گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
(فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا کَبِیرًا لَهُم لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ )
۵۸ناصر مکارم شیرازی:
سرانجام (با استفاده از یک فرصت مناسب)، همه بتها ـ جز بت بزرگشان ـ را قطعه قطعه کرد; شاید سراغ او بیایند.
مهدی الهی قمشهای:
(در آن موقع به بتخانه شد) و همه بتها را درهم شكست به جز بت بزرگ آنها را تا (در مقام شكايت) به او رجوع كنند.
حسین انصاریان:
پس (همه) بتها را قطعه قطعه کرد و شکست مگر بتبزرگشان را که (برای درک ناتوانی بتها) به آن مراجعه کنند.
محمدمهدی فولادوند:
پس آنها را جز بزرگترشان را ريز ريز كرد باشد كه ايشان به سراغ آن بروند.
(قَالُوا مَن فَعَلَ هَٰذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِینَ )
۵۹ناصر مکارم شیرازی:
(هنگامى که منظره بتها را دیدند،) گفتند «هر کس با خدایان ما چنین کرده، به یقین از ستمکاران است!»
مهدی الهی قمشهای:
قوم ابراهيم گفتند كسى كه چنين كارى با خدايان ما كرده همانا بسيار ستمكار است.
حسین انصاریان:
(چون به بتخانه آمدند، با شگفتی) گفتند چه کسی این کار را با معبودانمان انجام داده است؟ به یقین او از ستمکاران است.
محمدمهدی فولادوند:
گفتند چه كسى با خدايان ما چنين (معاملهاى) كرده كه او واقعا از ستمكاران است.
(قَالُوا سَمِعْنَا فَتًی یَذْکُرُهُمْ یُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِیمُ )
۶۰ناصر مکارم شیرازی:
(گروهى) گفتند «شنیدیم جوانى از (مخالفت با) بتها سخن مىگفت که او را ابراهیم مىگویند.»
مهدی الهی قمشهای:
(آنان كه لعن بتان را از ابراهيم شنيده بودند) گفتند كه ما جوانى ابراهيم نام را شنيدهايم كه بتان را (به بدى و زشتى) ياد مىكرد.
حسین انصاریان:
گفتند از جوانی شنیدیم که از بتان ما (به عنوان عناصری بی اثر و بی اختیار) یاد می کرد که به او ابراهیم میگویند.
محمدمهدی فولادوند:
گفتند شنيديم جوانى از آنها (به بدى) ياد میکرد كه به او ابراهيم گفته مىشود.
(قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَیٰ أَعْیُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَشْهَدُونَ )
۶۱ناصر مکارم شیرازی:
(جمعیّت) گفتند «او را در برابر دیدگان مردم بیاورید، تا گواهى دهند.»
مهدی الهی قمشهای:
قوم گفتند او را حاضر سازيد در حضور جماعت تا بر اين كار او گواهى دهند.
حسین انصاریان:
گفتند پس او را در برابر دیدگان مردم بیاورید تا آنان (به این کار او) شهادت دهند.
محمدمهدی فولادوند:
گفتند پس او را در برابر ديدگان مردم بياوريد باشد كه آنان شهادت دهند.
(قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هَٰذَا بِآلِهَتِنَا یَا إِبْرَاهِیمُ )
۶۲ناصر مکارم شیرازی:
(هنگامى که ابراهیم را حاضر کردند،) گفتند «اى ابراهیم! تو با خدایان ما چنین کردهاى؟!»
مهدی الهی قمشهای:
به او گفتند اى ابراهيم آيا تو با خدايان ما چنين كردى؟
حسین انصاریان:
گفتند ای ابراهیم! آیا تو با معبودان ما چنین کردهای؟
محمدمهدی فولادوند:
گفتند اى ابراهيم آيا تو با خدايان ما چنين كردى؟
(قَالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هَٰذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن کَانُوا یَنطِقُونَ )
۶۳ناصر مکارم شیرازی:
گفت «بلکه بزرگشان، چنین کرده باشد; از آنها بپرسید اگر سخن مىگویند.»
