• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خطبه ۹۰ نهج البلاغه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.



عقائدية ، علمية ، معنوية


وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ)
از خطبه های‌ آن حضرت است

تُعْرَفُ بِخُطْبَةِ الْأَشْباحِ، وَ هِىَ مِنْ جَلائِلِ خُطَبِهِ (عَلَيْهِ‌السّلامُ). وَ كانَ سائِلٌ سَأَلَهُ اَنْ يَصِفَ اللّهَ لَهُ حَتّى كَاَنَّهُ يَراهُ عِياناً. فَغَضِبَ (عَلَيْـهِ‌السَّـلامُ) لِـذلِـكَ.
این خطبه معروف به خطبه اشباح است که از خطبه های‌ بسیار با عظمت مولای‌ عاشقان است، این خطبه در ارتباط با سئوال سائلی‌ است که از حضرت درخواست کرد خدا را آنچنان وصف کند که گویی‌ او را آشکار می‌ بیند. حضرت از سئوال او که ظرفیت پاسخش را نداشت خشمگین شد.

رَوى مَسْعَدَةُ بْنُ صَدَقَةَ عَنِ الصّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد (عَلَيْهمَاالسَّلامُ) اَنَّهُ قالَ: خَطَبَ اَميرُالْمُؤمِنينَ (عَلَيه‌السَّلامُ) بِهذِهِ الْخُطْبَةِ عَلى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ، وَ ذلِكَ اَنَّ رَجُلاً اَتاهُ فَقالَ لَهُ: يا اَميرالْمُؤْمِنينَ، صِفْ لَنا رَبَّنا لِنَزْدادَ لَهُ حُبّاً وَ بِهِ مَعْرفَةً. فَغَضِبَ (عَلَيه‌السَّلامُ) وَ نادى الصَّلاةَ جامِعَةً. فَاجْتَمَعَ النّاسُ حَتّى غَصَّ الْمَسْجِدُ بِاَهْلِهِ، فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ وَ هُوَ مُغْضَبٌ مُتَغَيِّرُ اللَّوْنِ، فَحَمِدَاللّهَ سُبْحانَهُ وَ صَلّى عَلَى النَّبِىِّ (صَلَّى‌اللّهُ‌عَلَيْهِ‌وَآلِهِ) ثُمَّ قالَ:
مسعدة بن صدقه از حضرت صادق جعفر بن محمد (علیهماالسلام) روایت کرده که حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) این خطبه را بر منبر کوفه ایراد فرمود، علتش این بود مردی‌ به محضرش عرضه داشت: خدای‌ را آنچنان برای‌ ما وصف کن تا عشق و معرفت به او زیاد کنیم. حضرت برآشفت و فرمود: همه مردم برای‌ نماز اجتماع کنند. مردم جمع شدند تا آنکه مسجد از جمعیت پر شد، حضرت در حال خشم و تغییر رنگ به منبر رفت، خدای‌ را سپاس گفت و بر پیامبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله) درود فرستاد، سپس فرمود:

۱. صفات اللّه

«الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي لَا یَفِرُهُ الْمَنْعُ وَ الْجُمُودُ،»۱
سپاس خدای‌ را که امساک و جمود بر ثروتش اضافه نمی‌ کند،



«وَ لَا یُکْدِیهِ الْإِعْطَاءُ وَ الْجُودُ۲
و عطا و بخشش تهیدستش نمی‌ نماید،



«إِذْ كُلُّ مُعْط مُنْتَقِصٌ سِوَاهُ،»۳
زیرا هر بخشنده ای‌ جز او ثروتش کم می‌ شود،



«وَ كُلُّ مَانِع مَذْمُومٌ مَا خَلَاهُ۴
و هر منع کننده ای‌ جز او شایسته مذمّت است.



«وَ هُوَ الْمَنَّانُ بِفَوَائِدِ النِّعَمِ،»۵
اوست بخشنده انواع نعمت ها،



«وَ عَوَائِدِ الْمَزِیدِ وَ الْقِسَمِ»۶
و فراوانی‌ بهره ها و نصیب ها.



«عِیَالُهُ الْخَلَائِقُ،»۷
جمیع آفریده ها روزی‌ خور اویند،



«ضَمِنَ أَرْزَاقَهُمْ،»۸
رزق همه را ضمانت کرده،



«وَ قَدَّرَ أَقْوَاتَهُمْ،»۹
و قوت و توشه آنان را مقدّر نموده،



«وَ نَهَجَ سَبِیلَ الرَّاغِبِینَ إِلَيْهِ،»۱۰
و راه روشنش را به رغبت کنندگان و خواهندگان آنچه نزد اوست نشان داده،



«وَ الطَّالِبِینَ مَا لَدَيْهِ، وَ لَيْسَ بِمَا سُئِلَ بِأَجْوَدَ مِنْهُ بِمَا لَمْ یُسْأَلْ۱۱
واین طور نیست که جود و بخشش او در آنجا که از او بخواهند بیشتر از آنجاباشد که از او نخواهند.



«الأَوَّلُ اَلَّذِي لَمْ یَکُنْ لَهُ قَبْلٌ فَیَکُونَ شَیْءٌ قَبْلَهُ،»۱۲
همان اولی‌ است که برای‌ اولیّتش قبلی‌ نبوده تا پیش از او چیزی‌ باشد،



«وَ الْآخِرُ الَّذي لَيْسَ لَهُ بَعْدٌ فَیَکُونَ شَیْءٌ بَعْدَهُ»۱۳
و آخری‌ است که برای‌ آخریتش بعدی‌ نیست تا موجودی‌ پس از او باشد،



«وَ الرَّادِعُ أَنَاسِیَّ الْأَبْصَارِ عَنْ أَنْ تَنَالَهُ أَوْ تُدْرِکَهُ،»۱۴
و مردمک دیده ها را از دیدن و درکش بازداشت.



«مَا اخْتَلَفَ عَلَيْهِ دَهْرٌ فَیَخْتَلِفَ مِنْهُ الْحَالُ،»۱۵
نه زمان بر او می‌ گذرد تا از گذر زمان حالش دگرگون شود،



«وَ لَا کَانَ فِي مَکَان فَیَجُوزَ عَلَيْهِ الْإِنْتِقَالُ۱۶
و نه در مکانی‌ است که انتقال برایش صورت بگیرد.



«وَ لَوْ وَهَبَ مَا تَنَفَّسَتْ عَنْهُ مَعَادِنُ الْجِبَالِ،»۱۷
اگر آنچه را که معادن کوهها نفس زنان بیرون می‌ ریزند،



«وَ ضَحِکَتْ عَنْهُ أَصْدَافُ الْبِحَارِ،»۱۸
و صدفهای‌ دریا خنده کنندگان ظاهر می‌ سازند،



«مِنْ فِلِزِّ اللُّجَیْنِ وَ الْعِقْیَانِ، »۱۹
از نقره خالص و طلای‌ ناب،



«وَ نُثَارَةِ الدُّرِّ وَ حَصِیدِ الْمَرْجَانِ،»۲۰
و درّ منثور و خوشه مرجان،



«مَا أَثَّرَ ذلِكَ فِي جُودِهِ،»۲۱
همه و همه را ببخشد در جود و سخایش اثر نگذارد،



«وَ لَا أَنْفَدَ سَعَةَ مَا عِنْدَهُ،»۲۲
و وسعت نعمتش را پایان ندهد،



«وَ لَکَانَ عِنْدَهُ مِنْ ذَخَائِرِ الْأَنْعَامِ مَا لَا تُنْفِدُهُ مَطَالِبُ الْأَنَامِ،»۲۳
و از ذخایر نعمت ها آنقدر نزد او هست که با خواسته های‌ بندگان تمام نشود،



«لِأَنَّهُ الْجَوَادُ الَّذِي لَا یَغِیضُهُ سُؤَالُ السَّائِلِینَ،»۴۳
زیرا او بخشنده ای‌ است که درخواست خواهندگان از او نمی‌ کاهد،



«وَ لَا یُبْخِلُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّینَ۲۵
و اصرار و دعای‌ اصرارکنندگان او را بخیل ننماید.

۲. صفات اللّه تعالى في القرآن

«فَانْظُرْ أَيُّهَا السَّائِلُ۲۶
ای‌ پرسش کننده، به دقّت بنگر،



«فَمَا دَلَّكَ الْقُرْآنُ عَلَيْهِ مِنْ صِفَتِهِ فَائْتَمَّ بِهِ»۲۷
آنچه را قرآن از صفات خدا تو را به آن راهنمایی‌ می‌ کند پیروی‌ کن،



«وَ اسْتَضِیءْ بِنُورِ هِدَایَتِهِ،»۲۸
و از نور هدایت قرآن بهره مند شو.



«وَ مَا کَلَّفَکَ الشَّیْطَانُ عِلْمَهُ مِمَّا لَيْسَ فِي الْکِتَابِ عَلَيْكَ فَرْضُهُ،»۲۹
و آنچه را که شیطان تو را به یاد گرفتن آن واداشته از آنچه که در قرآن بر تو لازم نگشته،



«وَ لَا فِي سُنَّةِ النَّبِیِّ (صَلَّى‌اللّهُ‌عَلَيهِ‌وَآلِهِ) وَ أَئِمَّةِ الْهُدَی أَثَرُهُ،»۳۰
و در سنّت پیامبر (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) و ائمّه اثری‌ نیامده،



«فَكِلْ عِلْمَهُ إِلَى اللهِ سُبْحانَهُ،»۳۱
علمش را به خدای‌ سبحان واگذار،



«فَإِنَّ ذلِكَ مُنْتَهَی حَقِّ اللهِ عَلَيْكَ.»۳۲
که نهایت حق خداوند بر تو همین است.



«وَ اعْلَمْ أَنَّ الرَّاسِخِینَ فِي الْعِلْمِ هُمُ الَّذِينَ»۳۳
و بدان که استواران در دانش آنانند که



«أَغْنَاهُمْ عَنِ اقْتِحَامِ السُّدَدِ الْمَضْرُوبَةِ دُونَ الْغُیُوبِ،»۳۴
خداوند آنان را با اقرار به کلّ آنچه از آنها پنهان است و تفسیرش برای‌ آنان روشن نیست،



«الْإِقْرَارُ بِجُمْلَةِ مَا جَهِلُوا تَفْسِیرَهُ مِنَ الْغَیْبِ الْمَحْجُوبِ،»۳۵
از ورود در ابواب و سراپرده های‌ اسرار پنهانی‌ بی‌ نیاز فرموده،



«فَمَدَحَ اللهُ تَعَالی اعْتِرَافَهُمْ بِالْعَجْزِ عَنْ تَنَاوُلِ مَا لَمْ یُحِیطُوا بِهِ عِلْماً،»۳۶
و اعترافشان را به ناتوانی‌ از رسیدن به آنچه که دانش آنها به آن احاطه ندارد ستوده،



«وَ سَمَّی تَرْکَهُمُ التَّعَمُّقَ فِيَما لَمْ یُکَلِّفْهُمُ الْبَحْثَ عَنْ کُنْهِهِ رُسُوخاً۳۷
و ترک تعمّق آنان را در چیزی‌ که بحث از حقیقت آن را امر نفرموده استواری‌ در علم نامیده.



