قیامهای بعد از عاشورا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قیامهای بعد از عاشورا، از مباحث مرتبط با پیامدهای سیاسی اجتماعی واقعه
کربلا است.
قیام امام حسین (علیهالسّلام)، که به شهادت مظلومانه ایشان و یارانش در
کربلا و اسارت اهل بیت ایشان انجامید، پیامدهای سیاسی مهمی جهان اسلام داشت و موجب بروز نهضتها و قیامهای متعددی در اقصی نقاط مرزهای اسلامی شد و در نهایت به سقوط حکومت اموی منجر گردید.
قیام مردم سیستان،
واقعه حره،
قیام توابین،
قیام مختار،
قیام زید بن علی و
انقلاب عباسیان مهمترین قیامهایی هستند که تحت تاثیر واقعه کربلا و قیام امام حسین (علیهالسّلام) به وقوع پیوستند.
نخستین قیامی که پس از حادثه
عاشورا، برای خـونخـواهی امام حسین (علیهالسّلام) به وقوع پیوست، قیام مردم سیستان بر ضد حاکمان اموی بود. گرچه باید اذعان کرد که ما نمیدانیم خبر واقعه جانسوز کربلا و اسارت اهل بیت پیامبر، چه وقت به سیستان و دیگر شهرهای ایران رسید؛ اما به گواهی تاریخ، نخستین قیام مردمی بر ضـد بنی امیه، کمتر از چنـد مـاه پس از واقعه کربلا، به دست مردم سیستان برپا شد. مؤلف کتاب تاریخ سیستان مینویسد که پس از واقعه کربلا و شهادت امام حسین و اسارت اهل بیت رسـول خـدا و امیر مؤمنان علی (علیهالسّلام) از
کوفه به
شام، و انعکاس آن در سراسر دنیای اسلام، مـردم سیستان بـا شـنیدنایـن خبـر بـه خـونخـواهی اباعبـدالله الحسین بر ضد
یزید بن معاویه و حکمران او در سیستان،
عباد بن زیاد (برادر
عبید الله بن زیاد عامل جنایت کربلا) قیام کردند. با اینکه در آن موقع، حکمران سیستان، هـم سـپاه و هم نیروی انتظامی (شرطه) و هم محکمه قضا در اختیار داشته، و کاملاً بر اوضاع مسلط بوده است، ولی همین که عدهای از مردم آغازگر قیام شدند، عباد بـن زیـاد درنگ را جایز ندانست و با برداشتن بیست میلیون درهم موجودی بیت المال، از سیستان فـرار کرد؛ به طوری که سیستان ماهها بدون والی ماند. پیداست که اگر عباد نمیگریخت و در سیستان مانده بود، جان خود را از دست میداد. بعد از چند ماه، عبیدالله بن زیاد به جـای والی سابق، دو برادر دیگرش،
یزید بن زیاد و
ابوعبیدة بن زیاد را باهم به سیستان فرستاد. طبعاً آنها نیز با مدارا با مردم سیستان رفتار کردند تا توانستند اوضاع را آرام کنند و به حکومت خود ادامه دهند.
واقعه حره، یکی از بازتابهای سیاسی و انقلابی واقعه
کربلا است. در اواخر ذى حجّه
سال ۶۳ هجری، حدود دو سال پس از واقعه
عاشورا، مردم مدينه به رهبرى
عبداللّه بن حنظله (غسیلالملائکه) بر ضدّ حكومت
یزید قيام كردند. يزيد، لشكرى به فرماندهى
مسلم بن عقبه، از
شام به
مدینه فرستاد . وى با بىرحمى تمام، اين قيام مردمى را سركوب كرد. اين جنگ را از آن جهت كه در منطقه حَرّه واقع شد، «واقعه حَرّه» ناميدهاند.
