عزاداری امام حسین در عصر مغولان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عزاداری امام حسین در عصر مغولان، از مباحث مرتبط با تاریخچه عزاداری برای
امام حسین (علیهالسّلام) است. در این دوره با رشد گرایشهای صوفیانه و زهدگرایانه برداشـتهـای تقدیرگرایانه و تفسیرهای جبری و دنیاگریز و آخـرتگـرا از قیام
عاشورا گسترش یافت. با توجه به حاکمیت اصل
تسامح و تساهل مذهبی در سیاستهای اجتماعی مغولان و از میان رفتن خلافت مرکزی عباسیان، شیعیان فرصت مناسبتری به دست آوردند تا به گسترش مراکز شیعی، و درنتیجه برپایی مراسـم مـذهبی، به ویژه مراسم
عزاداری برای
سیدالشهدا (علیهالسّلام) همت گمارند. همچنین در این مقطـع، شـعرای پارسیزبـان و عربزبان بـه سـرودن شعر در سوگ امام حسین (علیهالسّلام) و شهدای کربلا اهتمام داشتند.
حمله مغول افزون بر آنکه ضربات سهمگینی از نظر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بر پیکر
ایران آن روز و مردمانش نواخـت و پیامدهای مصیبتبـاری بـر جـای نـهـاد، از حیث دینی و فرهنگی نیز، باورهای اعتقادی و دینی آنان را دگرگون کرد؛ تا آنجا که در پی آن وضعیت آشفته و برای تسکین پریشانی هـای فردی و اجتماعی حاصل از شکست در برابر
مغولان، به طور طبیعی، گرایشهای صوفیانه و زهدگرایانه، مجـالی مناسب برای رشد یافت.
کارکرد آموزههای صوفیانه برای مردم ستمدیده ایران آن روزگار این بود که در شرایطی که مبارزه، بی ثمر و نافرجام مینمود، آنان از یک سو، با یادآوری و توصیف
مصائب بزرگ و دلخراش اولیا و بزرگان
دین، از جمله امام حسین (علیهالسّلام)، مصائب خـود را کوچک و حتی ناچیز میانگاشتند و تحمل بلایا و سختیها را آسان میدانستند، و از سوی دیگر، تحقیرها، توهینها، بی حرمتیها و ویرانگریهای دشمن مهاجم را با پذیرفتن این اصل بر خود هموار میکردند که در دنیا کسی به خدا نزدیکتر است که جام بلا بیشتر بنوشد و شداید و مصائب بیشتری تحمل کند. بر این اساس، مـردم میکوشیدند به این باور برسند که همه این بلایا و مصائب پلی اسـت بـه سـوی تقرب بیشتر به خدا، و با این تصور، پذیرش وضع موجود را بر خود تسهیل میکردند. از آن سو، مغولان هم که تنهـا سـودای حکومت و قدرت داشتند، با چنین تفسیری از آموزههای دینی، که منجر به چالش با
حکومت و قدرت آنان نمیشد، کاری نداشتند. پس این گرایشهای صوفیانه، مردم را از جور و ستم مغولان در امان میداشت.
ره آورداندیشه و سلوک صوفیانه و شیوه زندگی زاهدانـه، که در آن روزگـار بـه منزلـه میبرای کاهش دردهای جامعه رواج یافت، پیدایش و ترویج برداشـتهـای تقدیرگرایانه و ابتلایی و صوفیانه، و تفسیرهای جبری و دنیاگریز و آخـرتگـرا از قیام عاشورا بود. از آنجاکه چنین برداشتهایی از آموزههای دینی و از جمله قیام عاشورا، برای حاکمان مغول مشکلساز نبود، آنان هم به ترویج گرایشهای صوفیانه در جامعه دامن زدند؛ چراکه به تدریج، هم مغولان و هم
صوفیه، به این نتیجه رسیدند که به یکدیگر نیاز دارند. مغولان در عرصه سیاست به هم پیمانانی نیاز داشتند که بتوانند مردم را سرگرم کرده، آنان را به سستی و تنبلی و تسلیم و وادادگی در برابر حکومت ستمگر و ناعادلانه آنـان وادارند، و صوفیان نیز نیازمند حامیانی بودند که آنان را در نشر عقاید و باورهایشان پشتیبانی کنند.
بنابراین با توجه به حاکمیت اصل
تسامح و تساهل مذهبی در سیاستهای اجتماعی مغولان و از میان رفتن خلافت مرکزی عباسیان، که حامی مذهب
اهل سنت بـود، شیعیان فرصت مناسبتری به دست آوردند تا به گسترش مراکز شیعی، و درنتیجه برپایی مراسـم مـذهبی، به ویژه مراسم
عزاداری برای
سیدالشهدا (علیهالسّلام) که یک نوع همذاتپنداری با شهدای مظلوم کربلا و اعـلام هـمنـوایی و همدردی با مصائب و ابتلائات ایشان بود، همت گمارند.
