گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
(بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ)
ناصر مکارم شیرازی:
به نام خداوند بخشنده مهربان
حسین انصاریان:
به نام خداوند رحمتگر مهربان
محمدمهدی فولادوند:
به نام خداوند رحمتگر مهربان
(وَ الْفَجْرِ)
۱ناصر مکارم شیرازی:
به سپيده دم سوگند،
حسین انصاریان:
سوگند به سپیده دم،
محمدمهدی فولادوند:
سوگند به سپيده دم،
(وَ لَیَالٍ عَشْرٍ)
۲ناصر مکارم شیرازی:
و به شبهای دهگانه!
حسین انصاریان:
و به شبهای دهگانه!
محمدمهدی فولادوند:
و به شبهاى دهگانه!
(وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ)
۳ناصر مکارم شیرازی:
و به زوج و فرد!
حسین انصاریان:
و به زوج و فرد!
محمدمهدی فولادوند:
و به جفت و تاق!
(وَ اللَّیْلِ إِذَا یَسْرِ)
۴ناصر مکارم شیرازی:
و به شب، هنگامى كه به سوى روشنايى روز حركت مىكند (كه پروردگارت در كمين ستمكاران است)!
حسین انصاریان:
و به شب هنگامی که میگذرد.
محمدمهدی فولادوند:
و به شب وقتى سپرى شود.
(هَلْ فِی ذَلِکَ قَسَمٌ لِذِی حِجْرٍ)
۵ناصر مکارم شیرازی:
آيا در اين سوگندها، سوگند مهمّى براى صاحب خردى نيست؟!
حسین انصاریان:
آیا در آنچه گفته شد، سوگندی برای خردمند هست؟
محمدمهدی فولادوند:
آيا در اين براى خردمند (نياز به) سوگندى (ديگر) است؟
(أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعَادٍ)
۶ناصر مکارم شیرازی:
آيا نديدى پروردگارت با قوم «عاد» چه كرد؟!
حسین انصاریان:
آیا ندانستهای که پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟
محمدمهدی فولادوند:
مگر ندانستهاى كه پروردگارت با عاد چه كرد؟
(إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ)
۷ناصر مکارم شیرازی:
(و با آن شهر با عظمت «ارَم»،
حسین انصاریان:
و (با آن شهر) اِرم که دارای کاخهای باعظمت و ساختمانهای بلند بود؟
محمدمهدی فولادوند:
با عمارات ستوندار ارم،
(الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلاَدِ)
۸ناصر مکارم شیرازی:
كه مانندش در شهرها آفريده نشده بود!
حسین انصاریان:
همان که مانندش در شهرها ساخته نشده بود؟
محمدمهدی فولادوند:
كه مانندش در شهرها ساخته نشده بود؟
(وَ ثَمُودَ الَّذِینَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ)
۹ناصر مکارم شیرازی:
و قوم «ثمود» كه صخرههاى عظيم را از كنار دره مىبريدند و از آن خانه و كاخ مىساختند).
حسین انصاریان:
و با قوم ثمود آنان که در آن وادی (برای ساختن بناهای استوار و محکم) تخته سنگها را میبریدند؟
محمدمهدی فولادوند:
و با ثمود همانان كه در دره تخته سنگها را مىبريدند.
(وَ فِرْعَوْنَ ذِی الأَوْتَادِ)
۱۰ناصر مکارم شیرازی:
و فرعونى كه قدرتمند و شكنجهگر بود،
حسین انصاریان:
و با فرعون نیرومند که دارای میخهای شکنجه بود؟
محمدمهدی فولادوند:
و با فرعون صاحب خرگاهها (و بناهاى بلند).
(الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلاَدِ)
۱۱ناصر مکارم شیرازی:
همان كسانى كه در شهرها طغيان كردند،
حسین انصاریان:
همانان که در شهرها، طغیان و سرکشی کردند؟
محمدمهدی فولادوند:
همانان كه در شهرها سر به طغيان برداشتند،
(فَأَکْثَرُوا فِیهَا الْفَسَادَ)
۱۲ناصر مکارم شیرازی:
و فساد فراوان در آنها به بار آوردند؛
حسین انصاریان:
و در آنها فساد و تباهکاری فراوانی به بار آوردند؟
محمدمهدی فولادوند:
و در آنها بسيار تبهكارى كردند،
(فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذَابٍ)
۱۳ناصر مکارم شیرازی:
به همين سبب پرورگارت تازيانه عذاب را بر آنان نواخت!
حسین انصاریان:
پس پروردگارت تازیانه عذابهای گوناگون را بر آنان فرو ریخت.
محمدمهدی فولادوند:
(تا آنكه) پروردگارت بر سر آنان تازيانه عذاب را فرو نواخت.
(إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ)
۱۴ناصر مکارم شیرازی:
به يقين پروردگار تو در كمينگاه ستمگران است.