بعد از
شهادت امام حسین (علیهالسّلام)، حاکم مدینه (
عثمان بن محمد بن ابوسفیان) عدهای از
صحابه پیامبر و بزرگان مدینه را به
دمشق و دربار یزید فرستاد. به این ترتیب هیئتی مرکب از
عبدالله بن حنظلة انصاری (فرزند
حنظلة غسیل الملائکه)،
عبدالله بن ابی عمر،
منذر بن زبیر بن عوام و عدهای دیگر از رجال و اشراف مدینه، به نمایندگی از مردم مدینه، برای دیدار با یزید راهی شام شدند. یزید آنها را بسیار تکریم کرد و به هر یک هدایا و خلعتهایی گرانبها بخشید؛ اما نتوانست انحرافها و اعمال خلاف شرع خود را پوشیده نگاه دارد و آن گروه از بزرگان شهر بهرغم نوازشهای
یزید، پس از بازگشت به مدینه، عیاشیها و هرزهدراییهای خلیفه را برای مردم شرح دادند. با شنیدن این اخبار، مردم شوریدند و عبدالله بن حنظله را به سرکردگی برگزیدند.
عبداللّه در سخنرانیای در میان مردم ناراضی، علت قیام خود را ترس از نزول
عذاب الهی به سبب معاصی یزید ذکر کرد.
از این رو بازگشت این هیئت به مدینه، با افشاگریها و انتقادهای تند آنان از یزید همراه شد؛ تا جایی که گفتند: «ما از نزد شخصی آمدهایم که
دین ندارد؛ شرابخوار، و سرگرم ساز و آواز اسـت؛ سـگ بـازی میکند؛ زنان در مجلسش آواز میخوانند و خودش با بدکاران شب نشینی میکند». عبداللہ بن حنظله گفت: «من از نزد شخصی آمدهام که اگر هیچ کس با مـن همکاری نکند، به کمک پسرانم به جنگ او خواهم رفت. او به مـن پـولهـا و هدایای فراوانی بخشید و مرا بسیار تکریم کرد؛ ولی من عطایای او را فقط به این منظور پذیرفتم که در راه نبرد با او خرج کنم». منذر بن زبیر نیز گفت: «یزید صدهزار
دینار به من بخشید؛ ولی این کار او مـرا از گفتن حقیقت درباره وی باز نمیدارد. به خدا سوگند، یزید شراب میخورد و چنان
مست میشود که متوجه گذشت زمان نمیشود و نمازش از دست میرود». مردم مدینه با شنیدن این گزارشها، به رهبری عبدالله بن حنظله بر ضد حکومت اموی قیام، و یزید را از خلافت خلع کردند و فرماندار یزید را از شهر بیرون راندند.
آنان در این سفر به
فسق و فجور و
ظلم فراگیر یزید و دستگاه فاسد وی آگاهی یافته و در بازگشت به مدینه مردم را نیز از وضع فاسد دارالخلافۀ یزید آگاه کرده و علیه امویان شوریدند.
به همین جهت مردم یزید را خلع و با
عبدالله بن زبیر بیعت نمودند.
آنگاه به اذن ابن زبیر، عثمان بن محمد را از امارت عزل کردند و حاکم مدینه و مروان و دیگر امویان و حامیان یزید را که حدود هزار مرد بودند و در منزل
مروان بن حکم گرد آمده بودند، محاصره کردند
و سپس از شهر بیرون راندند و با
عبدالله بن حنظله بیعت نمودند. به گفته
ابن اعثم کوفی، ابن زبیر، عبدالله بن حنظله را به عنوان والی مدینه برگزید.
قیام توابین، یکی از بازتابهای سیاسی و انقلابی واقعه
کربلا است. این قیام به فرماندهی
سلیمان بن صرد خزاعی بهجهت پشیمانی کوفیان از یاری نکردن
امام حسین (علیهالسّلام) و در نتیجه شهادت آن حضرت به همراه اصحابش و اسارت اهل بیت ایشان بوده است. نهضت توابین، توسّط کسانی صورت گرفت که دعوت آنها از
امام حسین (علیهالسّلام) برای آمدن به
کوفه و سستی آنها در یاری رساندن به ایشان، واقعه خونبار کربلا را به وجود آورد. بدین سان، آنان مرتکب گناه بزرگی شده بودند و میخواستند با خون خود، ننگ این گناه را از خود بزدایند. به همین جهت نیز نهضت آنان، «نهضت توّابین» نامیده شد. بخش عمدهای از مردم کوفه که تسلیم سیاست زر و زور و
تزویر ابن زیاد شده بودند؛ در اثر امواج روانی، اجتماعی و سیاسی واقعه کربلا، متوجّه خطای تاریخی خود شدند و تصمیم گرفتند که با قیام بر ضدّ حکومت یزید و مجازات کردن قاتلان سیّدالشهدا، از ننگ این گناه نابخشودنی بکاهند. این گروه معتقد بودند که ننگ این گناه از دامن آنها شسته نخواهد شد، مگر آنکه یا انتقام خون امام حسین (علیهالسّلام) را از قاتلان او بگیرند، و یا در این راه کشته شوند.
