گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
عقائدية ، علمية ، معنوية
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِالسَّلامُ)
از خطبه های آن حضرت است
تُعْرَفُ بِخُطْبَةِ الْأَشْباحِ، وَ هِىَ مِنْ جَلائِلِ خُطَبِهِ (عَلَيْهِالسّلامُ). وَ كانَ سائِلٌ سَأَلَهُ اَنْ يَصِفَ اللّهَ لَهُ حَتّى كَاَنَّهُ يَراهُ عِياناً. فَغَضِبَ (عَلَيْـهِالسَّـلامُ) لِـذلِـكَ.
این خطبه معروف به خطبه اشباح است که از خطبه های بسیار با عظمت مولای عاشقان است، این خطبه در ارتباط با سئوال سائلی است که از حضرت درخواست کرد خدا را آنچنان وصف کند که گویی او را آشکار می بیند. حضرت از سئوال او که ظرفیت پاسخش را نداشت خشمگین شد.
رَوى مَسْعَدَةُ بْنُ صَدَقَةَ عَنِ الصّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد (عَلَيْهمَاالسَّلامُ) اَنَّهُ قالَ: خَطَبَ اَميرُالْمُؤمِنينَ (عَلَيهالسَّلامُ) بِهذِهِ الْخُطْبَةِ عَلى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ، وَ ذلِكَ اَنَّ رَجُلاً اَتاهُ فَقالَ لَهُ: يا اَميرالْمُؤْمِنينَ، صِفْ لَنا رَبَّنا لِنَزْدادَ لَهُ حُبّاً وَ بِهِ مَعْرفَةً. فَغَضِبَ (عَلَيهالسَّلامُ) وَ نادى الصَّلاةَ جامِعَةً. فَاجْتَمَعَ النّاسُ حَتّى غَصَّ الْمَسْجِدُ بِاَهْلِهِ، فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ وَ هُوَ مُغْضَبٌ مُتَغَيِّرُ اللَّوْنِ، فَحَمِدَاللّهَ سُبْحانَهُ وَ صَلّى عَلَى النَّبِىِّ (صَلَّىاللّهُعَلَيْهِوَآلِهِ) ثُمَّ قالَ:
مسعدة بن صدقه از حضرت صادق جعفر بن محمد (علیهماالسلام) روایت کرده که حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) این خطبه را بر منبر کوفه ایراد فرمود، علتش این بود مردی به محضرش عرضه داشت: خدای را آنچنان برای ما وصف کن تا عشق و معرفت به او زیاد کنیم. حضرت برآشفت و فرمود: همه مردم برای نماز اجتماع کنند. مردم جمع شدند تا آنکه مسجد از جمعیت پر شد، حضرت در حال خشم و تغییر رنگ به منبر رفت، خدای را سپاس گفت و بر پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآله) درود فرستاد، سپس فرمود:
۱. صفات اللّه
«الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي لَا یَفِرُهُ الْمَنْعُ وَ الْجُمُودُ،»۱سپاس خدای را که امساک و جمود بر ثروتش اضافه نمی کند،
«وَ لَا یُکْدِیهِ الْإِعْطَاءُ وَ الْجُودُ;»۲و عطا و بخشش تهیدستش نمی نماید،
«إِذْ كُلُّ مُعْط مُنْتَقِصٌ سِوَاهُ،»۳زیرا هر بخشنده ای جز او ثروتش کم می شود،
«وَ كُلُّ مَانِع مَذْمُومٌ مَا خَلَاهُ;»۴و هر منع کننده ای جز او شایسته مذمّت است.
«وَ هُوَ الْمَنَّانُ بِفَوَائِدِ النِّعَمِ،»۵اوست بخشنده انواع نعمت ها،
«وَ عَوَائِدِ الْمَزِیدِ وَ الْقِسَمِ»۶و فراوانی بهره ها و نصیب ها.
«عِیَالُهُ الْخَلَائِقُ،»۷جمیع آفریده ها روزی خور اویند،
«ضَمِنَ أَرْزَاقَهُمْ،»۸رزق همه را ضمانت کرده،
«وَ قَدَّرَ أَقْوَاتَهُمْ،»۹و قوت و توشه آنان را مقدّر نموده،
«وَ نَهَجَ سَبِیلَ الرَّاغِبِینَ إِلَيْهِ،»۱۰و راه روشنش را به رغبت کنندگان و خواهندگان آنچه نزد اوست نشان داده،
«وَ الطَّالِبِینَ مَا لَدَيْهِ، وَ لَيْسَ بِمَا سُئِلَ بِأَجْوَدَ مِنْهُ بِمَا لَمْ یُسْأَلْ.»۱۱واین طور نیست که جود و بخشش او در آنجا که از او بخواهند بیشتر از آنجاباشد که از او نخواهند.
«الأَوَّلُ اَلَّذِي لَمْ یَکُنْ لَهُ قَبْلٌ فَیَکُونَ شَیْءٌ قَبْلَهُ،»۱۲همان اولی است که برای اولیّتش قبلی نبوده تا پیش از او چیزی باشد،
«وَ الْآخِرُ الَّذي لَيْسَ لَهُ بَعْدٌ فَیَکُونَ شَیْءٌ بَعْدَهُ»۱۳و آخری است که برای آخریتش بعدی نیست تا موجودی پس از او باشد،
«وَ الرَّادِعُ أَنَاسِیَّ الْأَبْصَارِ عَنْ أَنْ تَنَالَهُ أَوْ تُدْرِکَهُ،»۱۴و مردمک دیده ها را از دیدن و درکش بازداشت.
«مَا اخْتَلَفَ عَلَيْهِ دَهْرٌ فَیَخْتَلِفَ مِنْهُ الْحَالُ،»۱۵نه زمان بر او می گذرد تا از گذر زمان حالش دگرگون شود،
«وَ لَا کَانَ فِي مَکَان فَیَجُوزَ عَلَيْهِ الْإِنْتِقَالُ.»۱۶و نه در مکانی است که انتقال برایش صورت بگیرد.
«وَ لَوْ وَهَبَ مَا تَنَفَّسَتْ عَنْهُ مَعَادِنُ الْجِبَالِ،»۱۷اگر آنچه را که معادن کوهها نفس زنان بیرون می ریزند،
«وَ ضَحِکَتْ عَنْهُ أَصْدَافُ الْبِحَارِ،»۱۸و صدفهای دریا خنده کنندگان ظاهر می سازند،
«مِنْ فِلِزِّ اللُّجَیْنِ وَ الْعِقْیَانِ، »۱۹از نقره خالص و طلای ناب،
«وَ نُثَارَةِ الدُّرِّ وَ حَصِیدِ الْمَرْجَانِ،»۲۰و درّ منثور و خوشه مرجان،
«مَا أَثَّرَ ذلِكَ فِي جُودِهِ،»۲۱همه و همه را ببخشد در جود و سخایش اثر نگذارد،
«وَ لَا أَنْفَدَ سَعَةَ مَا عِنْدَهُ،»۲۲و وسعت نعمتش را پایان ندهد،
«وَ لَکَانَ عِنْدَهُ مِنْ ذَخَائِرِ الْأَنْعَامِ مَا لَا تُنْفِدُهُ مَطَالِبُ الْأَنَامِ،»۲۳و از ذخایر نعمت ها آنقدر نزد او هست که با خواسته های بندگان تمام نشود،
«لِأَنَّهُ الْجَوَادُ الَّذِي لَا یَغِیضُهُ سُؤَالُ السَّائِلِینَ،»۴۳زیرا او بخشنده ای است که درخواست خواهندگان از او نمی کاهد،
«وَ لَا یُبْخِلُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّینَ.»۲۵و اصرار و دعای اصرارکنندگان او را بخیل ننماید.
۲. صفات اللّه تعالى في القرآن
«فَانْظُرْ أَيُّهَا السَّائِلُ:»۲۶ای پرسش کننده، به دقّت بنگر،
«فَمَا دَلَّكَ الْقُرْآنُ عَلَيْهِ مِنْ صِفَتِهِ فَائْتَمَّ بِهِ»۲۷آنچه را قرآن از صفات خدا تو را به آن راهنمایی می کند پیروی کن،
«وَ اسْتَضِیءْ بِنُورِ هِدَایَتِهِ،»۲۸و از نور هدایت قرآن بهره مند شو.
«وَ مَا کَلَّفَکَ الشَّیْطَانُ عِلْمَهُ مِمَّا لَيْسَ فِي الْکِتَابِ عَلَيْكَ فَرْضُهُ،»۲۹و آنچه را که شیطان تو را به یاد گرفتن آن واداشته از آنچه که در قرآن بر تو لازم نگشته،
«وَ لَا فِي سُنَّةِ النَّبِیِّ (صَلَّىاللّهُعَلَيهِوَآلِهِ) وَ أَئِمَّةِ الْهُدَی أَثَرُهُ،»۳۰و در سنّت پیامبر (صلىاللهعليهوآلهوسلم) و ائمّه اثری نیامده،
«فَكِلْ عِلْمَهُ إِلَى اللهِ سُبْحانَهُ،»۳۱علمش را به خدای سبحان واگذار،
«فَإِنَّ ذلِكَ مُنْتَهَی حَقِّ اللهِ عَلَيْكَ.»۳۲که نهایت حق خداوند بر تو همین است.
