زنان نقشآفرین در نهضت امام حسین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
زنان نقشآفرین در نهضت امام حسین، از مباحث مرتبط با مباحث پیرامونی نهضت
عاشورا است. نقشآفرینی زنان در قیام عاشورا، فراتر از مشارکتهای فردی و محدود به وظایف سنتی و مورد انتظار بوده است. این نقشآفرینی در سه سطح کلان قابل بررسی است: اولاً، حفظ و انتقال پیام قیام و حفظ حرمت اهل بیت؛ ثانیاً، حمایت معنوی از قیام؛ و ثالثاً، مشارکت مستقیم در صحنه نبرد. زنان و بانوان اهل بیت خصوصا
حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) در حال
اسارت، نقش اصلی حفظ و انتقال پیام قیام عاشورا و حفظ حرمت اهل بیت را برعهده داشتند. علاوه بر این زنانی همچون
ماریه سعدیه،
طوعه،
دُلهَم همسر
زهیر بن قین،
ام وهب همسر
عبدالله بن عمیر کلبی و... با حمایت معنوی از قیام
امام حسین (علیهالسّلام) و کاروان اسرای اهل بیت و حتی مشارکت مستقیم در صحنه نبرد، اوج ایثار و فداکاری را به نمایش گذاشتند.
نقشآفرینی زنان در قیام عاشورا، فراتر از مشارکتهای فردی و محدود به وظایف سنتی و مورد انتظار بوده است. این نقشآفرینی در سه سطح کلان قابل بررسی است: اولاً، حفظ و انتقال پیام قیام و حفظ حرمت اهل بیت؛ ثانیاً، حمایت معنوی از قیام؛ و ثالثاً، مشارکت مستقیم در صحنه نبرد.
در سطح نخست، زنان، به ویژه حضرت زینب (سلاماللهعلیها)، نقش بیبدیلی در حفظ و انتقال پیام عاشورا ایفا نمودهاند. خطبههای ایشان در شام، نمونه بارزی از این نقش است. در سطح دوم، زنان با حمایتهای معنوی از قیام، به تداوم آن کمک شایانی نمودهاند. پناه دادن به مسلم بن عقیل در کوفه و تشویق همسران به شرکت در قیام، نمونههایی از این حمایتها است. در سطح سوم نیز، برخی زنان با مشارکت در نبرد، اوج ایثار و فداکاری را به نمایش گذاشتهاند.
این نقشآفرینیهای متنوع، نشان از جایگاه والای زنان در قیام
عاشورا و تاثیرگذاری عمیق آنان بر تحولات پس از آن دارد. بررسی دقیقتر این نقشها، میتواند به فهم بهتر ابعاد مختلف قیام عاشورا و جایگاه زن در اسلام کمک نماید.
در این میان مهمترین رسالتی که بر عهده زنان خصوصا بر عهده حضرت زینب (سلاماللهعلیهم) و اهل بیت امام حسین (علیهالسّلام) گذاشته شده بود، این بود که حوادث کربلا را برای دیگران بازگو کنند، پیام آن حضرت را به همگان برسانند و تلاش کنند که حادثه کربلا برای همیشه زنده بماند. یکی از مهمترین اقدامات کارساز و بسیار تاثیرگذاری که پس از حادثه دلخراش
کربلا از سوی
زنان اهل بیت (علیهمالسّلام) انجام گرفت، اقامه مجالس عزا بود که تاثیر شگرف آن در بیداری عمومی جوامع اسلامی رخ نمود. این عزاداریها که از آغازین دقائق
شهادت امام (علیهالسلام) و با حضور زنان
اهل بیت (علیهمالسّلام) در کنار اجساد عزیزانشان آغاز شد،
تا بازگشت اسرا به
مدینه ادامه یافت. سوگواریهای زنان اهل بیت آن چنان موثر بود که حتی در کاخ یزید، مجلس عزای حسینی به پا شد.
در سطح دوم، زنان با حمایتهای معنوی از قیام، به تداوم آن کمک شایانی نمودهاند. تبدیل خانه به پایگاه تجمع شیعه در
بصره، پناه دادن به
مسلم بن عقیل در
کوفه و تشویق همسران به شرکت در میدان نبرد، نمونههایی از این حمایتها است.