نقطه آغاز جنبش توابین، همان سال ۶۱ قمری، یعنی بلافاصله پس از فاجعه کربلا بود.
توابین از آن تاریخ، پیوسته در صدد تهیه سازوبرگ جنگی بودند و مخفیانه مردم را به خونخواهی امام حسین (علیهالسّلام) دعوت میکردند.
مردم نیز از شیعه و غیرشیعه، دسته دسته به آنها میپیوستند. توابین هنوز سرگرم مقدمات قیام بودند که یزید مرد. پس از مرگ یزید، سران جنبش عدهای را به اطراف فرستادند تا مردم را دعوت به همکاری کنند. در این زمان بود که آنان دیگر احتیاط و پنهان کاری را کنار گذاشتند و آشکارا به تهیه اسلحه و تجهیزات جنگی پرداختند.
آنها سرانجام در سال ۶۵ هجری تصمیم به قیام گرفتند و آغاز ماه ربیع را زمان قیام خروج تعیین کردند
و در اردوگاه نُخَیله (بیرون کوفه) گرد آمدند.
از شانزده هزار تا بیست هزار عضو ثبت نام شده تنها چهار هزار تن حاضر شدند و از شیعیان بصره و مدائن خبری نبود.
سلیمان به کوفه مأمورانی فرستاد تا با شعار «یالَثارات الحسین» (ای خونخواهان حسین)، بازماندگان را به خروج بر انگیزند. با اینهمه، پس از سه روز انتظار تنها اندکی از شیعیان به توّابین پیوستند. سلیمان درنگ بیشتر را روا ندید و سپاهیان را توجیه کرد که جنگ در کوفه به
فتنه و برادرکشی خواهد انجامید، اما اگر بر سپاه عبیداللّه چیره شوند، پیروزی بر قاتلان امام حسین (علیهالسلام) در کوفه سهل خواهد بود.
سرانجام در شب جمعه پنجم ربیع الثانی سال ۶۵ قمری، نخستین شعله قیام زبانه زد.
در آن شب، توابین به سوی تربت پاک امام حسین (علیهالسّلام) روانه شدند.
توابین پس از سه روز نبرد سخت با سپاه شام، که فرماندهی آنها را عبیدالله بن زیاد به عهده داشت سرانجام شکست خوردند و همه سران انقلاب به جز رفاعة بن شداد بجلی به شهادت رسیدند و عاقبت
رفاعة بن شداد با گروهی اندک از توّابین شبانگاه عقب نشستند.
توّابین در راه بازگشت با گروهی از شیعیان
بصره و
مدائن که برای یاری آنان آمده بودند، برخورد کردند و همگی با اندوه فراوان به شهرهای خود بازگشتند.
سربازان بازمانده کوفی به همراه رفاعه به کوفه بازگشتند و به هواداران مختار که هم زمـان در کوفه فعالیت داشتند، پیوستند.
قیام مختار، یکی از بازتابهای سیاسی و انقلابی واقعه
کربلا است. این قیام به فرماندهی
مختار بن ابیعبیده ثقفی با هدف خونخواهی
امام حسین (علیهالسلام) و
شهدای کربلا به وقوع پیوست و منجر به
انتقام از قاتلان آن حضرت گردید. قیام مختار در
سال ۶۶ هجری قمری پس از
قیام توابین آغاز شد و در
سال ۶۷ قمری، با
شهادت مختار و یارانش توسط
مصعب بن زبیر به پایان رسید.
بعد از شکست
قیام توابین، مختار دوباره با وساطت
عبدالله بن عمر، از زندان کوفه آزاد شد.