«وَ اعْلَمْ أَنَّ الرَّاسِخِینَ فِي الْعِلْمِ هُمُ الَّذِينَ»۳۳و بدان که استواران در دانش آنانند که
«أَغْنَاهُمْ عَنِ اقْتِحَامِ السُّدَدِ الْمَضْرُوبَةِ دُونَ الْغُیُوبِ،»۳۴خداوند آنان را با اقرار به کلّ آنچه از آنها پنهان است و تفسیرش برای آنان روشن نیست،
«الْإِقْرَارُ بِجُمْلَةِ مَا جَهِلُوا تَفْسِیرَهُ مِنَ الْغَیْبِ الْمَحْجُوبِ،»۳۵از ورود در ابواب و سراپرده های اسرار پنهانی بی نیاز فرموده،
«فَمَدَحَ اللهُ تَعَالی اعْتِرَافَهُمْ بِالْعَجْزِ عَنْ تَنَاوُلِ مَا لَمْ یُحِیطُوا بِهِ عِلْماً،»۳۶و اعترافشان را به ناتوانی از رسیدن به آنچه که دانش آنها به آن احاطه ندارد ستوده،
«وَ سَمَّی تَرْکَهُمُ التَّعَمُّقَ فِيَما لَمْ یُکَلِّفْهُمُ الْبَحْثَ عَنْ کُنْهِهِ رُسُوخاً.»۳۷و ترک تعمّق آنان را در چیزی که بحث از حقیقت آن را امر نفرموده استواری در علم نامیده.
«فَاقْتَصِرْ عَلَى ذلِكَ،»۳۸پس به همان اندازه که خداوند دانستن آن را مجاز دانسته اکتفا کن،
«وَ لَا تُقَدِّرْ عَظَمَةَ اللهِ سُبْحانَهُ عَلَى قَدْرِ عَقْلِکَ فَتَکُونَ مِنَ الْهَالِکِینَ.»۳۹و عظمت خداوندی را با ترازوی عقلت اندازه مگیر، که دچار هلاکت خواهی شد.
«هُوَ الْقَادِرُ الَّذِي إِذَا ارْتَمَتِ الْأَوْهَامُ لِتُدْرِکَ مُنْقَطَعَ قُدْرَتِهِ،»۴۰او توانایی است که اگر همه اوهام برای شناخت نهایت قدرتش پیشرفت کنند،
«وَ حَاوَلَ الْفِکْرُ الْمُبَرَّأُ مِنْ خَطَرَاتِ الْوَسَاوِسِ أَنْ یَقَعَ عَلَيْهِ فِي عَمِیقَاتِ غُیُوبِ مَلَکُوتِهِ،»۴۱و اندیشه های به دور از وساوس شیطانی بخواهند اعماق غیوب ملکوتش را دریابند،
«وَ تَوَلَّهَتِ الْقُلُوبُ إِلَيْهِ، لِتَجْرِیَ فِي کَیْفِیَّةِ صِفَاتِهِ،»۴۲و دلها برای به دست آوردن چگونگی صفاتش عاشقانه بکوشند،
«وَ غَمَضَتْ مَدَاخِلُ الْعُقُولِ فِي حَيْثُ لَا تَبْلُغُهُ الصِّفَاتُ لِتَنَاوُلِ عِلْمِ ذَاتِهِ،»۴۳و عقلها در نهایت دقت در آنجا که به درک صفاتش نمی رسند به شناخت ذاتش برخیزند،
«رَدَعَهَا وَ هِيَ تَجُوبُ مَهَاوِیَ سُدَفِ الْغُیُوبِ،»۴۴همه و همه را پس زده در حالی که آنها همه راهها و تاریکیهای عوالم غیب را سیر کرده،
«مُتَخَلِّصَةً إِلَيْهِ سُبْحانَهُ،»۴۵برای خلاص خود روی به درگاه او آورده اند،
«فَرَجَعَتْ إِذْ جُبِهَتْ مُعْتَرِفَةً »۴۶عاقبت از این راه برگشته در حالی که اعتراف دارند به اینکه
«بِأَنَّهُ لَا یُنَالُ بِجَوْرِ الْإِعْتِسَافِ کُنْهُ مَعْرِفَتِهِ،»۴۷با پیمودن راه و بیراه، رسیدن به عمق معرفتش میسّر نیست،
«وَ لَا تَخْطُرُ بِبَالِ أُولِي الرَّوِیَّاتِ خَاطِرَةٌ مِنْ تَقْدِیرِ جَلَالِ عِزَّتِهِ.»۴۸و هیچ خاطره ای برای اندازه زدن جلال عزّتش، بر قلب اندیشمندان خطور نمی کند.
«الَّذِي ابْتَدَعَ الْخَلْقَ عَلَى غَیْرِ مِثَال امْتَثَلَهُ،»۴۹خدایی که آفریده ها را به وجود آورد بدون اینکه از نقشه دیگری اقتباس نماید،
«وَ لَا مِقْدَار احْتَذَی عَلَيْهِ، مِنْ خَالِق مَعْبُود کَانَ قَبْلَهُ،»۵۰یا در به وجود آوردن آنها از به وجودآورنده ای پیش از خود الگو بردارد.
«وَ أَرَانَا مِنْ مَلَکُوتِ قُدْرَتِهِ،»۵۱و به اندازه ای از ملکوت قدرتش
«وَ عَجَائِبِ مَا نَطَقَتْ بِهِ آثَارُ حِکْمَتِهِ،»۵۲و از شگفتی هایی که آثار حکمتش گویای آن است،
«وَ اعْتِرَافِ الْحَاجَةِ مِنَ الْخَلْقِ إِلَى أَنْ یُقِیمَهَا بِمِسَاکِ قُوَّتِهِ ،»۵۳و از اعتراف نیاز خلق به آنچه که با قدرتش آن را حفظ می کند
«مَا دَلَّنَا بِاضْطِرَارِ قِیَامِ الْحُجَّةِ لَهُ عَلَى مَعْرِفَتِهِ.»۵۴به ما ارائه فرموده که ما را به قیام دلیل قطعی بر معرفت و شناختش راهنمایی نموده است.
«فَظَهَرَتِ الْبَدَائِعُ الَّتِي أَحْدَثَتْهَا آثَارُ صَنْعَتِهِ، وَ أَعْلَامُ حِکْمَتِهِ،»۵۵در ساخته های بدیعش آثار صنع و نشانه های حکمتش آشکار است،
«فَصَارَ كُلُّ مَا خَلَقَ حُجَّةً لَهُ وَ دَلِیلا عَلَيْهِ;»۵۶از این رو آنچه آفریده حجّت و دلیلی بر وجود اوست،
«وَ إِنْ کَانَ خَلْقاً صَامِتاً،»۵۷و اگر موجودی بی زبان باشد
«فَحُجَّتُهُ بِالتَّدْبِیرِ نَاطِقَةٌ،»۵۸تدبیر او در وجود آن موجود برهان گویایی بر وجود او،
«وَ دَلَالَتُهُ عَلَى الْمُبْدِعِ قَائِمَةٌ.»۵۹و دلیلی محکم بر آفرینندگی ذات پاک اوست.
«فَأَشْهَدُ أَنَّ مَنْ شَبَّهَکَ بِتَبَایُنِ أَعْضَاءِ خَلْقِکَ،»۶۰و شهادت می دهم که آن کس که تو را به مخلوقی دارای اعضای مختلف،
«وَ تَلَاحُمِ حِقَاقِ مَفَاصِلِهِمُ الْمُحْتَجِبَةِ لِتَدْبِیرِ حِکْمَتِکَ،»۶۱و مفصلهای به هم پیوسته که به تدبیر حکمت تو در لابلای پوست و گوشت پنهان است تشبیه کند،
«لَمْ یَعْقِدْ غَیْبَ ضَمِیرِهِ عَلَى مَعْرِفَتِکَ،»۶۲در غیب وجودش خالی از معرفت توست،
«وَ لَمْ یُبَاشِرْ قَلْبَهُ الْیَقِینُ بِأَنَّهُ لَا نِدَّ لَكَ.»۶۳و قلبش به این معنا که برای تو هرگز شبیهی نیست یقین پیدا نکرده،
«وَ كَأَنَّهُ لَمْ یَسْمَعْ تَبَرُّأَ التَّابِعِینَ مِنَ الْمَتْبُوعِینَ إِذْ یَقُولُونَ:»۶۴و گویا متن بیزاری جستن پیروان را از رهبران باطل خود در قیامت نشنیده که می گویند:
(تَاللهِ إِنْ کُنَّا لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ • إِذْ نُسَوِّیکُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِینَ)
۶۵«به خدا قسم ما در گمراهی آشکاری بودیم، که شما را با پروردگار عالمیان برابر می کردیم.»
«کَذَبَ الْعَادِلُونَ بِكَ،»۶۶آنان که غیر تو را با تو برابر دانستند دروغ گفتند،
«إِذْ شَبَّهُوکَ بِأَصْنَامِهِمْ،»۶۷که تو را به بتهای خود تشبیه کردند،
«وَ نَحَلُوکَ حِلْیَةَ الْمَخْلُوقِینَ بِأَوْهَامِهِمْ،»۶۸و به سبب اوهام غلط خویش صفات آفریده ها را به تو بستند،
«وَ جَزَّأُوکَ تَجْزِئَةَ الُْمجَسَّمَاتِ بِخَوَاطِرِهِمْ،»۶۹و با اندیشه های پست خود تو را مانند اجسام دارای اجزا دانستند،
«وَ قَدَّرُوکَ عَلَى الْخِلْقَةِ الْمُخْتَلِفَةِ الْقُوَی، بِقَرَائِحِ عُقُولِهِمْ.»۷۰و به عقل ناقصشان تو را همانند مخلوقات که مرکب از قوای مختلفند شناختند.
«وَ أَشْهَدُ أَنَّ مَنْ سَاوَاکَ بِشَیْءٍ مِنْ خَلْقِکَ فَقَدْ عَدَلَ بِكَ،»۷۱و شهادت می دهم که کسی که تو را با چیزی از آفریده هایت مساوی دانست برایت نظیر قائل شده،
«وَ الْعَادِلُ بِكَ کَافِرٌ بِمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ مُحْکَمَاتُ آیَاتِکَ،»۷۲و آن که برایت نظیر قائل شود کافر است به آنچه آیات محکم به بیان آنها نازل شده،
«وَ نَطَقَتْ عَنْهُ شَوَاهِدُ حُجَجِ بَیِّنَاتِکَ،»۷۳و دلائل آشکارت بدان گویاست.
