گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
سياسية ، اجتماعية ، حقوقية ، اخلاقية
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِالسَّلامُ)
از خطبه های آن حضرت است
فِى اسْتِنْفارِ النّاسِ اِلى اَهْلِ الشّامِ
در تحریک مردم برای جنگ با شامیان
۱. توبيخ اهل الكوفة
«أُفٍّ لَكُمْ!»۱اُف بر شما،
«لَقَدْ سَئِمْتُ عِتَابَکُمْ!»۲که از توبیختان به تنگ آمدهام.
«أَرَضِیتُمْ بِالْحَیَاةِ الدُّنْیَا مِنَ الْآخِرَةِ عِوَضاً؟»۳آیا در عوض حیات دائمی به زندگی دنیا راضی شدهاید؟
«وَ بِالذُّلِّ مِنَ الْعِزِّ خَلَفاً؟»۴و به جای عزت به ذلت دل خوش کرده اید؟
«إِذَا دَعَوْتُکُمْ إِلَى جِهَادِ عَدُوِّکُمْ دَارَتْ أَعْیُنُکُمْ،»۵چون شما را به جهاد دعوت میکنم دیدگانتان به گردش می افتد
«كَأَنَّكُمْ مِنَ الْمَوْتِ فِي غَمْرَة،»۶گویی به سختی جان کندن دچار شده،
«وَ مِنَ الذُّهُولِ فِي سَکْرَة.»۷و در بیهوشی غفلت فرو رفته اید،
«يُرْتَجُ عَلَيْكُمْ حَوَارِی فَتَعْمَهُونَ،»۸به طوری که راه گفت و شنودتان با من بسته می شود و در پاسخ من دچار سرگردانی می شوید
«وَ كَأَنَّ قُلُوبَکُمْ مَأْلُوسَةٌ،»۹گویی دلتان گرفتار اختلال شده
«فَأَنْتُمْ لَا تَعْقِلُونَ.»۱۰و عقلتان از کار افتاده است.
«مَا أَنْتُمْ لِي بِثِقَة سَجِیسَ اللَّیَالِی،»۱۱هیچ گاه برای من مردم مطمئنّی نیستید،
«وَ مَا أَنْتُمْ بِرُکْنٍ یُمَالُ بِكُمْ،»۱۲و پیشتوانه قابل توجهی نمیباشید،
«وَ لَا زَوَافِرُ عِزٍّ یُفْتَقَرُ إِلَيْكُمْ.»۱۳و یاران توانمندی نیستید که به شما نیاز افتد.
«مَا أَنْتُمْ إِلَّا کَإِبِلٍ ضَلَّ رُعَاتُهَا،»۱۴شما مانند شتران بی ساربانی هستید که
«فَكُلَّمَا جُمِعَتْ مِنْ جَانِب انْتَشَرَتْ مِنْ آخَرَ.»۱۵چون از طرفی جمعشان کنند از طرف دیگر پراکنده شوند.
۲. عللّ سقوط الكوفيين
«لَبِئْسَ لَعَمْرُ اللهِ سُعْرُ نَارِ الْحَرْبِ أَنْتُمْ!»۱۶به خدا قسم برای شعلهور ساختن آتش جنگ بدمردمی هستید،
«تُکَادُونَ وَ لَا تَکِیدُونَ،»۱۷فریب می خورید و چاره فریب نمی نمایید،
«وَ تُنْتَقَصُ أَطْرَافُکُمْ فَلَا تَمْتَعِضُونَ;»۱۸شهرهایتان به تصرف دشمن میرود به خشم نمی آیید،
«لَا یُنَامُ عَنْكُمْ وَ أَنْتُمْ فِي غَفْلَة سَاهُونَ،»۱۹دیده دشمن بیدار است و شما در بی خبری هستید.
«غُلِبَ وَ اللهِ الْمُتَخَاذِلُونَ!»۲۰به خدا قسم شکست خوردند آنان که با یکدیگر همراهی نکردند.