او نیز چنین کرد. مختار با ضمانت و تعهداتی که از او گرفته شد آزاد شد، اما به محض آزادی از زندان عزم خود را برای قیام جزم کرد.
این بار بازماندگان توابین نیز به او پیوستند و انقلاب مختار با قدرت بیشتری به پیش رفت.
با فراهم شدن مقدمات قیام، با پیشنهاد تنی چند از سران شیعه
از
ابراهیم پسر
مالک اشتر دعوت شد تا به قیام بپیوندد.
با سازماندهی نیروهای مردمی و بیعت و همکاری
ابراهیم بن مالک اشتر نخعی، قیام با شعار «یا منصور امت» آغاز شد
و مردم از هر سوی به صفوف انقلابیون پیوستند.
از آن سو
ابن مطیع نیز مردم را در مسجد جمع کرد و آنان را علیه مختار ساماندهی کرد. با شدت گرفتن جنگ بین سپاهیان ابن مطیع و نیروهای مختار،
راشد بن ایاس فرمانده دشمن، و نیروهایش تار و مار شدند
و دارالاماره نیز به محاصره مختار در آمد.
پس از سه روز محاصره با فرار ابن مطیع، دیگر محاصره شدگان در قصر نیز خود را تسلیم کردند
و مختار بر کوفه تسلط یافت.
پس از تسلط بر کوفه، مختار تصمیم به قلع و قمع قاتلان امام حسین (علیهالسّلام) گرفت و تعداد زیادی از حاضرین در
واقعه کربلا بدست وی و نیروهایش کشته شدند
و بسیاری هم به بصره گریختند.
قیام زید بن علی، یکی از بازتابهای سیاسی و انقلابی واقعه
کربلا است. این قیام به فرماندهی
زید بن علی بن حسین (علیهالسّلام) و با هدف مبارزه با ظلم و ستم بیحدوحصر حکام اموی و فسق و فجور آشکارشان و خونخواهی
امام حسین (علیهالسلام) و شهدای کربلا به وقوع پیوست و موجب اضمحلال پایههای
حکومت اموی گردید. قیام زید که مورد تایید
امام صادق (علیهالسّلام) بود، سرانجام در
سال ۱۲۱ قمری، با
شهادت وی به پایان رسید.
ظلم و ستم بیحدوحصر حکام اموی و فسق و فجور آشکارشان و نیز تاختوتاز بیباکانه آنان بر علیه مبانی و اعتقادات اسلامی، روح بلند و آزاده زید را به شدت آزرده و متأثر ساخته بود. او تنها راه مبارزه با حکومت فاسد اموی را قیام مسلحانه میدانست و عقیده داشت که باید با قیام، حکومت فاسد اموی را واژگون ساخت. از این رو هشام بن عبدالملک برای مقابله با قیام احتمالی زید او را به
دمشق فراخواند و او را به سبب داشتن داعیه
خلافت، سرزنش و
تحقیر کرد. سپس در نامهای از حاکم کوفه خواست به زید را از کوفه اخراج و به مدینه بفرستد.
مردم کوفه با آگاهی از این امر خود را به زید رساندند و وی را در
قادسیه ملاقات کردند، و از او خواستند که در کوفه بماند تا همگی با او
بیعت کنند. آنها او را به قیام فرا خوانده، اعلام وفاداری کردند و سوگند یاد کردند که تا آخرین قطره خون در راه او
جهاد کنند و حمایتشان را از او دریغ ندارند.
در پی اصرار زیاد کوفیان، سرانجام زید پذیرفت و آماده قیام گردید.
زید هر چند از بی وفایی مردم کوفه آگاه بود، سرانجام با اصرارهای آنان پذیرفت که به کوفه بازگردد.
او ده ماه در کوفه و
بصره مخفیانه مردم را به نهضت و
قیام دعوت میکرد.
مردم کوفه دسته دسته با او بیعت کردند و آماده جنگ شدند. برخی منابع تعداد بیعت کنندگان را تا پانزده هزار نفر نیز نوشته اند.
این تعداد غیر از مردمی بودند که در
مدائن و
بصره و
واسط و
موصل و ری و گرگان با او بیعت کرده بودند.
بعد از گذشت چند ماه و با فراهم شدن مقدمات قیام، زید آشکارا آماده قیام شد
و به یارانش دستور آمادگی و تهیه لوازم نبرد داد.