«فَاقْتَصِرْ عَلَى ذلِكَ،»۳۸
پس به همان اندازه که خداوند دانستن آن را مجاز دانسته اکتفا کن،



«وَ لَا تُقَدِّرْ عَظَمَةَ اللهِ سُبْحانَهُ عَلَى قَدْرِ عَقْلِکَ فَتَکُونَ مِنَ الْهَالِکِینَ۳۹
و عظمت خداوندی‌ را با ترازوی‌ عقلت اندازه مگیر، که دچار هلاکت خواهی‌ شد.



«هُوَ الْقَادِرُ الَّذِي إِذَا ارْتَمَتِ الْأَوْهَامُ لِتُدْرِکَ مُنْقَطَعَ قُدْرَتِهِ،»۴۰
او توانایی‌ است که اگر همه اوهام برای‌ شناخت نهایت قدرتش پیشرفت کنند،



«وَ حَاوَلَ الْفِکْرُ الْمُبَرَّأُ مِنْ خَطَرَاتِ الْوَسَاوِسِ أَنْ یَقَعَ عَلَيْهِ فِي عَمِیقَاتِ غُیُوبِ مَلَکُوتِهِ،»۴۱
و اندیشه های‌ به دور از وساوس شیطانی‌ بخواهند اعماق غیوب ملکوتش را دریابند،



«وَ تَوَلَّهَتِ الْقُلُوبُ إِلَيْهِ، لِتَجْرِیَ فِي کَیْفِیَّةِ صِفَاتِهِ،»۴۲
و دلها برای‌ به دست آوردن چگونگی‌ صفاتش عاشقانه بکوشند،



«وَ غَمَضَتْ مَدَاخِلُ الْعُقُولِ فِي حَيْثُ لَا تَبْلُغُهُ الصِّفَاتُ لِتَنَاوُلِ عِلْمِ ذَاتِهِ،»۴۳
و عقلها در نهایت دقت در آنجا که به درک صفاتش نمی‌ رسند به شناخت ذاتش برخیزند،



«رَدَعَهَا وَ هِيَ تَجُوبُ مَهَاوِیَ سُدَفِ الْغُیُوبِ،»۴۴
همه و همه را پس زده در حالی‌ که آنها همه راهها و تاریکیهای‌ عوالم غیب را سیر کرده،



«مُتَخَلِّصَةً إِلَيْهِ سُبْحانَهُ،»۴۵
برای‌ خلاص خود روی‌ به درگاه او آورده اند،



«فَرَجَعَتْ إِذْ جُبِهَتْ مُعْتَرِفَةً »۴۶
عاقبت از این راه برگشته در حالی‌ که اعتراف دارند به اینکه



«بِأَنَّهُ لَا یُنَالُ بِجَوْرِ الْإِعْتِسَافِ کُنْهُ مَعْرِفَتِهِ،»۴۷
با پیمودن راه و بیراه، رسیدن به عمق معرفتش میسّر نیست،



«وَ لَا تَخْطُرُ بِبَالِ أُولِي الرَّوِیَّاتِ خَاطِرَةٌ مِنْ تَقْدِیرِ جَلَالِ عِزَّتِهِ۴۸
و هیچ خاطره ای‌ برای‌ اندازه زدن جلال عزّتش، بر قلب اندیشمندان خطور نمی‌ کند.



«الَّذِي ابْتَدَعَ الْخَلْقَ عَلَى غَیْرِ مِثَال امْتَثَلَهُ،»۴۹
خدایی‌ که آفریده ها را به وجود آورد بدون اینکه از نقشه دیگری‌ اقتباس نماید،



«وَ لَا مِقْدَار احْتَذَی عَلَيْهِ، مِنْ خَالِق مَعْبُود کَانَ قَبْلَهُ،»۵۰
یا در به وجود آوردن آنها از به وجودآورنده ای‌ پیش از خود الگو بردارد.



«وَ أَرَانَا مِنْ مَلَکُوتِ قُدْرَتِهِ،»۵۱
و به اندازه ای‌ از ملکوت قدرتش



«وَ عَجَائِبِ مَا نَطَقَتْ بِهِ آثَارُ حِکْمَتِهِ،»۵۲
و از شگفتی‌ هایی‌ که آثار حکمتش گویای‌ آن است،



«وَ اعْتِرَافِ الْحَاجَةِ مِنَ الْخَلْقِ إِلَى أَنْ یُقِیمَهَا بِمِسَاکِ قُوَّتِهِ
[۱] در بعضی نسخ «قُدْرَتِهِ‌» آمده است.
،»
۵۳
و از اعتراف نیاز خلق به آنچه که با قدرتش آن را حفظ می‌ کند



«مَا دَلَّنَا بِاضْطِرَارِ قِیَامِ الْحُجَّةِ لَهُ عَلَى مَعْرِفَتِهِ۵۴
به ما ارائه فرموده که ما را به قیام دلیل قطعی‌ بر معرفت و شناختش راهنمایی‌ نموده است.



«فَظَهَرَتِ الْبَدَائِعُ الَّتِي أَحْدَثَتْهَا آثَارُ صَنْعَتِهِ، وَ أَعْلَامُ حِکْمَتِهِ،»۵۵
در ساخته های‌ بدیعش آثار صنع و نشانه های‌ حکمتش آشکار است،



«فَصَارَ كُلُّ مَا خَلَقَ حُجَّةً لَهُ وَ دَلِیلا عَلَيْهِ;»۵۶
از این رو آنچه آفریده حجّت و دلیلی‌ بر وجود اوست،



«وَ إِنْ کَانَ خَلْقاً صَامِتاً،»۵۷
و اگر موجودی‌ بی‌ زبان باشد



«فَحُجَّتُهُ بِالتَّدْبِیرِ نَاطِقَةٌ،»۵۸
تدبیر او در وجود آن موجود برهان گویایی‌ بر وجود او،



«وَ دَلَالَتُهُ عَلَى الْمُبْدِعِ قَائِمَةٌ۵۹
و دلیلی‌ محکم بر آفرینندگی‌ ذات پاک اوست.



«فَأَشْهَدُ
[۲] در بعضی نسخ «وَ أَشْهَدُ» آمده است.
أَنَّ مَنْ شَبَّهَکَ بِتَبَایُنِ أَعْضَاءِ خَلْقِکَ،»
۶۰
و شهادت می‌ دهم که آن کس که تو را به مخلوقی‌ دارای‌ اعضای‌ مختلف،



«وَ تَلَاحُمِ حِقَاقِ مَفَاصِلِهِمُ الْمُحْتَجِبَةِ لِتَدْبِیرِ حِکْمَتِکَ،»۶۱
و مفصلهای‌ به هم پیوسته که به تدبیر حکمت تو در لابلای‌ پوست و گوشت پنهان است تشبیه کند،



«لَمْ یَعْقِدْ غَیْبَ ضَمِیرِهِ عَلَى مَعْرِفَتِکَ،»۶۲
در غیب وجودش خالی‌ از معرفت توست،



«وَ لَمْ یُبَاشِرْ قَلْبَهُ الْیَقِینُ بِأَنَّهُ لَا نِدَّ لَكَ.»۶۳
و قلبش به این معنا که برای‌ تو هرگز شبیهی‌ نیست یقین پیدا نکرده،



«وَ كَأَنَّهُ لَمْ یَسْمَعْ تَبَرُّأَ التَّابِعِینَ مِنَ الْمَتْبُوعِینَ إِذْ یَقُولُونَ۶۴
و گویا متن بیزاری‌ جستن پیروان را از رهبران باطل خود در قیامت نشنیده که می‌ گویند:



(تَاللهِ إِنْ کُنَّا لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍإِذْ نُسَوِّیکُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِینَ)

۶۵
«به خدا قسم ما در گمراهی‌ آشکاری‌ بودیم، که شما را با پروردگار عالمیان برابر می‌ کردیم.»



«کَذَبَ الْعَادِلُونَ بِكَ،»۶۶
آنان که غیر تو را با تو برابر دانستند دروغ گفتند،



«إِذْ شَبَّهُوکَ بِأَصْنَامِهِمْ،»۶۷
که تو را به بت‌های‌ خود تشبیه کردند،



«وَ نَحَلُوکَ حِلْیَةَ الْمَخْلُوقِینَ بِأَوْهَامِهِمْ،»۶۸
و به سبب اوهام غلط خویش صفات آفریده ها را به تو بستند،



«وَ جَزَّأُوکَ تَجْزِئَةَ الُْمجَسَّمَاتِ بِخَوَاطِرِهِمْ،»۶۹
و با اندیشه های‌ پست خود تو را مانند اجسام دارای‌ اجزا دانستند،



«وَ قَدَّرُوکَ عَلَى الْخِلْقَةِ الْمُخْتَلِفَةِ الْقُوَی، بِقَرَائِحِ عُقُولِهِمْ۷۰
و به عقل ناقصشان تو را همانند مخلوقات که مرکب از قوای‌ مختلفند شناختند.



«وَ أَشْهَدُ أَنَّ مَنْ سَاوَاکَ بِشَیْءٍ مِنْ خَلْقِکَ فَقَدْ عَدَلَ بِكَ،»۷۱
و شهادت می‌ دهم که کسی‌ که تو را با چیزی‌ از آفریده هایت مساوی‌ دانست برایت نظیر قائل شده،



«وَ الْعَادِلُ بِكَ کَافِرٌ بِمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ مُحْکَمَاتُ آیَاتِکَ،»۷۲
و آن که برایت نظیر قائل شود کافر است به آنچه آیات محکم به بیان آنها نازل شده،



«وَ نَطَقَتْ عَنْهُ شَوَاهِدُ حُجَجِ بَیِّنَاتِکَ،»۷۳
و دلائل آشکارت بدان گویاست.