«وَ ایْمُ اللهِ إِنِّي لَأَظُنُّ بِكُمْ أَنْ لَوْ حَمِسَ الْوَغی،»۲۱سوگند به خدا گمانم در حق شما این است که اگر جنگ شدت گیرد،
«وَ اسْتَحَرَّ الْمَوْتُ،»۲۲و تنور مرگ گرم شود،
«قَدِ انْفَرَجْتُمْ عَنِ ابْنِ أَبِي طَالِب انْفِرَاجَ الرَّأْسِ.»۲۳شما مانند جدا شدن سر از بدن از پسر ابوطالب جدا شوید.
«وَ اللهِ إِنَّ امْرَأً یُمَکِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ»۲۴سوگند به حق، کسی که زمینه سلطه دشمن را بر خود فراهم کند
«یَعْرُقُ لَحْمَهُ،»۲۵تا دشمن گوشتش را بخورد،
«وَ یَهْشِمُ عَظْمَهُ،»۲۶و استخوانش را بشکند،
«وَ یَفْرِی جِلْدَهُ،»۲۷و پوستش را بکَند،
«لَعَظِیمٌ عَجْزُهُ،»۲۸عجز و بی غیرتیش بزرگ،
«ضَعِیفٌ مَا ضُمَّتْ عَلَيْهِ جَوَانِحُ صَدْرِهِ.»۲۹و دلش که در قفسه سینه اش جای دارد ناتوان و ضعیف است.
«أَنْتَ فَکُنْ ذَاكَ إِنْ شِئْتَ;»۳۰تو اگر می خواهی این گونه باش،
«فَأَمَّا أَنَا فَوَاللهِ دُونَ أَنْ أُعْطِیَ ذلِكَ»۳۱اما من به خدا قسم قبل از آنکه فرصت سلطه به دشمن بدهم
«ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِیَّةِ»۳۲با شمشیر مشرفی چنان بزنم
«تَطِیرُ مِنْهُ فَرَاشُ الْهَامِ،»۳۳که استخوان ریزه های سرش بپرد،
«وَ تَطِیحُ السَّوَاعِدُ وَ الْأَقْدَامُ،»۳۴و بازو و قدمش قطع شود،
«وَ یَفْعَلُ اللهُ بَعْدَ ذلِكَ مَا یَشَاءُ.»۳۵و بعد از آن خداونـد هر چـه را خواهـد انجام دهـد.
۳. الحقوق المتبادلة بين الامام و الامّة
«أَيُّهَا النَّاسُ،»۳۶ای مردم،
«إِنَّ لِي عَلَيْكُمْ حَقَّاً،»۳۷مرا بر شما حقّی است،
«وَ لَكُمْ عَلَيَّ حَقٌّ:»۳۸و شما را بر من حقّی.
«فَأَمَّا حَقُّکُمْ عَلَيَّ فَالنَّصِیْحَةُ لَكُمْ،»۳۹اما حق شما بر من این است که خیرخواه شما باشم،
«وَ تَوْفِیرُ فَیْئِکُمْ عَلَيْكُمْ،»۴۰و غنیمت شما را به نحو کامل به شما بپردازم،
«وَ تَعْلِیمُکُمْ كَيْلا تَجْهَلُوا،»۴۱و شما را تعلیم دهم تا جاهل نمانید،
«وَ تَأْدِیبُکُمْ كَيْمَا تَعْلَمُوا.»۴۲و مؤدب به آداب نمایم تا بیاموزید.
«وَ أَمَّا حَقِّی عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَیْعَةِ،»۴۳و اما حقی که من بر شما دارم وفا به بیعتی است که با من نموده اید،
«و النَّصِیْحَةُ فِي الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِیبِ،»۴۴و خیرخواهی نسبت به من در حضور و غیاب،
«وَ الْإِجَابَةُ حِيْنَ أَدْعُوکُمْ،»۴۵و اجابت دعوتم به وقتی که شما را بخوانم،
«وَ الطَّاعَةُ حِيْنَ آمُرُکُمْ.»۴۶و اطاعت از من چون دستوری صادر کنم.