گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
(قَالَ هَلْ آمَنُکُمْ عَلَیْهِ إِلَّا کَمَا أَمِنتُکُمْ عَلَیٰ أَخِیهِ مِن قَبْلُ ۖ فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا ۖ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ)
۶۴ناصر مکارم شیرازی:
گفت «آیا نسبت به او به شما اطمینان کنم همان گونه که قبلا نسبت به برادرش (یوسف) اطمینان کردم (و دیدید چه شد)؟! و (در هر حال،) خداوند بهترین حافظ، و مهربانترین مهربانان است.»
مهدی الهی قمشهای:
يعقوب گفت آيا من همان قدر درباره اين برادر به شما مطمئن و ايمن باشم كه پيش از اين درباره برادرش (يوسف) مطمئن بودم؟ البته خدا بهترين نگهبان و مهربانترين مهربانان است.
حسین انصاریان:
گفت آیا همان گونه که شما را پیش از این نسبت به برادرش امین پنداشتم، درباره او هم امین پندارم؟ (من به مراقبت و نگهبانی شما امید ندارم) پس خدا بهترین نگهبان است و او مهربان ترین مهربانان است.
محمدمهدی فولادوند:
(يعقوب) گفت آيا همان گونه كه شما را پيش از اين بر برادرش امين گردانيدم بر او امين سازم پس خدا بهترين نگهبان است و اوست مهربانترين مهربانان.
(وَ لَمَّا فَتَحُوا مَتَاعَهُمْ وَجَدُوا بِضَاعَتَهُمْ رُدَّتْ إِلَیْهِمْ ۖ قَالُوا یَا أَبَانَا مَا نَبْغِی ۖ هَٰذِهِ بِضَاعَتُنَا رُدَّتْ إِلَیْنَا ۖ وَ نَمِیرُ أَهْلَنَا وَ نَحْفَظُ أَخَانَا وَ نَزْدَادُ کَیْلَ بَعِیرٍ ۖ ذَٰلِکَ کَیْلٌ یَسِیرٌ)
۶۵ناصر مکارم شیرازی:
و هنگامى که متاع خود را گشودند، دیدند سرمایه آنها به آنها بازگردانده شده; گفتند «پدر! ما دیگر چه مىخواهیم؟! این سرمایه ماست که به ما بازپس داده شده است; (پس چه بهتر که برادر رابا ما بفرستى;) و ما براى خانواده خویش موادّ غذایى مىآوریم; و برادرمان را حفظ خواهیم کرد; و یک بار شتر زیادتر دریافت خواهیم داشت; این پیمانه (بارى که اکنون گرفتهایم، پیمانه) کوچکى است.»
مهدی الهی قمشهای:
چون برادران بارها را گشوده و متاعشان را به خود رد شده يافتند گفتند اى پدر، ما ديگر چه مىخواهيم؟ اين سرمايه ماست كه به ما بازگردانده شده (با همين مال التجاره باز به مصر مىرويم) و غله براى اهل بيت خود تهيه كرده و برادر خود را هم در كمال مراقبت حفظ مىكنيم و بار شترى بر اين قوت كم كه اكنون آوردهايم مىافزاييم.
حسین انصاریان:
و هنگامی که کالایشان را گشودند، دیدند اموالشان را به آنان بازگرداندهاند، گفتند ای پدر! (بهتر از این) چه میخواهیم؟ این اموال ماست که به ما بازگردانده و ما (دوباره با همین اموال) برای خانواده خود آذوقه میآوریم و برادرمان را حفظ میکنیم، و بار شتری اضافه میکنیم و آن (بار شتر از نظر عزیز که مردی کریم است) باری ناچیز است.
