گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
اعتقادیة، سياسية
وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِالسَّلامُ)
از سخنان آن حضرت است
عِنْدَ خُرُوجِهِ لِقِتالِ اَهْلِ البَصْرَةِ
به هنگام خروجش براى جنگ با اهل بصره
قالَ عَبْدُاللّهِ بْنُ الْعَبّاسِ: دَخَلْتُ عَلى اَميرِالْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِالسَّلامُ) بِذى قار وَ هُوَ يَخْصِفُ نَعْلَهُ. فَقالَ لى:
عبداللّه بن عباس گفت: در ذى قار بر امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) وارد شدم در حالى که کفش خود را وصله مى زد، از من پرسید:
««ما قيمَةُ هذَا النَّعْلِ؟»»۱ارزش این کفش چند است؟
فَقُلْتُ: لا قيمَةَ لَها.
گفتم: هیچ.
فَقالَ (عَلَيْهِالسَّلامُ):
گفت:
«وَ اللّهِ لَهِىَ اَحَبُّ اِلَىَّ مِنْ اِمْرَتِکُمْ،»۲به خدا سوگند این کفش پاره در نظر من از حکومت بر شما محبوبتر است،
«اِلّا اَنْ اُقیمَ حَقّاً،»۳مگر اینکه بتوانم حقّى را اقامه کنم،
«اَوْ اَدْفَعَ باطِلاً.»۴و باطلى را دفع کنم.
ثُمَّ خَرَجَ فَخَطَبَ النّاسَ، فَقالَ:
سپس بیرون آمد و خطبه اى براى مردم خواند و فرمود:
۱ . الغاية من ارسال النّبىّ (صلىاللهعليهوآلهوسلم)
«اِنَّ اللّه َ سُبْحانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً (صَلَّیاللّهُعَلَیْهِوَآلِهِ)»۵خداوند سبحان محمّد (صلّىاللّهعلیهوآله) را به نبوت برانگیخت
«وَ لَيْسَ اَحَدٌ مِنَ الْعَرَبِ یَقْرَأُ کِتاباً»۶در حالى که احدى از عرب کتابخوان نبود،
«وَ لَا یَدَّعی نُبُوَّةً.»۷و ادّعاى نبوت نداشت.
«فَسَاقَ النّاسَ حَتّى بَوَّأَهُمْ مَحَلَّتَهُمْ»۸آن حضرت ایشان را رهبرى کرد تا در محل اصلى آدمیت مستقر ساخت
«وَ بَلَّغَهُمْ مَنْجاتَهُمْ، »۹و به زندگى نجات بخش رساند،
«فَاسْتَقامَتْ قَناتُهُمْ»۱۰تا کجى هاى آنان استقامت یافت،
«وَ اطْمَأَنَّتْ صَفاتُهُمْ.»۱۱و احوال متزلزل آنان آرام گردید.
۲ . خصائص الامام على (عليهالسلام) العسكريّة
«اَما وَاللّه اِنْ کُنْتُ لَفى ساقَتِها »۱۲به خدا قسم من در میان جمعیت این لشکر بودم
«حَتّى توَلَّتْ بِحَذافیرِها »۱۳که به سپاه کفر هجوم بردیم تا فرار کردند
«ما ضَعُفْتُ وَ لَا جَبُنْتُ،»۱۴از جنگ عاجز نشدم و نترسیدم،
«وَ اِنَّ مَسیری هذا لِمِثْلِها»۱۵این بار هم وضع من مانند آن زمان است،
«فَلَابْقَرَنَّ الْباطِلَ حَتّى یَخْرُجَ الْحَقُّ مِنْ جَنْبِهِ.»۱۶بى شک باطل را مى شکافم تا حق از پهلوى آن بیرون آید.
۳. الشّكوى من قريش
«ما لى وَ لِقُرَیْش؟!»۱۷مرا با قریش چه کار؟!
«وَاللّهِ لَقَدْ قاتَلْتُهُمْ کافِرینَ»۱۸به خدا در روزگار کفرشان با آنان جنگیدم،
«وَ لَأُقاتِلَنَّهُمْ مَفْتُونینَ،»۱۹امروز هم محض انحرافشان با آنان پیکار مى کنم،
«وَ اِنِّى لَصاحِبُهُمْ بِالْأَمْسِ»۲۰دیروز رویارویشان قرار داشتم،
«كَما اَنَا صاحِبُهُمُ الْیَوْمَ. »۲۱امروز هم در مقابلشان ایستاده ام.
«وَاللّهِ ما تَنْقِمُ مِنّا قُرَیْشٌ اِلّا اَنَّ اللّهَ اَخْتارَنا عَلَيْهِمْ»۲۲به خدا قسم قریش کینه اى از ما ندارد جز آنکه خدا ما را بر آنان برگزید،
«فَاَدْخَلْناهُمْ فى حَیِّزِنا،»۲۳و آنان را در زمره خود درآوریم،
«فَکانُوا كَما قالَ الْأَوَّلُ:»۲۴پس چنان بودند که شاعر گفته:
«اَدَمْتَ لَعَمْری شُرْبَکَ الْمَحْضَ صابِحاً ••• وَ اَکْلَکَ بِالزُّبْدِ الْمُقَشَّرَةَ الْبُجْرا»۲۵«به جان خودم سوگند که بامدادان پیوسته شیر خالص نوشیدى، و سرشیر و خرماى بى هسته خوردى.
«وَ نَحْنُ وَهَبْناکَ الْعَلاءَ وَ لَمْ تَکُنْ ••• عَلِیّاً، وَ حُطْنا حَوْلَکَ الْجُرْدَ وَ السُّمْراً»۲۶ما این مقام عالى را به تو دادیم و تو مقامى نداشتى، ما بودیم که پیرامون تو اسبان کوتاه مو و نیزه ها فراهم ساختیم.»