• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

رِفْق (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





رِفْق (به کسر راء و سکون فاء) از واژگان قرآن کریم به معنای مدارا است.
مِرْفَق (به كسر اول و فتح فاء) و آن ضد خشونت است.
مشتقات رِفْق که در آیات قرآن آمده عبارتند از:
رَفِيقاً (به فتح راء و کسر فاء) به معنای همنشين؛
مِرفَقاً (به کسر میم و فتح فاء) به معنای سهولت؛
مُرْتَفَقاً (به ضم میم و سکون راء) به معنای محل مرافقت و ملاطفت؛
الْمَرافِقِ‌ (به فتح میم و کسر فاء) به معنای آرنج است.




رِفْق به معنای مدارا است.
مِرْفَق ضد خشونت است.
رَفيق به معنای مدارا كننده (دوست) است.


به مواردی از رِفْق که در قرآن به‌ کار رفته است، اشاره می‌شود:

۲.۱ - رَفِيقاً (آیه ۶۹ سوره نساء)

(وَ حَسُنَ أُولئِكَ‌ رَفِيقاً)


(و آن‌ها همنشين خوبى هستند.)


۲.۲ - مِرفَقاً (آیه ۱۶ سوره كهف)

(يُهَيِّئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ‌ مِرفَقاً)


«خدا براى شما از مشكلى كه داريد سهولت و گشايش پيش آورد.»
مرفق را بعضى به فتح «میم» و كسر (فاء) و بعضى به عكس آن خوانده‌اند. آن با دو وزن فوق و هم‌چنين به فتح «میم» و «فاء» مصدر است به معنى لطف و سهولت. يعنى «خدا براى شما از مشكلى كه داريد سهولت و گشايش پيش آورد.»


۲.۳ - مُرْتَفَقاً (آیه ۳۱ سوره كهف)

(مُتَّكِئِينَ فِيها عَلَى الْأَرائِكِ نِعْمَ الثَّوابُ وَ حَسُنَتْ‌ مُرْتَفَقاً)


(در حالى كه در آن‌جا بر تخت‌ها تكيه كرده‌اند. چه پاداش خوبى و چه جمع نيكويى!)
در مجمع گويد: مُرْتفق متّكا و مخدّه است. گويند: ارتفق يعنى به آرنج خود تكيه كرد همچنين است قول اقرب و ديگران. ولى به نظر می‌آيد كه آن محل مرافقت و ملاطفت باشد يعنى بهتر آسايشگاه است.


۲.۴ - الْمَرافِقِ‌ (آیه ۶ سوره مائده)

(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى‌ الْمَرافِقِ‌ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ)


(اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! هنگامى كه براى نماز بر مى‌خيزيد، صورت و دست‌ها را تا آرنج بشوييد و سر و پاها را تا برآمدگى روى پا مسح كنيد.)
مرافق جمع مرفق به معنى آرنج است در لغت عرب آن را مجمع ساعد و بازو گفته‌اند. إِلَى الْمَرافِقِ قيد است براى‌ أَيْدِيَكُمْ نه براى‌ فَاغْسِلُوا و به عبارت ديگر حدّ مغسول است نه غسل.
دست در اطلاق عرب مصاديق گوناگون دارد يک‌دفعه مراد از آن چهار انگشت دست مثل‌

(وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما)


يک‌دفعه مراد از آن از مچ به پایين است نحو

(فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ)