محمدمهدی فولادوند:
و هنگامى كه بارهاى خود را گشودند دريافتند كه سرمايهشان بدانها بازگردانيده شده است گفتند اى پدر (ديگر) چه مىخواهيم اين سرمايه ماست كه به ما بازگردانيده شده است قوت خانواده خود را فراهم و برادرمان را نگهبانى مىكنيم و (با بردن او) يک بار شتر مىافزاييم و اين (پيمانه اضافى نزد عزيز) پيمانهاى ناچيز است
(قَالَ لَنْ أُرْسِلَهُ مَعَکُمْ حَتَّیٰ تُؤْتُونِ مَوْثِقًا مِّنَ اللَّهِ لَتَأْتُنَّنِی بِهِ إِلَّا أَن یُحَاطَ بِکُمْ ۖ فَلَمَّا آتَوْهُ مَوْثِقَهُمْ قَالَ اللَّهُ عَلَیٰ مَا نَقُولُ وَکِیلٌ)
۶۶ناصر مکارم شیرازی:
گفت «من هرگز او را با شما نخواهم فرستاد، تا تعهد الهى مؤکدى بدهید که او را حتماً نزد من خواهید آورد; مگر این که قدرت از شما سلب گردد. و هنگامى که آنها تعهد مؤکد خود را در اختیار او گذاردند، گفت «خداوند، نسبت به آنچه مى گوییم، ناظر و نگهبان است.»
مهدی الهی قمشهای:
يعقوب گفت تا شما براى من به خدا عهد و قسم ياد مكنيد كه او را برگردانيد مگر آنكه (به قهر خدا) گرفتار و هلاک شويد من هرگز او را همراه شما نخواهم فرستاد. پس چون برادران عهد و قسم به خدا ياد كردند يعقوب گفت خدا بر قول ما وكيل و گواه است (و او را فرستاد).
حسین انصاریان:
گفت برادرتان را همراه شما (به مصر) نمیفرستم تا اینکه پیمان محکمی از خدا به من بسپارید که او را حتماً به من بازگردانید، مگر اینکه (به سبب بسته شدن همه راه ها به روی شما) نتوانید. پس هنگامی که پیمان استوارشان را به پدر سپردند، گفت خدا بر آنچه میگوییم، وکیل است. گفت برادرتان را همراه شما (به مصر) نمیفرستم تا اینکه پیمان محکمی از خدا به من بسپارید که او را حتماً به من بازگردانید، مگر اینکه (به سبب بسته شدن همه راهها به روی شما) نتوانید. پس هنگامی که پیمان استوارشان را به پدر سپردند، گفت خدا بر آنچه میگوییم، وکیل است.
محمدمهدی فولادوند:
گفت هرگز او را با شما نخواهم فرستاد تا با من با نام خدا پيمان استوارى ببنديد كه حتما او را نزد من باز آوريد مگر آنكه گرفتار (حادثهاى) شويد پس چون پيمان خود را با او استوار كردند (يعقوب) گفت خدا بر آنچه مىگوييم وكيل است.
(وَ قَالَ یَا بَنِیَّ لَا تَدْخُلُوا مِن بَابٍ وَاحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ ۖ وَ مَا أُغْنِی عَنکُم مِّنَ اللَّهِ مِن شَیْءٍ ۖ إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ ۖ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ ۖ وَ عَلَیْهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ)
۶۷ناصر مکارم شیرازی:
و (به هنگام حرکت، یعقوب) گفت «پسران من; همگى از یک در وارد نشوید; بلکه از درهاى مختلف وارد گردید (تا توجّه مردم به سوى شما جلب نشود); و (من با این دستور،) نمى توانم تقدیر حتمى الهى را از شما دفع کنم. حکم و فرمان، تنها از آن خداست. بر او توکّل کرده ام; و توکلکنندگان باید تنها بر او توکّل کنند.»
مهدی الهی قمشهای:
و گفت اى پسران من (سفارش مىكنم كه چون به مصر برسيد) همه از يک در وارد نشويد بلكه از درهاى مختلف درآييد و (بدانيد كه) من در برابر (قضا و قدر) خدا هيچ سودى به حال شما نخواهم داشت، كه فرمانروايى عالم جز خدا را نيست، بر او توكل كردم و بايد همه صاحبان مقام توكل هم بر او اعتماد كنند.
حسین انصاریان:
و گفت ای پسرانم! (در این سفر) از یک در وارد نشوید بلکه از درهای متعدد وارد شوید، و البته من (با این تدبیر) نمیتوانم هیچ حادثهای را که از سوی خدا برای شما رقم خورده از شما برطرف کنم، حکم فقط ویژه خداست، (تنها) بر او توکل کردهام، و (همه) توکلکنندگان باید به خدا توکل کنند.