مهدی الهی قمشهای:
ابراهيم (در مقام احتجاج) گفت بلكه اين كار را بزرگ آنها كرده است، شما از اين بتان سؤال كنيد اگر سخن مىگويند.
حسین انصاریان:
گفت بلکه (سالم ماندن بزرگشان نشان میدهد که) بزرگشان این کار را انجام داده است؛ پس اگر سخن میگویند، از خودشان بپرسید.
محمدمهدی فولادوند:
گفت (نه) بلكه آن را اين بزرگترشان كرده است اگر سخن مىگويند از آنها بپرسيد.
(فَرَجَعُوا إِلَیٰ أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّکُمْ أَنتُمُ الظَّالِمُونَ )
۶۴ناصر مکارم شیرازی:
آنها به (وجدان) خویش بازگشتند; و (به خود) گفتند «حقّا که شما ستمکارید!»
مهدی الهی قمشهای:
آن گاه با خود فكر كردند و با هم گفتند البته شما ستمكاريد (كه اين بتان عاجز و بىاثر را مىپرستيد نه ابراهيم كه آنها را درهم شكسته است).
حسین انصاریان:
پس آنان (با تفکر و تأمل) به خود آمدند و گفتند شما خودتان (با پرستیدن این موجودات بی اثر و بی اختیار) ستمکارید (نه ابراهیم.)
محمدمهدی فولادوند:
پس به خود آمده و (به يكديگر) گفتند در حقيقت شما ستمكاريد.
(ثُمَّ نُکِسُوا عَلَیٰ رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَٰؤُلَاءِ یَنطِقُونَ )
۶۵ناصر مکارم شیرازی:
سپس بر سرهایشان واژگونه شدند; (و حکم وجدان را به کلى فراموش کردند و گفتند) تو مىدانى که اینها سخن نمىگویند.
مهدی الهی قمشهای:
و سپس همه سر به زير شدند و گفتند تو مىدانى كه اين بتان را نطق و گويايى نيست.
حسین انصاریان:
آن گاه سرافکنده و شرمسار شدند (ولی از روی ستیزهجویی به ابراهیم گفتند) مسلماً تو میدانی که اینان سخن نمیگویند.
محمدمهدی فولادوند:
سپس سرافكنده شدند (و گفتند) قطعا دانستهاى كه اينها سخن نمىگويند.
(قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَنفَعُکُمْ شَیْئًا وَ لَا یَضُرُّکُمْ )
۶۶ناصر مکارم شیرازی:
(ابراهیم) گفت «آیا جز خدا چیزى را مىپرستید که نه کمترین سودى براى شما دارد، و نه زیانى به شما مىرساند؟!
مهدی الهی قمشهای:
ابراهيم گفت پس چرا خدا را (كه هر نفعى به دست اوست) رها كرده و بتهايى را مىپرستيد كه هيچ نفع و ضررى براى شما ندارند؟
حسین انصاریان:
گفت (با توجه به این حقیقت) آیا به جای خدا چیزهایی را میپرستید که هیچ سود و زیانی به شما نمیرسانند؟!
محمدمهدی فولادوند:
گفت آيا جز خدا چيزى را مىپرستيد كه هيچ سود و زيانى به شما نمىرساند؟!
(أُفٍّ لَّکُمْ وَ لِمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ ۖ أَفَلَا تَعْقِلُونَ )
۶۷ناصر مکارم شیرازی:
اف بر شما و بر آنچه جز خدا مىپرستید! آیا نمىاندیشید؟!»
مهدی الهی قمشهای:
اف بر شما و بر آنچه به جز خداى يكتا مىپرستيد، آيا شما عقل خود را هيچ كار نمىبنديد؟
حسین انصاریان:
اُف بر شما و بر آنچه به جای خدا میپرستید؛ پس آیا نمیاندیشید؟
محمدمهدی فولادوند:
اف بر شما و بر آنچه غير از خدا مىپرستيد مگر نمىانديشيد؟
(قَالُوا حَرِّقُوهُ وَ انصُرُو آلِهَتَکُمْ إِن کُنتُمْ فَاعِلِینَ )
۶۸ناصر مکارم شیرازی:
گفتند «او را بسوزانید و معبودهاى خود را یارى کنید، اگر کارى از شما ساخته است.»