يک‌دفعه مراد از آن تا آرنج است مثل آيه «ما نحن فيه.» يک‌دفعه مراد از آن از سر انگشتان است تا شانه چنان‌كه در اقرب الموارد گفته است.
لذا اگر در آيه قيد إِلَى الْمَرافِقِ نبود معلوم نمی‌شد مراد از دست كدام است ولى قيد روشن می‌كند كه دست تا آرنج مراد است. بنابراين آيه شريفه از اين‌كه از مرفق شسته شود يا بالعكس ساكت است و اگر ما بوديم و آيه می‌گفتيم: هر دو جايز است. شیعه كه می‌گويد: بايد وضو از مرفق به پایين شسته شود دليلشان روايات اهل بیت عليهم‌السلام است نه آيه فوق.
اهل سنت نيز كه از پایين به بالا می‌شويند در اين عمل به آيه استناد نمی‌كنند بلكه از امثال ابو هریره و عثمان روايت می‌كنند كه آن‌ها حضرت رسول (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) را ديده‌اند كه از پایين به بالا مى‌شسته
[۳۲] رجوع شود به سنن ابى داود و غيره.
اهل سنت درباره آيه فوق‌ بيشتر اهميت داده‌اند كه «الى» را به معنى «مع» بگيرند كه يعنى مرفق نيز بايد شسته شود وانگهى اهل سنت نگفته‌اند كه اگر كسى از مرفق بشويد وضوى او باطل است.
[۳۳] رجوع كنيد به تفاسير و كتب احاديث اهل سنت.

طبرسی (رحمه‌اللّه) در مجمع ذيل آيه فوق فرموده: امت اسلامى اتفاق دارند در اينكه اگر كسى از بالا به پایين بشويد وضوى او صحيح است. على هذا شروع از پایين در مذهب اهل سنت مستحبّ است نه واجب كه عكس آن مبطل باشد.
فقهاء شيعه به استناد روايات اهل بيت (عليهم‌السلام) فتوى داده‌اند كه در صورت شستن از پایين به بالا وضو باطل است.
فقط از ابن ادریس نقل شده كه آن را مکروه دانسته و مبطل نمی‌داند و نيز سید مرتضی كه در يكى از دو فتوايش گفته از بالا شستن مستحب است.
اگر گويند: گفتيد آيه از كيفيّت شروع ساكت است و اگر ما بوديم و آيه، هر دو نوع شستن جايز بود در اين باره توضيح بيشتر بدهيد؟
گوئيم: به طوری‌ كه گفته شد إِلَى الْمَرافِقِ حدّ أَيْدِيَكُمْ است مثلا اگر شخصى به نقاش گويد: اين ستون را تا نصف رنگ بزن. نقاش مخيّر است كه از نصف به پایين رنگ بزند و بالعكس. در هر دو صورت می‌گويند مأموريت خود را انجام داده است همچنين است آيه شريفه.


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۳، ص۱۱۰.    
۲. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ج۵، ص۱۶۹.    
۳. شرتونی، سعید، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، ج۲، ص۴۱۰.    
۴. نساء/سوره۴، آیه۶۹.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۸۹.    
۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۴، ص۶۵۲.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۴۰۸.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۲۲۸.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۱۱.    
۱۰. کهف/سوره۱۸، آیه۱۶.    
۱۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۳، ص۴۰۵.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۲۹۳.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۲۱.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۰۱.    
۱۵. کهف/سوره۱۸، آیه۳۱.    
۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۹۷.    
۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۵۶.    
۱۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۲۱.    
۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۷۱۷.    
۲۰. شرتونی، سعید، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، ج۲، ص۴۱۰.    
۲۱. مائده/سوره۵، آیه۶.    
۲۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۰۸.    
۲۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۳۵۶.    
۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۲۲۰.    
۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۶، ص۲۲۰.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۵۴.    
۲۷. مائده/سوره۵، آیه۳۸.    
۲۸. مائده/سوره۵، آیه۶.    
۲۹. نساء/سوره۴، آیه۴۳.    
۳۰. شرتونی، سعید، أقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، ج۲، ص۴۱۱.    
۳۱. رجوع شود به حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ابواب الوضوء،باب ۱۵، ج۱، ص۲۷۱.    
۳۲. رجوع شود به سنن ابى داود و غيره.
۳۳. رجوع كنيد به تفاسير و كتب احاديث اهل سنت.
۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۵۴.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «رفق»، ج۳، ص۱۱۰.    






جعبه ابزار