«وَ إِنَّكَ أَنْتَ اللهُ الَّذِي لَمْ تَتَنَاهَ فِي الْعُقُولِ»۷۴
و شهادت می‌ دهم که نهایتی‌ و حدّی‌ در عقلها برای‌ تو نیست



«فَتَکُونَ فِي مَهَبِّ فِکْرِهَا مُکَیَّفاً،»۷۵
که در مجرای‌ وزش تفکّرات آن عقول در کیفیت خاصی‌ قرار گیری‌،



«وَ لَا فِي رَوِیَّاتِ خَوَاطِرِهَا فَتَکُونَ مَحْدُوداً مُصَرَّفاً۷۶
و در اندیشه ها نگنجی‌ تا به تصرف آن عقول درآمده و محدود گردی‌.

۳. صفات الخالق

مِنْها
از این خطبه است

«قَدَّرَ مَا خَلَقَ فَأَحْکَمَ تَقْدِیرَهُ،»۷۷
آنچه را آفرید برایش اندازه قرار داد و اندازه اش را محکم کرد،



«وَ دَبَّرَهُ فَأَلْطَفَ تَدْبِیرَهُ»۷۸
و تدبیر نمود و به خوبی‌ تدبیر فرمود،



«وَ وَجَّهَهُ لِوِجْهَتِهِ»۷۹
و آن را در مسیر رسیدن به هدف خود قرار داد



«فَلَمْ یَتَعَدَّ حُدُودَ مَنْزِلَتِهِ،»۸۰
و آن مخلوق هم از حدودی‌ که برایش مقرر نمود تجاوز نکرد،



«وَ لَمْ یَقْصُرْ دُونَ الْإِنْتِهَاءِ إِلَى غَایَتِهِ،»۸۱
و به کمتر از رسیدن به هدف معیّنش اکتفا ننمود،



«وَ لَمْ یَسْتَصْعِبْ إِذْ أُمِرَ بِالْمُضِیِّ عَلَى إِرَادَتِهِ،»۸۲
و در مأموریتش برای‌ انجام اراده حق چموشی‌ و نافرمانی‌ نکرد،



«فَکَیْفَ وَ إِنَّمَا صَدَرَتِ الْأُمُورُ عَنْ مَشِیئَتِهِ؟»۸۳
و چگونه چنین باشد در حالی‌ که همه امور از مشیّت او نشأت گرفته است؟



«الْمُنْشِیءُ أَصْنَافَ الْأَشْیَاءِ بِلَا رَوِیَّةِ فِکْر آلَ إِلَيْهَا،»۸۴
اوست به وجود آورنده انواع موجودات بی‌ آنکه اندیشه ای‌ به کار برد،



«وَ لَا قَرِیحَةِ غَرِیزَة أَضْمَرَ عَلَيْهَا،»۸۵
و بدون اینکه تصوری‌ در در باطن علمش پنهان داشته باشد،



«وَ لَا تَجْرِبَة أَفَادَهَا مِنْ حَوَادِثِ الدُّهُورِ،»۸۶
و بدون اینکه از تجربه ای‌ از حوادث روزگاران گذشته استفاده نماید،



«وَ لَا شَرِیک أَعَانَهُ عَلَى ابْتِدَاعِ عَجَائِبِ الْأُمُورِ۸۷
و بدون اینکه او را در آفرینش موجودات شگفت انگیز شریکی‌ یاری‌ رساند.



«فَتَمَّ خَلْقُهُ بِأَمْرِهِ،»۸۸
پس آفرینش به امر او قامتی‌ تمام یافت،



«وَ أَذْعَنَ لِطَاعَتِهِ،»۸۹
و به فرمانبرداری‌ از او گردن نهاد،



«وَ أَجَابَ إِلَى دَعْوَتِهِ،»۹۰
و دعوت حضرتش را پاسخ گفت،



«لَمْ یَعْتَرِضْ دُونَهُ رَیْثُ الْمُبْطِیءِ،»۹۱
آفریده ای‌ نبود که در امرش سستی‌ ورزد،



«وَ لا أَناةُ الْمُتَلَکِّیءِ،»۹۲
و یا در اجرای‌ دستورش درنگ روا دارد.



«فَأَقامَ مِنَ الْأَشْیَاءِ أَوَدَها،»۹۳
کژی‌ اشیا را راست نمود،



«وَ نَهَجَ حُدُودَهَا،»۹۴
و حدودشان را معین کرد،



«وَ لَاءَمَ بِقُدْرَتِهِ بَیْنَ مُتَضَادِّهَا،»۹۵
و با قدرتش بین اشیاء متضاد الفت داد،



«وَ وَصَلَ أَسْبَابَ قَرَائِنِهَا،»۹۶
و اسباب اتصال آنها را فراهم نمود،



«وَ فَرَّقَهَا أَجْنَاساً مُخْتَلِفَات فِي الْحُدُودِ وَ الْأَقْدَارِ، وَ الْغَرَائِزِ وَ الْهَیْئَاتِ،»۹۷
و همه را به اجناسی‌ مختلف در حدود و اندازه ها و غرائز و صورتها تقسیم کرد.



«بَدَایَا خَلَائِقَ أَحْکَمَ صُنْعَهَا،»۹۸
مخلوقاتی‌ هستند که خلقت آنها را استوار کرده،



«وَ فَطَرَهَا عَلَى مَا أَرَادَ وَ ابْتَدَعَهَا۹۹
و آنها را بر اساس اراده متین خود به وجود آورده است.

۴. كيفيّة خلق السمّوات

وَ مِنْها فى صِفَةِ السَّماءِ
و از این خطبه است در وصف آسمان

«وَ نَظَمَ بِلَا تَعْلِیق رَهَوَاتِ فُرَجِهَا،»۱۰۰
پستی‌ و بلندی‌ آسمان و فاصله های‌ فراخ آن را بدون اینکه به چیزی‌ متکّی‌ باشد نظام داد،



«وَ لَاحَمَ صُدُوعَ انْفِرَاجِهَا»۱۰۱
و شکافهای‌ آن را التیام بخشید،



«وَ وَشَّجَ بَیْنَهَا وَ بَیْنَ أَزْوَاجِهَا،»۱۰۲
و میان آن و مانندش پیوند برقرار کرد،



«وَ ذَلَّلَ لِلْهَابِطِینَ بِأَمْرِهِ، وَ الصَّاعِدِینَ بِأَعْمَالِ خَلْقِهِ، حُزُونَةَ مِعْرَاجِهَا،»۱۰۳
و دشواری‌ بالا رفتن و نازل شدن فرشتگانی‌ که امرش را پایین می‌ آورند و اعمال خلق را بالا می‌ برند آسان نمود.



«وَ نَادَاهَا بَعْدَ إِذْ هِيَ دُخَانٌ،»۱۰۴
پس از آنکه آسمانها به صورت دود بود آن را برای‌ شکل گرفتن ندا داد



«فَالْتَحَمَتْ عُرَی أَشْرَاجِهَا،»۱۰۵
تا اجزائش زنجیروار به هم پیوست،



«وَ فَتَقَ بَعْدَ الْإِرْتِتَاقِ صَوَامِتَ أَبْوَابِهَا،»۱۰۶
و درهای‌ بسته آن را باز نمود،



«وَ أَقَامَ رَصَداً مِنَ الشُّهُبِ الثَّوَاقِبِ عَلَى نِقَابِهَا،»۱۰۷
و از شهابهای‌ درخشنده برای‌ راههای‌ نفوذ به آن دیده بان گذاشت،



«وَ أَمْسَکَهَا مِنْ أَنْ تَمُورَ فِي خَرْقِ الْهَوَاءِ بِأَیْدِهِ،»۱۰۸
و به دست قدرت خود در عرصه فضا آسمانها را از اضطراب حفظ کرد،



«وَ أَمَرَهَا أَنْ تَقِفَ مُسْتَسْلِمَةً لِأَمْرِهِ۱۰۹
و فرمان داد که تسلیم دستورات او باشند.



«وَ جَعَلَ شَمْسَهَا آیَةً مُبْصِرَةً لِنَهَارِهَا،»۱۱۰
خورشید آن را نشانه روشنی‌ بخش روز،



«وَ قَمَرَهَا آیَةً مَمْحُوَّةً مِنْ لَیْلِهَا،»۱۱۱
و ماه آن را که نورش به تاریکی‌ می‌ گراید نشانه شب قرار داد،



«وَ أَجْرَاهُمَا فِي مَنَاقِلِ مَجْرَاهُمَا،»۱۱۲
و آن دو را در مجرای‌ معین خودشان به جریان انداخت،



«وَ قَدَّرَ مَسِیَرهُما
[۴] در بعضی نسخ «سَیْرَهُمَا» آمده است.
فِي مَدَارِجِ دَرَجِهِمَا،»
۱۱۳
و حرکتشان را در راهی‌ که باید بپیمایند مقرر فرمود،



«لُِیمَیِّزَ بَیْنَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ بِهِمَا،»۱۱۴
تا به واسطه رفت و آمدشان شب را از روز متمایز سازد،



«وَ لِیُعْلَمَ عَدَدُ السِّنِینَ وَ الْحِسَابُ بِمَقَادِیرِهِمَا،»۱۱۵
و با گردش آنها عدد سالها و حساب دانسته شود.



«ثُمَّ عَلَّقَ فِي جَوِّهَا فَلَکَهَا،»۱۱۶
سپس در پهنه آسمان مدار و فلک آن را قرار داد،



«وَ نَاطَ بِهَا زِینَتَهَا، مِنْ خَفِیَّاتِ دَرَارِیِّهَا وَ مَصَابِیحِ کَوَاکِبِهَا،»۱۱۷
و ستارگان دور از دیده و ستارگان درخشنده را که زینت بخش آن طاق برافراشته اند بر آن آویزان نمود،



«وَ رَمی مُسْتَرِقِی السَّمْعِ بِثَوَاقِبِ شُهُبِهَا،»۱۱۸
و با شهابهای‌ نافذ آن استراق سمع کنندگان را هدف قرار داد،



«وَ أَجْرَاهَا عَلَى أَذْلَالِ تَسْخِیرِهَا مِنْ ثَبَاتِ ثَابِتِهَا،»۱۱۹
و آن را به انواع طرق تسخیر از ثابت داشتن ثوابت



«وَ مَسِیرِ سَائِرِهَا،»۱۲۰
و به حرکت درآوردن سیارات



«وَ هُبُوطِهَا وَ صُعُودِهَا،»۱۲۱
و پایین و بالا رفتن آنها



«وَ نُحُوسِهَا وَ سُعُودِهَا۱۲۲
و نحس و سعد آنها به جریان انداخت.