حسین انصاریان:
بی تردید پروردگارت در کمین گاه است؛
محمدمهدی فولادوند:
زيرا پروردگار تو سخت در كمين است،
(فَأَمَّا الإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاَهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ)
۱۵ناصر مکارم شیرازی:
امّا انسان هنگامى كه پروردگارش او را براى آزمايش، گرامى مىدارد و نعمت مىبخشد مغرور مىشود و مىگويد «پروردگارم مرا گرامى داشته است!»
حسین انصاریان:
اما انسان، هنگامی که پروردگارش او را بیازماید و گرامی داردش و نعمتش بخشد، میگوید پروردگارم (چون شایسته و سزاوار بودم) مرا گرامی داشت،
محمدمهدی فولادوند:
اما انسان هنگامى كه پروردگارش وى را مىآزمايد و عزيزش مىدارد و نعمت فراوان به او مىدهد مىگويد پروردگارم مرا گرامى داشته است،
(وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاَهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ)
۱۶ناصر مکارم شیرازی:
و امّا هنگامى كه براى امتحان، روزيش را بر او تنگ مىگيرد مأيوس مىشود و مىگويد «پروردگارم مرا خوار كرده است!»
حسین انصاریان:
و اما چون او را بیازماید، پس روزی اش را بر او تنگ گیرد، گوید پروردگارم مرا خوار و زبون کرد.
محمدمهدی فولادوند:
و اما چون وى را مىآزمايد و روزى اش را بر او تنگ مىگرداند مىگويد پروردگارم مرا خوار كرده است.
(کَلَّا بَل لاَ تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ)
۱۷ناصر مکارم شیرازی:
چنان نيست؛ (كه شما مىپنداريد)؛ شما يتيمان را گرامى نمىداريد،
حسین انصاریان:
این چنین نیست که میپندارید، بلکه (زبونی، خواری و دور شدن شما از رحمت خدا برای این است که) یتیم را گرامی نمیدارید،
محمدمهدی فولادوند:
ولى نه بلكه يتيم را نمى نوازيد،
(وَ لاَ تَحَاضُّونَ عَلَی طَعَامِ الْمِسْکِینِ)
۱۸ناصر مکارم شیرازی:
و يكديگر را بر اطعام مستمندان تشويق نمىكنيد،
حسین انصاریان:
و یکدیگر را بر طعام دادن به مستمند تشویق نمیکنید،
محمدمهدی فولادوند:
و بر خوراک (دادن) بينوا همديگر را بر نمىانگيزيد،
(وَ تَأْکُلُونَ التُّرَاثَ أَکْلاً لَمًّا)
۱۹ناصر مکارم شیرازی:
وو ميراث را از راه مشروع و نامشروع جمع كرده مىخوريد،
حسین انصاریان:
و میراث خود را (با میراث دیگران بیتوجه به حلال وحرام بودنش) یک جا و کامل میخورید،
محمدمهدی فولادوند:
و ميراث (ضعيفان) را چپاولگرانه مىخوريد،
(وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا)
۲۰ناصر مکارم شیرازی:
و مال و ثروت را بسيار دوست داريد و بخاطر آن گناهان زيادى مرتكب مىشويد).
حسین انصاریان:
و ثروت را بسیار دوست دارید.
محمدمهدی فولادوند:
و مال را دوست داريد دوست داشتنى بسيار.
(کَلَّا إِذَا دُکَّتِ الأَرْضُ دَکًّا دَکًّا)
۲۱ناصر مکارم شیرازی:
چنان نيست (كه آنها مىپندارند!)، در آن هنگام كه زمين سخت در هم كوبيده شود،
حسین انصاریان:
این چنین نیست که میپندارید، هنگامی که زمین را به شدت در هم کوبند،
محمدمهدی فولادوند:
نه چنان است آنگاه كه زمين سخت در هم كوبيده شود،
(وَ جَاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا)
۲۲ناصر مکارم شیرازی:
و فرمان پروردگارت فرا رسد و فرشتگان صف در صف حاضر شوند،
حسین انصاریان:
و (فرمان) پروردگارت برسد، وفرشتگان صف اندر صف حاضر شوند،
محمدمهدی فولادوند:
و (فرمان) پروردگارت و فرشته(ها) صف در صف آيند،
(وَ جِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الإِنْسَانُ وَ أَنَّی لَهُ الذِّکْرَی)
۲۳ناصر مکارم شیرازی:
و در آن روز جهنم را حاضر مىكنند؛ آن روز است كه انسان متذكّر مىشود؛ امّا اين تذكّر چه سودى براى او دارد؟!
حسین انصاریان:
در آن روز دوزخ را بیاورند، در آن روز انسان متذکّر شود و کجا این تذکر برای او سودمند افتد؟!
محمدمهدی فولادوند:
و جهنم را در آن روز (حاضر) آورند آن روز است كه انسان پند گيرد و(لى) كجا او را جاى پندگرفتن باشد؟