«وَ إِنَّكَ أَنْتَ اللهُ الَّذِي لَمْ تَتَنَاهَ فِي الْعُقُولِ»۷۴و شهادت می دهم که نهایتی و حدّی در عقلها برای تو نیست
«فَتَکُونَ فِي مَهَبِّ فِکْرِهَا مُکَیَّفاً،»۷۵که در مجرای وزش تفکّرات آن عقول در کیفیت خاصی قرار گیری،
«وَ لَا فِي رَوِیَّاتِ خَوَاطِرِهَا فَتَکُونَ مَحْدُوداً مُصَرَّفاً.»۷۶و در اندیشه ها نگنجی تا به تصرف آن عقول درآمده و محدود گردی.
۳. صفات الخالق
مِنْها
از این خطبه است
«قَدَّرَ مَا خَلَقَ فَأَحْکَمَ تَقْدِیرَهُ،»۷۷آنچه را آفرید برایش اندازه قرار داد و اندازه اش را محکم کرد،
«وَ دَبَّرَهُ فَأَلْطَفَ تَدْبِیرَهُ»۷۸و تدبیر نمود و به خوبی تدبیر فرمود،
«وَ وَجَّهَهُ لِوِجْهَتِهِ»۷۹و آن را در مسیر رسیدن به هدف خود قرار داد
«فَلَمْ یَتَعَدَّ حُدُودَ مَنْزِلَتِهِ،»۸۰و آن مخلوق هم از حدودی که برایش مقرر نمود تجاوز نکرد،
«وَ لَمْ یَقْصُرْ دُونَ الْإِنْتِهَاءِ إِلَى غَایَتِهِ،»۸۱و به کمتر از رسیدن به هدف معیّنش اکتفا ننمود،
«وَ لَمْ یَسْتَصْعِبْ إِذْ أُمِرَ بِالْمُضِیِّ عَلَى إِرَادَتِهِ،»۸۲و در مأموریتش برای انجام اراده حق چموشی و نافرمانی نکرد،
«فَکَیْفَ وَ إِنَّمَا صَدَرَتِ الْأُمُورُ عَنْ مَشِیئَتِهِ؟»۸۳و چگونه چنین باشد در حالی که همه امور از مشیّت او نشأت گرفته است؟
«الْمُنْشِیءُ أَصْنَافَ الْأَشْیَاءِ بِلَا رَوِیَّةِ فِکْر آلَ إِلَيْهَا،»۸۴اوست به وجود آورنده انواع موجودات بی آنکه اندیشه ای به کار برد،
«وَ لَا قَرِیحَةِ غَرِیزَة أَضْمَرَ عَلَيْهَا،»۸۵و بدون اینکه تصوری در در باطن علمش پنهان داشته باشد،
«وَ لَا تَجْرِبَة أَفَادَهَا مِنْ حَوَادِثِ الدُّهُورِ،»۸۶و بدون اینکه از تجربه ای از حوادث روزگاران گذشته استفاده نماید،
«وَ لَا شَرِیک أَعَانَهُ عَلَى ابْتِدَاعِ عَجَائِبِ الْأُمُورِ.»۸۷و بدون اینکه او را در آفرینش موجودات شگفت انگیز شریکی یاری رساند.
«فَتَمَّ خَلْقُهُ بِأَمْرِهِ،»۸۸پس آفرینش به امر او قامتی تمام یافت،
«وَ أَذْعَنَ لِطَاعَتِهِ،»۸۹و به فرمانبرداری از او گردن نهاد،
«وَ أَجَابَ إِلَى دَعْوَتِهِ،»۹۰و دعوت حضرتش را پاسخ گفت،
«لَمْ یَعْتَرِضْ دُونَهُ رَیْثُ الْمُبْطِیءِ،»۹۱آفریده ای نبود که در امرش سستی ورزد،
«وَ لا أَناةُ الْمُتَلَکِّیءِ،»۹۲و یا در اجرای دستورش درنگ روا دارد.
«فَأَقامَ مِنَ الْأَشْیَاءِ أَوَدَها،»۹۳کژی اشیا را راست نمود،
«وَ نَهَجَ حُدُودَهَا،»۹۴و حدودشان را معین کرد،
«وَ لَاءَمَ بِقُدْرَتِهِ بَیْنَ مُتَضَادِّهَا،»۹۵و با قدرتش بین اشیاء متضاد الفت داد،
«وَ وَصَلَ أَسْبَابَ قَرَائِنِهَا،»۹۶و اسباب اتصال آنها را فراهم نمود،
«وَ فَرَّقَهَا أَجْنَاساً مُخْتَلِفَات فِي الْحُدُودِ وَ الْأَقْدَارِ، وَ الْغَرَائِزِ وَ الْهَیْئَاتِ،»۹۷و همه را به اجناسی مختلف در حدود و اندازه ها و غرائز و صورتها تقسیم کرد.
«بَدَایَا خَلَائِقَ أَحْکَمَ صُنْعَهَا،»۹۸مخلوقاتی هستند که خلقت آنها را استوار کرده،
«وَ فَطَرَهَا عَلَى مَا أَرَادَ وَ ابْتَدَعَهَا!»۹۹و آنها را بر اساس اراده متین خود به وجود آورده است.
۴. كيفيّة خلق السمّوات
وَ مِنْها فى صِفَةِ السَّماءِ
و از این خطبه است در وصف آسمان
«وَ نَظَمَ بِلَا تَعْلِیق رَهَوَاتِ فُرَجِهَا،»۱۰۰پستی و بلندی آسمان و فاصله های فراخ آن را بدون اینکه به چیزی متکّی باشد نظام داد،
«وَ لَاحَمَ صُدُوعَ انْفِرَاجِهَا»۱۰۱و شکافهای آن را التیام بخشید،
«وَ وَشَّجَ بَیْنَهَا وَ بَیْنَ أَزْوَاجِهَا،»۱۰۲و میان آن و مانندش پیوند برقرار کرد،
«وَ ذَلَّلَ لِلْهَابِطِینَ بِأَمْرِهِ، وَ الصَّاعِدِینَ بِأَعْمَالِ خَلْقِهِ، حُزُونَةَ مِعْرَاجِهَا،»۱۰۳و دشواری بالا رفتن و نازل شدن فرشتگانی که امرش را پایین می آورند و اعمال خلق را بالا می برند آسان نمود.
«وَ نَادَاهَا بَعْدَ إِذْ هِيَ دُخَانٌ،»۱۰۴پس از آنکه آسمانها به صورت دود بود آن را برای شکل گرفتن ندا داد
«فَالْتَحَمَتْ عُرَی أَشْرَاجِهَا،»۱۰۵تا اجزائش زنجیروار به هم پیوست،
«وَ فَتَقَ بَعْدَ الْإِرْتِتَاقِ صَوَامِتَ أَبْوَابِهَا،»۱۰۶و درهای بسته آن را باز نمود،
«وَ أَقَامَ رَصَداً مِنَ الشُّهُبِ الثَّوَاقِبِ عَلَى نِقَابِهَا،»۱۰۷و از شهابهای درخشنده برای راههای نفوذ به آن دیده بان گذاشت،
«وَ أَمْسَکَهَا مِنْ أَنْ تَمُورَ فِي خَرْقِ الْهَوَاءِ بِأَیْدِهِ،»۱۰۸و به دست قدرت خود در عرصه فضا آسمانها را از اضطراب حفظ کرد،
«وَ أَمَرَهَا أَنْ تَقِفَ مُسْتَسْلِمَةً لِأَمْرِهِ.»۱۰۹و فرمان داد که تسلیم دستورات او باشند.
«وَ جَعَلَ شَمْسَهَا آیَةً مُبْصِرَةً لِنَهَارِهَا،»۱۱۰خورشید آن را نشانه روشنی بخش روز،
«وَ قَمَرَهَا آیَةً مَمْحُوَّةً مِنْ لَیْلِهَا،»۱۱۱و ماه آن را که نورش به تاریکی می گراید نشانه شب قرار داد،
«وَ أَجْرَاهُمَا فِي مَنَاقِلِ مَجْرَاهُمَا،»۱۱۲و آن دو را در مجرای معین خودشان به جریان انداخت،
«وَ قَدَّرَ مَسِیَرهُما فِي مَدَارِجِ دَرَجِهِمَا،»۱۱۳و حرکتشان را در راهی که باید بپیمایند مقرر فرمود،
«لُِیمَیِّزَ بَیْنَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ بِهِمَا،»۱۱۴تا به واسطه رفت و آمدشان شب را از روز متمایز سازد،
«وَ لِیُعْلَمَ عَدَدُ السِّنِینَ وَ الْحِسَابُ بِمَقَادِیرِهِمَا،»۱۱۵و با گردش آنها عدد سالها و حساب دانسته شود.
«ثُمَّ عَلَّقَ فِي جَوِّهَا فَلَکَهَا،»۱۱۶سپس در پهنه آسمان مدار و فلک آن را قرار داد،
«وَ نَاطَ بِهَا زِینَتَهَا، مِنْ خَفِیَّاتِ دَرَارِیِّهَا وَ مَصَابِیحِ کَوَاکِبِهَا،»۱۱۷و ستارگان دور از دیده و ستارگان درخشنده را که زینت بخش آن طاق برافراشته اند بر آن آویزان نمود،
«وَ رَمی مُسْتَرِقِی السَّمْعِ بِثَوَاقِبِ شُهُبِهَا،»۱۱۸و با شهابهای نافذ آن استراق سمع کنندگان را هدف قرار داد،
«وَ أَجْرَاهَا عَلَى أَذْلَالِ تَسْخِیرِهَا مِنْ ثَبَاتِ ثَابِتِهَا،»۱۱۹و آن را به انواع طرق تسخیر از ثابت داشتن ثوابت
«وَ مَسِیرِ سَائِرِهَا،»۱۲۰و به حرکت درآوردن سیارات
«وَ هُبُوطِهَا وَ صُعُودِهَا،»۱۲۱و پایین و بالا رفتن آنها
«وَ نُحُوسِهَا وَ سُعُودِهَا.»۱۲۲و نحس و سعد آنها به جریان انداخت.
