عزاداری امام حسین در عصر سلجوقیان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عزاداری امام حسین در عصرسلجوقیان، از مباحث مرتبط با تاریخچه عزاداری برای
امام حسین (علیهالسّلام) است. در این دوره به دلیل پایبندی شدید
غزنویان به مذهب
تسنن و تعصبات ضدشیعی شیعیان به آنان اجازه برگزاری آیینها و مراسـم مـذهبیشان را نمیدادند اما با سقوط
نظام الملک، شیعیان به تدریج در امور سیاسی و اداری نفوذ کردند و دست مبلغان شیعه و حتی مناقـبخـوانـان را در تبلیغ مذهب و مدح و ذکر مناقب ائمه خود آزاد میگذاشتند. همچنین شمار فراوان آثاری که نویسندگان مختلف، از مذاهب و مناطق مختلف، در قرون ششم و هفتم درباره زندگی امام حسین (علیهالسّلام) و قیام عاشورا نگاشتهاند، حاکی از نیاز مناطق مختلف جامعه اسلامی، به ویژه جامعه شیعیان، به آگاهی درباره این واقعه و چرایی این قیام بوده است. علاوه بر این در این دوران، به ویژه مقاطع پایانی آن، مرثیهسرایی پارسی در بین شاعران ایرانی رواج و رونق یافت و افزون بر آن، شعرای بسیاری در رثای امام حسین و یارانش، به زبان عربـی شـعـر سـرودند.
سلجوقیان (۴۳۱-۵۹۰ق) نیز در نشان دادن تعصبات ضد شیعی و اعمال فشار و سخت گیری بر شیعیان، دست کمی از غزنویان نداشتند
و با حاکمیت آنـان، موازنـه قدرت، بار دیگر به نفع
اهل سنت تغییر یافت؛ چراکه تا پیش از آن، آل بویه حدود یک قرن بر جهان اسلام، سیطره داشتند؛ اما سلجوقیان با شیعیان همانند گبران و ترسایان رفتار میکردند و به آنان اجازه برگزاری آیینها و مراسـم مـذهبیشان را نمیدادند،
از این رو درگیری شدیدی بین شیعیان و اهل سنت وجود داشت و دستگاه حکومت سنیان را برای کشتار شیعیان تحریک میکرد. برای نمونه، میتوان به درگیریهای ۴۴۱
و ۴۵۸ قمری٬
اشاره کرد.
با وجود این درگیریها و رویاروییها، در قرون پنجم و ششم هجری، دیدگاه بسیاری از سنیان ایران، به علل گوناگونی که بررسی آن خـارج از موضوع و مجال این نوشتار است، به نفع
شیعه تغییر یافت؛ زیرا این مراسم پیش از آن حدود یک قرن به صورت علنی برگزار میشد و به تدریج با
فرهنگ و باورهـای مـردم در آمیخته بود؛ چنانکه در اواخر حکومت
سلطان سنجر سلجوقی، با سقوط
نظام الملک، شیعیان به تدریج در امور سیاسی و اداری نفوذ کردند؛ تا جایی که در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم، «
سلطان محمد خوارزمشاه» یکی از علویان را به نام «
علاءالملک» از ترمذ برای
خلافت نامزد کرد و علما و قضات کشور را واداشت تا بر بی کفایتی
عباسیان برای خلافت
فتوا دهند و به شایستگی
سادات حسینی اعتراف کنند.
به تعبیر یکی از نویسندگان معاصر، نزدیکی شیعیان با ترکان، که به تدریج در قرنهـای پنجم و ششم پدید آمد، سبب شد که بسیاری از ترکان، مذهب شیعه را بپذیرند. از این رو هرجا ترکها قدرت مییافتند، دست مبلغان شیعه و علمای آن قوم، حتی مناقـبخـوانـان را در تبلیغ مذهب و مدح و ذکر مناقب ائمه خود آزاد میگذاشتند و به سبب اعتقادی که به ائمه شیعه داشتند، با دوستداران آنان، با احترام و نیکویی رفتار میکردند.