۵. صفة الملائكة

وَ مِنْها فى صِفَةِ الْمَلائِكَةِ
از این خطبه است در وصف فرشتگان

«ثُمَّ خَلَقَ سُبْحانَهُ لِإِسْکَانِ سَموَاتِهِ،»۱۲۳
سپس خداوند سبحان برای‌ سکونت دادن در آسمانهایش،



«وَ عِمَارَةِ الصَّفِیحِ الْأَعْلَی مِنْ مَلَکُوتِهِ،»۱۲۴
و آباد ساختن پهنه اعلای‌ ملکوتش



«خَلْقاً بَدِیعاً مِنْ مَلَائِکَتِهِ،»۱۲۵
موجوداتی‌ بی‌ نظیر از فرشتگانش را به عرصه هستی‌ آورد،



«وَ مَلَا بِهِمْ فُرُوجَ فِجَاجِهَا،»۱۲۶
و به وسیله آنها گشادگیهای‌ فضای‌ آسمان را پر کرد،



«وَ حَشَا بِهِمْ فُتُوقَ أَجْوَائِهَا،»۱۲۷
و صفحات باز جوّ را از آنان مملو ساخت.



«وَ بَیْنَ فَجَوَاتِ تِلْكَ الْفُرُوجِ زَجَلُ الْمُسَبِّحِینَ مِنْهُمْ فِي حَظَائِرِ الْقُدْسِ،»۱۲۸
فریادهای‌ رسای‌ تسبیح کنندگان از آن ملائکه بارگاه قدس در میان پهنه باز آسمان



«وَ سُتُرَاتِ الْحُجُبِ،»۱۲۹
و پرده های‌ حجاب،



«وَ سُرَادِقَاتِ الْمَجْدِ۱۳۰
و سراپرده های‌ جلال و مجد طنین انداز است.



«وَ وَرَاءَ ذلِكَ الرَّجِیج»۱۳۱
و در وَرای‌ آن فریادهای‌ رسا



«الَّذِي تَسْتَکُّ مِنْهُ الْأَسْمَاعُ»۱۳۲
که گوشها از شنیدنش کر می‌ شود



«سُبُحَاتُ نُور تَرْدَعُ الْأَبْصَارَ عَنْ بُلُوغِهَا،»۱۳۳
طبقاتی‌ از نور است که دیده ها از رسیدن به آن پس زده می‌ شوند،



«فَتَقِفُ خَاسِئَةً عَلَى حُدُودِهَا۱۳۴
و به ناچار در محدوده آن نور در محل خود مطرود و رانده شده می‌ ایستند.



«وَ أَنْشَأَهُمْ عَلَى صُوَر مُخْتَلِفَات،»۱۳۵
ملائکه را به صورت های‌ گوناگون،



«وَ أَقْدَار مُتَفَاوِتَات،»۱۳۶
و اندازه های‌ مختلف،



(أُولِی أَجْنِحَةٍ)

۱۳۷
دارای‌ بال و پر آفرید،



«تُسَبِّحُ جَلَالَ عِزَّتِهِ،»۱۳۸
که جلال عزت حق را تسبیح می‌ گویند،



«لَا یَنْتَحِلُونَ مَا ظَهَرَ فِي الْخَلْقِ مِنْ صُنْعِهِ،»۱۳۹
و آنچه را که از عجایب خلقت خدا هویداست به خود نمی‌ بندند،



«وَ لَا یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ یَخْلُقُونَ شَیْئاً مَعَهُ مِمَّا انْفَرَدَ بِهِ.»۱۴۰
و آفرینش چیزی‌ را که آفریدنش مخصوص خداست ادعا نمی‌ کنند،



(بَلْ عِبَادٌ مُکْرَمُونَلَا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ)

۱۴۱
«بلکه آنان بندگان گرامی‌ داشته حقّند که در گفتار سبقت بر خدا نمی‌ گیرند و فرمانش را اجرا می‌ کنند.»



«جَعَلَهُمُ اللهُ فِيَما هُنَالِكَ أَهْلَ الْأَمَانَةِ عَلَى وَحْیِهِ، وَ حَمَّلَهُمْ إِلَى الْمُرْسَلِینَ وَدَائِعَ أَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ،»۱۴۲
و به وسیله آنان امانات امر و نهیش را به جانب پیامبران روانه کرد،



«وَ عَصَمَهُمْ مِنْ رَیْبِ الشُّبُهَاتِ،»۱۴۳
و همه آنان را از اشتباه مصونیت داد،



«فَمَا مِنْهُمْ زَائِغٌ عَنْ سَبِیلِ مَرْضَاتِهِ۱۴۴
بنابراین از ایشان کسی‌ نیست که از راه رضای‌ خدا منحرف شود.



«وَ أَمَدَّهُمْ بِفَوائِدِ الْمَعُونَةِ،»۱۴۵
آنان را از منافع کمک خود یاری‌ داد،



«وَ أَشْعَرَ قُلُوبَهُمْ تَوَاضُعَ إِخْبَاتِ السَّکِینَةِ،»۱۴۶
و قلبشان را با تواضع و خشوع و آرامش قرین فرمود،



«وَ فَتَحَ لَهُمْ أَبْوَاباً ذُلُلاً إِلَى تَمَاجِیدِهِ،»۱۴۷
ابواب سهل و آسان تمجیدهای‌ خود را به رویشان گشود،



«وَ نَصَبَ لَهُمْ مَنَاراً وَاضِحَةً عَلَى أَعْلَامِ تَوْحِیدِهِ۱۴۸
و برای‌ آنان مشعلهای‌ روشنی‌ بر روی‌ نشانه های‌ توحیدش نصب کرد.



«لَمْ تُثْقِلْهُمْ مُوصِرَاتُ الْاثَامِ،»۱۴۹
بار گناهانْ آنان را سنگین نکرده،



«وَ لَمْ تَرْتَحِلْهُمْ عُقَبُ اللَّیَالِی وَ الْأَیَّامِ،»۱۵۰
آمد و رفت شب و روز آنان را به سوی‌ مرگ سوق نداده،



«وَ لَمْ تَرْمِ الشُّکُوکُ بِنَوَازِعِهَا عَزِیمَةَ إِیمَانِهِمْ،»۱۵۱
تیرهای‌ شک و تردید از کمانهای‌ خود استحکام ایمانشان را نشان نگرفته،



«وَ لَمْ تَعْتَرِکِ الظُّنُونُ عَلَى مَعَاقِدِ یَقِینِهِمْ،»۱۵۲
و گمانها و خیالات بر جایگاه یقین استوارشان ازدحام نبرده،



«وَ لَا قَدَحَتْ قَادِحَةُ الْإِحَنِ فِيَما بَیْنَهُمْ،»۱۵۳
آتش عداوت در بینشان افروخته نشده،



«وَ لَا سَلَبَتْهُمُ الْحَیْرَةُ مَا لَاقَ مِنْ مَعْرِفَتِهِ بِضَمَائِرِهِمْ،»۱۵۴
سرگردانی‌ و حیرتْ ایمانی‌ را که با باطن آنان پیوند خورده،



«وَ مَا سَکَنَ مِنْ عَظَمَتِهِ وَ هَیْبَةِ جَلَالَتِهِ فِي أَثْنَاءِ صُدُورِهِمْ،»۱۵۵
و هیبت و جلالی‌ را که از حق در دلهاشان جای‌ گرفته از آنان سلب ننموده،



«وَ لَمْ تَطْمَعْ فِيهِمُ الْوَسَاوِسُ»۱۵۶
و وسوسه ها به آنان طمع ندوخته



«فَتَقْتَرِعَ بِرَیْنِهَا عَلَى فِکْرِهِمْ۱۵۷
تا شک و تردید با آلودگی‌ خود بر اندیشه پاکشان قرعه زند.

۶. أصناف الملائكة

«وَ مِنْهُمْ مَنْ هُوَ فِي خَلْقِ الْغَمَامِ الدُّلَّحِ،»۱۵۸
گروهی‌ از آنان در میان ابرهای‌ پر آب،



«وَ فِي عِظَمِ الْجِبَالِ الشُّمَّخِ،»۱۵۹
و کوه‌های‌ بزرگ مرتفع



«وَ فِي قَتْرَةِ الظَّلَامِ الْأَیْهَمِ،»۱۶۰
و لابلای‌ تاریکی‌ هایی‌ که برای‌ بیرون رفتن از آن راهی‌ نیست قرار دارند.



«وَ مِنْهُمْ مَنْ قَدْ خَرَقَتْ أَقْدَامُهُمْ تُخُومَ الْأَرْضِ السُّفْلَی،»۱۶۱
گروهی‌ دیگر فرشتگانی‌ هستند که قدمهایشان در طبقات زیرین زمین فرورفته،



«فَهِيَ کَرَایَات بِیض قَدْ نَفَذَتْ فِي مَخَارِقِ الْهَوَاءِ،»۱۶۲
مانند پرچم های‌ سپیدی‌ که در شکاف هوا نفوذ کرده،



«وَ تَحْتَهَا رِیحٌ هَفَّافَةٌ تَحْبِسُهَا عَلَى حَيْثُ انْتَهَتْ مِنَ الْحُدُودِ الْمُتَنَاهِیَةِ۱۶۳
و در زیر آن بادی‌ است آرام و خوش که آنها را در جایی‌ که به آن منتهی‌ شده و قرار گرفته اند نگاه داشته.

۷. صفات الملائكة

«قَدِ اسْتَفْرَغَتْهُمْ أَشْغَالُ عِبَادَتِهِ،»۱۶۴
اشتغال به بندگی‌ِ حق آنان را از کار دیگر بازداشته،



«وَ وَسّلَتْ
[۷] در بعضی نسخ «وَصَلَتْ» آمده است.
حَقَائِقُ الْإِیمَانِ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَعْرِفَتِهِ،»
۱۶۵
و حقایق ایمان بین آنان و معرفت حق پیوند داده،



«وَ قَطَعَهُمُ الْإِیقَانُ بِهِ إِلَى الْوَلَهِ إِلَيْهِ،»۱۶۶
و یقین به خداوند آنان را از همه چیز بریده و مشتاق و راغب او نموده،



«وَ لَمْ تُجَاوِزْ رَغَبَاتُهُمْ مَا عِنْدَهُ إِلَى مَا عِنْدَ غَیْرِهِ۱۶۷
و رغبتشان از آنچه نزد خداست به آنچه نزد غیرخداست تجاوز نکرده.