محمدمهدی فولادوند:
و گفت اى پسران من (همه) از يک دروازه (به شهر) در نياييد بلكه از دروازههاى مختلف وارد شويد و من (با اين سفارش) چيزى از (قضاى) خدا را از شما دور نمىتوانم داشت فرمان جز براى خدا نيست بر او توكل كردم و توكلكنندگان بايد بر او توكل كنند.
(وَ لَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَیْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُم مَّا کَانَ یُغْنِی عَنْهُم مِّنَ اللَّهِ مِن شَیْءٍ إِلَّا حَاجَةً فِی نَفْسِ یَعْقُوبَ قَضَاهَا ۚ وَ إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِّمَا عَلَّمْنَاهُ وَ لَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ)
۶۸ناصر مکارم شیرازی:
و هنگامى که از همان طریق که پدرشان به آنها دستور داده بود وارد شدند، این کار تقدیر حتمى الهى را نمىتوانست از آنها دور سازد، جز اینکه خواسته قلبى یعقوب (از این طریق) انجام شد (و خاطرش آرام گرفت); و او بخاطر تعلیمى که ما به او دادیم، علم فراوانى داشت; ولى بیشتر مردم نمىدانند.
مهدی الهی قمشهای:
چون آنها به ملک مصر به طريقى كه پدر دستور داده بود وارد شدند البته اين كار هيچ سودى برايشان در برابر (قضا و قدر) خدا نداشت جز آنكه در دل يعقوب غرضى بود كه (از چشم بد گزندى نبينند) ادا نمود، و او بسيار دانشمند بود، زيرا ما او را (به وحى خود) علم آموختيم و ليكن اكثر مردم نمىدانند.
حسین انصاریان:
هنگامی که فرزندان یعقوب از آنجایی که پدرشان دستور داده بود، وارد شدند، تدبیر یعقوب نمیتوانست هیچ حادثهای را که از سوی خدا رقم خورده بود، از آنان برطرف کند جز خواستهای که در دل یعقوب بود (که فرزندانش به سلامت و دور از چشم زخم وارد شوند) که خدا آن را به انجام رساند، یعقوب به سبب آنکه تعلیمش داده بودیم از دانشی (ویژه) برخوردار بود ولی بیشتر مردم (که فقط چشمی ظاهربین دارند، این حقایق را) نمیدانند.
محمدمهدی فولادوند:
و چون همان گونه كه پدرانشان به آنان فرمان داده بود وارد شدند (اين كار) چيزى را در برابر خدا از آنان برطرف نمیکرد جز اينكه يعقوب نيازى را كه در دلش بود برآورد و بى گمان او از (بركت) آنچه بدو آموخته بوديم داراى دانشى (فراوان) بود ولى بيشتر مردم نمىدانند.
(وَ لَمَّا دَخَلُوا عَلَیٰ یُوسُفَ آوَیٰ إِلَیْهِ أَخَاهُ ۖ قَالَ إِنِّی أَنَا أَخُوکَ فَلَا تَبْتَئِسْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ)
۶۹ناصر مکارم شیرازی:
هنگامى که (برادران) بر یوسف وارد شدند، برادرش را نزد خود جاى داد و گفت «من برادر تو هستم، از آنچه آنها انجام مىدادند، غمگین مباش.»
مهدی الهی قمشهای:
و چون برادران بر يوسف وارد شدند او برادر خود را در كنار خويش جاى داد و به او اظهار داشت كه همانا من برادر توام و ديگر بر آنچه برادران (بر يوسف) مىكردند محزون مباش.
حسین انصاریان:
و هنگامی که بر یوسف وارد شدند، برادر (مادری)ش را کنار خود جای داد، گفت بی تردید من برادر تو هستم، بنابراین بر آنچه آنان همواره انجام می دادند (و من برای تو فاش کردم) اندوهگین مباش.
محمدمهدی فولادوند:
و هنگامى كه بر يوسف وارد شدند برادرش (بنيامين) را نزد خود جاى داد (و) گفت من برادر تو هستم بنابراين از آنچه (برادران) میکردند غمگين مباش.