۵. صفة الملائكة
وَ مِنْها فى صِفَةِ الْمَلائِكَةِ
از این خطبه است در وصف فرشتگان
«ثُمَّ خَلَقَ سُبْحانَهُ لِإِسْکَانِ سَموَاتِهِ،»۱۲۳سپس خداوند سبحان برای سکونت دادن در آسمانهایش،
«وَ عِمَارَةِ الصَّفِیحِ الْأَعْلَی مِنْ مَلَکُوتِهِ،»۱۲۴و آباد ساختن پهنه اعلای ملکوتش
«خَلْقاً بَدِیعاً مِنْ مَلَائِکَتِهِ،»۱۲۵موجوداتی بی نظیر از فرشتگانش را به عرصه هستی آورد،
«وَ مَلَا بِهِمْ فُرُوجَ فِجَاجِهَا،»۱۲۶و به وسیله آنها گشادگیهای فضای آسمان را پر کرد،
«وَ حَشَا بِهِمْ فُتُوقَ أَجْوَائِهَا،»۱۲۷و صفحات باز جوّ را از آنان مملو ساخت.
«وَ بَیْنَ فَجَوَاتِ تِلْكَ الْفُرُوجِ زَجَلُ الْمُسَبِّحِینَ مِنْهُمْ فِي حَظَائِرِ الْقُدْسِ،»۱۲۸فریادهای رسای تسبیح کنندگان از آن ملائکه بارگاه قدس در میان پهنه باز آسمان
«وَ سُتُرَاتِ الْحُجُبِ،»۱۲۹و پرده های حجاب،
«وَ سُرَادِقَاتِ الْمَجْدِ.»۱۳۰و سراپرده های جلال و مجد طنین انداز است.
«وَ وَرَاءَ ذلِكَ الرَّجِیج»۱۳۱و در وَرای آن فریادهای رسا
«الَّذِي تَسْتَکُّ مِنْهُ الْأَسْمَاعُ»۱۳۲که گوشها از شنیدنش کر می شود
«سُبُحَاتُ نُور تَرْدَعُ الْأَبْصَارَ عَنْ بُلُوغِهَا،»۱۳۳طبقاتی از نور است که دیده ها از رسیدن به آن پس زده می شوند،
«فَتَقِفُ خَاسِئَةً عَلَى حُدُودِهَا.»۱۳۴و به ناچار در محدوده آن نور در محل خود مطرود و رانده شده می ایستند.
«وَ أَنْشَأَهُمْ عَلَى صُوَر مُخْتَلِفَات،»۱۳۵ملائکه را به صورت های گوناگون،
«وَ أَقْدَار مُتَفَاوِتَات،»۱۳۶و اندازه های مختلف،
(أُولِی أَجْنِحَةٍ)
۱۳۷دارای بال و پر آفرید،
«تُسَبِّحُ جَلَالَ عِزَّتِهِ،»۱۳۸که جلال عزت حق را تسبیح می گویند،
«لَا یَنْتَحِلُونَ مَا ظَهَرَ فِي الْخَلْقِ مِنْ صُنْعِهِ،»۱۳۹و آنچه را که از عجایب خلقت خدا هویداست به خود نمی بندند،
«وَ لَا یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ یَخْلُقُونَ شَیْئاً مَعَهُ مِمَّا انْفَرَدَ بِهِ.»۱۴۰و آفرینش چیزی را که آفریدنش مخصوص خداست ادعا نمی کنند،
(بَلْ عِبَادٌ مُکْرَمُونَ • لَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ)
۱۴۱«بلکه آنان بندگان گرامی داشته حقّند که در گفتار سبقت بر خدا نمی گیرند و فرمانش را اجرا می کنند.»
«جَعَلَهُمُ اللهُ فِيَما هُنَالِكَ أَهْلَ الْأَمَانَةِ عَلَى وَحْیِهِ، وَ حَمَّلَهُمْ إِلَى الْمُرْسَلِینَ وَدَائِعَ أَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ،»۱۴۲و به وسیله آنان امانات امر و نهیش را به جانب پیامبران روانه کرد،
«وَ عَصَمَهُمْ مِنْ رَیْبِ الشُّبُهَاتِ،»۱۴۳و همه آنان را از اشتباه مصونیت داد،
«فَمَا مِنْهُمْ زَائِغٌ عَنْ سَبِیلِ مَرْضَاتِهِ.»۱۴۴بنابراین از ایشان کسی نیست که از راه رضای خدا منحرف شود.
«وَ أَمَدَّهُمْ بِفَوائِدِ الْمَعُونَةِ،»۱۴۵آنان را از منافع کمک خود یاری داد،
«وَ أَشْعَرَ قُلُوبَهُمْ تَوَاضُعَ إِخْبَاتِ السَّکِینَةِ،»۱۴۶و قلبشان را با تواضع و خشوع و آرامش قرین فرمود،
«وَ فَتَحَ لَهُمْ أَبْوَاباً ذُلُلاً إِلَى تَمَاجِیدِهِ،»۱۴۷ابواب سهل و آسان تمجیدهای خود را به رویشان گشود،
«وَ نَصَبَ لَهُمْ مَنَاراً وَاضِحَةً عَلَى أَعْلَامِ تَوْحِیدِهِ.»۱۴۸و برای آنان مشعلهای روشنی بر روی نشانه های توحیدش نصب کرد.
«لَمْ تُثْقِلْهُمْ مُوصِرَاتُ الْاثَامِ،»۱۴۹بار گناهانْ آنان را سنگین نکرده،
«وَ لَمْ تَرْتَحِلْهُمْ عُقَبُ اللَّیَالِی وَ الْأَیَّامِ،»۱۵۰آمد و رفت شب و روز آنان را به سوی مرگ سوق نداده،
«وَ لَمْ تَرْمِ الشُّکُوکُ بِنَوَازِعِهَا عَزِیمَةَ إِیمَانِهِمْ،»۱۵۱تیرهای شک و تردید از کمانهای خود استحکام ایمانشان را نشان نگرفته،
«وَ لَمْ تَعْتَرِکِ الظُّنُونُ عَلَى مَعَاقِدِ یَقِینِهِمْ،»۱۵۲و گمانها و خیالات بر جایگاه یقین استوارشان ازدحام نبرده،
«وَ لَا قَدَحَتْ قَادِحَةُ الْإِحَنِ فِيَما بَیْنَهُمْ،»۱۵۳آتش عداوت در بینشان افروخته نشده،
«وَ لَا سَلَبَتْهُمُ الْحَیْرَةُ مَا لَاقَ مِنْ مَعْرِفَتِهِ بِضَمَائِرِهِمْ،»۱۵۴سرگردانی و حیرتْ ایمانی را که با باطن آنان پیوند خورده،
«وَ مَا سَکَنَ مِنْ عَظَمَتِهِ وَ هَیْبَةِ جَلَالَتِهِ فِي أَثْنَاءِ صُدُورِهِمْ،»۱۵۵و هیبت و جلالی را که از حق در دلهاشان جای گرفته از آنان سلب ننموده،
«وَ لَمْ تَطْمَعْ فِيهِمُ الْوَسَاوِسُ»۱۵۶و وسوسه ها به آنان طمع ندوخته
«فَتَقْتَرِعَ بِرَیْنِهَا عَلَى فِکْرِهِمْ.»۱۵۷تا شک و تردید با آلودگی خود بر اندیشه پاکشان قرعه زند.
۶. أصناف الملائكة
«وَ مِنْهُمْ مَنْ هُوَ فِي خَلْقِ الْغَمَامِ الدُّلَّحِ،»۱۵۸گروهی از آنان در میان ابرهای پر آب،
«وَ فِي عِظَمِ الْجِبَالِ الشُّمَّخِ،»۱۵۹و کوههای بزرگ مرتفع
«وَ فِي قَتْرَةِ الظَّلَامِ الْأَیْهَمِ،»۱۶۰و لابلای تاریکی هایی که برای بیرون رفتن از آن راهی نیست قرار دارند.
«وَ مِنْهُمْ مَنْ قَدْ خَرَقَتْ أَقْدَامُهُمْ تُخُومَ الْأَرْضِ السُّفْلَی،»۱۶۱گروهی دیگر فرشتگانی هستند که قدمهایشان در طبقات زیرین زمین فرورفته،
«فَهِيَ کَرَایَات بِیض قَدْ نَفَذَتْ فِي مَخَارِقِ الْهَوَاءِ،»۱۶۲مانند پرچم های سپیدی که در شکاف هوا نفوذ کرده،
«وَ تَحْتَهَا رِیحٌ هَفَّافَةٌ تَحْبِسُهَا عَلَى حَيْثُ انْتَهَتْ مِنَ الْحُدُودِ الْمُتَنَاهِیَةِ.»۱۶۳و در زیر آن بادی است آرام و خوش که آنها را در جایی که به آن منتهی شده و قرار گرفته اند نگاه داشته.
۷. صفات الملائكة
«قَدِ اسْتَفْرَغَتْهُمْ أَشْغَالُ عِبَادَتِهِ،»۱۶۴اشتغال به بندگیِ حق آنان را از کار دیگر بازداشته،
«وَ وَسّلَتْ حَقَائِقُ الْإِیمَانِ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَعْرِفَتِهِ،»۱۶۵و حقایق ایمان بین آنان و معرفت حق پیوند داده،
«وَ قَطَعَهُمُ الْإِیقَانُ بِهِ إِلَى الْوَلَهِ إِلَيْهِ،»۱۶۶و یقین به خداوند آنان را از همه چیز بریده و مشتاق و راغب او نموده،
«وَ لَمْ تُجَاوِزْ رَغَبَاتُهُمْ مَا عِنْدَهُ إِلَى مَا عِنْدَ غَیْرِهِ.»۱۶۷و رغبتشان از آنچه نزد خداست به آنچه نزد غیرخداست تجاوز نکرده.
