گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
(فَلَمَّا جَهَّزَهُم بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَایَةَ فِی رَحْلِ أَخِیهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَیَّتُهَا الْعِیرُ إِنَّکُمْ لَسَارِقُونَ)
۷۰ناصر مکارم شیرازی:
و هنگامى که (مأمور یوسف) بارهاى آنها را بست، جام آبخورى (گران قیمت) پادشاه را در بارِ برادرش گذاشت; سپس کسى صدا زد «اى اهل قافله! شما سارقید.»
مهدی الهی قمشهای:
چون بار آن قافله را مهيا ساخت جام (زرين شاه) را در رحل برادر نهاد و آن گاه از غلامان مناديى ندا كرد كه اى اهل قافله، شما بىشک دزديد.
حسین انصاریان:
پس هنگامی که بارشان را آماده کرد، آبخوری (پادشاه) را در بار برادرش گذاشت. سپس ندا دهندهای بانگ زد ای کاروان! یقیناً شما دزد هستید!
محمدمهدی فولادوند:
پس هنگامى كه آنان را به خوار و بارشان مجهز كرد آبخورى را در بار برادرش نهاد سپس (به دستور او) نداكنندهاى بانگ درداد اى كاروانيان قطعا شما دزد هستيد.
(قَالُوا وَ أَقْبَلُوا عَلَیْهِم مَّاذَا تَفْقِدُونَ)
۷۱ناصر مکارم شیرازی:
(برادران یوسف) رو به سوى آنها کردند و گفتند «چه چیز گم کردهاید؟»
مهدی الهی قمشهای:
آنها رو به غلامان كرده گفتند كه مگر چه چيز از شما مفقود شده است؟
حسین انصاریان:
کاروانیان روی به گماشتگان کردند و گفتند چه چیزی گم کردهاید؟
محمدمهدی فولادوند:
(برادران) در حالى كه به آنان روى كردند گفتند چه گم كردهايد؟
(قَالُوا نَفْقِدُ صُوَاعَ الْمَلِکِ وَ لِمَن جَاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِیرٍ وَ أَنَا بِهِ زَعِیمٌ)
۷۲ناصر مکارم شیرازی:
گفتند «جام مخصوص پادشاه را! و هرکس آن را بیاورد، یک بارِ شتر ( غلّه) به او داده مىشود; و من ضامن این (پاداش) هستم.»
مهدی الهی قمشهای:
غلامان گفتند جام شاه ناپيداست و من (كه رئيس انبارم) يك بار شتر طعام ضمانت كنم بر آن كس كه جام را پيدا كرده بياورد.
حسین انصاریان:
گفتند آبخوری شاه را گم کردهایم و هر کس آن را بیاورد، یک بار شتر مژدگانی اوست و من ضامن آن هستم.
محمدمهدی فولادوند:
گفتند جام شاه را گم كردهايم و براى هر كس كه آن را بياورد يک بار شتر خواهد بود و (متصدى گفت) من ضامن آنم.
(قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُم مَّا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِی الْأَرْضِ وَ مَا کُنَّا سَارِقِینَ)
۷۳ناصر مکارم شیرازی:
گفتند «به خدا سوگند شمامى دانید ما نیامدهایم که در این سرزمین فساد کنیم; و ما هیچ گاه دزد نبودهایم!»
مهدی الهی قمشهای:
برادران گفتند به خدا سوگند كه شما به خوبى حال ما را دانسته و شناختهايد كه براى فساد در اين سرزمين نيامده و دزد نبودهايم.
حسین انصاریان:
گفتند به خدا سوگند شما به خوبی دانستید که ما نیامدهایم در این سرزمین فساد کنیم، و هیچ گاه دزد نبودهایم.
محمدمهدی فولادوند:
گفتند به خدا سوگند شما خوب میدانید كه ما نيامدهايم در اين سرزمين فساد كنيم و ما دزد نبودهايم.
