تا زمانی که زندهام، ندامتی را در خود احساس میکنم که از سینه تا گلویم را فرا گرفته است. زمانی که حسین از من در برابر دشمنان و تفرقهاندازان طلب یاری کرد. اگر من جانم را تقدیم او میکردم، روز دیدار حق، با پسر محمد که جان فدای او باد، به کرامت نایل میشدم. (اما من دعوت او را اجابت نکردم و او) با من وداع کرد و سپس به سرعت رهسپار مقصدش شد. آن روز حسین در قصر (بنی مقاتل) به من میگفت: آیا مرا رها میکنی و از ما جدا میشوی؟ اگر دریغ و افسوس قلب شخص زندهای را بشکافد، قلب من میخواست خود (از این حسرت) شکافته شود. به راستی آنان که حسین (علیهالسّلام) را یاری کردند، رستگار شدند و منافقان زیان دیدند. ابوحنیفه دینوری نیز در جای دیگر، این اشعار را با تفاوتهایی به اختصار آورده است. عدهای احتمال دادهاند او اولین کسی است که در رثای امام حسین مرثیه سرود. شیخ صدوق از عَمرِو بنِ قَیس مَشرِقِی نقل میکند که گفت: من و پسرعمویم در منطقه قَصر بَنی مُقاتِل خدمت حسین (علیهالسّلام) رسیدیم و بر او سلام کردیم. پسرعمویم به آن حضرت گفت: این سیاهی محاسن شما، در اثر خضاب است یا رنگ موی شماست؟ فرمود: خضاب است، زیرا موی ما بنی هاشم زود سفید میشود. سپس از ما پرسید: برای یاری من آمدهاید؟ گفتم: من پیرمردی هستم که بدهیام بسیار و عیالم فراوان است، چون نمیدانم که کار شما به کجا میانجامد، میترسم که امانت مردم ضایع شود. پسرعمویم نیز مانند این سخن را به زبان آورد. حسین (علیهالسّلام) فرمود: پس از اینجا بروید تا فریاد مرا نشنوید و اثری از من نبینید که هر کس فریاد ما را بشنود و یا (از دور) سیاهی و شبح ما را ببیند، ولی به ما جواب ندهد و به فریاد ما نرسد، بر خدای عزیز و بلند مرتبه است که او را با صورت در آتش اندازد. با اینکه یکی از این دو نفر میتوانست عهدهدار پرداخت دیون دیگری شود تا دیگری به یاری امام بشتابد، عافیتطلبی آنان و جلوهنمایی لذات دنیوی در پیش چشمانشان، آنان را از رسیدن به سعادت و تمتعات اخروی بازداشت. عَقَبَةِ بنِ سَمعان گوید: آخر شب، حسین (علیهالسّلام) دستور داد آب بردارند. سپس فرمان حرکت داد و ما اطاعت کردیم. چون از قَصر بَنی مُقاتِل کوچ کرده و ساعتی راه رفتیم، حسین (علیهالسّلام) را لحظهای خواب ربود. سپس بیدار شد، در حالیکه میگفت: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّآ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ وَالحَمدُ للَّهِِ رَبِّ العالَمينَ و دو یا سه بار این جملات را تکرار کرد. پسرش علیاکبر که سوار بر اسب بود، نزد پدر آمد و پرسید: ای پدر، این حمد و استرجاع برای چه بود؟ فرمود: پسرم لحظهای خواب چشمم را ربود. اسب سواری را دیدم که میگفت: این گروه میروند در حالیکه مرگها هم در پی ایشان میرود. فهمیدم که این خبر مرگمان است که به ما گوشزد شده است. علیاکبر گفت: پدر جان، خدا به شما بدی نرساند، آیا ما بر حق نیستیم؟ فرمود: به خدایی که بازگشت بندگان به سوی اوست، چرا (ما بر حقیم). گفت: پس ای پدر، از اینکه بر حق بمیریم، باکی نداریم. امام فرمود: خداوند بهترین پاداشی را که برای پسری نسبت به پدرش میدهد، عطایت کند. اما ابن اعثم و خوارزمی و مجلسی این جریان را در منزل ثَعلَبیّه نقل کردهاند. ۱. ↑ حموی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، ج۴، ص۳۶۴. ۲. ↑ ابوحنیفه دینوری، احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص۲۵۰. ۳. ↑ طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۳۰۷. ۴. ↑ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۸۱-۸۲. ۵. ↑ ابن اعثم، احمد بن محمد، الفتوح، ج۵، ص۸۰. ۶. ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۴. ۷. ↑ طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۵۸۶. ۸. ↑ ابوحنیفه دینوری، احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص۲۹۷. ۹. ↑ بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۷، ص۶۷۹. ۱۰. ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق الکبیر، ج۳۷، ص۴۱۸. ۱۱. ↑ ابن اثیر، علی بن ابیالکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۸۷. . ۱۲. ↑ ابن اعثم، احمد بن محمد، الفتوح، ج۵، ص۷۴-۷۵. ۱۳. ↑ ابوحنیفه دینوری، احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص۲۶۲. ۱۴. ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۴. ۱۵. ↑ شیخ صدوق، ثواب الاعمال وعقاب الاعمال، ص۲۵۹. ۱۶. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۳۰۸. ۱۷. ↑ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۸۲. ۱۸. ↑ ابن اعثم، احمد بن محمد، الفتوح، ج۵، ص۷۰-۷۱. ۱۹. ↑ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۱، ص۳۲۴. ۲۰. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۶۷. ۲۱. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۵۸، ص۱۸۲. • پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۶۷۴-۶۷۸. ردههای این صفحه : تاریخ زندگانی امام حسین | مقتل پیشوایی | مقتل جامع سیدالشهداء | منزلگاههای امام حسین | نهضت عاشورا |