«قَدْ ذَاقُوا حَلَاوَةَ مَعْرِفَتِهِ،»۱۶۸
شیرینی‌ معرفت او را چشیده اند،



«وَ شَرِبُوا بِالْکَأْسِ الرَّوِیَّةِ مِنْ مَحَبَّتِهِ،»۱۶۹
و از محبّتش جام سیراب کننده ای‌ نوشیده اند،



«وَ تَمَکَّنَتْ مِنْ سُوَیْدَاءِ قُلُوبِهِمْ وَشِیجَةُ خِیفَتِهِ،»۱۷۰
و در سویدای‌ دلشان ریشه های‌ خوف خدا جای‌ گرفته،



«فَحَنَوْا بِطُولِ الطَّاعَةِ اعْتِدَالَ ظُهُورِهِمْ،»۱۷۱
پس قامت راستشان از طول عبادت خمیده،



«وَ لَمْ یُنْفِدْ طُولُ الرَّغْبَةِ إِلَيْهِ مَادَّةَ تَضَرُّعِهِمْ۱۷۲
و میل و رغبت طولانی‌ به او سرچشمه تضرع و زاری‌ آنان را تمام ننموده،



«وَ لَا أَطْلَقَ عَنْهُمْ عَظِیمُ الزُّلْفَةِ رِبَقَ خُشُوعِهِمْ،»۱۷۳
مقام والای‌ آنان رشته خشوع را از گردن وجودشان باز نکرده،



«وَ لَمْ یَتَوَلَّهُمُ الْإِعْجَابُ فَیَسْتَکْثِرُوا مَا سَلَفَ مِنْهُمْ،»۱۷۴
و خودپسندی‌ بر آنان غالب نگشته تا عبادات گذشته خود را زیاد بشمارند،



«وَ لَا تَرَکَتْ لَهُمُ اسْتِکَانَةُ الْإِجْلَالِ نَصِیباً فِي تَعْظِیمِ حَسَنَاتِهِمْ۱۷۵
خضوع در برابر عظمت حق نصیبی‌ برای‌ بزرگ دیدن حسناتشان برجای‌ نگذاشته،



«وَ لَمْ تَجْرِ الْفَتَرَاتُ فِيهِمْ عَلَى طُولِ دُؤُوبِهِمْ،»۱۷۶
و در مدت دراز کوشش در عبادتْ سستی‌ بر آنان چیره نگشته،



«وَ لَمْ تَغِضْ رَغَبَاتُهُمْ فَیُخَالِفُوا عَنْ رَجَاءِ رَبِّهِمْ،»۱۷۷
و از رغبتشان به حق کاسته نشده تا از امید به او رویگردان شوند،



«وَ لَمْ تَجِفَّ لِطُولِ الْمُنَاجَاةِ أَسَلَاتُ أَلْسِنَتِهِمْ،»۱۷۸
راز و نیاز طولانی‌ زبانشان را نخشکانده،



«وَ لَا مَلَکَتْهُمُ الْأَشْغَالُ فَتَنْقَطِعَ بِهَمْسِ الْخبرِ
[۸] در بعضی نسخ «الْجُؤَارِ» آمده است.
إِلَيْهِ أَصْوَاتُهُمْ،»
۱۷۹
اشتغال به غیر حق آنان را مملوک خود نکرده تا صدای‌ مناجاتهای‌ سرّی‌ و راز و نیازی‌ که با خداوند دارند قطع شود،



«وَ لَمْ تَخْتَلِفْ فِي مَقَاوِمِ الطَّاعَةِ مَنَاکِبُهُمْ،»۱۸۰
دوش به دوش هم در مقام بندگی‌ قرار دارند،



«وَ لَمْ یَثْنُوا إِلَى رَاحَةِ التَّقْصِیرِ فِي أَمْرِهِ رِقَابَهُمْ،»۱۸۱
و آسایش طلبی‌ آنان را به تقصیر در انجام دستورات حق نکشانده است،



«وَ لَا تَعْدُو عَلَى عَزِیمَةِ جِدِّهِمْ بَلَادَةُ الْغَفَلَاتِ،»۱۸۲
بلادت غفلت ها بر اراده جدی‌ آنان در تلاش و کوشش غلبه نکند،



«وَ لَا تَنْتَضِلُ فِي هِمَمِهِمْ خَدَائِعُ الشَّهَوَاتِ۱۸۳
و شهوات فریبنده همّتهای‌ عالی‌ آنان را هدف نمی‌ گیرد.



«قَدِْ اتَّخَذُوا ذَا الْعَرْشِ ذَخِیرَةً لِیَوْمِ فَاقَتِهِمْ،»۱۸۴
صاحب عرش را برای‌ روز نیازمندی‌ خود ذخیره گرفته اند،



«وَ یَمَّمُوهُ عِنْدَ انْقِطَاعِ الْخَلْقِ إِلَى الْمَخْلُوقِینَ بِرَغْبَتِهِمْ،»۱۸۵
و به وقت انقطاع خلق از خدا و توجهشان به مخلوقات فقط خدا را مورد توجه قرار می‌ دهند.



«لَا یَقْطَعُونَ أَمَدَ غَایَةِ عِبَادَتِهِ،»۱۸۶
روزگارِ عباداتشان را پایان نمی‌ دهند،



«وَ لَا یَرْجِعُ بِهِمُ الْإِسْتِهْتَارُ بِلُزُومِ طَاعَتِهِ،»۱۸۷
رغبتشان به عبادت پروردگار آنان را به هیچ سویی‌ متوجه نمی‌ سازد،



«إِلَّا إِلَى مَوَادَّ مِنْ قُلُوبِهِمْ غَيْرِ مُنْقَطِعَة مِنْ رَجَائِهِ وَ مَخَافَتِهِ،»۱۸۸
گر به سوی‌ سرچشمه های‌ امید به رحمت حق و ترس از عذاب او که هیچ گاه از دلهاشان قطع نمی‌ شود.



«لَمْ تَنْقَطِعْ أَسْبَابُ الشَّفَقَةِ مِنْهُمْ، »۱۸۹
آنچه علّت ترس از عذاب است از دلشان زدوده نمی‌ شود



«فَیَنُوا فِي جِدِّهِمْ،»۱۹۰
تا از کوشش در عبادت دست بردارند،



«وَ لَمْ تَأْسِرْهُمُ الْأَطْمَاعُ فَیُؤْثِرُوا وَشِیکَ السَّعْیِ عَلَى اجْتِهَادِهِمْ۱۹۱
طمع آنان را به اسارت درنیاورده تا سعی‌ در امور ظاهر را بر کوشش در امر آخرت مقدم بدارند،



«لَمْ یَسْتَعْظِمُوا مَا مَضَی مِنْ أَعْمَالِهِمْ،»۱۹۲
اعمال گذشته خود را بزرگ نشمارند،



«وَ لَوِ اسْتَعْظَمُوا ذلِكَ لَنَسَخَ الرَّجَاءُ مِنْهُمْ شَفَقَاتِ وَجَلِهِمْ۱۹۳
زیرا اگر بزرگ شمارند امید آنان به حق باعث زدودن رشته های‌ خوف آنان از عذاب می‌ شود.

۸. طهارة الملائكة من الرذّائل

«وَ لَمْ یَخْتَلِفُوا فِي رَبِّهِمْ بِاسْتِحْوَاذِ الشَّیْطَانِ عَلَيْهِمْ.»۱۸۴
محض وسوسه های‌ شیطانی‌ در رابطه با حضرت حق اختلاف نکرده اند،



«وَ لَمْ یُفَرِّقْهُمْ سُوءُ التَّقَاطُعِ،»۱۹۵
قهرهای‌ ناگوار آنان را از هم جدا نساخته،



«وَ لَا تَوَلَّاهُمْ غِلُّ التَّحَاسُدِ،»۱۹۶
و کینه های‌ حسدورزی‌ بر آنان غالب نشده،



«وَ لَا تَشَعَّبَتْهُمْ مَصَارِفُ الرَّیْبِ،»۱۹۷
و عوامل شک و بددلی‌ آنان را دسته دسته ننموده،



«وَ لَا اقْتَسَمَتْهُمْ أَخْیَافُ الْهِمَمِ۱۹۸
و اندیشه های‌ گوناگون آنان را تقسیم نکرده.



«وَ فَهُمْ أُسَرَاءُ إِیمَانٍ»۱۹۹
فرشتگان اسیر و پایبند ایمانند،



«لَمْ یَفُکَّهُمْ مِنْ رِبْقَتِهِ زَیَغٌ»۲۰۰
نه انحرافی‌ آنان را از ریسمان محکم ایمان بریده،



«وَ لَا عُدُولٌ وَ لَا وَنًی وَ لَا فُتُورٌ،»۲۰۱
و نه سستی‌ و تنبلی‌ ایشان را از رشته حق جدا کرده.



«وَ لَيْسَ فِي أَطْبَاقِ السَّمَاءِ مَوْضِعُ إِهَابٍ»۲۰۲
در طبقات آسمانها جای‌ پوست تختی‌ نیست



«إِلَّا وَ عَلَيْهِ مَلَکٌ سَاجِدٌ،»۲۰۳
مگر اینکه فرشته ای‌ بر آن در سجود است،



«أَوْسَاع حَافِدٌ،»۲۰۴
یا در حال سیر و سرعت در بندگی‌ خدا.



«یَزْدَادُونَ عَلَى طُولِ الطَّاعَةِ بِرَبِّهِمْ عِلْماً،»۲۰۵
با طول عبادتشان بر معرفتشان می‌ افزایند،



«وَ تَزْدَادُ عِزَّةُ رَبِّهِمْ فِي قُلُوبِهِمْ عِظَماً۲۰۶
و بدانوسیله عزّت و جلال خدا در دلشان افزایش می‌ یابد.

۹. كيفيّة خلق الارض

وَ مِنْها فى صِفَةِ الْأَرْضِ وَ دَحْوِها عَلَى الْماءِ
و از این خطبه است در وصف زمین و گسترش آن بر روی‌ آب

«کَبَسَ الْأَرْضَ عَلَى مَوْرِ أَمْوَاجٍ مُسْتَفْحِلَةٍ، »۲۰۷
زمین را در امواج شدید و با صولت



«وَلُجَجِ بِحَارٍ زَاخِرَةٍ،»۲۰۸
و در دریاهای‌ پر آب فرو برد،



«تَلْتَطِمُ أَوَاذِیُّ أَمْوَاجِهَا،»۲۰۹
در حالی‌ که موجهای‌ عظیم آن دریاها به هم می‌ خوردند،



«وَ تَصْطَفِقُ مُتَقَاذِفَاتُ أَثْبَاجِهَا،»۲۱۰
و امواج بلند آن که در حال تدافع یکدیگر بودند به هم می‌ کوفتند



«وَ تَرْغُو زَبَداً کَالْفُحُولِ عِنْدَ هِیَاجِهَا۲۱۱
و همانند شتران نر در موقع هیجان و مستی‌ کف به وجود می‌ آوردند.