در مجموع باید گفت در این دوران، مذهب شیعه در
ایران و
عراق آن قدر گسترش یافته بود که شیعیان جمعیت درخور توجهی به حساب میآمدند و نه تنها علمای
حنفی و
شافعی اهل سنت و پیروان آنان، بلکه حتی حاکمان سنی مذهب هـم نمیتوانستند به اعتقادات و آداب و رسوم مذهبی آنان، بیتوجه و بیتفاوت باشند؛ چنان که حنفیها و شافعیها، برخلاف حنبلیها، در ری و برخی شهرهای دیگر، شیعیان را در برگزاری مراسم عزاداری
عاشورا همراهی میکردند و به نقل مناقب و فضایل
اهل بیت میپرداختند.
شاهد این ادعا، گزارشها و اشاراتی است که
عبدالجلیل قزوینی رازی، ازاندیشمندان شیعی قرن ششم، در کتاب معروف نقض آورده است. او این کتاب را در پاسخ به کتاب بعض فضائح الروافض نگاشته است. نویسنده
اشعری و جبری مسلک این کتاب، که بنا به گفته قزوینی، تا ٢٥ سالگی بر مذهب شیعه بوده است،
۶۷ انتقاد به شیعیان وارد کرده بود؛ از جمله اینکه: «این طایفه
روز عاشورا اظهار جزع و فزع کنند و رسم تعزیت را اقامت کنند و مصیبت شهدای کربلا تازه گردانند بر منبرها، و قصه گویند و علما سر برهنه کنند و عوام جامه چاک زنند و زنان روی خود خراشند و مویه کنند».
قزوینی در پاسخ به این انتقاد، پس از اشاره به اشعاری که
ابوحنیفه و شافعی و اصحاب آن دو، در رثای
امام حسین (علیهالسّلام) و یارانش سرودهاند، فهرستی از علما و بزرگان حنفی و شافعی معاصر خود ارائه میکند که عزاداری روز عاشورا را برپا میداشتهاند و سپس اشاراتی به اقامه سوگواری در برخی شهرهای مهم آن زمان، نظیر
بغداد،
اصفهان،
ری،
نیشابور و
همدان میکند که با توجه به حاکمیت
اهل سنت در آن زمان، شایان توجه و تامل است. برای نمونه این بخش از گزارش وی در این زمینه خواندنی است:
خواجه بومنصور ماشاده (۵۳۶ق) به اصفهان که در مذهب اهل سنت به عهد خـود مقتدا بوده است هر سال این روز، این تعزیت به آشوب و نوحه و غریو داشتهانـد و هر که رسیده باشد، دیده و دانسته باشـد کـه انـکـار نـکـنـد؛ و آن گـه بغـداد که مدینة السلام و مقر دارالخلافه است،
خواجه علی غزنوی حنیفی (۵۵۱ق) دانند که این تعزیت چگونه داشتی تا به حدی که به روز عاشورا در لعنت سفیانیان مبالغتی میکرد...، و تعزیت حسین (علیهالسّلام) هر موسم عاشورا به بغـداد تـازه باشـد بـا نـوحـه و فریاد؛ و اما به همدان، اگرچه
مشبهه را غلبه باشد، برای حضور رایـت سـلطان و لشکر ترکان، هر سال،
مجدالدین مذکر همدانی (۵۵۵ق) در موسـم عـاشـوراایـن تعزیـت بـه صـفتی دارد که قمیـان را عجـب آیـد، و خواجـهامـام نـجـم
بوالمعالی بن ابیالقاسم بزاری به نیسابور با آنکه حنیفی مذهب بود، ایـن تعزیـت بـه غایت کمال داشتی و دستار بگرفتی و نوحه کردی و خاک پاشیدی و فریاد از حد بوده است، بیرون کردی، و به ری که از امهات بلاد عالم است، معلوم است که شیخ
ابوالفتوح نصر آبادی و
خواجه محمود حدادی حنیفی و غیر ایشان در کاروانسرای کوشک و مساجد بزرگ روز عاشورا چه کردهاند از ذکر تعزیت و لعنت ظالمان، و در این روزگار آنچه هر سال خواجه امام شرف الائمـة ابونصر الهـسنجانی کنـد در هـر عاشورا به حضور امرا و ترکان و خواجگان و حضور حنیفیان، معـروف و همـه موافقت نمایند و یاری کنند و این قصه خود به وجهی گوید که دگران خود ندانند و نیارند گفتن، و خواجه امام
بومنصور حفده (٥٧١ق) که در اصحاب شـافعی معتبر و متقدم است و به وقت حضور او به ری دیدند که روز عاشورا این قصه بر چه طریق گفت و حسین را بر
عثمان درجـه و تفضیل نهـاد، و
معاویه را یـاغی خواند در جامع سرهنگ، و قاضی عمده ساویی حنیفی (۵۶۷ق) که صاحب سخن و معروف است در جامع طغرل با بیست هزار این قصه به نوعی گفته و این تعزیت به صفتی داشت از سر برهنه کردن و جامه دریدن که ماننـد آن نکرده بودند، و مصنف کتاب اگر رازی است دیده باشد و شنوده، و خواجه تاج شعری حنیفی نیسابوری روز عاشورا بعد از
نماز در جامع عتیق دیدند که چه مبالغـت کـرد در سنة خمس و خمسین و خمس ماة به اجازت قاضی با حضور کبرا و امرا.
