• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

صفحه ۳۷۸ قرآن کریم سوره نمل

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ترجمه:
گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.




(وَ جَحَدُوا بِهَا وَ اسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَ عُلُوًّا ۚ فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ)

۱۴
ناصر مکارم شیرازی:
و آن را از روى ظلم و تکبر انکار کردند، در حالى که در دل به آن یقین داشتند. پس بنگر سرانجام تبهکاران و مفسدان چگونه بود!
حسین انصاریان:
و آنها را در حالی که باطنشان به الهی بودن آن معجزات یقین داشت، ستمکارانه وبرتری جویانه انکار کردند. پس با تأمل بنگر که سرانجام مفسدان چگونه بود؟!
محمدمهدی فولادوند:
و با آنكه دلهايشان بدان يقين داشت از روى ظلم و تكبر آن را انكار كردند پس ببين فرجام فسادگران چگونه بود.



(وَ لَقَدْ آتَیْنَا دَاوُودَ وَ سُلَیْمَانَ عِلْمًا ۖ وَ قَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنَا عَلَیٰ کَثِیرٍ مِّنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ )

۱۵
ناصر مکارم شیرازی:
و ما به داود و سلیمان، دانشى عظیم دادیم; و آنان گفتند «ستایش مخصوص خداوندى است که ما را بر بسیارى از بندگان مؤمنش برترى بخشید.»
حسین انصاریان:
و یقیناً ما به داود و سلیمان، دانش (ویژه) دادیم، و آن دو گفتند همه ستایش ها ویژه خداست، همان که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمن خود برتری عطا کرده است،
محمدمهدی فولادوند:
و به راستى به داوود و سليمان دانشى عطا كرديم و آن دو گفتند ستايش خدايى را كه ما را بر بسيارى از بندگان باايمانش برترى داده است.



(وَ وَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ ۖ وَ قَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینَا مِن کُلِّ شَیْءٍ ۖ إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ )

۱۶
ناصر مکارم شیرازی:
و سلیمان وارث داود شد، و گفت «اى مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده، و از هر چیز به ما عطا گردیده به یقین; این فضیلت آشکارى است.»
حسین انصاریان:
و سلیمان وارث داود شد و گفت ای مردم! (معرفت و آگاهی به) زبان و منطق پرندگان را به ما آموخته اند، و از هر چیزی (که به پیامبران و پادشاهان داده اند) به ما عطا کرده اند، یقیناً این امتیاز و برتری آشکاری است.
محمدمهدی فولادوند:
و سليمان از داوود ميراث يافت و گفت اى مردم ما زبان پرندگان را تعليم يافته‌ ايم و از هر چيزى به ما داده شده است راستى كه اين همان امتياز آشكار است.



(وَ حُشِرَ لِسُلَیْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنسِ وَ الطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ )

۱۷
ناصر مکارم شیرازی:
لشکریان سلیمان، از جنّ وانس و پرندگان، نزد او گردآورى شدند، آنها (آن قدر زیاد بودند که) باید توقّف مى کردند تا به هم ملحق شوند.
حسین انصاریان:
و برای سلیمان، سپاهیانش از پریان و آدمیان و پرندگان گردآوری شدند، (و آنان را از حرکت باز می داشتند) تا گروه های دیگر به آنان ملحق شوند؛
محمدمهدی فولادوند:
و براى سليمان سپاهيانش از جن و انس و پرندگان جمع‌آورى شدند و (براى رژه) دسته دسته گرديدند.



(حَتَّیٰ إِذَا أَتَوْا عَلَیٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لَا یَشْعُرُونَ )

۱۸
ناصر مکارم شیرازی:
(سپس حرکت کردند) تا به سرزمین مورچگان رسیدند; مورچه اى گفت «اى مورچگان! به لانه هاى خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند در حالى که نمى فهمند.»
حسین انصاریان:
(پس حرکت کردند) تا به وادی مورچگان درآمدند. مورچه ای گفت ای مورچگان! به خانه هایتان درآیید تا سلیمان و سپاهیانش ناآگاهانه شما را پایمال نکنند.
محمدمهدی فولادوند:
تا آنگاه كه به وادى مورچگان رسيدند مورچه‌اى (به زبان خويش) گفت اى مورچگان به خانه ‌هايتان داخل شويد مبادا سليمان و سپاهيانش نديده و ندانسته شما را پايمال كنند.



(فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِّن قَوْلِهَا وَ قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلَیٰ وَالِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَ أَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ )

۱۹
ناصر مکارم شیرازی:
(سلیمان) از سخن او تبسّمى کرد و خندید و گفت «پروردگارا! شکر نعمتهایت را که بر من و پدر و مادرم ارزانى داشته اى به من الهام کن، (و توفیق ده) تا عمل صالحى که موجب رضاى توست انجام دهم، و مرا به رحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد کن.»
حسین انصاریان:
پس سلیمان از گفته اش با تبسم، حالت خنده به خود گرفت، و (به سبب نعمت فهم گفتار حیوانات) گفت پروردگارا! به من الهام کن تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم عطا کرده ای به جای آورم، و اینکه کار شایسته ای که آن را بپسندی انجام دهم، و مرا به رحمتت در میان بندگان شایسته ات درآور.
محمدمهدی فولادوند:
(سليمان) از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت پروردگارا در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشته اى سپاس بگزارم و به كار شايسته‌ اى كه آن را مى ‌پسندى بپردازم و مرا به رحمت‌ خويش در ميان بندگان شايسته‌ ات داخل كن.



(وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقَالَ مَا لِیَ لَا أَرَی الْهُدْهُدَ أَمْ کَانَ مِنَ الْغَائِبِینَ )

۲۰
ناصر مکارم شیرازی:
(سلیمان) جویاى حال پرندگان شد و گفت «چرا هُدهُد را نمى بینم، آیا او از غایبان است؟!
حسین انصاریان:
و (سلیمان) جویای پرندگان شد (و هدهد را در میان پرندگان بارگاهش نیافت) پس گفت مرا چه شده که هدهد را نمی بینم (آیا هست و او را نمی بینم) یا از غایبان است؟
محمدمهدی فولادوند:
و جوياى (حال) پرندگان شد و گفت مرا چه شده است كه هدهد را نمى ‌بينم يا شايد از غايبان است.



(لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِیدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ )

۲۱
ناصر مکارم شیرازی:
به یقین او را کیفر شدیدى خواهم داد، یا او را ذبح مى کنم، مگر آن که دلیل روشنى (براى غیبتش) براى من بیاورد!»
حسین انصاریان:
قطعاً او را عذابی سخت خواهم کرد یا (برای عبرت دیگر پرندگان) او را سر می برم، یا باید (برای غایب بودنش) دلیلی روشن برایم بیاورد.
محمدمهدی فولادوند:
قطعا او را به عذابى سخت عذاب مى ‌كنم يا سرش را مى برم مگر آنكه دليلى روشن براى من بياورد.



(فَمَکَثَ غَیْرَ بَعِیدٍ فَقَالَ أَحَطتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُکَ مِن سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ )

۲۲
ناصر مکارم شیرازی:
چندان درنگ نکرد (که هُدهُد آمد و) گفت «من بر چیزى آگاهى یافتم که تو بر آن آگاهى نیافتى; من از سرزمین «سبا» خبرى قطعى براى تو آورده ام.
حسین انصاریان:
پس (هدهد) زمانی نه چندان دور درنگ کرد (و با شتاب بازگشت،) پس گفت (ای سلیمان!) من به چیزی آگاهی یافته ام که تو به آن آگاهی نیافته ای، و (من) از (سرزمین) سبا خبری مهم و یقینی برایت آورده ام.
محمدمهدی فولادوند:
پس ديرى نپاييد كه (هدهد آمد و) گفت از چيزى آگاهى يافتم كه از آن آگاهى نيافته‌ اى و براى تو از سبا گزارشى درست آورده‌ ام.





جعبه ابزار