• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

صفحه ۳۸۰ قرآن کریم سوره نمل

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ترجمه:
گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.




(فَلَمَّا جَاءَ سُلَیْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِیَ اللَّهُ خَیْرٌ مِّمَّا آتَاکُم بَلْ أَنتُم بِهَدِیَّتِکُمْ تَفْرَحُونَ )

۳۶
ناصر مکارم شیرازی:
هنگامى که (فرستاده ملکه سبا) نزد سلیمان آمد، گفت «مى خواهید مرا با مالى کمک کنید (و فریب دهید)؟! آنچه خدا به من داده، بهتر است از آنچه به شما داده; بلکه شمائیدع که به هدیه هایتان شاد مى شوید.
حسین انصاریان:
هنگامی که (فرستاده ملکه سبا) نزد سلیمان آمد، (سلیمان) گفت آیا مرا با مالی (اندک و ناچیز) یاری می دهید؟ آنچه خدا (از نبوّت و حکومت و ثروت) به من عطا کرده، بهتر است از آنچه به شما داده (هدیه شما برای من شادی آور نیست)، این شمایید که با هدیه خود شادمانی می کنید،
محمدمهدی فولادوند:
و چون (فرستاده) نزد سليمان آمد (سليمان) گفت آيا مرا به مالى كمك مى‌ دهيد آنچه خدا به من عطا كرده بهتر است از آنچه به شما داده‌ است (نه) بلكه شما به ارمغان خود شادمانى مى ‌نماييد.



(ارْجِعْ إِلَیْهِمْ فَلَنَأْتِیَنَّهُم بِجُنُودٍ لَّا قِبَلَ لَهُم بِهَا وَ لَنُخْرِجَنَّهُم مِّنْهَا أَذِلَّةً وَ هُمْ صَاغِرُونَ )

۳۷
ناصر مکارم شیرازی:
به سوى آنان باز گرد (و اعلام کن) با لشکریانى به سراغ آنان مى آییم که قدرت مقابله با آن را نداشته باشند; و آنان را از آن (سرزمین) با ذلّت و حقارت بیرون مى رانیم!»
حسین انصاریان:
به سوی آنان بازگرد که ما حتماً با سپاهیانی به سوی آنان خواهیم آمد که قدرت رویارویی با آن را ندارند، و آنان را در حالی که (در آن منطقه) حقیر و بی ارزش شده اند، با خواری و ذلت از آنجا بیرون می کنیم.
محمدمهدی فولادوند:
به سوى آنان بازگرد كه قطعا سپاهيانى بر (سر) ايشان مى ‌آوريم كه در برابر آنها تاب ايستادگى نداشته باشند و از آن (ديار) به خوارى و زبونى بيرونشان مى ‌كنيم.



(قَالَ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ )

۳۸
ناصر مکارم شیرازی:
(سلیمان) گفت «اى بزرگان! کدام یک از شما تخت او را براى من مى آورد پیش از آن که به حال تسلیم نزد من آیند؟»
حسین انصاریان:
(سلیمان) گفت ای سران و اشراف! کدام یک از شما تخت او را پیش از آنکه همگی به حالت تسلیم نزد من آیند، برایم می آورد؟
محمدمهدی فولادوند:
(سپس) گفت اى سران (كشور) كدام يک از شما تخت او را پيش از آنكه مطيعانه نزد من آيند براى من مى ‌آورد؟



(قَالَ عِفْرِیتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِکَ ۖ وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ )

۳۹
ناصر مکارم شیرازی:
فرد نیرومندى از جنّ گفت «من آن را نزد تو مى آورم پیش از آن که از جایگاهت برخیزى و من نسبت به این امر، توانا و امینم.»
حسین انصاریان:
یکی از جنّیان کاردان و تیزهوش گفت من آن را پیش از آنکه از مسند خود برخیزی نزد تو می آورم، و من بر این (کار) توانا و امینم،
محمدمهدی فولادوند:
عفريتى از جن گفت من آن را پيش از آنكه از مجلس خود برخيزى براى تو مى ‌آورم و بر اين (كار) سخت توانا و مورد اعتمادم.



(قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ ۚ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ ۖ وَ مَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَ مَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ )

۴۰
ناصر مکارم شیرازی:
(امّا) کسى که دانشى از کتاب (آسمانى) داشت گفت «من پیش از آن که چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامى که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شُکر او را به جا مى آورم یا کفران مى کنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر مى کند; و هر کس کفران نماید (به خودش زیان رسانده،) چراکه پروردگار من، بى نیاز و بخشنده است.»
حسین انصاریان:
کسی که دانشی از کتاب (لوح محفوظ) نزد او بود گفت من آن را پیش از آنکه پلک دیده ات به هم بخورد، نزد تو می آورم. (و آن را در همان لحظه آورد). پس هنگامی که سلیمان تخت را نزد خود پابرجا دید، گفت این از فضل و احسان پروردگار من است، تا مرا بیازماید که آیا سپاس گزارم یا بنده ای ناسپاسم؟ و هر کس که سپاس گزاری کند، به سود خود سپاس گزاری می کند و هر کس ناسپاسی ورزد، (زیانی به خدا نمی رساند)؛ زیرا پروردگارم بی نیاز و کریم است.
محمدمهدی فولادوند:
كسى كه نزد او دانشى از كتاب (الهى) بود گفت من آن را پيش از آنكه چشم خود را بر هم زنى برايت مى ‌آورم پس چون (سليمان) آن (تخت) را نزد خود مستقر ديد گفت اين از فضل پروردگار من است تا مرا بيازمايد كه آيا سپاسگزارم يا ناسپاسى مى ‌كنم و هر كس سپاس گزارد تنها به سود خويش سپاس مى‌ گزارد و هر كس ناسپاسى كند بى‌ گمان پروردگارم بى ‌نياز و كريم است.