مهدی الهی قمشهای:
قوم گفتند ابراهيم را بسوزانيد و خدايان خود را يارى كنيد اگر (بر رضاى خدايان) كارى خواهيد كرد.
حسین انصاریان:
گفتند اگر می خواهید کاری انجام دهید (و مرد کار هستید) او را بسوزانید، و معبودانتان را یاری دهید.
محمدمهدی فولادوند:
گفتند اگر كارى مىكنيد او را بسوزانيد و خدايانتان را يارى دهيد.
(قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَ سَلَامًا عَلَیٰ إِبْرَاهِیمَ )
۶۹ناصر مکارم شیرازی:
(سرانجام او را به آتش افکندند; ولى ما) گفتیم «اى آتش! بر ابراهیم سرد و سالم باش.»
مهدی الهی قمشهای:
(پس آن قوم آتشى سخت افروختند و ابراهيم را در آن افكندند) ما خطاب كرديم كه اى آتش سرد و سالم براى ابراهيم باش (آتش به خطاب خدا گل و ريحان گرديد).
حسین انصاریان:
(پس او را در آتش افکندند) گفتیم ای آتش! برابر ابراهیم سرد و بی آسیب باش!
محمدمهدی فولادوند:
گفتيم اى آتش براى ابراهيم سرد و بى آسيب باش!
(وَ أَرَادُوا بِهِ کَیْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِینَ )
۷۰ناصر مکارم شیرازی:
آنها خواستند براى ابراهیم نقشه (خطرناکى) بکشند; ولى ما آنها را زیانکارترین مردم قرار دادیم.
مهدی الهی قمشهای:
و قوم در مقام كيد و كينه او برآمدند و ما (كيدشان را باطل كرده) آنها را به سختترين زيان و حسرت انداختيم.
حسین انصاریان:
و بر ضد او نیرنگی سنگین به کار گرفتند (که نابودش کنند) پس آنان را زیانکارترین (مردم) قرار دادیم.
محمدمهدی فولادوند:
و خواستند به او نيرنگى بزنند و(لى) آنان را زيانكارترين (مردم) قرار داديم.
(وَ نَجَّیْنَاهُ وَ لُوطًا إِلَی الْأَرْضِ الَّتِی بَارَکْنَا فِیهَا لِلْعَالَمِینَ )
۷۱ناصر مکارم شیرازی:
و او و لوط را به آن سرزمین که آن را براى همه جهانیان پربرکت ساختیم (سرزمین شام) نجات دادیم.
مهدی الهی قمشهای:
و ما ابراهيم را با (برادرزادهاش) لوط (از شر نمروديان) برهانيديم و به (شام) سرزمينى كه مايه بركت جهانيان قرار داديم آنها را بفرستاديم.
حسین انصاریان:
و او و لوط را (از آن سرزمین پر از شرک و فساد) نجات داده و به سوی سرزمینی که در آن برای جهانیان برکت نهادهایم، بردیم.
محمدمهدی فولادوند:
و او و لوط را (براى رفتن) به سوى آن سرزمينى كه براى جهانيان در آن بركت نهاده بوديم رهانيديم.
(وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ نَافِلَةً ۖ وَ کُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِینَ )
۷۲ناصر مکارم شیرازی:
و اسحاق و ـ علاوه بر او ـ یعقوب را به وى بخشیدیم; و همه آنان را افرادى صالح قرار دادیم.
مهدی الهی قمشهای:
و به او اسحاق و افزون بر آن (فرزندزادهاش) يعقوب را عطا كرديم و همه را صالح و شايسته (مقام نبوت) گردانيديم.
حسین انصاریان:
و اسحاق و یعقوب را به عنوان عطایی افزون، به او بخشیدیم و همه را افرادی شایسته قرار دادیم.
محمدمهدی فولادوند:
و اسحاق و يعقوب را (به عنوان نعمتى) افزون به او بخشوديم و همه را از شايستگان قرار داديم.