• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

صفحه ۳۸۷ قرآن کریم سوره قصص

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ترجمه:
گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.




(وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوَیٰ آتَیْنَاهُ حُکْمًا وَ عِلْمًا ۚ وَ کَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ )

۱۴
ناصر مکارم شیرازی:
و هنگامى که (موسى) به رشد و کمال رسید، حکمت و دانش به او دادیم; و این گونه نیکوکاران را پاداش مى دهیم.
حسین انصاریان:
چون به توانایی (جسمی و عقلی) خود رسید و رشد و کمال یافت، به او حکمت و دانش دادیم؛ و این گونه نیکوکاران را پاداش می دهیم.
محمدمهدی فولادوند:
و چون به رشد و كمال خويش رسيد به او حكمت و دانش عطا كرديم و نيكوكاران را چنين پاداش مى‌ دهيم.



(وَ دَخَلَ الْمَدِینَةَ عَلَیٰ حِینِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِیهَا رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلَانِ هَٰذَا مِن شِیعَتِهِ وَ هَٰذَا مِنْ عَدُوِّهِ ۖ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِی مِن شِیعَتِهِ عَلَی الَّذِی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسَیٰ فَقَضَیٰ عَلَیْهِ ۖ قَالَ هَٰذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ ۖ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِینٌ )

۱۵
ناصر مکارم شیرازی:
او به هنگامى که اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد; ناگهان دو مرد را دید که به جنگ و نزاع مشغولند; یکى از پیروان او بود (و از بنى اسرائیل)، و دیگرى از دشمنانش; آن که از پیروان او بود در برابر دشمنش از وى تقاضاى کمک نمود; موسى مشت محکمى بر سینه او زد و کار او را ساخت (و بر زمین افتاد و مُرد); موسى گفت «این (نزاع شما) از عمل شیطان بود، که او دشمن و گمراه کننده اى آشکار است.»
حسین انصاریان:
و (موسی) به شهر وارد شد در حالی که اهل آن (در خانه ها استراحت می کردند و از آنچه در شهر می گذشت) بی خبر بودند، پس دو مرد را در آنجا یافت که با هم (به قصد نابودی یکدیگر) زد و خورد می کردند، این یک از پیروانش، و آن دیگر از دشمنانش، آنکه از پیروانش بود از موسی بر ضد کسی که از دشمنانش بود درخواست یاری کرد، پس موسی مشتی به او زد و او را کشت، گفت این (نزاع میان آن دو) از عمل شیطان است، قطعاً او گمراه کننده و دشمنی اش آشکار است.
محمدمهدی فولادوند:
و داخل شهر شد بى‌ آنكه مردمش متوجه باشند پس دو مرد را با هم در زد و خورد يافت‌ يكى از پيروان او و ديگرى از دشمنانش (بود) آن كس كه از پيروانش بود بر ضد كسى كه دشمن وى بود از او يارى خواست پس موسى مشتى بدو زد و او را كشت گفت اين كار شيطان است چرا كه او دشمنى گمراه‌ كننده (و) آشكار است.



(قَالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ )

۱۶
ناصر مکارم شیرازی:
(سپس) عرضه داشت «پروردگارا! من به خویشتن ستم کردم; مرا بیامرز.» خداوند او را آمرزید، که او آمرزنده مهربان است.
حسین انصاریان:
گفت پروردگارا! (از اینکه از جایگاهم درآمدم و وارد شهر شدم) به خود ستم کردم (مرا از شرّ دشمنانم حفظ کن) و آمرزشت را نصیب من فرما. پس خدا او را آمرزید؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
محمدمهدی فولادوند:
گفت پروردگارا من بر خويشتن ستم كردم مرا ببخش پس خدا از او درگذشت كه وى آمرزنده مهربان است.



(قَالَ رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهِیرًا لِّلْمُجْرِمِینَ )

۱۷
ناصر مکارم شیرازی:
گفت «پروردگارا! به شکرانه نعمتى که به من دادى، هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم بود.»
حسین انصاریان:
گفت پروردگارا! به خاطر قدرت و نیرویی که به من عطا کردی، هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم شد.
محمدمهدی فولادوند:
(موسى) گفت پروردگارا به پاس نعمتى كه بر من ارزانى داشتى هرگز پشتيبان مجرمان نخواهم بود.