پس اگر این
بدعت بودی چنانکه خواجه مجبر انتقالی گفته است، چنـان مفتی رخـصت ندادی و چنین ائمه روا نداشتندی و اگر خواجه انتقالی به مجلس حنفیان و شیعیان نرفته باشد، آخر به مجلس شهاب مشاط رفته باشد که او هر سال که مـاه مـحـرم درآید، ابتدا کند به مقتل عثمان و علی و روز عاشورا به مقتل حسین علی آورد تا سـال پیـرار به حضور خاتونان امیران و خاتون امیر اجل این قصه به وجهی گفت که بسی مردم جامهها چاک کردند و خاک پاشیدند و عالم سر برهنه شد و زاریها کردند...
چنانکه در گزارش قزوینی آمده است، حنفیها و شافعیها نیز در برپا داشتنایـن مراسم در قرن ششم، همانند شیعیان رفتار میکردهاند و گاه برای ایجاد تعادل پیش از نوحه سرایی برای امام حسین (علیهالسّلام)، به مقتلخوانی برای
عثمان و
امام علی (علیهالسّلام) میپرداختهاند. شاید در واکنش به همین رفتار بوده است که برخی از متعصبان اهل سنت ماننـد
غزالی (۵۰۵ق)
فتوا دادهاند که: یحرم علی الواعظ و غیره روایة مقتل الحسین و حکایاته.
افزون بر این، شمار فراوان آثاری که نویسندگان مختلف، از مذاهب و مناطق مختلف، در قرون ششم و هفتم درباره زندگی امام حسین (علیهالسّلام) و قیام عاشورا نگاشتهاند، حاکی از نیاز مناطق مختلف جامعه اسلامی، به ویژه جامعه شیعیان، به آگاهی درباره این واقعه و چرایی این قیام است. برخی از آن آثار عبارتاند از:
ـ
روضة الواعظین (بخش تاریخ امام حسین)، نگاشته
محمد بن فتال نیشابوری (۵۰۸ق)؛
ـ
اعلام الوری باعلام الهدی (بخش تاریخ امام حسین)، نگاشـتـه
فضل بن حسن طبرسی (٥٤٨ق)؛
ـ
مقتل الحسین، نگاشته ابوالمؤید
موفق بن احمد خوارزمی (۵۶۸ق)؛
ـ «
ترجمة ریحانة رسول الله (علیهالسّلام) الامام الحسین (علیهالسّلام)» از کتاب حجیم تاریخ دمشق نگاشته
ابن عساکر دمشقی (۵۷۱ق)؛
-
مناقب آل ابی طالب (بخش تاریخ امام حسین (علیهالسّلام))، نگاشته
ابن شهر آشوب (۵۸۸ق)؛
ـ
مثیر الاحزان، نگاشته
ابن نما حلی (۶۴۵ق)؛
-
الحدائق الوردیة فی مناقب الائمة الزیدیة (بخـش تـاریخامـام حـسین)، نگاشته
حمید بن احمد بن محمد محلی (٦٥٢ق)؛
ـ
تذکرة الخواص من الامة بذکر خصائص الائمة (بخـش تـاریخامـام حـسین)، نگاشته یوسف بن قزعلی بغدادی معروف به
سبط ابن جوزی (٦٥٤ق)؛
-
درر السمط فی خبر السبط، نگاشته محمد بن عبدالله قضاعی معروف به
ابن ابار بلنسی (۶۵۸ق)؛
ـ «
ترجمة الامام الحسین» از کتاب
بغیة الطلب فی تاریخ حلب، نگاشته کمـال الـدیـن عمر بن احمد بن ابی جرادة حلبی مشهور به «
ابن عدیم» (م ۶۶۰ق)؛
-
الملهوف علی قتلی الطفوف، نگاشته
سید ابن طاووس (۶۶۴ق)؛
-
کشف الغمة فی معرفة الائمة (بخش تاریخ امام حسین (علیهالسّلام))، نگاشته
علی بن عیسی اربلی (٦٩٢ق)؛
ـ
الکامل البهائی فی السقیفة (فصل هـای مربوط به تاریخ امام حسین (علیهالسّلام))، نگاشته حسن بن علی طبری، مشهور به «
عمادالدین طبری» (زنده تا ۷۰۱ق).