(قَالُوا فَمَا جَزَاؤُهُ إِن کُنتُمْ کَاذِبِینَ)
۷۴ناصر مکارم شیرازی:
آنها گفتند «اگر دروغگو باشید، کیفرش چیست؟»
مهدی الهی قمشهای:
غلامان گفتند اگر كشف شد كه دروغ مىگوييد كيفر آن چيست؟
حسین انصاریان:
گماشتگان گفتند اگر شما دروغگو باشید (و سارق در میان شما یافت شود) کیفرش چیست؟
محمدمهدی فولادوند:
گفتند پس اگر دروغ بگوييد كيفرش چيست؟
(قَالُوا جَزَاؤُهُ مَن وُجِدَ فِی رَحْلِهِ فَهُوَ جَزَاؤُهُ ۚ کَذَٰلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ)
۷۵ناصر مکارم شیرازی:
گفتند «هر کس (آن جام) در بارِ او پیدا شود، خودش کیفر آن خواهد بود; (و به خاطر این کار، بَرده شما خواهد شد;) ما این گونه ستمکاران را کیفر مىدهیم.»
مهدی الهی قمشهای:
گفتند جزاء آن كس كه اين جام در رحل او يافت شود آن است كه هم او را به بندگى برگيرند، كه ما (دزدان و) ستمكاران را چنين به كيفر مىرسانيم.
حسین انصاریان:
گفتند کسی که آبخوری در بار و بنهاش پیدا شود، کیفرش خود اوست (که به غلامی گرفته شود). ما ستمکاران را (در کنعان) به همین صورت کیفر میدهیم.
محمدمهدی فولادوند:
گفتند كيفرش (همان) كسى است كه (جام) در بار او پيدا شود پس كيفرش خود اوست ما ستمكاران را اين گونه كيفر مىدهيم.
(فَبَدَأَ بِأَوْعِیَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاءِ أَخِیهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِن وِعَاءِ أَخِیهِ ۚ کَذَٰلِکَ کِدْنَا لِیُوسُفَ ۖ مَا کَانَ لِیَأْخُذَ أَخَاهُ فِی دِینِ الْمَلِکِ إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّهُ ۚ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَّن نَّشَاءُ ۗ وَ فَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ)
۷۶ناصر مکارم شیرازی:
در این هنگام، (یوسف) قبل از بارِ برادرش، به کاوش بارهاى آنها (سایر برادرانش) پرداخت; سپس آن را از بارِ برادرش (بنیامین) بیرون آورد;این گونه راه چاره را به یوسف یاد دادیم. او هرگز نمى توانست برادرش را مطابق آیین پادشاه (مصر) بگیرد، مگر آن که خدا بخواهد (و راه چاره را به او بیاموزد). درجات هر کس را بخواهیم بالا مىبریم; و برتر از هر صاحب علمى، عالِمى است (و از همه برتر خداست).
مهدی الهی قمشهای:
پس (يوسف يا مأمور او) شروع در تحقيق از بارهاى ايشان پيش از بار برادر كرد، آخر آن مشربه را از بار برادر خود (بنيامين) بيرون آورد. اين تدبير را ما به يوسف آموختيم، كه در آيين ملک اين نبود كه بتوان آن برادر را به گرو بگيرد، جز آنكه خدا بخواهد (و دستورى از طريق وحى به يوسف بياموزد. و ما كه خداى جهانيم) هر كس را بخواهيم به مراتب بلند مىرسانيم و (تا مردم بدانند كه) فوق هر دانشمندى دانشمندترى وجود دارد.
حسین انصاریان:
پس (یوسف) پیش از (بررسی) بارِ برادرش، شروع به (بررسی) بارهای (دیگر) برادران کرد، آن گاه آبخوری پادشاه را از بار برادرش بیرون آورد. ما این گونه برای یوسف چاره اندیشی نمودیم؛ زیرا او نمیتوانست بر پایه قوانین پادشاه (مصر) برادرش را بازداشت کند مگر اینکه خدا بخواهد (بازداشت برادرش از راهی دیگر عملی شود). هر که را بخواهیم (به) درجاتی بالا میبریم و برتر از هر صاحب دانشی، دانشمندی است.