آنان شامگاه سهشنبه مصادف با شب اول
ماه صفر از شهر کوفه خارج شدند و خود را برای
جنگ مهیا ساختند.
زید و یارانش آن شب را با شعار یا «منصورُ اَمِت» صبح کردند؛
اما از آن پانزده هزار نفری که با او
بیعت کرده بودند، تنها دویست و هشتاد نفر
و به نقلی سیصد نفر اطراف او را گرفته بودند.
قیام عباسیان، یکی از بازتابهای سیاسی و انقلابی واقعه
کربلا است. این قیام در
سال ۱۳۲ قمری با شعار حمایت از خاندان پیامبر و پایان دادن به مظلومیت
امام حسین (علیهالسّلام) و اهل بیت آن حضرت به وقوع پیوست و موجب سقوط حکومت اموی گردید اما در نهایت خود تبدیل به طاغوتهای دیگری شدند که ظلمهای بسیاری در حق اهل بیت روا داشتند.
بزرگترین انقلابی که پس از قیام کربلا اتفاق افتاد، انقلاب عباسیان بود که در سال ۱۳۲ قمری به سقوط
حکومت بنی امیه و پیروزی عباسیان انجامید. نیرومندترین اهـرم پیروزی عباسیان در این انقلاب، دو امر بود: یکی رفتار تبعیض آمیـز بنی امیه بـا مـوالی (مسلمانان غیر عرب) و
تحقیر آنان، و دیگری ستمگریهای بنی امیه در حـق
بنیهاشم و مظلومیت ایـن خاندان. عباسیان این دو موضوع را دستمایه تبلیغات خود بر ضد بنی امیـه قـرار دادند؛ به ویژه یادآوری شهادت امام حسین (علیهالسّلام) بیشترین تاثیر را در تحریک مردم بر ضد بنی امیه داشت؛ زیرا بنی امیه نخستین گروهی بودند که فرزندان پیغمبر را بـه طـور دسته جمعی کشتند و زنان و دختران خاندان او را به اسیری گرفتند و در شهرها گرداندند.
به گزارش
مسعودی هنگامی که سر بریده «
مروان» آخـریـن خلیفـه امـوی را نزد «
ابوالعباس سفاح» نخستین خلیفه عباسی آوردند، ابوالعباس سجدهای طولانی کرد و پس از آنکه سر از
سجده برداشت، خطاب به سر بریده مروان گفت: «ستایش خدای را که انتقام مرا از تو و قبیله ات گرفت. ستایش خدای را که مرا بر تو چیره کرد». سپس افزود: «اکنون برایم مهم نیست که مرگم کی فرارسد؛ زیرا به انتقـام خـون
حسین (علیهالسّلام) دویست نفر از بنی امیه را کشتم...».
ابن ابی الحدید در نقل این ماجرا، به جای دویست نفر، هزار نفر، آورده است.
همچنین عبدالله سفاح در آغاز خلافت، به بهانـه شـعری که
سدیف بن میمون در مجلس او سرود و در آن ستمهای بنی امیه را در کربلا و در موارد دیگر یادآوری کرد، تظاهر به
غضب نمود و دستور داد همه رجال امـوی حاضـر در مجلس را اعدام کنند.
حاصل آنکه انقلاب عباسیان، با کمکهای
ابومسلم خراسانی و دیگر ایرانیان، و با شعار حمایت از خاندان پیامبر و پایان دادن به مظلومیت
امام حسین (علیهالسّلام) و اهل بیت آن حضرت به ثمر رسید. عباسیان که از دو عامل مظلومیت خاندان پیامبر و تحقیر مـوالی، حداکثر بهره برداری را کردند و با نابودی و هلاکت عمومی بنی امیه و وابستگان آنها به اهداف خود دست یافتند، در نهایت خود تبدیل به طاغوتهای دیگری شدند که ظلمهای بسیاری در حق اهل بیت روا داشتند. انقلابهای سادات حسنی، و از جمله «
شهید فخ» بر ضـد خلفای عباسی نیز، جنبشهای دیگری بود که از نهضت عاشورا نشئت گرفت.
• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۲۴۵-۲۶۸.