«قَدْ ذَاقُوا حَلَاوَةَ مَعْرِفَتِهِ،»۱۶۸شیرینی معرفت او را چشیده اند،
«وَ شَرِبُوا بِالْکَأْسِ الرَّوِیَّةِ مِنْ مَحَبَّتِهِ،»۱۶۹و از محبّتش جام سیراب کننده ای نوشیده اند،
«وَ تَمَکَّنَتْ مِنْ سُوَیْدَاءِ قُلُوبِهِمْ وَشِیجَةُ خِیفَتِهِ،»۱۷۰و در سویدای دلشان ریشه های خوف خدا جای گرفته،
«فَحَنَوْا بِطُولِ الطَّاعَةِ اعْتِدَالَ ظُهُورِهِمْ،»۱۷۱پس قامت راستشان از طول عبادت خمیده،
«وَ لَمْ یُنْفِدْ طُولُ الرَّغْبَةِ إِلَيْهِ مَادَّةَ تَضَرُّعِهِمْ.»۱۷۲و میل و رغبت طولانی به او سرچشمه تضرع و زاری آنان را تمام ننموده،
«وَ لَا أَطْلَقَ عَنْهُمْ عَظِیمُ الزُّلْفَةِ رِبَقَ خُشُوعِهِمْ،»۱۷۳مقام والای آنان رشته خشوع را از گردن وجودشان باز نکرده،
«وَ لَمْ یَتَوَلَّهُمُ الْإِعْجَابُ فَیَسْتَکْثِرُوا مَا سَلَفَ مِنْهُمْ،»۱۷۴و خودپسندی بر آنان غالب نگشته تا عبادات گذشته خود را زیاد بشمارند،
«وَ لَا تَرَکَتْ لَهُمُ اسْتِکَانَةُ الْإِجْلَالِ نَصِیباً فِي تَعْظِیمِ حَسَنَاتِهِمْ.»۱۷۵خضوع در برابر عظمت حق نصیبی برای بزرگ دیدن حسناتشان برجای نگذاشته،
«وَ لَمْ تَجْرِ الْفَتَرَاتُ فِيهِمْ عَلَى طُولِ دُؤُوبِهِمْ،»۱۷۶و در مدت دراز کوشش در عبادتْ سستی بر آنان چیره نگشته،
«وَ لَمْ تَغِضْ رَغَبَاتُهُمْ فَیُخَالِفُوا عَنْ رَجَاءِ رَبِّهِمْ،»۱۷۷و از رغبتشان به حق کاسته نشده تا از امید به او رویگردان شوند،
«وَ لَمْ تَجِفَّ لِطُولِ الْمُنَاجَاةِ أَسَلَاتُ أَلْسِنَتِهِمْ،»۱۷۸راز و نیاز طولانی زبانشان را نخشکانده،
«وَ لَا مَلَکَتْهُمُ الْأَشْغَالُ فَتَنْقَطِعَ بِهَمْسِ الْخبرِ إِلَيْهِ أَصْوَاتُهُمْ،»۱۷۹اشتغال به غیر حق آنان را مملوک خود نکرده تا صدای مناجاتهای سرّی و راز و نیازی که با خداوند دارند قطع شود،
«وَ لَمْ تَخْتَلِفْ فِي مَقَاوِمِ الطَّاعَةِ مَنَاکِبُهُمْ،»۱۸۰دوش به دوش هم در مقام بندگی قرار دارند،
«وَ لَمْ یَثْنُوا إِلَى رَاحَةِ التَّقْصِیرِ فِي أَمْرِهِ رِقَابَهُمْ،»۱۸۱و آسایش طلبی آنان را به تقصیر در انجام دستورات حق نکشانده است،
«وَ لَا تَعْدُو عَلَى عَزِیمَةِ جِدِّهِمْ بَلَادَةُ الْغَفَلَاتِ،»۱۸۲بلادت غفلت ها بر اراده جدی آنان در تلاش و کوشش غلبه نکند،
«وَ لَا تَنْتَضِلُ فِي هِمَمِهِمْ خَدَائِعُ الشَّهَوَاتِ.»۱۸۳و شهوات فریبنده همّتهای عالی آنان را هدف نمی گیرد.
«قَدِْ اتَّخَذُوا ذَا الْعَرْشِ ذَخِیرَةً لِیَوْمِ فَاقَتِهِمْ،»۱۸۴صاحب عرش را برای روز نیازمندی خود ذخیره گرفته اند،
«وَ یَمَّمُوهُ عِنْدَ انْقِطَاعِ الْخَلْقِ إِلَى الْمَخْلُوقِینَ بِرَغْبَتِهِمْ،»۱۸۵و به وقت انقطاع خلق از خدا و توجهشان به مخلوقات فقط خدا را مورد توجه قرار می دهند.
«لَا یَقْطَعُونَ أَمَدَ غَایَةِ عِبَادَتِهِ،»۱۸۶روزگارِ عباداتشان را پایان نمی دهند،
«وَ لَا یَرْجِعُ بِهِمُ الْإِسْتِهْتَارُ بِلُزُومِ طَاعَتِهِ،»۱۸۷رغبتشان به عبادت پروردگار آنان را به هیچ سویی متوجه نمی سازد،
«إِلَّا إِلَى مَوَادَّ مِنْ قُلُوبِهِمْ غَيْرِ مُنْقَطِعَة مِنْ رَجَائِهِ وَ مَخَافَتِهِ،»۱۸۸گر به سوی سرچشمه های امید به رحمت حق و ترس از عذاب او که هیچ گاه از دلهاشان قطع نمی شود.
«لَمْ تَنْقَطِعْ أَسْبَابُ الشَّفَقَةِ مِنْهُمْ، »۱۸۹آنچه علّت ترس از عذاب است از دلشان زدوده نمی شود
«فَیَنُوا فِي جِدِّهِمْ،»۱۹۰تا از کوشش در عبادت دست بردارند،
«وَ لَمْ تَأْسِرْهُمُ الْأَطْمَاعُ فَیُؤْثِرُوا وَشِیکَ السَّعْیِ عَلَى اجْتِهَادِهِمْ.»۱۹۱طمع آنان را به اسارت درنیاورده تا سعی در امور ظاهر را بر کوشش در امر آخرت مقدم بدارند،
«لَمْ یَسْتَعْظِمُوا مَا مَضَی مِنْ أَعْمَالِهِمْ،»۱۹۲اعمال گذشته خود را بزرگ نشمارند،
«وَ لَوِ اسْتَعْظَمُوا ذلِكَ لَنَسَخَ الرَّجَاءُ مِنْهُمْ شَفَقَاتِ وَجَلِهِمْ.»۱۹۳زیرا اگر بزرگ شمارند امید آنان به حق باعث زدودن رشته های خوف آنان از عذاب می شود.
۸. طهارة الملائكة من الرذّائل
«وَ لَمْ یَخْتَلِفُوا فِي رَبِّهِمْ بِاسْتِحْوَاذِ الشَّیْطَانِ عَلَيْهِمْ.»۱۸۴محض وسوسه های شیطانی در رابطه با حضرت حق اختلاف نکرده اند،
«وَ لَمْ یُفَرِّقْهُمْ سُوءُ التَّقَاطُعِ،»۱۹۵قهرهای ناگوار آنان را از هم جدا نساخته،
«وَ لَا تَوَلَّاهُمْ غِلُّ التَّحَاسُدِ،»۱۹۶و کینه های حسدورزی بر آنان غالب نشده،
«وَ لَا تَشَعَّبَتْهُمْ مَصَارِفُ الرَّیْبِ،»۱۹۷و عوامل شک و بددلی آنان را دسته دسته ننموده،
«وَ لَا اقْتَسَمَتْهُمْ أَخْیَافُ الْهِمَمِ.»۱۹۸و اندیشه های گوناگون آنان را تقسیم نکرده.
«وَ فَهُمْ أُسَرَاءُ إِیمَانٍ»۱۹۹فرشتگان اسیر و پایبند ایمانند،
«لَمْ یَفُکَّهُمْ مِنْ رِبْقَتِهِ زَیَغٌ»۲۰۰نه انحرافی آنان را از ریسمان محکم ایمان بریده،
«وَ لَا عُدُولٌ وَ لَا وَنًی وَ لَا فُتُورٌ،»۲۰۱و نه سستی و تنبلی ایشان را از رشته حق جدا کرده.
«وَ لَيْسَ فِي أَطْبَاقِ السَّمَاءِ مَوْضِعُ إِهَابٍ»۲۰۲در طبقات آسمانها جای پوست تختی نیست
«إِلَّا وَ عَلَيْهِ مَلَکٌ سَاجِدٌ،»۲۰۳مگر اینکه فرشته ای بر آن در سجود است،
«أَوْسَاع حَافِدٌ،»۲۰۴یا در حال سیر و سرعت در بندگی خدا.
«یَزْدَادُونَ عَلَى طُولِ الطَّاعَةِ بِرَبِّهِمْ عِلْماً،»۲۰۵با طول عبادتشان بر معرفتشان می افزایند،
«وَ تَزْدَادُ عِزَّةُ رَبِّهِمْ فِي قُلُوبِهِمْ عِظَماً.»۲۰۶و بدانوسیله عزّت و جلال خدا در دلشان افزایش می یابد.
۹. كيفيّة خلق الارض
وَ مِنْها فى صِفَةِ الْأَرْضِ وَ دَحْوِها عَلَى الْماءِ
و از این خطبه است در وصف زمین و گسترش آن بر روی آب
«کَبَسَ الْأَرْضَ عَلَى مَوْرِ أَمْوَاجٍ مُسْتَفْحِلَةٍ، »۲۰۷زمین را در امواج شدید و با صولت
«وَلُجَجِ بِحَارٍ زَاخِرَةٍ،»۲۰۸و در دریاهای پر آب فرو برد،
«تَلْتَطِمُ أَوَاذِیُّ أَمْوَاجِهَا،»۲۰۹در حالی که موجهای عظیم آن دریاها به هم می خوردند،
«وَ تَصْطَفِقُ مُتَقَاذِفَاتُ أَثْبَاجِهَا،»۲۱۰و امواج بلند آن که در حال تدافع یکدیگر بودند به هم می کوفتند
«وَ تَرْغُو زَبَداً کَالْفُحُولِ عِنْدَ هِیَاجِهَا.»۲۱۱و همانند شتران نر در موقع هیجان و مستی کف به وجود می آوردند.
