گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
عقائدية، تاريخية ، سياسية
وَ مِنْ كَلام لَهُ (عَلَيْهِالسَّلامُ)
از سخنان آن حضرت است
بَعْدَ انْصِرافِهِ مِنْ صِفِّينَ
پس از بازگشت از صفّین
۱. فلسفة الحمد
«اَحْمَدُهُ اسْتِتْماماً لِنِعْمَتِهِ، »۱خداى را سپاس که تتمیم نعمتش را طالبم،
«وَ اسْتِسْلاماً لِعِزَّتِهِ،»۲و فروتنى در برابر عزّتش را جویایم،
«وَ اسْتِعْصاماً مِنْ مَعْصِیَتِهِ»۳و پناه او را از نافرمانیش خواهانم.
«وَ اَسْتَعینُهُ فاقَةً اِلى کِفایَتِهِ،»۴از او درخواست یارى دارم که به کفایتش نیازمندم،
«اِنَّهُ لَا یَضِلُّ مَنْ هَداهُ،»۵آن را که او هدایت کند گمراه نشود،
«وَ لَا یَئِلُ مَنْ عاداهُ،»۶و هر که را او دشمن بدارد، نجات نیابد،
«وَ لَا یَفْتَقِرُ مَنْ کَفاهُ،»۷و هر که را او کفایت کند، محتاج نگردد
«فَاِنَّهُ اَرْجَحُ مَا وُزِنَ»۸زیرا او سنگینترین وزنهها
«وَ اَفْضَلُ ما خُزِنَ»۹و بهترین اندوختههاست
«وَ اَشْهَدُ اَنْ لَا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لَا شَریکَ لَهُ»۱۰و شهادت مىدهم که جز خداى یگانه خدایى نیست و او را شریکى نمىباشد
«شَهادَةً مُمْتَحَناً اِخْلَاصُها،»۱۱شهادتى که خلوصش از امتحان گذشته
«مُعْتَقَداً مُصَاصُها»۱۲و بر حقیقتش پایبندم.
«نَتَمَسَّکُ بِها اَبَداً ما اَبْقَاناً، »۱۳تمسک داریم تا زمانى که خدا زندهمان میدارد
«وَ نَدَّخِرُها لاِهاویلِ ما یَلْقاناً»۱۴و آن را براى دشواریهاى قیامت ذخیره مىکنیم
«فَاِنَّها عَزیمَةُ الْإِیمانِ،»۱۵که این گواهى استوارى ایمان،
«وَ فاتِحَةُ الْإِحْسانِ، »۱۶سرلوحه احسان،
«وَ مَرْضاةُ الرَّحْمنِ،»۱۷مایه خشنودى حق
«وَ مَدْحَرَةُ الشَّیْطانِ»۱۸و عامل طرد شیطان است.
۲. خصائص رسول اللّه (صلىاللهعليهوآلهوسلم)
«وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ،»۱۹و شهادت مىدهم که محمّد بنده و رسول اوست،
«اَرْسَلَهُ بِالدِّینِ الْمَشْهُورِ»۲۰او را به دین مشهور
«وَ الْعَلَمِ الْمَأْثُورِ،»۲۱و نشانه معروف
«وَ الْکِتابِ الْمَسْطُورِ،»۲۲و کتاب مسطور
«وَ النُّورِ السّاطِعِ،»۲۳و نور درخشان
«وَ الضِّیاء اللَّامِعِ»۲۴و چراغ فروزان
«وَ الْأَمْرِ الصّادِعِ،»۲۵و دستور روشن و آشکار به سوى مردم فرستاد،
«اِزاحَةً لِلشُّبُهاتِ »۲۶تا شبهههاى آنان را برطرف سازد
«وَ احْتِجاجاً بِالْبَیِّناتِ،»۲۷و با دلایل روشن بر آنان اتمام حجت کند،
«وَ تَحْذیراً بِالْآیاتِ،»۲۸و به آیات قرآن مردم را از هلاکت برحذر داشته
«وَ تَخْویفاً بِالْمَثُلاتِ»۲۹و از عواقب شوم معصیت بترساند،
۳. وصف الجاهليّة
«وَ النّاسُ فى فِتَنٍ انْجَذَمَ فيها حَبْلُ الدِّینِ»۳۰رسالت او به وقتى بود که مردم دچار فتنهاى بودند که ریسمان دین از اثر آن گسسته
«وَ تَزَعْزَعَتْ سَوارِی الْیَقینِ،»۳۱و پایههاى یقین متزلزل
«وَ اخْتَلَفَ النَّجْرُ،»۳۲و اصل دین گرفتار اختلاف
«وَ تَشَتَّتَ الْأَمْرُ»۳۳و همه امور در هم ریخته بود،
«وَ ضاقَ الْمَخْرَجُ،»۳۴راه رهایی بر مردم تنگ،
«وَ عَمِیَ الْمَصْدَرُ،»۳۵و مصدر هدایت پوشیده،
«فَالْهُدی خامِلٌ،»۳۶چراغ راهنما خاموش
«وَ الْعَمی شامِلٌ»۳۷و گمراهى نسبت به همه فراگیر بود.
«عُصِیَ الرَّحْمنُ »۳۸خداوند نافرمانى مىشد
«وَ نُصِرَ الشَّیْطانُ،»۳۹و شیطان یارى داده مى شد،
«وَ خُذِلَ الْإِیمانُ،»۴۰ایمان ورشکسته،
«فَانْهارَتْ دَعائِمُهُ »۴۱پایههایش فروریخته
«وَ تَنَکَّرَتْ مَعالِمُهُ،»۴۲نشانههایش متغیر و ناشناخته،
«وَ دَرَسَتْ سُبُلُهُ،»۴۳راههایش ویران و پوشیده
«وَ عَفَتْ شُرُکُهُ.»۴۴و آثار جادههایش از بین رفته بود.