ماریه دختر سعد یا مُنْقِذ معروف به ماریه سعدیه یا عبدیه بصریه از بانوان با اخلاص و
شیعه بصره بود که خانهاش پایگاه تجمع شیعه در این شهر محسوب میشد.
طبری از
ابومخنف نقل میکند: شیعیان در خانه زنی از عبدالقیس، که به او ماریه دختر «سعد» با «منقذ» میگفتند، جمع میشدند و به گفت و شنود، نقل حدیث، بررسی مسائل سیاسی و نقل گفتار میپرداختند.
وقتی خبر حرکت امام حسین به
ابن زیاد (که به حکمرانی کوفه منصوب شده بود) رسید، نامهای به کارگزارش در بصره نوشت و از او خواست با استخدام دیدهبانها دقیقا راهها را کنترل کند. در همین اثنا مردی از شیعیان
کوفه به نام
یزید بن نبیط که از
قبیله عبدالقیس بود و ده پسر داشت، تصمیم گرفت به سوی
امام حسین (علیهالسّلام) حرکت کند. لذا رو به فرزندانش کرد و گفت: کدام یک از شما با من همراه میشوید؟ دو نفر از پسرانش به نامهای عبدالله و عبیدالله اظهار آمادگی کردند. یزید بن نبیط به منزل آن زن شیعی رفت و به دوستانش گفت: من قصد خارج شدن (به سوی حسین را) دارم. آنها گفتند: ما برای تو نگرانیم؛ زیرا اصحاب ابن زیاد همه جا هستند. او گفت: اگر پاهای این دو فرزندم در راهها استوار باشد (و طاقت همراهی داشته باشند)، دیگر اهمیت ندارد که کسی ما را تعقیب کند. سپس به همراه پسرانش خارج شد و با سرعت و جدیت راه پیمود تا اینکه خود را به کاروان امام حسین (علیهالسّلام) رساند و در منزل ابطح به آنها ملحق شد. وقتی به امام خبر دادند که یزید بن نبیط به ما ملحق شده، بلافاصله به جست و جوی او پرداخت. یزید بن نبیط نیز به سوی محل اقامت امام حرکت کرد. وقتی به آنجا رسید، به او گفتند: امام به استقبال تو رفت. یزید با شنیدن این حرف به سرعت به جستجوی امام رفت. از آن طرف وقتی امام او را نیافت، در همان جا منتظر او نشست تا اینکه یزید بن نبیط آمد و دید امام منتظر او نشسته است.
سلام کرد و نزد امام نشست و اخباری را که میدانست به اطلاع ایشان رساند و دعای خیر کرد. او پیوسته با امام بود تا اینکه هم خود و هم پسرانش، در رکاب امام به
شهادت رسیدند.
ادهم بن امیه و
سیف بن مالک عبدی نیز از از شیعیان بصره و از شهدای کربلا بودند که به خانه ماریه رفت و آمد داشتند و به همراه یزید بن ثبیط و دو پسرش در جایی به نام «ابْطَحْ»، در نزدیکی
مکه، خود را به کاروان حسینی رساندند
و در کربلا به شهادت رسیدند.
یکی از زنان نقشآفرین در نهضت عاشورا، طوعه کنیز
اشعث بن قیس و از زنان دوستدار اهل بیت (علیهمالسّلام) بود. پس از مرگ اشعث،
اُسَید حضرمی، او را به همسری گرفت و او بلال را به دنیا آورد.
وقتی یاران
مسلم بن عقیل او را در
کوفه تنها گذاشتند،
وی به به منزل طوعه پناه برد.
اما پسر طوعه یعنی بلال با اطلاع از این ماجرا، محل اختفای مسلم را به اطلاع عوامل حکومتی رساند.
عبیدالله بن زیاد نیز
محمد بن اشعث را راهی منزل طوعه کرد.