«فَخَضَعَ جِمَاحُ الْمَاءِ الْمُتَلَاطِمِ لِثِقَلِ حَمْلِهَا،»۲۱۲پس سرکشی آب به خاطر سنگینی زمین حالت فروتنی گرفت،
«وَ سَکَنَ هَیْجُ ارْتِمَائِهِ إِذْ وَطِئَتْهُ بِکَلْکَلِهَا،»۲۱۳و چون زمین به سینه خود به روی آب قرار گرفت اضطراب و هیجان آب فرو نشست
«وَ ذَلَّ مُسْتَخْذِیاً، إِذْ تَمَعَّکَتْ عَلَيْهِ بِکَوَاهِلِهَا،»۲۱۴و چون با شانه خود مانند حیوانی که در خاک بغلتد بر روی آب درغلتید آب آرام گرفت.
«فَأَصْبَحَ بَعْدَ اصْطِخَابِ أَمْوَاجِهِ، سَاجِیاً مَقْهُوراً،»۲۱۵آب پس از هیجان و اضطراب امواجش آرام و مغلوب شد،
«وَ فِي حَکَمَةِ الذُّلِّ مُنْقَاداً أَسِیراً.»۲۱۶و در دهنه خواری مطیع و اسیر گشت.
«وَ سَکَنَتِ الْأَرْضُ مَدْحُوَّةً فِي لُجَّةِ تَیَّارِهِ،»۲۱۷زمینِ گسترده شده در میان آن آب پرموج ساکن شد،
«وَ رَدَّتْ مِن نَخْوَةِ بَأْوِهِ وَ اعْتِلَائِهِ، وَ شُمُوخِ أَنْفِهِ وَ سُمُوِّ غُلَوَائِهِ،»۲۱۸و آب را از نخوت و کبر و از باد دماغ و سرکشی و تجاوز بازداشت،
«وَ کَعَمَتْهُ عَلَى کِظَّةِ جَرْیَتِهِ،»۲۱۹و دهان آن را که پر موج بود بست.
«فَهَمَدَ بَعْدَ نَزَقَاتِهِ، »۲۲۰و آب از آن همه هیجان و هیبت
«وَ لَبَدَ بَعْدَ زَیَفَانِ وَ ثَبَاتِهِ.»۲۲۱و جست و خیز به جای خود نشست.
«فَلَمَّا سَکَنَ هَیْجُ الْمَاءِ مِنْ تَحْتِ أَکْنَافِهَا،»۲۲۲پس از آنکه هیجان آب از زیر اطراف زمین ساکن شد،
«وَ حَمْلِ شَوَاهِقِ الْجِبَالِ الشُّمَّخِ الْبُذَّخِ عَلَى أَکْتَافِهَا،»۲۲۳و کوههای بلندسرکشیده را که بر دوش زمین قرار داشت بر روی خود حمل نمود،
«فَجَّرَ یَنَابِیعَ الْعُیُونِ مِن عَرَانِینِ أُنُوفِهَا،»۲۲۴خداوند آبهای چشمه ها را از بالای بینی های زمین (قله کوهها) به جریان انداخت،
«وَ فَرَّقَهَا فِي سُهُوبِ بِیدِهَا وَ أَخَادِیدِهَا،»۲۲۵و در پهن دشت ها و رودخانه ها سرازیر ساخت،
«وَ عَدَّلَ حَرَکَاتِهَا بالرَّاسِیَاتِ مِنْ جَلَامِیدِهَا،»۲۲۶و حرکات زمین را با کوههای لنگر انداخته،
«وَ ذَوَاتِ الشَّنَاخِیبِ الشُّمِّ مِنْ صَیَاخِیدِهَا،»۲۲۷و به وسیله صخره های بزرگ سر به فلک برداشته تعدیل نمود.
«فَسَکَنَتْ مِنَ الْمَیَدَانِ لِرُسُوبِ الْجِبَالِ فِي قِطَعِ أَدِیمِهَا،»۲۲۸زمین به علّت نفوذ کوهها در پهنه آن،
«وَ تَغَلْغُلِهَا مُتَسَرِّبَةً فِي جَوْبَاتِ خَیَاشِیمِهَا،»۲۲۹و به خاطر فرو رفتن ریشه کوهها در اعماق آن،
«وَ رُکُوبِهَا أَعْنَاقَ سُهُولِ الْأَرَضِینَ وَ جَرَاثِیمِهَا.»۲۳۰و سوار شدن آن صخره های بزرگ بر گردن و طبقات زیـرین آن آرامش و استقرار یافت.
۱۰. دور التّغيرات الجوّية
«وَ فَسَحَ بَیْنَ الْجَوِّ وَ بَیْنَهَا،»۲۳۱خداوند میان زمین و جوّ را فراخ نمود،
«وَ أَعَدَّ الْهَوَاءَ مُتَنَسَّماً لِسَاکِنِهَا،»۲۳۲و هوا را برای تنفس ساکنان آن مهیّا فرمود،
«وَ أَخْرَجَ إِلَيْهَا أَهْلَهَا عَلَى تَمَامِ مَرَافِقِهَا.»۲۳۳و تمام نیازمندیهای اهل زمین را از دل زمین بیرون آورد.
«ثُمَّ لَمْ یَدَعْ جُرُزَ الْأَرْضِ الَّتِي تَقْصُرُ مِیَاهُ الْعُیُونِ عَنْ رَوَابِیهَا،»۲۳۴سپس بلندیهای زمین را که بی گیاه بود و آب چشمه ها به آن نمی رسید،
«وَ لَا تَجِدُ جَدَاوِلُ الْأَنْهَارِ ذَرِیعَةً إِلَى بُلُوغِهَا،»۲۳۵و جویبارها وسیله ای برای رساندن خود به آن زمین های مرتفع نمی یافتند رها نساخت،
«حَتَّى أَنْشَأَلَهَا نَاشِئَةَ سَحَاب تُحْیِی مَوَاتَهَا،»۲۳۶بلکه ابرهایی آفرید تا عرصه های مرده آن بلندیها را احیا کنند،
«وَ تَسْتَخْرِجُ نَبَاتَهَا.»۲۳۷و گیاهش را برویانند.
«أَلَّفَ غَمَامَهَا بَعْدَ افْتِرَاقِ لُمَعِهِ، وَ تَبَایُنِ قَزَعِهِ،»۲۳۸ابرها را پس از پراکندگی قطعاتش و جدایی پاره هایش به هم الفت و التیام داد،
«حَتَّى إِذَا تَمَخَّضَتْ لُجَّةُ الْمُزْنِ فِيهِ،»۲۳۹تا چون آب درون ابر به جنبشی سخت برآمد،
«وَ الَْتمَعَ بَرْقُهُ فِي کُفَفِهِ،»۲۴۰و در حواشی آن برق بدرخشید،
«وَ لَمْ یَنَمْ وَمِیضُهُ فِي کَنَهْوَرِ رَبَابِهِ، وَ مُتَرَاکِمِ سَحَابِهِ،»۲۴۱و درخشش برق در میان قطعات ابر سپید و انبوه خاموش نشد،
«أَرْسَلَهُ سَحّاً مُتَدَارِکاً،»۲۴۲خداوند آن ابر پرباران را در حالی که قطعاتش به هم پیوسته بود فرو فرستاد،
«قَدْ أَسَفَّ هَیْدَبُهُ،»۲۴۳در حالی که به زمین نزدیک شدند،
«تَمْرِیهِ الْجَنُوبُ دِرَرَ أَهَاضِیبِهِ وَ دُفَعَ شَآبِیبِهِ.»۲۴۴بادها بارانهای آن را پی در پی همچون دوشیدن شیر از سینه حیوانات دوشیدند و به شدت به زمین ریختند.
«فَلَمَّا أَلْقَتِ السَّحَابُ بَرْکَ بِوَانَیْهَا،»۲۴۵زمانی که ابرها سینه خود را به زمین ساییدند،
«وَ بَعَاعَ مَا اسْتَقَلَّتْ بِهِ مِنَ الْعِبْءِ الْمَحْمُولِ عَلَيْهَا،»۲۴۶و آنچه از باران داشتند بر زمین پاشیدند،
«أَخْرَجَ بِهِ مِنْ هَوَ امِدِ الْأَرْضِ النَّبَاتَ،»۲۴۷خداوند در زمین های خشک گیاه،
«وَ مِنْ زُعْرِ الْجِبَالِ الْأَعْشَابَ.»۲۴۸و در دامن کوهها سبزه رویاند،
۱۱. جمال الطّبيعة
«فَهِيَ تَبْهَجُ بِزِینَةِ رِیَاضِهَا،»۲۴۹در این وقت زمین با آرایش مرغزارهای خود به شادی نشست،
«وَ تَزْدَهِی بِمَا أُلْبِسَتْهُ مِنْ رَیْطِ أَزَاهِیرِهَا،»۲۵۰و از پرده لطیفی از شکوفه های خوشبو و زیبا که بر خود پوشیده بود،
«وَ حِلْیَةِ مَا سُمِطَتْ بِهِ مِنْ نَاضِرِ أَنْوَارِهَا،»۲۵۱و از نظم دقیق شکوفه ها و بوته های باطراوت که چهره آن را می آراست به نشاط و بهجت برخاست،
«وَ جَعَلَ ذلِكَ بَلَاغاً لِلْأَنَامِ، وَ رِزْقاً لِلْأَنْعَامِ،»۲۵۲و خداوند آن نباتات و گلها را توشه آدمیان و روزی چهارپایان قرار داد.
