«ای گوری که در خوارین (محلی است در حلب، که یزید بن معاویه در سال ۶۴ قمری در آنجا درگذشت) هستی! بدترین همه مردمان را دربرگرفتهای». این اظهار پشیمانیها، که ثمره رسوایی حکومت بنی امیه نزد افکار عمومی بود، تنها به نام یزید ثبت نشده است. عبیدالله بن زیاد نیز پس از واقعه کربلا، ننگ چنین اقدامی را مشاهده کرد و در صدد محو نامهای برآمد که به دستور او بر این جنایت، دلالت میکرد. از این رو بعد از ورود عمر سعد به کوفه، عبیدالله از او خواست آن نامه را به او بازگرداند. این اقدام عبیدالله، حاکی از نگرانی او و ترسش از آینده بود؛ گویی احتمال میداده است که روزی مخالفان بنی امیه بر سر کار بیایند و با استناد به همین نامه، از او انتقام بگیرند. طولی نکشید که کار حکومت یزید در بدنامی به جایی رسید که وقتی یزید در نامهای به عبیدالله بن زیاد دستور داد نهضت ابن زبیر را در مکه، مانند نهضت کربلا سرکوب کند، عبیدالله گفت: «من هرگز به خاطر یزید تبهکار، دو ننگ را به گردن نمیگیرم». عمر بن سعد نیز که تا پیش از عاشورا، درباره وارد شدن به این ماجرا دودل بود و سرانجام وعده پست و مقام را بر سعادت اخروی ترجیح داد، پس از واقعه کربلا، تمام آرزوهای خود را بربادرفته دید و با پشیمانی خود را سرزنش میکرد. حمید بن مسلم میگوید: من با عمر بن سعد دوست بودم؛ از این رو بعـد از اینکه او از جنگ بـا امـام حـسین برگشت، به دیدن او رفتم و حالش را پرسیدم. او گفت: از حـالم نپرس که هیچ مسافری مانند من از سفر برنگشته است. رابطه خویشاوندی را گسستم و گناه بزرگی مرتکب شدم.سبط ابن جوزی نیز نقل کرده که وی در هنگام بازگشت از مجلس ابن زیاد به سمت خانه اش گفته است: «هیچ کس مانند من از سفر برنگشت. فاسق ظالم، پسر زیاد را اطاعت کردم، و معصیت خدا نمودم و رابطه خویشاوندی شریفی را قطع کردم». عبدالملک بن مروان به حجاج، که از طرف وی حاکم حجاز بود، نوشت: «مرا به خون فرزندان ابوطالب آلوده نکن؛ زیرا من دیدم که چون خاندان حرب (ابوسفیان) با آنان درافتادند، پیروز نشدند». این دستور نشان میدهد که خاندان ابوسفیان، با همه فشاری که به دودمان ابی طالب وارد آوردند، سرانجام در رسیدن به اهداف شـوم خـود نـاکـام ماندند و واقعه کربلا، برای حکومت بنی امیه جـز رسوایی و از بین رفتن وجهـه دینی شان، ثمره دیگری به همراه نیاورد. یکی از نویسندگان معاصر عرب میگوید: به نظر من در درازمدت حسین پیروز شد. گرچه در رویارویی نظامی به هدف خود دست نیافت، شهادت برای او پیروزی در یاری دین خـدا بـود. او بذر کینه و عداوت و نفرت نسبت به بنی امیه را در دل همه مردم کاشت. تردید ندارم که حسین در درازمدت پیروز شد و شهادت او عامـل بی واسطه در تزلزل حکومت بنی امیه بود و به سبب آن جنایت زشت، طوفان لعـن و خـشم مردم، دامان امویان را گرفت. [۳۴]
طبری، محمد بن جریر، استشهاد الحسین، مقدمه، تحقیق سید الجمیلی، ص۲۳.
۱. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۶۸. ۲. ↑ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۵۱. ۳. ↑ ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۵، ص۴۹. ۴. ↑ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ج۱، ص۲۹۷. ۵. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام)، ج۴، ص۲۰۶. ۶. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام)، ج۴، ص۲۰۷. ۷. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۷۶. ۸. ↑ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۶۰. ۹. ↑ ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۱۷۲-۱۷۱. ۱۰. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۵۵. ۱۱. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۳۵. ۱۲. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۹. ۱۳. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام)، ج۱۳، ص۱۶۲. ۱۴. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام)، ج۱۳، ص۱۶۳. ۱۵. ↑ سبط ابن جوزی، یوسف، تذکرة الخواص، ص۲۵۹. ۱۶. ↑ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص١٥٢. ۱۷. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص٤٩٣. ۱۸. ↑ مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۶، ص۱۶. ۱۹. ↑ بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیهالسّلام)، ص۳۸۵. ۲۰. ↑ ابومخنف الازدی، لوط بن یحیی، مقتل الحسین (علیهالسّلام)، ص۲۳۶. ۲۱. ↑ ابن نما حلی، محمد بن جعفر، مثیر الاحزان، ص۱۰۹-۱۱۰. ۲۲. ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۱۸. ۲۳. ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص٤٨٣. ۲۴. ↑ ابن مسکویه، احمد بن محمد، تجارب الامم، ج۲، ص۸۶. ۲۵. ↑ ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، ج۶، ص۱۳. ۲۶. ↑ ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۲۳۹. ۲۷. ↑ دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ص۲۶۰. ۲۸. ↑ سبط ابن جوزی، یوسف، تذکرة الخواص، ص۲۳۳. ۲۹. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام)، ج۹، ص۹۴. ۳۰. ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسّلام)، ج۹، ص۹۵. ۳۱. ↑ ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابه الطبقه الخامسه، ج۱، ص۵۱۰. ۳۲. ↑ یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص٣٠٤. ۳۳. ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۷، ص۲۳۳. ۳۴. ↑ طبری، محمد بن جریر، استشهاد الحسین، مقدمه، تحقیق سید الجمیلی، ص۲۳. • پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۲۳۷-۲۴۱. ردههای این صفحه : پیامدهای اجتماعی واقعه کربلا | مقتل جامع سیدالشهداء | نهضت عاشورا | وقایع بعد از عاشورا |