«فَخَضَعَ جِمَاحُ الْمَاءِ الْمُتَلَاطِمِ لِثِقَلِ حَمْلِهَا،»۲۱۲
پس سرکشی‌ آب به خاطر سنگینی‌ زمین حالت فروتنی‌ گرفت،



«وَ سَکَنَ هَیْجُ ارْتِمَائِهِ إِذْ وَطِئَتْهُ بِکَلْکَلِهَا،»۲۱۳
و چون زمین به سینه خود به روی‌ آب قرار گرفت اضطراب و هیجان آب فرو نشست



«وَ ذَلَّ مُسْتَخْذِیاً، إِذْ تَمَعَّکَتْ عَلَيْهِ بِکَوَاهِلِهَا،»۲۱۴
و چون با شانه خود مانند حیوانی‌ که در خاک بغلتد بر روی‌ آب درغلتید آب آرام گرفت.



«فَأَصْبَحَ بَعْدَ اصْطِخَابِ أَمْوَاجِهِ، سَاجِیاً مَقْهُوراً،»۲۱۵
آب پس از هیجان و اضطراب امواجش آرام و مغلوب شد،



«وَ فِي حَکَمَةِ الذُّلِّ مُنْقَاداً أَسِیراً۲۱۶
و در دهنه خواری‌ مطیع و اسیر گشت.



«وَ سَکَنَتِ الْأَرْضُ مَدْحُوَّةً فِي لُجَّةِ تَیَّارِهِ،»۲۱۷
زمینِ گسترده شده در میان آن آب پرموج ساکن شد،



«وَ رَدَّتْ مِن نَخْوَةِ بَأْوِهِ وَ اعْتِلَائِهِ، وَ شُمُوخِ أَنْفِهِ وَ سُمُوِّ غُلَوَائِهِ،»۲۱۸
و آب را از نخوت و کبر و از باد دماغ و سرکشی‌ و تجاوز بازداشت،



«وَ کَعَمَتْهُ عَلَى کِظَّةِ جَرْیَتِهِ،»۲۱۹
و دهان آن را که پر موج بود بست.



«فَهَمَدَ بَعْدَ نَزَقَاتِهِ، »۲۲۰
و آب از آن همه هیجان و هیبت



«وَ لَبَدَ بَعْدَ زَیَفَانِ وَ ثَبَاتِهِ۲۲۱
و جست و خیز به جای‌ خود نشست.



«فَلَمَّا سَکَنَ هَیْجُ الْمَاءِ مِنْ تَحْتِ أَکْنَافِهَا،»۲۲۲
پس از آنکه هیجان آب از زیر اطراف زمین ساکن شد،



«وَ حَمْلِ شَوَاهِقِ الْجِبَالِ الشُّمَّخِ الْبُذَّخِ عَلَى أَکْتَافِهَا،»۲۲۳
و کوههای‌ بلندسرکشیده را که بر دوش زمین قرار داشت بر روی‌ خود حمل نمود،



«فَجَّرَ یَنَابِیعَ الْعُیُونِ مِن عَرَانِینِ أُنُوفِهَا،»۲۲۴
خداوند آبهای‌ چشمه ها را از بالای‌ بینی‌ های‌ زمین (قله کوهها) به جریان انداخت،



«وَ فَرَّقَهَا فِي سُهُوبِ بِیدِهَا وَ أَخَادِیدِهَا،»۲۲۵
و در پهن دشت ها و رودخانه ها سرازیر ساخت،



«وَ عَدَّلَ حَرَکَاتِهَا بالرَّاسِیَاتِ مِنْ جَلَامِیدِهَا،»۲۲۶
و حرکات زمین را با کوههای‌ لنگر انداخته،



«وَ ذَوَاتِ الشَّنَاخِیبِ الشُّمِّ مِنْ صَیَاخِیدِهَا،»۲۲۷
و به وسیله صخره های‌ بزرگ سر به فلک برداشته تعدیل نمود.



«فَسَکَنَتْ مِنَ الْمَیَدَانِ لِرُسُوبِ الْجِبَالِ فِي قِطَعِ أَدِیمِهَا،»۲۲۸
زمین به علّت نفوذ کوهها در پهنه آن،



«وَ تَغَلْغُلِهَا مُتَسَرِّبَةً فِي جَوْبَاتِ خَیَاشِیمِهَا،»۲۲۹
و به خاطر فرو رفتن ریشه کوهها در اعماق آن،



«وَ رُکُوبِهَا أَعْنَاقَ سُهُولِ الْأَرَضِینَ وَ جَرَاثِیمِهَا۲۳۰
و سوار شدن آن صخره های‌ بزرگ بر گردن و طبقات زیـرین آن آرامش و استقرار یافت.

۱۰. دور التّغيرات الجوّية

«وَ فَسَحَ بَیْنَ الْجَوِّ وَ بَیْنَهَا،»۲۳۱
خداوند میان زمین و جوّ را فراخ نمود،



«وَ أَعَدَّ الْهَوَاءَ مُتَنَسَّماً لِسَاکِنِهَا،»۲۳۲
و هوا را برای‌ تنفس ساکنان آن مهیّا فرمود،



«وَ أَخْرَجَ إِلَيْهَا أَهْلَهَا عَلَى تَمَامِ مَرَافِقِهَا۲۳۳
و تمام نیازمندیهای‌ اهل زمین را از دل زمین بیرون آورد.



«ثُمَّ لَمْ یَدَعْ جُرُزَ الْأَرْضِ الَّتِي تَقْصُرُ مِیَاهُ الْعُیُونِ عَنْ رَوَابِیهَا،»۲۳۴
سپس بلندیهای‌ زمین را که بی‌ گیاه بود و آب چشمه ها به آن نمی‌ رسید،



«وَ لَا تَجِدُ جَدَاوِلُ الْأَنْهَارِ ذَرِیعَةً إِلَى بُلُوغِهَا،»۲۳۵
و جویبارها وسیله ای‌ برای‌ رساندن خود به آن زمین های‌ مرتفع نمی‌ یافتند رها نساخت،



«حَتَّى أَنْشَأَلَهَا نَاشِئَةَ سَحَاب تُحْیِی مَوَاتَهَا،»۲۳۶
بلکه ابرهایی‌ آفرید تا عرصه های‌ مرده آن بلندیها را احیا کنند،



«وَ تَسْتَخْرِجُ نَبَاتَهَا۲۳۷
و گیاهش را برویانند.



«أَلَّفَ غَمَامَهَا بَعْدَ افْتِرَاقِ لُمَعِهِ، وَ تَبَایُنِ قَزَعِهِ،»۲۳۸
ابرها را پس از پراکندگی‌ قطعاتش و جدایی‌ پاره هایش به هم الفت و التیام داد،



«حَتَّى إِذَا تَمَخَّضَتْ لُجَّةُ الْمُزْنِ فِيهِ،»۲۳۹
تا چون آب درون ابر به جنبشی‌ سخت برآمد،



«وَ الَْتمَعَ بَرْقُهُ فِي کُفَفِهِ،»۲۴۰
و در حواشی‌ آن برق بدرخشید،



«وَ لَمْ یَنَمْ وَمِیضُهُ فِي کَنَهْوَرِ رَبَابِهِ، وَ مُتَرَاکِمِ سَحَابِهِ،»۲۴۱
و درخشش برق در میان قطعات ابر سپید و انبوه خاموش نشد،



«أَرْسَلَهُ سَحّاً مُتَدَارِکاً،»۲۴۲
خداوند آن ابر پرباران را در حالی‌ که قطعاتش به هم پیوسته بود فرو فرستاد،



«قَدْ أَسَفَّ هَیْدَبُهُ،»۲۴۳
در حالی‌ که به زمین نزدیک شدند،



«تَمْرِیهِ الْجَنُوبُ دِرَرَ أَهَاضِیبِهِ وَ دُفَعَ شَآبِیبِهِ۲۴۴
بادها بارانهای‌ آن را پی‌ در پی‌ همچون دوشیدن شیر از سینه حیوانات دوشیدند و به شدت به زمین ریختند.



«فَلَمَّا أَلْقَتِ السَّحَابُ بَرْکَ بِوَانَیْهَا،»۲۴۵
زمانی‌ که ابرها سینه خود را به زمین ساییدند،



«وَ بَعَاعَ مَا اسْتَقَلَّتْ بِهِ مِنَ الْعِبْءِ الْمَحْمُولِ عَلَيْهَا،»۲۴۶
و آنچه از باران داشتند بر زمین پاشیدند،



«أَخْرَجَ بِهِ مِنْ هَوَ امِدِ الْأَرْضِ النَّبَاتَ،»۲۴۷
خداوند در زمین های‌ خشک گیاه،



«وَ مِنْ زُعْرِ الْجِبَالِ الْأَعْشَابَ۲۴۸
و در دامن کوهها سبزه رویاند،

۱۱. جمال الطّبيعة

«فَهِيَ تَبْهَجُ بِزِینَةِ رِیَاضِهَا،»۲۴۹
در این وقت زمین با آرایش مرغزارهای‌ خود به شادی‌ نشست،



«وَ تَزْدَهِی بِمَا أُلْبِسَتْهُ مِنْ رَیْطِ أَزَاهِیرِهَا،»۲۵۰
و از پرده لطیفی‌ از شکوفه های‌ خوشبو و زیبا که بر خود پوشیده بود،



«وَ حِلْیَةِ مَا سُمِطَتْ بِهِ مِنْ نَاضِرِ أَنْوَارِهَا،»۲۵۱
و از نظم دقیق شکوفه ها و بوته های‌ باطراوت که چهره آن را می‌ آراست به نشاط و بهجت برخاست،



«وَ جَعَلَ ذلِكَ بَلَاغاً لِلْأَنَامِ، وَ رِزْقاً لِلْأَنْعَامِ،»۲۵۲
و خداوند آن نباتات و گلها را توشه آدمیان و روزی‌ چهارپایان قرار داد.



«وَ خَرَقَ الْفِجَاجَ فِي آفَاقِهَا،»۲۵۳
و نیز راههای‌ فراخ در اطراف زمین باز کرد،



«وَ أَقَامَ الْمَنَارَ لِلسَّالِکِینَ عَلَى جَوَادِّ طُرُقِهَا۲۵۴
و برای‌ روندگان نشانه هایی‌ نهاد تا به هر جا که بخواهند آمد و شد کنند.

