• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

صفحه ۳۸۸ قرآن کریم سوره قصص

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ترجمه:
گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.




(وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْیَنَ قَالَ عَسَیٰ رَبِّی أَن یَهْدِیَنِی سَوَاءَ السَّبِیلِ )

۲۲
ناصر مکارم شیرازی:
و هنگامى که به سوى مدین حرکت کرد گفت «امید است پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند.»
حسین انصاریان:
هنگامی که به سوی مدین روی آورد، گفت امید است پروردگارم مرا به راه راست (که انسان را به نتیجه مطلوب می رساند) راهنمایی کند.
محمدمهدی فولادوند:
و چون به سوى (شهر) مدين رو نهاد (با خود) گفت اميد است پروردگارم مرا به راه راست هدايت كند.



(وَ لَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ یَسْقُونَ وَ وَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأَتَیْنِ تَذُودَانِ ۖ قَالَ مَا خَطْبُکُمَا ۖ قَالَتَا لَا نَسْقِی حَتَّیٰ یُصْدِرَ الرِّعَاءُ ۖ وَ أَبُونَا شَیْخٌ کَبِیرٌ )

۲۳
ناصر مکارم شیرازی:
و هنگامى که به (چاه) آب مدَین رسید، گروهى از مردم را در آن جا دید که چهارپایان خود را آب مى دهند; و در کنار آنان دو زن را دید که از گوسفندان خویش مراقبت مى کنند (و به چاه نزدیک نمى شوند; موسى) به آن دو گفت «منظور شما (از این کار) چیست؟» گفتند «ما آنها را آب نمى دهیم تا چوپانها همگى خارج شوند;و پدر ما پیرمرد کهنسالى است (قادر بر این کارها نیست).»
حسین انصاریان:
هنگامی که به آب مدین رسید، گروهی از مردم را بر آن یافت که دام هایشان را آب می دادند، و غیر آنان دو زن را دید که (دام هایشان را از رفتن به سوی آب) باز می دارند؛ گفت چه چیزی شما را بر بازداشتن (گوسفندان) وامی دارد؟ گفتند ما (این دام هایمان را) آب نمی دهیم تا (این) شبانان (دام هایشان را) برگردانند و پدر ما پیری کهنسال است (به این علت از انجام این کار معذور است.)
محمدمهدی فولادوند:
و چون به آب مدين رسيد گروهى از مردم را بر آن يافت كه (دام‌هاى خود را) آب مى‌ دادند و پشت‌ سرشان دو زن را يافت كه (گوسفندان خود را) دور می‌کردند (موسى) گفت منظورتان [(از اين كار) چيست گفتند (ما به گوسفندان خود) آب نمى‌ دهيم تا شبانان (همگى گوسفندانشان را) برگردانند و پدر ما پيرى سالخورده است.



(فَسَقَیٰ لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّیٰ إِلَی الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ )

۲۴
ناصر مکارم شیرازی:
موسى براى (گوسفندان) آن دو آب کشید; سپس رو به سایه آورد و عرض کرد «پروردگارا! به هر خیر و نیکى که تو بر من فرو فرستى نیازمندم.»
حسین انصاریان:
پس (موسی) دام هایشان را (به جهت کمک کردن به آن دو) آب داد، سپس به سوی سایه برگشت و گفت پروردگارا! به آنچه از خیر بر من نازل می کنی، نیازمندم.
محمدمهدی فولادوند:
پس براى آن دو (گوسفندان را) آب داد آنگاه به سوى سايه برگشت و گفت پروردگارا من به هر خيرى كه سويم بفرستى سخت نيازمندم.



(فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِی عَلَی اسْتِحْیَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِی یَدْعُوکَ لِیَجْزِیَکَ أَجْرَ مَا سَقَیْتَ لَنَا ۚ فَلَمَّا جَاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ قَالَ لَا تَخَفْ ۖ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ )

۲۵
ناصر مکارم شیرازی:
ناگهان یکى از آن دو (زن) به سراغ او آمد در حالى که با نهایت حیا گام برمى داشت، گفت «پدرم از تو دعوت مى کند تا مزد آب دادن (گوسفندان) را که براى ما انجام دادى به تو بپردازد.» هنگامى که موسى نزد او (شعیب) آمد و سرگذشت خود را براى او شرح داد، گفت «نترس،از قوم ستمکار نجات یافتى.»
حسین انصاریان:
پس یکی از آن دو (زن) در حالی که با حالت شرم و حیا گام برمی داشت، نزد او آمد (و) گفت پدرم تو را می طلبد تا پاداش اینکه (دام های) ما را آب دادی به تو بدهد. چون نزد او آمد و داستانش را بیان کرد، گفت دیگر نترس که از آن گروه ستمکار نجات یافتی.
محمدمهدی فولادوند:
پس يكى از آن دو زن در حالى كه به آزرم گام بر مى‌ داشت نزد وى آمد (و) گفت پدرم تو را مى‌طلبد تا تو را به پاداش آب‌دادن (گوسفندان) براى ما مزد دهد و چون (موسى) نزد او آمد و سرگذشت (خود) را بر او حكايت كرد (وى) گفت مترس كه از گروه ستمگران نجات يافتى.



(قَالَتْ إِحْدَاهُمَا یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ ۖ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ )

۲۶
ناصر مکارم شیرازی:
یکى از آن دو (دختر) گفت «اى پدر! او را استخدام کن، زیرا بهترین کسى را که مى توانى استخدام کنى آن کس است که نیرومند و درستکار باشد (و او همین مرد است).»
حسین انصاریان:
یکی از آن دو زن گفت ای پدر! او را استخدام کن؛ زیرا بهترین کسی که استخدام می کنی آن کسی است که نیرومند و امین باشد (و او دارای این صفات است.)
محمدمهدی فولادوند:
يكى از آن دو (دختر) گفت اى پدر او را استخدام كن چرا كه بهترين كسى است كه استخدام مى ‌كنى هم نيرومند (و هم) در خور اعتماد است.



(قَالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ هَاتَیْنِ عَلَیٰ أَن تَأْجُرَنِی ثَمَانِیَ حِجَجٍ ۖ فَإِن أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِندِکَ ۖ وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ ۚ سَتَجِدُنِی إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ )

۲۷
ناصر مکارم شیرازی:
(شعیب) گفت «من مى خواهم یکى از این دو دخترم رابه همسرى تو درآورم به این شرط که هشت سال براى من کار کنى; و اگر آن را تا ده سال افزایش دهى، (محبّتى) از ناحیه توست; من نمى خواهم کار سنگینى بر دوش تو بگذارم; و ان شاء الله مرا از صالحان خواهى یافت.»
حسین انصاریان:
گفت می خواهم یکی از این دو دخترم را به نکاح تو درآورم به شرط آنکه هشت سال اجیر من باشی، و اگر ده سال را تمام کردی، اختیارش با خود توست (و ربطی به اصل قرار داد ندارد)، و من نمی خواهم بر تو سخت گیرم، و به خواست خدا مرا از شایستگان خواهی یافت.
محمدمهدی فولادوند:
(شعيب) گفت من مى‌ خواهم يكى از اين دو دختر خود را (كه مشاهده مى ‌كنى) به نكاح تو در آورم به اين (شرط) كه هشت‌ سال براى من كار كنى و اگر ده سال را تمام گردانى اختيار با تو است و نمى‌ خواهم بر تو سخت گيرم و مرا ان شاء الله از درستكاران خواهى يافت.



(قَالَ ذَٰلِکَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ ۖ أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلَیَّ ۖ وَ اللَّهُ عَلَیٰ مَا نَقُولُ وَکِیلٌ )

۲۸
ناصر مکارم شیرازی:
(موسى) گفت «(مانعى ندارد،) این قراردادى میان من وتو باشد; البته هر کدام از این دو مدت را انجام دهم ستمى بر من نخواهد بود (و من در انتخاب آن آزادم); و خدا بر آنچه ما مى گوییم گواه است.»
حسین انصاریان:
(موسی) گفت این قرارداد میان من و تو باشد، هر یک از این دو مدت را به پایان برم هیچ تعدّی و ستمی بر من نیست، و خدا بر آنچه می گوییم، نگهبان و وکیل است.
محمدمهدی فولادوند:
(موسى) گفت اين (قرار داد) ميان من و تو باشد كه هر يک از دو مدت را به انجام رسانيدم بر من تعدى (روا) نباشد و خدا بر آنچه مى‌ گوييم وكيل است.





جعبه ابزار