بر اساس برخی گزارشها، یکی از مناطقی که در قرن هفتم سـنـت عـزاداری در آنجا رواج داشته، منطقه شامات به ویژه شهر
حلب بوده است؛ چنـان کـه درایـن بـاره، گزارش طعنآمیز
مولوی از عزاداری مردم شهر حلب در روز عاشورا برای امام حسین (علیهالسّلام) درخور توجه است.
همچنین
ابن کثیر دمشقی در گزارش حوادث سال ۶۵۴ قمری (سال درگذشت
سبط ابن جوزی) به مناسبت یادکرد از شخصیت علمی و دینی وی، نگاشته است: در روزگار حکومت
ملک ناصر، حـاکـم حلـب، در
روز عاشورا از سـبط ابن جوزی خواستند درباره مقتـل حـسین بـرای مـردم چیزی بگوید. سـبط ابن جوزی بر
منبر رفت و پس از سکوتی طولانی، دستمال خود را بر صورتش نهاد و گریه شدیدی کرد و در حالی که میگریست، این شعر را خواند:
ویـل لـمـن شـفعاؤه خـصماؤه | | والصور فی نشر الخلائـق یـنفخ |
| | |
«وای بر کسی که چون در صور دمیده و مردم برانگیخته شوند، شفیعانش دشمنانش باشند».
لا بد ان ترد القیامة فاطـم | | وقمیصها بـدم الحسین ملطـخ |
| | |
«ناگزیر
فاطمه (سلاماللهعلیها) در
قیامت بازمی گردد؛ در حالی که پیراهنش به خون حسین (علیهالسّلام) آغشته است.» .
و سپس از منبر پایین آمد؛ در حالی که هنوز میگریست.
(
ابن شهر آشوب ضمن نقل این دو بیت بااندکی تفاوت و مقدم کردن بیت دوم بر اول، سراینده آن را،
مسعود بن عبدالله قاینی معرفی کرده است.)
همچنین در این مقطـع نیـز، شـعرای پارسیزبـان بـه سـرودن شعر در سوگ امام حسین (علیهالسّلام) و
شهدای کربلا اهتمام داشتند که از آن میان مـیتـوان بـه شـاعران ناموری چون
شمس طبسی (٦٢٤ق)،
کمالالدین اصفهانی (۶۳۵ق)،
مولانا جلالالدین محمد بلخی (٦٧٢ق)،
سیف فرغانی (متوفای اوایل قرن هشتم)،
اوحدی مراغهای اصفهانی (۷۳۸ق)،
خواجوی کرمانی (۷۵۳ق)،
ابن یمین فریومدی (۷۶۹ق) و
سلمان ساوجی (۷۷۸ق) اشاره کرد.
شاعران عرب نیز، در توصیف برخی از مصائب و حوادث دلخراشی که مغولان در برخی از مناطق اسلامی به بار آورده بودند، آن مصائب را در قالب اشعاری، به واقعه
عاشورا و شهادت امام حسین (علیهالسّلام) تشبیه کردهاند. بر اساس گزارش
ابن کثیر، پس از یورش مغولان به شهر «
میافارقین» در سال ۶۵۷ قمری، وقتی ابوشامه یکی از شعرای شام، خبر کشته شدن
کامل بن شهاب (حـاکـم شـام) را شنید، محزون شـد و چون سر بریده کامل را در شهرها گرداندند و سپس در باب الفرادیس
دمشق آویختنـد، ابوشامه قصیدهای جانسوز و حزنانگیز سرود و در آن، کشتن کامـل را به شهادت مظلومانه امام حسین (علیهالسّلام) تشبیه کرد.
همچنین در دو قرن هفتم و هشتم، شعرای بسیاری به زبان عربی، درباره حادثه
کربلا مرثیه سرودهاند که از جمله میتوان به سرودههای شاعرانی چون
سناء الملک (۶۰۸ق)،
ابوالحسن منصور بالله (٦١٤ق)،
علی بن مقرب احسایی (٦٢٩ق)،
عبدالرحمان بن کتانی (۶۳۵ق)،
کمالالدین شافعی (٦٥٢ق)،
ابن ابی الحدید معتزلی (۶۵۶ق)،
ابوالحسین جزار (٦٧٢ق)،
بهاءالدین اربلی (٦٨٢ق)،
علاءالدین علی حلی (۷۳۰ق)،
ابوالحسن خلیعی (۷۵۰ق) و
ابن الوردی شافعی (۷۵۹ق) اشاره کرد.
• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۳۸۳-۳۸۶.