۱۲. قصّه آدم (عليه‌السلام) و ارسال الرّسل

«فَلَمَّا مَهَدَ أَرْضَهُ،»۲۵۵
هنگامی‌ که زمین را برای‌ زندگی‌ آماده کرد،



«وَ أَنْفَذَ أَمْرَهُ،»۲۵۶
و فرمان خود را جاری‌ ساخت،



«اخْتَارَ آدَمَ (عَلَیْهِ‌السَّلامُ) خِیَرَةً مِنْ خَلْقِهِ،»۲۵۷
آدم (علیه‌السلام) را از میان مخلوق خود اختیار کرد،



«وَ جَعَلَهُ أَوَّلَ جِبِلَّتِهِ،»۲۵۸
و او را اولین نوع از آفرینش انسان قرارداد،



«وَ أَسْکَنَهُ جَنَّتَهُ،»۲۵۹
و دربهشت خودساکن کرد،



«وَ أَرْغَدَ فِيهَا أُکُلَهُ،»۲۶۰
و روزیش را درآنجا فراوان نمود،



«وَ أَوْعَزَ إِلَيْهِ فِيَما نَهَاهُ عَنْهُ،»۲۶۱
و او را به آنچه از خوردنش نهی‌ کرده بود یادآور شد،



«وَ أَعْلَمَهُ أَنَّ فِي الإِقْدَامِ عَلَيْهِ التَّعَرُّضَ لِمَعْصِیَتِهِ،»۲۶۲
و به او آگاهی‌ داد که خوردن آنچه از آن نهی‌ شده قرار دادن خویش در معرض معصیت خدا،



«وَ الُْمخَاطَرَةَ بِمَنْزِلَتِهِ۲۶۳
و به خطر افکندن قدر و منزلت خود است.



«فَأَقْدَمَ عَلَى مَا نَهَاهُ عَنْهُ»۲۶۴
اما آدم نسبت به آنچه از آن نهی‌ شده بود اقدام کرد،



«مُوَافَاةً لِسَابِقِ عِلْمِهِ۲۶۵
تا حرکتش با علم حق که از سابق به آن تعلّق گرفته بود موافق شد



«فَأَهْبَطَهُ بَعْدَ التَّوْبَةِ»۲۶۶
خداوند هم او را پس از توبه به زمین آورد



«لِیَعْمُرَ أَرْضَهُ بِنَسْلِهِ،»۲۶۷
تا با نسلش زمین را آباد کند،



«وَ لِیُقِیمَ الْحُجَّةَ بِهِ عَلَى عِبَادِهِ،»۲۶۸
و به وسیله او حجت را بر بندگان اقامه نماید.



«وَ لَمْ یُخْلِهِمْ بَعْدَ أَنْ قَبَضَهُ، مِمَّا یُؤَکِّدُ عَلَيْهِمْ حُجَّةَ رُبُوبِیَّتِهِ، وَ یَصِلُ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَعْرِفَتِهِ،»۲۶۹
پس از قبض روح آدم حیات بندگان را از حجّت ربوبی‌ و طریق اتّصال بین آنان و معرفت خود خالی‌ نگذاشت،



«بَلْ تَعَاهَدَهُمْ بِالْحُجَجِ عَلَى أَلْسُنِ الْخِیَرَةِ مِنْ أَنْبِیَائِهِ،»۲۷۰
بلکه به وسیله حجّت هایی‌ که بر زبان برگزیدگان از انبیائش ارسال کرد،



«وَ مُتَحَمِّلِی وَدَائِعِ رِسَالَاتِهِ، قَرْناً فَقَرْناً۲۷۱
و همه آنان به دنبال هم در هر دوره ای‌ ابلاغ کننده پیامهای‌ او بودند با مردم رابطه برقرار نمود،



«حَتَّى تَمَّتْ بِنَبِیِّنَا مُحَمَّد (صَلَّی‌اللّهُ‌عَلَیهِ‌وَآلِهِ) حُجَّتُهُ،»۲۷۲
تا به وسیله پیامبر ما محمّد (صلى‌الله‌عليه‌وآله‌) حجّتش تمام شد،



«وَ بَلَغَ الْمَقْطَعَ عُذْرُهُ وَ نُذُرُهُ۲۷۳
و جای‌ عذری‌ باقی‌ نماند و تهدیدش درباره مجرمان به نهایت رسید.

۱۳. توفير الوسائل اللاّزمة للحياة

«وَ قَدَّرَ الْأَرْزَاقَ فَکَثَّرَهَا وَ قَلَّلَهَا۲۷۴
روزی‌ِ مردم را مقدر فرمود و آن را برای‌ برخی‌ فراوان و برای‌ بعضی‌ دیگر اندک قرار داد،



«وَ قَسَّمَهَا عَلَى الضِّیقِ وَ السَّعَةِ»۲۷۵
و ارزاق را بر مبنای‌ تنگی‌ و فراخی‌ قسمت نمود،



«فَعَدَلَ فِيهَا»۲۷۶
و در این تقسیم بندی‌ عدالت به خرج داد



«لِیَبْتَلِیَ مَنْ أَرَادَ بِمَیْسُورِهَا وَ مَعْسُورِهَا،»۲۷۷
تا هرکس را بخواهد با فراوانی‌ رزق و کمی‌ آن آزمایش کند،



«وَ لِیَخْتَبِرَ بِذلِكَ الشُّکْرَ وَ الصَّبْرَ مِنْ غَنِیِّهَا وَ فَقِیرِهَا۲۷۸
و بدین وسیله ثروتمندان و فقرا را از جهت شکر نعمت و تحمل سختی‌ در مجرای‌ امتحان قرار دهد.



«ثُمَّ قَرَنَ بِسَعَتِهَا عَقَابِیلَ فَاقَتِهَا،»۲۷۹
آن گاه روزی‌ فراخ را با سختی‌ و پریشانی‌ درهم آمیخت،



«وَ بِسَلَامَتِهَا طَوَارِقَ آفَاتِهَا،»۲۸۰
و با تندرستی‌ آفتهای‌ دردناک قرار داد،



«وَ بِفُرَجِ أَفْرَاحِهَا غُصَصَ أَتْرَاحِهَا»۲۸۱
و شادیهای‌ غمزدا را با غصه و اندوه مقرون نمود.



«وَ خَلَقَ الْآجَالَ،»۲۸۲
مدت عمرها را معین کرد،



«فَأَطَالَهَا وَ قَصَّرَهَا،»۲۸۳
بعضی‌ را طولانی‌ و برخی‌ را کوتاه،



«وَ قَدَّمَهَا وَ أَخَّرَهَا،»۲۸۴
بعضی‌ را مقدم و برخی‌ را مؤخّر نمود،



«وَ وَصَلَ بِالْمَوْتِ أَسْبَابَهَا،»۲۸۵
و رشته همه عمرها را به مرگ متصل ساخت،



«وَ جَعَلَهُ خَالِجاً لِأَشْطَانِهَا، »۲۸۶
و مرگ را درهم پیچنده رشته های‌ زندگی‌،



«وَ قَاطِعاً لِمَرَائِرِ أَقْرَانِهَا۲۸۷
و عامل گسیختن پیوندهای‌ محکم قرار داد.

۱۴. العلمُ الالهى

«عَالِمُ السِّرِّ مِنْ ضَمَائِرِ الْمُضْمِرِینَ،»۲۸۸
خداوند آگاه است از اسرار نهان مردم،



«وَ نَجْوَی الْمُتَخَافِتِینَ،»۲۸۹
و از پنهان سخن گفتن رازگویان،



«وَ خَوَاطِرِ رَجْمِ الظُّنُونِ،»۲۹۰
و از آنچه در خاطرشان به سبب گمان خطور می‌ کند،



«وَ عُقَدِ عَزِیمَاتِ الْیَقِینِ،»۲۹۱
و به آنچه بر آن با یقین تصمیم می‌ گیرند،



«وَ مَسَارِقِ إِیمَاضِ الْجُفُونِ»۲۹۲
و از نگاههای‌ خیانت آلود چشم که به صورت مخفی‌ انجام می‌ گیرد،



«وَ مَا ضَمِنَتْهُ أَکْنَانُ الْقُلُوبِ»۲۹۳
و به آنچه در نهان دلهاست



«وَ غَیَابَاتُ الْغُیُوبِ،»۲۹۴
و به نادیدنی‌های‌ اعماق غیب،



«وَ مَا أَصْغَتْ لِإِسْتِرَاقِهِ مَصَائِخُ الْأَسْمَاعِ،»۲۹۵
و به مطالبی‌ که گوشها مخفیانه می‌ شنود،



«وَ مَصَائِفُ الذَّرِّ،»۲۹۶
و به درون لانه های‌ تابستانی‌ موران،



«وَ مَشَاتِی الْهَوَامِّ،»۲۹۷
و مراکز زمستانی‌ حشرات،



«وَ رَجْعِ الْحَنِینِ مِنَ الْمُولَهَاتِ،»۲۹۸
و ناله ماده شتران فرزند از دست داده،



«وَ هَمْسِ الْأَقْدَامِ۲۹۹
و صدای‌ آهسته قدمها،



«وَ مُنْفَسَحِ الَّثمَرَةِ مِنْ وَلَائِجِ غُلُفِ الْأَکْمَامِ،»۳۰۰
و محل روییدن و رشد میوه ها که در غلاف پرده های‌ شکوفه هاست،



«وَ مُنْقَمَعِ الْوُحُوشِ مِنْ غِیرَانِ الْجِبَالِ وَ أَوْدِیَتِهَا،»۳۰۱
و به مخفیگاه بیشه های‌ حیوانات وحشی‌ در شکاف کوهها و درّه ها،



«وَ مُخْتَبَإِ الْبَعُوضِ بَيْنَ سُوقِ الْأَشْجَارِ وَ أَلْحِیَتِهَا،»۳۰۲
و به نهانگاه پشه ها در لابلای‌ ساقه های‌ درختان و پوست آنها،



«وَ مَغْرِزِ الْأَوْرَاقِ مِنَ الْأَفْنَانِ،»۳۰۳
و جای‌ روییدن برگها از شاخه ها،



«وَ مَحَطِّ الْأَمْشَاجِ مِنْ مَسَارِبِ الْأَصْلَابِ۳۰۴
و محل فرودآمدن نطفه ها از مسیر اصلاب،



«وَ نَاشِئَةِ الْغُیُومِ وَ مُتَلَاحِمِهَا،»۳۰۵
و به ابرهای‌ برآمده در فضا و محل به هم پیوستن آنها،



«وَ دُرُورِ قَطْرِ السَّحَابِ فِي مُتَرَاکِمِهَا،»۳۰۶
ریزش باران از ابرهای‌ انبوه،



«وَ مَا تَسْفِی الْأَعَاصِیرُ بِذُیُولِهَا،»۳۰۷
و به آنچه گردبادها با دامنه خود می‌ پاشند،