«اَطاعُوا الشَّیْطَانَ،»۴۵شیطان را فرمان برده،
«فَسَلَکُوا مَسالِکَهُ،»۴۶راههاى او را پیموده،
«وَ وَرَدُوا مَناهِلَهُ.»۴۷و به آبشخورهاى او وارد شده بودند.
«بِهِمْ سارَتْ اَعْلَامُهُ»۴۸آثار شیطان به وسیله متابعانش به کار افتاده،
«وَ قَامَ لِواؤُهُ،»۴۹و پرچمش برافراشته شده بود،
«فى فِتَنٍ داسَتْهُمْ بِاَخْفافِها»۵۰در فتنههایى که همچون حیوان چموش آنان را لگدمال مىکرد،
«وَ وَطِئَتْهُمْ بِاَظْلَافِها، »۵۱و زیر سم خود مىکوبید،
«وَ قامَتْ عَلى سَنَابِکِها.»۵۲و باز هم (به انتظار فتنهاى بیش) بر سر سُم خود ایستاده بود.
«فَهُمْ فيها تائِهُونَ حائِرُونَ جاهِلُونَ مَفْتُونُونَ،»۵۳در آن فتنه سرگردان و حیران و نادان و دچار حیله شیطان بودند،
«فى خَیْرِ دارٍ وَ شَرِّ جیرانٍ.»۵۴آن بزرگوار در بهترین خانه و کنار بدترین همسایگان جاى داشت.
«نَوْمُهُمْ سُهُودٌ،»۵۵خوابشان بیدارى بود
«وَ کُحْلُهُمْ دُمُوعٌ،»۵۶سرمه چشمشان اشک سوزان،
«بِاَرْضٍ عالِمُها مُلْجَمٌ،»۵۷در سرزمینى مىزیستند که آگاهشان دهانش دوخته
«وَ جاهِلُها مُکْرَمٌ»۵۸و نادانشان به تخت عزت نشسته بود.
۴. فضائل عترة النّبى (صلىاللهعليهوآلهوسلم)
وَ مِنْها يَعْنى آلَ النَّبِىِّ (عليهمالسّلام)
قسمتی از آن درباره آل پیامبر (علیهمالسّلام) است
«هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ»۵۹اهلبیت رسول جایگاه راز حق،
«وَ لَجَأُ اَمْرِهِ، »۶۰و پناهگاه امر یزدان،
«وَ عَیْبَةُ عِلْمِهِ،»۶۱و ظرف علم رحمان،
«وَ مَوْئِلُ حُکْمِهِ»۶۲و مرجع دستور خدا
«وَ کُهُوفُ کُتُبِهِ،»۶۳و مخازن کتابهاى پروردگار،
«وَ جِبالُ دینِهِ.»۶۴و کوههاى پشتوانه دین الهىاند.
«بِهِمْ اَقامَ انْحِناءَ ظَهْرِهِ »۶۵به وسیله آنان کژیهاى دین را راست
«وَ اَذْهَبَ ارْتِعادَ فَرائِصِهِ»۶۶و لرزش بدنـه آییـن را آرام نمـود.
۵. أعمال المنحرفين
وَ مِنْها يَعْنى قَوْماً آخَرينَ
قسمتی از آن درباره قومی دیگر
«زَرَعُوا الْفُجُورَ،»۶۷مخالفان حق بذر نافرمانى و انحراف پاشیدند،
«وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ،»۶۸و آب فریب پاى آن ریختند،
«وَ حَصَدُوا الثُّبُورَ»۶۹و بدبختى و سقوط درو کردند.
۶. منزلة آل محمد (صلىاللهعليهوآلهوسلم)
«لا یُقاسُ بِآلِ مُحَمَّد (صَلَّیاللّهُعَلَیْهِوَآلِهِ) مِنْ هذِهِ الْأُمَّةِ اَحَدٌ»۷۰با آل محمّد ـ درود خدا بر او و آل او باد ـ احدى از این امت را نمىتوان مقایسه کرد،
«وَ لا یُسَوّی بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَيْهِ اَبَداً.»۷۱و هیچ گاه آنان را که نعمت آل محمّد به طور دائم بر آنان جارى است، نمىشود همپایه آنان دانست.
«هُمْ اَساسُ الدِّینِ،»۷۲آنان پایه دین
«وَ عِمادُ الْیَقینِ. »۷۳و ستون یقین اند.
«اِلَيْهِمْ یَفیءُ الْغالی،»۷۴افراط گرایان به آنان بازگردند،
«وَ بِهِمْ یَلْحَقُ التّالی»۷۵و عقب ماندهها به ایشان رسند (تا هدایت شوند)،
«وَ لَهُمْ خَصائِصُ حَقِّ الْوِلَایَةِ، »۷۶ویژگیهاى حقّ ولایت مخصوص آنان،
«وَ فيهِمُ الْوَصِیَّةُ وَ الْوِراثَةُ.»۷۷و وصیت و ارث پیامبر خاص ایشان است.
«اَلْآنَ اِذْ رَجَعَ الْحَقُّ اِلى اَهْلِهِ،»۷۸اکنون حق به حقدار رسـیده،
«وَ نُقِلَ اِلى مُنْتَقَلِهِ»۷۹و خلافت به جایگاه خودش بازگشته است.