همچنین در این دوران، به ویژه مقاطع پایانی آن، مرثیهسرایی پارسی نیز در بین شاعران ایرانی رواج و رونق یافت؛ تا آنجا که به تعبیر یکی از محققان، قرنهـای شـشم تا هشتم هجری را در تاریخ مرثیهسرایی فارسی، باید «قرون تجربههای تازه در مراثی مذهبی» نامید.
شـاهـدایـن ادعـا سـرودههای برخی از شاعران در موضوع مراثی عاشورایی است.
ابوالمفاخر رازی (متوفای اوایل قرن ششم) یکی از سرایندگان پارسی زبـان معـروفایـن دوران است که بر اساس دیدگاه برخی از محققان،
با ترجمه رجزهای عربی امام حسین (علیهالسّلام) و یارانش به رجزهای فارسی، سهم بسزایی در مقتـلنـویـسی به زبان فارسی و درنتیجه، بهره گیری خطبا و واعظـان از آنها در مراسم عزاداری داشته است. همچنین سوگوارههای سنایی (زنده تا ٥٤٤ق) گویای آن است که
مقتلخوانی فارسی در قرن ششم، در ایران رواج داشته و اصطلاحات مرتبط با آن، از این طریق دراختیار شاعران قرار گرفته است.
ویلیام چیتیک (استاد گروه مطالعات تطبیقی ادیان دانشگاه ایالتی نیویورک) به مناسبت بحث از تاثیرپذیری
مولوی از دیدگاه
سنایی درزمینه قیام عاشورا، ضمن اشاره به برخی از مراثی عاشورایی سنایی، میگوید: «سنایی یا برای تاکید بر لزوم تحمل رنج و بلا در انجام دادن اعمال دینی از نامامـام حـسین مدد میگیرد، یا برای تذکر این نکته که اولیا و مردان خدا آناناند که در این نشئه، مرگ نفس خود را دیدهاند؛ موتوا قبل ان تموتوا».
گذشته از دو شاعری که از مراثی آنان سخن به میان آمـد، از دیگر سرایندگان و مرثیهسرایان پارسی زبان مشهور این عصر که درباره واقعه عاشورا شـعـر سـرودهاند میتوان به
امیر معزی (متوفای ۵۱۸ تا ٥٢١ق)،
قوامی رازی (قرن ششم)،
انوری ابیوردی (۵۸۳ق)،
جمالالدین عبدالرزاق (۵۸۸ق)،
ظهیرالدین فاریابی (۵۹۸ق) و عصر نیشابوری (٦١٨ق) اشاره کرد.
افزون بر این، شعرای بسیاری در رثای امام حسین و یارانش، به زبان عربـی شـعـر سـرودهاند که از جمله آنها میتوان به
سید رضی (۴۰۶ق)،
مهیار دیلمی (٤٢٨ق)،
سید مرتضی (۴۳۶ق)،
ابن جبر مصری (۴۸۷ق)،
ابوالعلاء معری (۴۹۹ق)،
محمد بن عبید الله تعاویذی (۵۵۳ق)،
طلائع بن رزیک (۵۵۶ق)،
ابن عودی نیلی (۵۵۸ق)، موفـق بـن احـمـد خـوارزمی (۵۶۸ق)،
قطبالدین راوندی (۵۷۳ق)،
ابن معلم واسطی (٥٩٢ق)، نجم الدین
عمارة بن ابی الحسن یمنی (۵۹۶ق) و
صفوان بن ادریس مرسی از شعرای شیعه
اندلس (۵۹۸ق) اشاره کرد.
• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۳۷۶-۳۸۳.