«وَ خَرَقَ الْفِجَاجَ فِي آفَاقِهَا،»۲۵۳و نیز راههای فراخ در اطراف زمین باز کرد،
«وَ أَقَامَ الْمَنَارَ لِلسَّالِکِینَ عَلَى جَوَادِّ طُرُقِهَا.»۲۵۴و برای روندگان نشانه هایی نهاد تا به هر جا که بخواهند آمد و شد کنند.
۱۲. قصّه آدم (عليهالسلام) و ارسال الرّسل
«فَلَمَّا مَهَدَ أَرْضَهُ،»۲۵۵هنگامی که زمین را برای زندگی آماده کرد،
«وَ أَنْفَذَ أَمْرَهُ،»۲۵۶و فرمان خود را جاری ساخت،
«اخْتَارَ آدَمَ (عَلَیْهِالسَّلامُ) خِیَرَةً مِنْ خَلْقِهِ،»۲۵۷آدم (علیهالسلام) را از میان مخلوق خود اختیار کرد،
«وَ جَعَلَهُ أَوَّلَ جِبِلَّتِهِ،»۲۵۸و او را اولین نوع از آفرینش انسان قرارداد،
«وَ أَسْکَنَهُ جَنَّتَهُ،»۲۵۹و دربهشت خودساکن کرد،
«وَ أَرْغَدَ فِيهَا أُکُلَهُ،»۲۶۰و روزیش را درآنجا فراوان نمود،
«وَ أَوْعَزَ إِلَيْهِ فِيَما نَهَاهُ عَنْهُ،»۲۶۱و او را به آنچه از خوردنش نهی کرده بود یادآور شد،
«وَ أَعْلَمَهُ أَنَّ فِي الإِقْدَامِ عَلَيْهِ التَّعَرُّضَ لِمَعْصِیَتِهِ،»۲۶۲و به او آگاهی داد که خوردن آنچه از آن نهی شده قرار دادن خویش در معرض معصیت خدا،
«وَ الُْمخَاطَرَةَ بِمَنْزِلَتِهِ.»۲۶۳و به خطر افکندن قدر و منزلت خود است.
«فَأَقْدَمَ عَلَى مَا نَهَاهُ عَنْهُ»۲۶۴اما آدم نسبت به آنچه از آن نهی شده بود اقدام کرد،
«مُوَافَاةً لِسَابِقِ عِلْمِهِ.»۲۶۵تا حرکتش با علم حق که از سابق به آن تعلّق گرفته بود موافق شد
«فَأَهْبَطَهُ بَعْدَ التَّوْبَةِ»۲۶۶خداوند هم او را پس از توبه به زمین آورد
«لِیَعْمُرَ أَرْضَهُ بِنَسْلِهِ،»۲۶۷تا با نسلش زمین را آباد کند،
«وَ لِیُقِیمَ الْحُجَّةَ بِهِ عَلَى عِبَادِهِ،»۲۶۸و به وسیله او حجت را بر بندگان اقامه نماید.
«وَ لَمْ یُخْلِهِمْ بَعْدَ أَنْ قَبَضَهُ، مِمَّا یُؤَکِّدُ عَلَيْهِمْ حُجَّةَ رُبُوبِیَّتِهِ، وَ یَصِلُ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَعْرِفَتِهِ،»۲۶۹پس از قبض روح آدم حیات بندگان را از حجّت ربوبی و طریق اتّصال بین آنان و معرفت خود خالی نگذاشت،
«بَلْ تَعَاهَدَهُمْ بِالْحُجَجِ عَلَى أَلْسُنِ الْخِیَرَةِ مِنْ أَنْبِیَائِهِ،»۲۷۰بلکه به وسیله حجّت هایی که بر زبان برگزیدگان از انبیائش ارسال کرد،
«وَ مُتَحَمِّلِی وَدَائِعِ رِسَالَاتِهِ، قَرْناً فَقَرْناً;»۲۷۱و همه آنان به دنبال هم در هر دوره ای ابلاغ کننده پیامهای او بودند با مردم رابطه برقرار نمود،
«حَتَّى تَمَّتْ بِنَبِیِّنَا مُحَمَّد (صَلَّیاللّهُعَلَیهِوَآلِهِ) حُجَّتُهُ،»۲۷۲تا به وسیله پیامبر ما محمّد (صلىاللهعليهوآله) حجّتش تمام شد،
«وَ بَلَغَ الْمَقْطَعَ عُذْرُهُ وَ نُذُرُهُ.»۲۷۳و جای عذری باقی نماند و تهدیدش درباره مجرمان به نهایت رسید.
۱۳. توفير الوسائل اللاّزمة للحياة
«وَ قَدَّرَ الْأَرْزَاقَ فَکَثَّرَهَا وَ قَلَّلَهَا.»۲۷۴روزیِ مردم را مقدر فرمود و آن را برای برخی فراوان و برای بعضی دیگر اندک قرار داد،
«وَ قَسَّمَهَا عَلَى الضِّیقِ وَ السَّعَةِ»۲۷۵و ارزاق را بر مبنای تنگی و فراخی قسمت نمود،
«فَعَدَلَ فِيهَا»۲۷۶و در این تقسیم بندی عدالت به خرج داد
«لِیَبْتَلِیَ مَنْ أَرَادَ بِمَیْسُورِهَا وَ مَعْسُورِهَا،»۲۷۷تا هرکس را بخواهد با فراوانی رزق و کمی آن آزمایش کند،
«وَ لِیَخْتَبِرَ بِذلِكَ الشُّکْرَ وَ الصَّبْرَ مِنْ غَنِیِّهَا وَ فَقِیرِهَا.»۲۷۸و بدین وسیله ثروتمندان و فقرا را از جهت شکر نعمت و تحمل سختی در مجرای امتحان قرار دهد.
«ثُمَّ قَرَنَ بِسَعَتِهَا عَقَابِیلَ فَاقَتِهَا،»۲۷۹آن گاه روزی فراخ را با سختی و پریشانی درهم آمیخت،
«وَ بِسَلَامَتِهَا طَوَارِقَ آفَاتِهَا،»۲۸۰و با تندرستی آفتهای دردناک قرار داد،
«وَ بِفُرَجِ أَفْرَاحِهَا غُصَصَ أَتْرَاحِهَا»۲۸۱و شادیهای غمزدا را با غصه و اندوه مقرون نمود.
«وَ خَلَقَ الْآجَالَ،»۲۸۲مدت عمرها را معین کرد،
«فَأَطَالَهَا وَ قَصَّرَهَا،»۲۸۳بعضی را طولانی و برخی را کوتاه،
«وَ قَدَّمَهَا وَ أَخَّرَهَا،»۲۸۴بعضی را مقدم و برخی را مؤخّر نمود،
«وَ وَصَلَ بِالْمَوْتِ أَسْبَابَهَا،»۲۸۵و رشته همه عمرها را به مرگ متصل ساخت،
«وَ جَعَلَهُ خَالِجاً لِأَشْطَانِهَا، »۲۸۶و مرگ را درهم پیچنده رشته های زندگی،
«وَ قَاطِعاً لِمَرَائِرِ أَقْرَانِهَا.»۲۸۷ و عامل گسیختن پیوندهای محکم قرار داد.
