِکَ فَاَحْبِبْ لِغَیْرِکَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ وَ اکْرَهْ لَهُ مَا تَکْرَهُ لَهَا.»
(پسرم، خويشتن را معيار و مقياس قضاوت بين خود و ديگران قرار بده. پس آن‌چه را كه براى خود دوست مى‌دارى، براى ديگران دوست دار و آن‌چه را كه براى خود نمى‌پسندى، بر ديگران نيز مپسند.)
در این‌جا می‌بینیم که نفس انسان میزان است. می‌توانیم با آن کارها، محبوبات و مبغوضات خویش را توزین کنیم.


۹.۲ - مِیزَاناً - نامه ۴۳ ( نامه به مصقلة بن هبیرة)

امام علی (علیه السلام) در نامه به مصقلة بن هبیرة می‌فرماید:
«لَتَجِدَنَّ بِکَ عَلَیَّ هَوَاناً وَ لَتَخِفَّنَّ عِنْدِی‌ مِیزَاناً
«اگر این‌که می‌گویند درست باشد حتما خودت را پیش من خوار خواهی یافت و میزانت پیش من سبک خواهد شد.»
در این‌جا مراد از میزان مقام و منزلت است.



۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۷، ص۲۰۷.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۸۶۸.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۶، ص۳۲۴.    
۴. شعرا/سوره۲۶، آیه۱۸۲.    
۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۴۴۱.    
۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۳۱۲.    
۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۸، ص۵۶.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۳۵۰.    
۹. رحمان/سوره۵۵، آیه۹.    
۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۱۶۲.    
۱۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۹۷.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۶۴.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۳۱.    
۱۴. فیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، ج۱، ص۳۳۹.    
۱۵. فیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، ج۱، ص۳۳۹.    
۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۳۹۲.    
۱۷. کهف/سوره۱۸، آیه۱۰۵.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۵۴۸.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۴۰۰.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۳۳.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۳۹۲.    
۲۲. حجر/سوره۱۵، آیه۱۹.    
۲۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۲۰۳.    
۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۳۹.    
۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۷۷.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۱۱۰.    
۲۷. حجر/سوره۱۵، آیه۲۱.    
۲۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۶۷.    
۲۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۲۰۵.    
۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۴۰.    
۳۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۷۸.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۱۱۰.    
۳۳. انعام/سوره۶، آیه۱۵۲.    
۳۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۷، ص۵۱۸.    
۳۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۷، ص۳۷۶.    
۳۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۱۵.    
۳۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۱۹۴.    
۳۸. رحمان/سوره۵۵، آیه۷.    
۳۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۱۶۲.    
۴۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۹۷.    
۴۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۶۳.    
۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۳۱.    
۴۳. رحمان/سوره۵۵، آیه۸.    
۴۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۱۶۲.    
۴۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۹۷.    
۴۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۶۳.    
۴۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۳۱.    
۴۸. رحمان/سوره۵۵، آیه۹.    
۴۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۳۱.    
۵۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۱۶۲.    
۵۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۹۷.    
۵۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۶۴.    
۵۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۳۱.    
۵۴. فیض کاشانی، ملا محسن، تفسیر صافی، ج۵، ص۱۰۷.    
۵۵. حدید/سوره۵۷، آیه۲۵.    
۵۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۴۱.    
۵۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۳۰۱.    
۵۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۷۱.    
۵۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۲۴۲.    
۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۴۰۱.    
۶۱. شوری/سوره۴۲، آیه۱۷.    
۶۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۸۵.    
۶۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۵۳.    
۶۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۸.    
۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۱۱۷.    
۶۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۴۵.    
۶۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۲۲۱.    
۶۸. امام سجاد علیه‌السلام، صحیفه سجادیه، ص۲۰۷.    
۶۹. انبیا/سوره۲۱، آیه۴۷.    
۷۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۴۱۲.    
۷۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۲۹۲.    
۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۳۰.    
۷۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۹۲.    
۷۴. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۶.    
۷۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۱۲.    
۷۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۳۲۴.    
۷۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۲۱۷.    
۷۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۹، ص۱۸۲.    
۷۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۸۶.    
۸۰. زلزال/سوره۹۹، آیه۷.    
۸۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۹۹.    
۸۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۵۸۳.    
۸۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۴۳.    
۸۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۲۲۸.    
۸۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۱۹.    
۸۶. زلزال/سوره۹۹، آیه۸.    
۸۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۹۹.    
۸۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۵۸۳.    
۸۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۴۳.    
۹۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۲۲۸.    
۹۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۱۹.    
۹۲. اعراف/سوره۷، آیه۸.    
۹۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۵۱.    