(قَالَ نَکِّرُوا لَهَا عَرْشَهَا نَنظُرْ أَتَهْتَدِی أَمْ تَکُونُ مِنَ الَّذِینَ لَا یَهْتَدُونَ )

۴۱
ناصر مکارم شیرازی:
سلیمان گفت «تخت او را برایش ناشناس سازید; ببینیم آیا متوجّه مى شود یا از کسانى است که هدایت نمى شوند؟!»
حسین انصاریان:
گفت تختش را (با تغییر دادن در زینت و آرایش) برایش ناشناس کنید تا ببینیم آیا (به شناخت آن) راه می یابد، یا از کسانی است که راه نمی یابند؟
محمدمهدی فولادوند:
گفت تخت (ملكه) را برايش ناشناس گردانيد تا ببينيم آيا پى مى ‌برد يا از كسانى است كه پى نمى ‌برند.



(فَلَمَّا جَاءَتْ قِیلَ أَهَٰکَذَا عَرْشُکِ ۖ قَالَتْ کَأَنَّهُ هُوَ ۚ وَ أُوتِینَا الْعِلْمَ مِن قَبْلِهَا وَ کُنَّا مُسْلِمِینَ )

۴۲
ناصر مکارم شیرازی:
هنگامى که (ملکه سسلم (مفردات‌قرآن)با) آمد، به او گفته شد «آیا تخت تو این گونه است؟» گفت «گویا خود آن است! و ما پیش از این هم آگاه بودیم واسلام آورده بودیم.»
حسین انصاریان:
پس زمانی که (ملکه سبا) آمد، گفتند آیا تخت تو نیز این گونه است؟ گفت گویا این همان است!! و ما را پیش از این (به حقّانیّت و قدرت سلیمان) آگاه کردند و (همان زمان) تسلیم شدیم؛
محمدمهدی فولادوند:
پس وقتى (ملكه) آمد (بدو) گفته شد آيا تخت تو همين گونه است گفت گويا اين همان است و پيش از اين ما آگاه شده و از در اطاعت درآمده بوديم.



(وَ صَدَّهَا مَا کَانَت تَّعْبُدُ مِن دُونِ اللَّهِ ۖ إِنَّهَا کَانَتْ مِن قَوْمٍ کَافِرِینَ )

۴۳
ناصر مکارم شیرازی:
و (سلیمان) او را از آنچه غیر از خدا مى پرستید باز داشت، که او (ملکه سبا) از قوم کافران بود.
حسین انصاریان:
چیزی را که (ملکه سبا) به جای خدا می پرستید او را (از تسلیم شدن به حق) بازداشته بود؛ زیرا او از گروه کافران بود (و در میان آنان رشد کرده بود و به روش و رفتار آنان خو گرفته بود.)
محمدمهدی فولادوند:
و (در حقيقت قبلا) آنچه غير از خدا مى ‌پرستيد مانع (ايمان) او شده بود و او از جمله گروه كافران بود.



(قِیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ ۖ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَ کَشَفَتْ عَن سَاقَیْهَا ۚ قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِیرَ ۗ قَالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَ أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ )

۴۴
ناصر مکارم شیرازی:
به او گفته شد «داخل قصر شو!» هنگامى که نظر به آن افکند، پنداشت نهر آبى است و ساق پاهاى خود را برهنه کرد (تا از آب بگذرد; امّا سلیمان) گفت «این (آب نیست، بلکه) قصرى است از بلور شفاف.» (ملکه سبا) گفت «پروردگارا! من به خود ستم کردم; و (اینک) با سلیمان به خداوندى که پروردگار جهانیان است اسلام آوردم.»
حسین انصاریان:
به او گفتند به حیاط قصر درآی. هنگامی که آن را دید، پنداشت آبی فراوان (چون دریاچه) است، پس دامن جامه از دو ساق پایش بالا زد (که به خیال خود وارد آب شود)، سلیمان گفت این محوطه ای است صاف و هموار از شیشه (نه از آب). (ملکه سبا) گفت پروردگارا! قطعاً من به خود ستم کردم، اینک همراه سلیمان، تسلیم (فرمان ها و احکام) خدا، پروردگار جهانیان شدم.
محمدمهدی فولادوند:
به او گفته شد وارد ساحت كاخ (پادشاهى) شو و چون آن را ديد بركه‌ اى پنداشت و ساقهايش را نمايان كرد (سليمان) گفت اين كاخى مفروش از آبگينه است (ملكه) گفت پروردگارا من به خود ستم كردم و (اينک) با سليمان در برابر خدا پروردگار جهانيان تسليم شدم.





جعبه ابزار