یکی دیگر از زنان نقشآفرین در نهضت امام حسین (علیهالسّلام)
دُلهَم یا دیلم همسر
زهیر بن قین بود که همسر خود را تشویق کرد تا به سپاه امام حسین (علیهالسّلام) بپیوندد. بر اساس گزارش مورخان امام حسین (علیهالسلام) در مسیر کوفه، شخصی را نزد زهیر فرستاد و خواستار ملاقات با او شد. زهیر نخست از این دیدار
اکراه داشت. اما به توصیه همسرش (دیلم یا دَلْهم دختر عَمرو)
به محضر امام حسین (علیهالسلام) شرفیاب شد. این دیدار برای او بسیار مبارک بود و مسیر زندگانی زهیر را تغییر داد. او پس از این ملاقات، شادمان نزد
خانواده و دوستانش بازگشت و فرمان داد تا خیمه و بار و بُنه او را به کنار خیمه امام (علیهالسلام) منتقل کنند.
با همسرش نیز وداع کرد و گفت: «من عازم
شهادت همراه امام حسین (علیهالسلام) هستم. تو با
برادر خود نزد خانوادهات برگرد، زیرا نمیخواهم از سوی من چیزی جز خوبی به تو برسد.»
جانفشانی و فداکاریهای زهیر در نهضت عاشورا مانند اعلام آمادگی برای دفاع از امام حسین (علیهالسّلام)،
و ابراز وفاداری در شب عاشورا،
خطبه او در دفاع از اهل بیت
و فرماندهی جناح راست سپاه امام (علیهالسّلام)
و سپر قرار دادن خود برای حضرت به هنگام اقامه نماز
و به درک واصل کردن عدهای از لشکریان عمر بن سعد،
همه به برکت هدایتی بود که آن را وام دار همسرش، دلهم است.
در سطح سوم، برخی از زنان علاوه بر حمایتهای معنوی از قیام و تشویق همسر و فرزند به دفاع از حریم اهل بیت، خود به صورت مستقیم در میدان نبرد شرکت کردند و بنابر گزارشاتی برخی از لشکریان عمر سعد را کشته و حتی خود نیز در میدان به شهادت رسیدند.
ام عمرو از دیگر زنان نقشآفرین در نهضت عاشورا بوده است. وی در
روز عاشورا، پس از شهادت همسرش،
جناده،
به فرزند نه یا یازده ساله خود امر کرد به میدان برود و گفت: پسرم برو و حسین (علیهالسلام) را یاری کن. آن جوان نزد امام (علیهالسلام) آمد و پس از عرض ادب اجازه میدان خواست. حسین (علیهالسلام) اجازه نداد؛ او بار دیگر سخن خود را تکرار کرد. امام (علیهالسلام) فرمود: این
جوان پدرش
شهید شده و شاید مادرش، میدان رفتن او را خوش نداشته باشد. او گفت: ای فرزند
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، مادرم مرا امر کرده شما را یاری کنم و خود، لباس جنگ بر تنم پوشانده است. حسین (علیهالسلام) اجازه داد و او به میدان رفت.
وقتی
عمرو به
شهادت رسید، مادرش، با خواندن
رجز، سر او را به طرف
دشمنانداخت و یک نفر را کشت. سپس عمود خیمه را به دست گرفت و با حمله به لشکریان
عمر سعد دو نفر دیگر را نیز به هلاکت رساند. برخی نوشتهاند که آن
زن هنگام حمله، این
شعر را خواند: «من در میان
زنان، زنی ضعیف و پیر و ناتوان هستم؛ در راه
دفاع از فرزندان فاطمه شریف ضربه محکم بر شما میزنم.»
خوارزمی نوشته است که این زن در حملهاش، دو نفر از افراد دشمن را به هلاکت رساند.
آنگاه،
امام حسین (علیهالسلام)، او را از ادامهی
جهاد و مبارزه منع کرد وام عمرو به خیمه بازگشت.
یکی از زنان مکنی به کنیهام وهب، همسر ابو وهب،
عبدالله بن عُمَیر کلبی؛ از اصحاب
امیرالمؤمنین و امام حسین (علیهماالسلام) است. او پس از شهادت همسرش بر بالین او حاضر شد و توسط
رستم غلام شمر به
شهادت رسید. منابع تاریخی شهادت وی را چنین گزارش دادهاند:
پس از شهادت عبدالله بن عمیر توسط
هانی بن ثبیت حضرمی و
بکیر بن حَی تَمیمیهمسر عبدالله از
خیمه بیرون آمد و به طرف همسرش رفت و بالای
سر وی نشست تا
خاک از
چهره وی پاک بنماید؛ در آن حال میگفت:
بهشت بر تو مبارک باد. شمر به غلامش رستم گفت: با عمود خیمه بر سر وی بکوب. او با عمود خیمه سر وی را شکافت؛ که درجا جان سپرد.
