• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

دولت (فقه سیاسی)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: دولت (مقالات مرتبط).


دولت در علوم سیاسی و حقوق عمومی به کلیت سازمان‌یافته‌ای از جمعیت، سرزمین و قدرت سیاسی اطلاق می‌شود که شخصیتی مستقل از اجزای تشکیل‌دهنده خود دارد.
این واژه به سه معنای: نهاد حاکم بر جامعه، هیئت فرمانروایان در برابر ملت، و قوه مجریه کشور به‌کار می‌رود.
در فقه اسلامی، گاه معادل «دار» برای معنای کلی دولت به‌کار رفته و در مواردی نیز معادل حاکمیت عادل یا ظالم آمده است.



این اصطلاح که معادل انگلیسی آن «Status» است، ماخوذ از واژۀ «Stare» به معنای ایستاده بوده که‌ اندیشۀ استحکام نیز از آن مستفاد می‌شود.
دولت به معنای عام کلمه، عبارت از جامعه‌ای است که در آن قدرت سیاسی براساس قوانین اساسی تعیین و تشریح شده است.
در مفهوم عمومی، دولت به معنای مجموعۀ سازمان‌های اجرایی است که قدرت اداره جامعه به آن داده شده است.
[۱] قالیباف خراسانی، محمد، فرهنگ سياسى، ص۲۸۶.

دولت به مفهوم نهاد نهادها، گسترده‌ترین کلیّتی است که هم میدان گاه حقوق اساسی و هم موضوع مورد بررسی آن است.



واژۀ دولت در زبان فارسی معانی مختلفی افاده می‌کند؛ ولی در زمینۀ حقوق عمومی و سیاست سه معنای مهم زیر بر او بار شده است:
الف - مقصود همان کلیت متمایز و مشخصی است که شخصیت مشخص و متمایزی از عناصر ترکیبی خود دارد و با دستگاه حکومت و یا افراد و نهادهای قدرت این دولت‌ها اشتباه نمیشود؛
ب - گاهی واژه دولت به معنای جبهۀ فرمانروایان یک کشور در برابر حکومت شوندگان و شهروندان به کار می‌رود. مفهوم دولت، در این برداشت، در برابر مفهوم مردم و ملّت قرار می‌گیرد؛
ج - گاهی نیز واژه دولت به معنای لایۀ سیاسی قوه مجریۀ کشور یا رده‌های فوقانی سیاسی نظیر رییس جمهور، وزیر و هیات وزیران به کار برده می‌شود.
[۲] قاضی، ابوالفضل، بایسته حقوق اساسی، ص۵۳-۵۵.


۲.۱ - مفهوم اصلی دولت در حقوق عمومی

منظور و غرض اصلی از دولت در حقوق عمومی همان معنای اول مدنظر است یعنی همان کلیت متمایز و مجردی که جامعه سیاسی را با تمام ابعاد آن فرامی‌گیرد و عوامل زیر سازنده آن هستند:
۱ - جمعیت؛ ۲ - سرزمین؛ ۳ - قدرت سیاسی.


۲.۲ - مفهوم دولت در فقه سیاسی

در فقه سیاسی با واژۀ «دار» از این مفهوم یاد شده است. اما دولت به معنا و مفهوم دوم نیز کاربردهایی در متون دینی دارد، آن‌چنان‌که امام علی (علیه‌السّلام) خود این واژه را در خطبه‌ها و نامه‌ها به کار برده و مفهومی اعم از دولت حق و دولت باطل و عادل و یا فاجر منظور کرده است، از آن جمله در عهدنامه مالک اشتر چنین آمده است:
«قَدْ جَرَتْ عَلَيْها دُوَلٌ قَبْلَكَ، مِنْ عَدْل وَ جَوْر»؛ قبل از تو در مصر دولت‌هایی روی کار آمده‌اند که برخی عادل و برخی دیگر ظلم‌پیشه بوده‌اند.»


۲.۳ - مفهوم دولت در متون فقهی

در متون فقهی از دولت به معنای سوم نیز واژۀ امیر یا والی یاد شده است.
[۴] عمید زنجانی، عباس‌علی، فقه سیاسی، ج۷، ص۴۷۰.



۱. قالیباف خراسانی، محمد، فرهنگ سياسى، ص۲۸۶.
۲. قاضی، ابوالفضل، بایسته حقوق اساسی، ص۵۳-۵۵.
۳. سید شریف رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، ت الحسون، ص۶۹۶، نامه۵۳.    
۴. عمید زنجانی، عباس‌علی، فقه سیاسی، ج۷، ص۴۷۰.



• عمید زنجانی، عباس‌علی، فقه سیاسی، ج۱، ص۴۷-۴۸.






جعبه ابزار