(فَأَصْبَحَ فِی الْمَدِینَةِ خَائِفًا یَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِی اسْتَنصَرَهُ بِالْأَمْسِ یَسْتَصْرِخُهُ ۚ قَالَ لَهُ مُوسَیٰ إِنَّکَ لَغَوِیٌّ مُّبِینٌ )

۱۸
ناصر مکارم شیرازی:
موسى در شهر ترسان شد و هر لحظه در انتظار حادثه (و خبرى) بود; ناگهان دید همان کسى که دیروز از او یارى طلبیده بود فریاد مى زند و از او کمک مى خواهد; موسى به او گفت «تو آشکارا انسان (ماجراجو و) گمراهى هستى.»
حسین انصاریان:
پس (موسی آن شب را) در آن شهر با حالت بیم و نگرانی صبح کرد، در حالی که (آثار و عواقب حادثه اتفاق افتاده را) انتظار می کشید؛ پس ناگهان دید آنکه دیروز از او یاری خواسته بود، دوباره وی را به فریادرسی می خواند، (موسی به او) گفت همانا تو گمراهی آشکار هستی، (و گمراهیت از اینکه بدون قدرت و نیرو با فرعونیان به زد و خورد می پردازی، پیداست.)
محمدمهدی فولادوند:
صبحگاهان در شهر بيمناك و در انتظار (حادثه‌ اى) بود ناگاه همان كسى كه ديروز از وى يارى خواسته بود (باز) با فرياد از او يارى خواست موسى به او گفت به راستى كه تو آشكارا گمراهى.



(فَلَمَّا أَنْ أَرَادَ أَن یَبْطِشَ بِالَّذِی هُوَ عَدُوٌّ لَّهُمَا قَالَ یَا مُوسَیٰ أَتُرِیدُ أَن تَقْتُلَنِی کَمَا قَتَلْتَ نَفْسًا بِالْأَمْسِ ۖ إِن تُرِیدُ إِلَّا أَن تَکُونَ جَبَّارًا فِی الْأَرْضِ وَ مَا تُرِیدُ أَن تَکُونَ مِنَ الْمُصْلِحِینَ )

۱۹
ناصر مکارم شیرازی:
و هنگامى که (موسى) خواست با کسى که دشمن هر دوى آنها بود درگیر شود (و با قدرت مانع او گردد، فریاد او بلند شد،) گفت «اى موسى! مى خواهى مرا بکشى همان گونه که دیروز انسانى را کُشتى؟! تو فقط مى خواهى ستمگرى در روى زمین باشى، و نمى خواهى از مصلحان باشى!»
حسین انصاریان:
هنگامی که خواست با کسی که دشمن هر دوی آنان بود به سختی برخورد کند (و از آن بنی اسرائیلی مظلوم دفاع نماید، مرد ستمدیده با ارزیابی اشتباهش در حقّ موسی به تصور آنکه موسی قصد وی را دارد) گفت ای موسی! آیا می خواهی مرا بکشی چنان که دیروز یک نفر را کشتی؟ تو می خواهی در این سرزمین فقط یاغی و سرکش باشی، ونمی خواهی از مصلحان به شمار آیی!
محمدمهدی فولادوند:
و چون خواست به سوى آنكه دشمن هر دوشان بود حمله آورد گفت اى موسى آيا مى‌ خواهى مرا بكشى چنانكه ديروز شخصى را كشتى تو مى‌ خواهى در اين سرزمين فقط زورگو باشى و نمى‌ خواهى از اصلاحگران باشى.



(وَ جَاءَ رَجُلٌ مِّنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ یَسْعَیٰ قَالَ یَا مُوسَیٰ إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحِینَ )

۲۰
ناصر مکارم شیرازی:
(در این هنگام) مردى با شتاب از دورترین نقطه شهر (مرکز فرعونیان) آمد و گفت «اى موسى! اطرافیان فرعون براى کشتن تو به مشورت نشسته اند; فوراً (از شهر) خارج شو، که من از خیرخواهان توام.»
حسین انصاریان:
و مردی از دورترین (نقطه) شهر شتابان آمد (و) گفت ای موسی! اشراف و سران (فرعونی) درباره تو مشورت می کنند که تو را بکشند! بنابراین (از این شهر) بیرون برو که یقیناً من از خیرخواهان توام.
محمدمهدی فولادوند:
و از دورافتاده‌ ترين (نقطه) شهر مردى دوان دوان آمد (و) گفت اى موسى سران قوم در باره تو مشورت مى كنند تا تو را بكشند پس (از شهر) خارج شو من جدا از خيرخواهان توام.



(فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا یَتَرَقَّبُ ۖ قَالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ )

۲۱
ناصر مکارم شیرازی:
موسى از شهر خارج شد در حالى که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه اى; (به پیشگاه خدا) عرضه داشت «پروردگارا! مرا از این قوم ستمکار رهایى بخش.»
حسین انصاریان:
پس موسی ترسان و نگران در حالی که (حوادث تلخی را) انتظار می کشید از شهر بیرون رفت، (در آن حال) گفت پروردگارا! مرا از این مردم ستمکار نجات بده.
محمدمهدی فولادوند:
موسى ترسان و نگران از آنجا بيرون رفت (در حالى كه مى)گفت پروردگارا مرا از گروه ستمكاران نجات بخش.





جعبه ابزار