از دیگر زنان حاضر در کربلا ام وهب، مادر
وَهْب بن حباب (جناب) کلبی بود که به همراه پسر و عروسش به
کربلا وارد شده بود.
او زنی
مسیحی بود که به همراه فرزندش وهب، خدمت
امام حسین (علیهالسلام) آمد و مسلمان شد.
پس از شهادت وهب، دشمنان سر او را از بدن جدا کردند و سپس آن را به سمت اردوگاه امام (علیهالسلام) پرتاب کردند. ام وهب، سر فرزند را برداشت و آن را به سمت دشمنانداخت. سر وهب به مردی از سپاه دشمن اصابت کرد و او را کشت. سپس ام وهب شمشیری برداشت و به سوی میدان شتافت. امام او را مورد خطاب قرار داد و فرمود: «ام وهب (برگرد و) جای خود بنشین؛ خداوند جهاد را از شما
زنان برداشته است. همانا تو و فرزندت، همراه جدم رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در
بهشت خواهید بود».
در روایتی دیگر آمده که وهب پس از مدتی مبارزه به اسارت دشمن درآمد و به دستور عمر بن سعد گردن زده شد. سر مطهر او را به سمت اردوگاه امام (علیهالسلام) پرتاب کردند، پس مادر وهب سر او را برداشت و بوسید و سپس سر را به سوی دشمن پرتاب کرد و آنگاه عمود خیمهای را برداشت و به سوی دشمن حمله برد و دو تن از آنان را کشت. امام (علیهالسلام) به او فرمود: «ایام وهب برگرد خداوند
جهاد را از شما زنان برداشته است. همانا تو و فرزندت، همراه جدم رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در بهشت خواهید بود؛ بهدرستی که خداوند جهاد را از شما زنان برداشته است». او بازگشت در حالی که میگفت: «پروردگارا امیدم را ناامید مکن». امام (علیهالسلام) فرمود: «خداوند امیدت را ناامید نخواهد کرد؛ همانا تو و فرزندت، با
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) محشور خواهید بود».
از آنجا که برخی متون مربوط به وَهْب، مشابهتها و مشترکاتی با متون مربوط به عبداللّه بن عُمَیر دارند؛ همین باعث شده تا برخی محقّقان، معتقد شوند که وَهْب نصرانی، وجودِ خارجی نداشته و در واقع، همان عبداللّه بن عُمَیر است که نامش بر اثر خلط، شخص یا اشخاص دیگری پدید آمدهاند در حالی که تفاوتهای فاحشی هم بین این دو ماجرا وجود دارد. بنابراین، ضمن آن که سخن برخی محقّقان، مبنی بر دو نفر بودن آنها امکان دارد و دلایل بر یک نفر بودن آنها در حدّ اطمینانآوری نیست و دو نفر بودن آنها، بعید نیست، بویژه بحث نصرانی بودن وَهْب که در برخی منابع آمده، با عبد اللّه بن عُمَیر که از یارانِ نامی امام حسین (علیهالسّلام) است، به هیچ وجه، قابل جمع نیست.
از دیگرزنان نقشآفرین در نهضت
عاشورا، زنی از بنی بکر بود که با مشاهده غارت خیام حرم توسط سپاه
عمر سعد به آنان اعتراض نمود.
حمید بن مسلم،
خشم و اعتراض او را، چنین گزارش کرده است: زنی از (طایفه) بنی بکر بن وائل با شوهرش در سپاه عمر بن سعد بود. چون دید لشکر به زنها و خیمههای حسین حمله کرده و به غارت آنها مشغولاند، شمشیری به دست گرفت و به سوی خیمهها آمد و گفت: «ای (طایفه) بکر بن وائل، آیا دختران پیامبر را غارت میکنید؟ لا حکم الا لله یا لثارات رسول الله؛ حکمی جز حکم خدا نیست، ای خونخواهان رسول خدا».
شوهر آن
زن آمد، دست او را گرفت و به جایگاهش برگردانید و و مانع ادامه سخنش شد.
• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۵۰۰.