«وَ تَعْفُو الْأَمْطَارُ بِسُیُولِهَا،»۳۰۸
و به آنچه سیل های‌ تولید شده از باران نابود می‌ کنند،



«وَ عَوْمِ بَنَاتِ الْأَرْضِ فِي کُثْبَانِ الرِّمَالِ،»۳۰۹
و بر فرو رفتن و حرکت حشرات در ریگستانها،



«وَ مُسْتَقَرِّ ذَوَاتِ الْأَجْنِحَةِ بِذُرَا شَنَاخِیبِ الْجِبَالِ،»۳۱۰
و به جایگاه پرندگان بر قلّه های‌ بلند کوهها،



«وَ تَغْرِیدِ ذَوَاتِ الْمَنْطِقِ فِي دَیَاجِیرِ الْأَوْکَارِ،»۳۱۱
و نغمه سرایی‌ نغمه سرایان در تاریکی‌ لانه‌ها،



«وَ مَا أوْعَتْهُ
[۹] در بعضی نسخ «أَوْعَبَتْهُ» آمده است.
الْأَصْدَافُ،»
۳۱۲
و آنچه در صدفهاست



«وَ حَضَنَتْ عَلَيْهِ أَمْوَاجُ الْبِحَارِ،»۳۱۳
و موج دریا آن را پرورش داده،



«وَ مَا غَشِیَتْهُ سُدْفَةُ لَیْلٍ،»۳۱۴
و به آنچه تاریکی‌ شب آن را پوشانده،



«أَوْ ذَرَّ عَلَيْهِ شَارِقُ نَهَارٍ،»۳۱۵
یا خورشید بر آن تابیده،



«وَ مَا اعْتَقَبَتْ عَلَيْهِ أَطْبَاقُ الدَّیَاجِیرِ، وَ سُبُحَاتُ النُّورِ۳۱۶
و آنچه را تاریکی‌ ها و روشنایی‌ ها به دنبال هم در بر می‌ گیرند،



«وَ أَثَرِ كُلِّ خَطْوَةِ،»۳۱۷
و به اثر هر قدمی‌،



«وَ حِسِّ كُلِّ حَرَکَةٍ،»۳۱۸
و صدای‌ هر حرکتی‌،



«وَ رَجْعِ كُلِّ کَلِمَةٍ»۳۱۹
و آوای‌ هر سخنی‌،



«وَ تَحْرِیکِ كُلِّ شَفَةٍ»۳۲۰
و حرکت هر لبی،



«وَ مُسْتَقَرِّ كُلِّ نَسَمَةٍ»۳۲۱
و جایگاه هر جانداری‌،



«وَ مِثْقالِ كُلِّ ذَرَّةٍ،»۳۲۲
و وزن هر ذرّه ای‌،



«وَ هَمَاهِمِ كُلِّ نَفْس هَامَّةٍ،»۳۲۳
و همهمه هر صاحب نفسی‌،



«وَ مَا عَلَيْهَا مِنْ ثَمَرِ شَجَرَةٍ،»۳۲۴
و آنچه از میوه درختان بر زمین افتاده،



«أَوْ سَاقِطِ وَرَقَةٍ،»۳۲۵
یا برگهایی‌ که روی‌ زمین ریخته،



«أَوْ قَرَارَةِ نُطْفَةٍ،»۳۲۶
و از قرارگاه نطفه،



«أَوْ نُقَاعَةِ دَم وَ مُضْغَةٍ،»۳۲۷
یا خون جمع شده و مضغه،



«أَوْ نَاشِئَةِ خَلْقٍ وَ سُلاَلَةٍ۳۲۸
یا خلقت و نسل جدیدی‌ که صورت گرفته.



«لَمْ تَلْحَقْهُ فِي ذلِكَ کُلْفَةٌ۳۲۹
در این آگاهی‌ هیچ مشقتی‌ به او نرسد،



«وَ لَا اعْتَرَضَتْهُ فِي حِفْظِ مَا ابْتَدَعَ مِنْ خَلْقِهِ عَارِضَةٌ،»۳۳۰
و در حفظ آنچه آفریده هیچ مانعی‌ بر سر راه او قرار نگیرد،



«وَ لَا اعْتَوَرَتْهُ فِي تَنْفِیذِ الْأُمُورِ وَ تَدَابِیرِ الَْمخْلُوقِینِ مَلَالَةٌ وَ لَا فَتْرَةٌ،»۳۳۱
و در اجرای‌ امور و تدبیر وضع مخلوقات هیچ ملالت و سستی‌ به او دست ندهد،



«بَلْ نَفَذَهُمْ عِلْمُهُ،»۳۳۲
بلکه آگاهیش بر همه آنها نافذ است،



«وَ أَحْصَاهُمْ عَدَدُهُ،»۳۳۳
و بر شماره تمام مخلوقات احاطه دارد،



«وَ وَسِعَهُمْ عَدْلُهُ،»۳۳۴
و عدلش بر همه گسترده است،



«وَ غَمَرَهُمْ فَضْلُهُ،»۳۳۵
و فضل و احسانش همه را فراگیر است،



«مَعَ تَقْصِیرِهِمْ عَنْ کُنْهِ مَا هُوَ أَهْلُهُ۳۳۶
در عین حالی‌ که تمام مخلوقات نسبت به آنچه شایسته مقام اوست تقصیردارند.

۱۵. مناجاة توحيديّة

«اَللَّهُمَّ أَنْتَ أَهْلُ الْوَصْفِ الْجَمِیلِ،»۳۳۷
خداوندا، تو شایسته وصف زیبایی‌،



«وَ التَّعْدَادِ الْکَثِیرِ،»۳۳۸
و زیبنده شمارش نعمتهای‌ بی‌ پایان.



«إِنْ تُؤَمَّلْ فَخَیْرُ مَأْمُولٍ،»۳۳۹
بهترینی‌ برای‌ آرزو شدن اگر آرزو شوی‌،



«وَ إِنْ تُرْجَ فأَکْرَمُ
[۱۰] در بعضی نسخ «فَخَیْرُ» آمده است.
مَرْجُوٍّ
۳۴۰
و گرامی‌ ترینی‌ برای‌ امید بستن اگر به تو امید بسته شود.



«الَلَّهُمَّ وَ قَدْ بَسَطْتَ لِي فِيَما لَا أَمْدَحُ بِهِ غَیْرَکَ،»۳۴۱
خداوندا، به آنچه به من لطف کردی‌ نمی‌ توانم جز تو را مدح کنم،



«وَ لَا أُثْنِی بِهِ عَلَى أَحَد سِوَاکَ،»۳۴۲
و به آن نمی‌ توانم جز تو را ثنا بگویم،



«وَ لَا أُوَجِّهُهُ إِلَى مَعَادِنِ الْخَیْبَةِ وَ مَوَاضِعِ الرِّیبَةِ،»۳۴۳
من حمد و ثنایم را به معادن ناامیدی‌ و مواضع تردید و تهمت (که حمد غیرتوست) نمی‌ برم.



«وَ عَدَلْتَ بِلِسَانِی عَنْ مَدَائِحِ الْآدَمِیِّینَ; »۳۴۴
تو زبانم را از ستایش آدمیان



«وَ الثَّنَاءِ عَلَى الْمَرْبُوبِینَ الْمَخْلُوقِینَ۳۴۵
و ثنای‌ موجودات آفریده و مورد تربیت خودت برگرداندی‌.



«اَللَّهُمَّ وَ لِكُلِّ مُثْن عَلَى مَنْ أَثْنَی عَلَيْهِ مَثُوبَةٌ مِنْ جَزَاءٍ، أَوْ عَارِفَةٌ مِنْ عَطَاءٍ۳۴۶
الهی‌، برای‌ هر ثناگویی‌ اجری‌ از پاداش و احسانی‌ از عطاست،



«وَ قَدْ رَجَوْتُکَ دَلِیلاً عَلَى ذَخَائِرِ الرَّحْمَةِ وَ کُنُوزِ الْمَغْفِرَةٍِ۳۴۷
من از تو امید دلالت به سوی‌ ذخائر رحمت و گنجهای‌ مغفرتت دارم.



«اَللَّهُمَّ وَ هذَا مَقَامُ مَنْ أَفْرَدَکَ بِالتَّوْحِیدِ الَّذِي هُوَ لَكَ،»۳۴۸
بارالها، اینجا جایگاه کسی‌ است که تو را به یکتایی‌ که خاص توست شناخته،



«وَ لَمْ یَرَ مُسْتَحِقّاً لِهـذِهِ الْمَحَامِدِ وَ الْمَمَادِحِ غَیْرَکَ۳۴۹
و برای‌ این ثناگوییها و ستایش ها کسی‌ را جز تو سزاوار ندیده،



«وَ بِي فَاقَةٌ إِلَيْكَ لَا یَجْبُرُ مَسْکَنَتَهَا إِلَّا فَضْلُکَ،»۳۵۰
و مرا به تو حاجت و نیازی‌ است که آثار ناگوار آن را جز فضل و احسان تو جبران نمی‌ کند،



«وَ لَا یَنْعَشُ مِنْ خَلَّتِهَا إِلَّا مَنُّكَ وَجُودُکَ،»۳۵۱
و مرا از زمینگیری‌ آن جز عطا و جود تو بلند نمی‌ کند.



«فَهَبْ لَنَا فِي هذَا الْمَقَامِ رِضَاکَ،»۳۵۲
پس در این مقامِ مناجات خشنودیت را به ما ارزانی‌ دار،



«وَ أَغْنِنَا عَنْ مَدِّ الْأَیْدِی إِلَى سِوَاکَ۳۵۳
و ما را از دست حاجت بردن به سوی‌ غیر خودت بی‌ نیاز کن،



(إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ)

۳۵۴
که مسلّماً تو بر هر چیز توانایی‌.



۱. در بعضی نسخ «قُدْرَتِهِ‌» آمده است.
۲. در بعضی نسخ «وَ أَشْهَدُ» آمده است.
۳. شعراء/سوره۲۶، آیات۹۷-۹۸.    
۴. در بعضی نسخ «سَیْرَهُمَا» آمده است.
۵. فاطر/سوره۳۵، آیه۱.    
۶. أنبیاء/سوره۲۱، آیات۲۶-۲۷.    
۷. در بعضی نسخ «وَصَلَتْ» آمده است.
۸. در بعضی نسخ «الْجُؤَارِ» آمده است.
۹. در بعضی نسخ «أَوْعَبَتْهُ» آمده است.
۱۰. در بعضی نسخ «فَخَیْرُ» آمده است.
۱۱. آل‌عمران/سوره۲، آیه۲۶.    
۱۲. تحریم/سوره۶۶، آیه۸.    





جعبه ابزار