۹۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۹.    
۹۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۱۰.    
۹۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۵۳.    
۹۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۲۲۰.    
۹۸. اعراف/سوره۷، آیه۹.    
۹۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۵۱.    
۱۰۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۱۰.    
۱۰۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۱۱.    
۱۰۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۵۴.    
۱۰۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۲۲۱.    
۱۰۴. مومنون/سوره۲۳، آیه۱۰۲.    
۱۰۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۴۸.    
۱۰۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۹۹.    
۱۰۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۶۹.    
۱۰۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۸۴.    
۱۰۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۱۱.    
۱۱۰. مومنون/سوره۲۳، آیه۱۰۳.    
۱۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۴۸.    
۱۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۵، ص۹۹.    
۱۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۶۹.    
۱۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۷، ص۸۴.    
۱۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۲۱۱.    
۱۱۶. قارعه/سوره۱۰۱، آیه۶،۷.    
۱۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۶۰۰.    
۱۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۵۹۶.    
۱۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۴۹.    
۱۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۲۴۷.    
۱۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۲۸.    
۱۲۲. قارعه/سوره۱۰۱، آیه۸،۹.    
۱۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۶۰۰.    
۱۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۵۹۶.    
۱۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۴۹.    
۱۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۲۴۸.    
۱۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۲۸.    
۱۲۸. نبا/سوره۷۸، آیه۲۴.    
۱۲۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۸۲.    
۱۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۲۷۲.    
۱۳۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۱۶۸.    
۱۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۲۴۲.    
۱۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۴۴.    
۱۳۴. نبا/سوره۷۸، آیه۲۵،۲۶.    
۱۳۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۸۲.    
۱۳۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۲۷۲.    
۱۳۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۱۶۸.    
۱۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۴۴.    
۱۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۲۴۳.    
۱۴۰. کهف/سوره۱۸، آیه۱۰۵.    
۱۴۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۴.    
۱۴۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۵۴۸.    
۱۴۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۴۰۰.    
۱۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۳۳.    
۱۴۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۳۹۲.    
۱۴۶. نسا/سوره۴، آیه۱۴۵.    
۱۴۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۰۱.    
۱۴۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۱۹۳.    
۱۴۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۱۱۸.    
۱۵۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۱۱۳.    
۱۵۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۲۳.    
۱۵۲. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۱۳.    
۱۵۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۹۷.    
۱۵۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۱۶۰.    
۱۵۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۱۰۸.    
۱۵۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۹، ص۲۴.    
۱۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۱۳.    
۱۵۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الروضه من الکافی، ج۸، ص۷۵.    
۱۵۹. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷، ص۲۴۳.    
۱۶۰. قمی، عباس، مفاتیح الجنان، ص۴۳۹.    
۱۶۱. زلزال/سوره۹۹، آیه۷.    
۱۶۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۹۹.    
۱۶۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۵۸۳.    
۱۶۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۴۳.    
۱۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۲۲۸.    
۱۶۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۱۹.    
۱۶۷. زلزال/سوره۹۹، آیه۸.    
۱۶۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۹۹.    
۱۶۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۵۸۳.    
۱۷۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۴۳.    
۱۷۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۷، ص۲۲۸.    
۱۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۱۹.    
۱۷۳. طوسی، نصیرالدین، تجرید الاعتقاد، ص۳۰۳.    
۱۷۴. حلی، حسن بن یوسف‌، کشف المراد، ص۴۱۳.    
۱۷۵. مفید، محمد بن محمد، اوائل المقالات، ج۱، ص۸۲.    
۱۷۶. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵، ص۳۳۲.    
۱۷۷. توبه/سوره۹، آیه۱۰۲.    
۱۷۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۰۳.    
۱۷۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۹، ص۵۱۱.    
۱۸۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۳۷۶.    
۱۸۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۱۹۹.    
۱۸۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۱۱۵.    
۱۸۳. سید رضی، محمد، نهج البلاغه، ت الحسون، ص۶۴۰، نامه ۳۱.    
۱۸۴. عبده، محمد، نهج البلاغه، ط مطبعه الاستقامه، ج۳، ص۵۱، نامه ۳۱.    
۱۸۵. صالح، صبحی، نهج البلاغه، ص۳۹۷، نامه ۳۱.    
۱۸۶. مکارم شیرازی، ناصر، نهج البلاغه با ترجمه فارسی روان، ص۶۲۱، نامه ۳۱.    
۱۸۷. بحرانی، ابن میثم، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۳۶.    
۱۸۸. سید رضی، نهج البلاغه، ت الحسون، ص۶۷۳، نامه ۴۳.    
۱۸۹. عبده، محمد، نهج البلاغه، ط مطبعه الاستقامه، ج۳، ص۷۶، نامه ۴۳.    
۱۹۰. صالح، صبحی، نهج البلاغه، ص۴۱۵، نامه ۴۳.    
۱۹۱. مکارم شیرازی، ناصر، نهج البلاغه با ترجمه فارسی روان، ص۶۴۹، نامه ۴۳.    
۱۹۲. بحرانی، ابن میثم، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۱۵۵.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «وزن»، ج۷، ص۲۰۷.    






جعبه ابزار