۱۴. العلمُ الالهى
«عَالِمُ السِّرِّ مِنْ ضَمَائِرِ الْمُضْمِرِینَ،»۲۸۸خداوند آگاه است از اسرار نهان مردم،
«وَ نَجْوَی الْمُتَخَافِتِینَ،»۲۸۹و از پنهان سخن گفتن رازگویان،
«وَ خَوَاطِرِ رَجْمِ الظُّنُونِ،»۲۹۰و از آنچه در خاطرشان به سبب گمان خطور می کند،
«وَ عُقَدِ عَزِیمَاتِ الْیَقِینِ،»۲۹۱و به آنچه بر آن با یقین تصمیم می گیرند،
«وَ مَسَارِقِ إِیمَاضِ الْجُفُونِ»۲۹۲و از نگاههای خیانت آلود چشم که به صورت مخفی انجام می گیرد،
«وَ مَا ضَمِنَتْهُ أَکْنَانُ الْقُلُوبِ»۲۹۳و به آنچه در نهان دلهاست
«وَ غَیَابَاتُ الْغُیُوبِ،»۲۹۴و به نادیدنیهای اعماق غیب،
«وَ مَا أَصْغَتْ لِإِسْتِرَاقِهِ مَصَائِخُ الْأَسْمَاعِ،»۲۹۵و به مطالبی که گوشها مخفیانه می شنود،
«وَ مَصَائِفُ الذَّرِّ،»۲۹۶و به درون لانه های تابستانی موران،
«وَ مَشَاتِی الْهَوَامِّ،»۲۹۷و مراکز زمستانی حشرات،
«وَ رَجْعِ الْحَنِینِ مِنَ الْمُولَهَاتِ،»۲۹۸و ناله ماده شتران فرزند از دست داده،
«وَ هَمْسِ الْأَقْدَامِ.»۲۹۹و صدای آهسته قدمها،
«وَ مُنْفَسَحِ الَّثمَرَةِ مِنْ وَلَائِجِ غُلُفِ الْأَکْمَامِ،»۳۰۰و محل روییدن و رشد میوه ها که در غلاف پرده های شکوفه هاست،
«وَ مُنْقَمَعِ الْوُحُوشِ مِنْ غِیرَانِ الْجِبَالِ وَ أَوْدِیَتِهَا،»۳۰۱و به مخفیگاه بیشه های حیوانات وحشی در شکاف کوهها و درّه ها،
«وَ مُخْتَبَإِ الْبَعُوضِ بَيْنَ سُوقِ الْأَشْجَارِ وَ أَلْحِیَتِهَا،»۳۰۲و به نهانگاه پشه ها در لابلای ساقه های درختان و پوست آنها،
«وَ مَغْرِزِ الْأَوْرَاقِ مِنَ الْأَفْنَانِ،»۳۰۳و جای روییدن برگها از شاخه ها،
«وَ مَحَطِّ الْأَمْشَاجِ مِنْ مَسَارِبِ الْأَصْلَابِ.»۳۰۴و محل فرودآمدن نطفه ها از مسیر اصلاب،
«وَ نَاشِئَةِ الْغُیُومِ وَ مُتَلَاحِمِهَا،»۳۰۵و به ابرهای برآمده در فضا و محل به هم پیوستن آنها،
«وَ دُرُورِ قَطْرِ السَّحَابِ فِي مُتَرَاکِمِهَا،»۳۰۶ریزش باران از ابرهای انبوه،
«وَ مَا تَسْفِی الْأَعَاصِیرُ بِذُیُولِهَا،»۳۰۷و به آنچه گردبادها با دامنه خود می پاشند،
«وَ تَعْفُو الْأَمْطَارُ بِسُیُولِهَا،»۳۰۸و به آنچه سیل های تولید شده از باران نابود می کنند،
«وَ عَوْمِ بَنَاتِ الْأَرْضِ فِي کُثْبَانِ الرِّمَالِ،»۳۰۹و بر فرو رفتن و حرکت حشرات در ریگستانها،
«وَ مُسْتَقَرِّ ذَوَاتِ الْأَجْنِحَةِ بِذُرَا شَنَاخِیبِ الْجِبَالِ،»۳۱۰و به جایگاه پرندگان بر قلّه های بلند کوهها،
«وَ تَغْرِیدِ ذَوَاتِ الْمَنْطِقِ فِي دَیَاجِیرِ الْأَوْکَارِ،»۳۱۱و نغمه سرایی نغمه سرایان در تاریکی لانهها،
«وَ مَا أوْعَتْهُ الْأَصْدَافُ،»۳۱۲و آنچه در صدفهاست
«وَ حَضَنَتْ عَلَيْهِ أَمْوَاجُ الْبِحَارِ،»۳۱۳و موج دریا آن را پرورش داده،
«وَ مَا غَشِیَتْهُ سُدْفَةُ لَیْلٍ،»۳۱۴و به آنچه تاریکی شب آن را پوشانده،
«أَوْ ذَرَّ عَلَيْهِ شَارِقُ نَهَارٍ،»۳۱۵یا خورشید بر آن تابیده،
«وَ مَا اعْتَقَبَتْ عَلَيْهِ أَطْبَاقُ الدَّیَاجِیرِ، وَ سُبُحَاتُ النُّورِ;»۳۱۶و آنچه را تاریکی ها و روشنایی ها به دنبال هم در بر می گیرند،
«وَ أَثَرِ كُلِّ خَطْوَةِ،»۳۱۷و به اثر هر قدمی،
«وَ حِسِّ كُلِّ حَرَکَةٍ،»۳۱۸و صدای هر حرکتی،
«وَ رَجْعِ كُلِّ کَلِمَةٍ»۳۱۹و آوای هر سخنی،
«وَ تَحْرِیکِ كُلِّ شَفَةٍ»۳۲۰و حرکت هر لبی،
«وَ مُسْتَقَرِّ كُلِّ نَسَمَةٍ»۳۲۱و جایگاه هر جانداری،
«وَ مِثْقالِ كُلِّ ذَرَّةٍ،»۳۲۲و وزن هر ذرّه ای،
«وَ هَمَاهِمِ كُلِّ نَفْس هَامَّةٍ،»۳۲۳و همهمه هر صاحب نفسی،
«وَ مَا عَلَيْهَا مِنْ ثَمَرِ شَجَرَةٍ،»۳۲۴و آنچه از میوه درختان بر زمین افتاده،
«أَوْ سَاقِطِ وَرَقَةٍ،»۳۲۵یا برگهایی که روی زمین ریخته،
«أَوْ قَرَارَةِ نُطْفَةٍ،»۳۲۶و از قرارگاه نطفه،
«أَوْ نُقَاعَةِ دَم وَ مُضْغَةٍ،»۳۲۷یا خون جمع شده و مضغه،
«أَوْ نَاشِئَةِ خَلْقٍ وَ سُلاَلَةٍ;»۳۲۸یا خلقت و نسل جدیدی که صورت گرفته.
«لَمْ تَلْحَقْهُ فِي ذلِكَ کُلْفَةٌ.»۳۲۹در این آگاهی هیچ مشقتی به او نرسد،
«وَ لَا اعْتَرَضَتْهُ فِي حِفْظِ مَا ابْتَدَعَ مِنْ خَلْقِهِ عَارِضَةٌ،»۳۳۰و در حفظ آنچه آفریده هیچ مانعی بر سر راه او قرار نگیرد،
«وَ لَا اعْتَوَرَتْهُ فِي تَنْفِیذِ الْأُمُورِ وَ تَدَابِیرِ الَْمخْلُوقِینِ مَلَالَةٌ وَ لَا فَتْرَةٌ،»۳۳۱و در اجرای امور و تدبیر وضع مخلوقات هیچ ملالت و سستی به او دست ندهد،
«بَلْ نَفَذَهُمْ عِلْمُهُ،»۳۳۲بلکه آگاهیش بر همه آنها نافذ است،
«وَ أَحْصَاهُمْ عَدَدُهُ،»۳۳۳و بر شماره تمام مخلوقات احاطه دارد،
«وَ وَسِعَهُمْ عَدْلُهُ،»۳۳۴و عدلش بر همه گسترده است،
«وَ غَمَرَهُمْ فَضْلُهُ،»۳۳۵و فضل و احسانش همه را فراگیر است،
«مَعَ تَقْصِیرِهِمْ عَنْ کُنْهِ مَا هُوَ أَهْلُهُ.»۳۳۶در عین حالی که تمام مخلوقات نسبت به آنچه شایسته مقام اوست تقصیردارند.
۱۵. مناجاة توحيديّة
«اَللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْوَصْفِ الْجَمِیلِ،»۳۳۷خداوندا، تو شایسته وصف زیبایی،
«وَ التَّعْدَادِ الْکَثِیرِ،»۳۳۸و زیبنده شمارش نعمتهای بی پایان.
«إِنْ تُؤَمَّلْ فَخَیْرُ مَأْمُولٍ،»۳۳۹بهترینی برای آرزو شدن اگر آرزو شوی،
«وَ إِنْ تُرْجَ فأَکْرَمُ مَرْجُوٍّ.»۳۴۰و گرامی ترینی برای امید بستن اگر به تو امید بسته شود.
«الَلَّهُمَّ وَ قَدْ بَسَطْتَ لِي فِيَما لَا أَمْدَحُ بِهِ غَیْرَکَ،»۳۴۱خداوندا، به آنچه به من لطف کردی نمی توانم جز تو را مدح کنم،
«وَ لَا أُثْنِی بِهِ عَلَى أَحَد سِوَاکَ،»۳۴۲و به آن نمی توانم جز تو را ثنا بگویم،
«وَ لَا أُوَجِّهُهُ إِلَى مَعَادِنِ الْخَیْبَةِ وَ مَوَاضِعِ الرِّیبَةِ،»۳۴۳من حمد و ثنایم را به معادن ناامیدی و مواضع تردید و تهمت (که حمد غیرتوست) نمی برم.
«وَ عَدَلْتَ بِلِسَانِی عَنْ مَدَائِحِ الْآدَمِیِّینَ; »۳۴۴تو زبانم را از ستایش آدمیان
«وَ الثَّنَاءِ عَلَى الْمَرْبُوبِینَ الْمَخْلُوقِینَ.»۳۴۵و ثنای موجودات آفریده و مورد تربیت خودت برگرداندی.
«اَللَّهُمَّ وَ لِكُلِّ مُثْن عَلَى مَنْ أَثْنَی عَلَيْهِ مَثُوبَةٌ مِنْ جَزَاءٍ، أَوْ عَارِفَةٌ مِنْ عَطَاءٍ;»۳۴۶الهی، برای هر ثناگویی اجری از پاداش و احسانی از عطاست،
«وَ قَدْ رَجَوْتُکَ دَلِیلاً عَلَى ذَخَائِرِ الرَّحْمَةِ وَ کُنُوزِ الْمَغْفِرَةٍِ.»۳۴۷من از تو امید دلالت به سوی ذخائر رحمت و گنجهای مغفرتت دارم.
«اَللَّهُمَّ وَ هذَا مَقَامُ مَنْ أَفْرَدَکَ بِالتَّوْحِیدِ الَّذِي هُوَ لَكَ،»۳۴۸بارالها، اینجا جایگاه کسی است که تو را به یکتایی که خاص توست شناخته،
«وَ لَمْ یَرَ مُسْتَحِقّاً لِهـذِهِ الْمَحَامِدِ وَ الْمَمَادِحِ غَیْرَکَ;»۳۴۹و برای این ثناگوییها و ستایش ها کسی را جز تو سزاوار ندیده،
«وَ بِي فَاقَةٌ إِلَيْكَ لَا یَجْبُرُ مَسْکَنَتَهَا إِلَّا فَضْلُکَ،»۳۵۰و مرا به تو حاجت و نیازی است که آثار ناگوار آن را جز فضل و احسان تو جبران نمی کند،
«وَ لَا یَنْعَشُ مِنْ خَلَّتِهَا إِلَّا مَنُّكَ وَجُودُکَ،»۳۵۱و مرا از زمینگیری آن جز عطا و جود تو بلند نمی کند.
«فَهَبْ لَنَا فِي هذَا الْمَقَامِ رِضَاکَ،»۳۵۲پس در این مقامِ مناجات خشنودیت را به ما ارزانی دار،
«وَ أَغْنِنَا عَنْ مَدِّ الْأَیْدِی إِلَى سِوَاکَ.»۳۵۳و ما را از دست حاجت بردن به سوی غیر خودت بی نیاز کن،
(إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ)
۳۵۴که مسلّماً تو بر هر چیز توانایی.