محمدمهدی فولادوند:
پس (يوسف) به (بازرسى) بارهاى آنان پيش از بار برادرش پرداخت آنگاه آن را از بار برادرش (بنيامين) در آورد اين گونه به يوسف شيوه آموختيم (چرا كه) او در آيين پادشاه نمىتوانست برادرش را بازداشت كند مگر اينكه خدا بخواهد (و چنين راهى بدو بنمايد) درجات كسانى را كه بخواهيم بالا مىبريم و فوق هر صاحب دانشى دانشورى است.
(قَالُوا إِن یَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَّهُ مِن قَبْلُ ۚ فَأَسَرَّهَا یُوسُفُ فِی نَفْسِهِ وَ لَمْ یُبْدِهَا لَهُمْ ۚ قَالَ أَنتُمْ شَرٌّ مَّکَانًا ۖ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا تَصِفُونَ)
۷۷ناصر مکارم شیرازی:
(برادران) گفتند «اگر او (بنیامین) سرقت کند، (جاى تعجب نیست;) برادرش (یوسف) نیز قبل از او سرقت کرد!» یوسف (سخت ناراحت شد، و)این(ناراحتى) را در درون خود پنهان داشت، و براى آنها آشکار نکرد; (همین اندازه) گفت «شما از نظر منزلت (نزد من) از او بدترید. و خدا از آنچه وصف مىکنید، آگاهتر است.»
مهدی الهی قمشهای:
برادران گفتند كه اگر اين دزدى كند (بعيد نيست كه) برادرش (يوسف) نيز از اين پيش دزدى كرد. يوسف باز قضيه را در دل پنهان كرد و به آنها اظهار نكرد (و در دل) گفت شما بسيار مردم بدترى هستيد و خدا به حقيقت آنچه نسبت مىدهيد آگاهتر است.
حسین انصاریان:
برادران گفتند اگر این شخص دزدی می کند (خلاف انتظار نیست)؛ زیرا پیش تر برادر(ی داشت که) او هم دزدی کرد. یوسف (به مقتضای کرامت و جوانمردی) این تهمت را در دل خود پنهان داشت و نسبت به آن سخنی نگفت و این راز را فاش نساخت. در پاسخ آنان گفت منزلت شما بدتر (و دامنتان آلوده تر از این) است (که ظاهرتان نشان میدهد) و خدا به آنچه بیان میکنید، داناتر است.
محمدمهدی فولادوند:
گفتند اگر او دزدى كرده پيش از اين (نيز) برادرش دزدى كرده است يوسف اين (سخن) را در دل خود پنهان داشت و آن را برايشان آشكار نكرد (ولى) گفت موقعيت شما بدتر (از او)ست و خدا به آنچه وصف مىكنيد داناتر است.
(قَالُوا یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَیْخًا کَبِیرًا فَخُذْ أَحَدَنَا مَکَانَهُ ۖ إِنَّا نَرَاکَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ)
۷۸ناصر مکارم شیرازی:
گفتند «اى عزیز! او پدر بسیار پیرى دارد (که طاقت دورى او را ندارد); یکى از ما را به جاى او بگیر; ما تو را از نیکوکاران مىبینیم.»
مهدی الهی قمشهای:
برادران گفتند اى عزيز مصر، او را پدر پيرى است (كه به او علاقه شديدى دارد، لطفى كن و) يكى از ما را به جاى او نگاه دار، كه تو به چشم دل ما از نيكان عالمى.
حسین انصاریان:
گفتند ای عزیز! او را پدری سالخورده و بزرگوار است، پس یکی از ما را به جای او بازداشت کن، بی تردید ما تو را از نیکوکاران میبینیم.
محمدمهدی فولادوند:
گفتند اى عزيز او پدرى پير سالخورده دارد بنابراين يكى از ما را به جاى او بگير كه ما تو را از نيكوكاران مىبينيم.