• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خطبه ۱ نهج البلاغه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.



فَمِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِ‌السَّلاَمُ) يَذْكُرُ فِيهَا ابْتِداءَ خَلْقِ السَّماءِ و الاَْرْضِ وَ خَلْقِ آدَم، وَ فيها ذِكرُ الْحَـجِّ
از خطبه هاى آن حضرت است که در آن ابتداى آفرینش آسمان و زمین و آدم را توضیح مى دهد و یادى از حج مى کند

۱. عجز الانسان عن معرفة اللّه

«اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی لا یَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقائِلُونَ»۱
خدای را سپاس که گویندگان به عرصه ستایشش نمی‌رسند



«وَ لا یُحْصی نَعْماءَهُ الْعادُّونَ»۲
و شماره گران از عهده شمردن نعمتهایش برنیایند



«وَ لا یُؤَدّی حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ»۳
و کوشندگان حقّش را ادا نکنند



«الَّذی لا یُدْرِکُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ،»۴
خدایی که‌اندیشه‌های بلند او را درک ننمایند



«وَ لا یَنالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ»۵
و هوش‌های ژرف به حقیقتش دست نیابند،



«الَّذی لَیْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ»۶
خدایی که اوصافش در چهارچوب حدود نگنجد



«وَ لا نَعْتٌ مَوْجُودٌ»۷
و به ظرف وصف درنیاید،



«وَ لا وَقْتٌ مَعْدُودٌ»۸
و برای خدا وقتی معیّن



«وَ لا اَجَلٌ مَمْدُودٌ»۹
و سرآمدی مشخص نمی توان تعیین کرد.



«فَطَرَ الْخَلائِقَ بِقُدْرَتِهِ»۱۰
با قدرتش خلایق را آفرید



«وَ نَشَرَ الرِّیاحَ بِرَحْمَتِهِ»۱۱
و با رحمتش بادها را وزیدن داد



«وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیَدانَ اَرْضِهِ»۱۲
و اضطراب زمینش را با کوهها مهار نمود

۲. الدين و معرفة اللّه

«اَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ»۱۳
آغاز دین شناخت اوست



«وَ کَمالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدیقُ بِهِ»۱۴
و کمال شناختش باور کردن او



«وَ کَمالُ التَّصْدیقِ بِهِ تَوْحیدُهُ»۱۵
و نهایت از باور کردنش یگانه دانستن او



«وَ کَمالُ تَوْحیدِهِ الاِْخْلاصُ لَهُ»۱۶
و غایت یگانه دانستنش اخلاص به او



«وَ کَمالُ الاِْخْلاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفاتِ عَنْهُ»۱۷
و حدّ اعلای اخلاص به اونفی صفات (زائد بر ذات) از اوست



«لِشَهادَةِ کُلِّ صِفَة اَنَّها غَیْرُ الْموْصُوفِ»۱۸
چه اینکه هر صفتی گواه این است که غیر موصوف است



«وَ شَهادَةِ کُلِّ مَوْصُوف اَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَةِ»۱۹
و هر موصوفی شاهد بر این است که غیر صفت است.



«فَمَنْ وَصَفَ اللّهَ سُبْحانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ»۲۰
. پس هر کس خدای سبحان را با صفتی وصف کند او را با قرینی پیوند داده است.



«وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنّاهُ»۲۱
و هرکه او را با قرینی پیوند دهد دوتایش انگاشته است.



«وَ مَنْ ثَنّاهُ فَقَـدْ جَزَّاَهُ»۲۲
و هرکه دوتایش انگارد دارای اجزایش دانسته است.



«وَ مَـنْ جَزَّاَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ»۲۳
و هر که او را دارای اجزاء داند، حقیقت او را نفهمیده است



«وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ اَشارَ اِلَیْهِ»۲۴
و هر که حقیقت او را نفهمید برایش جهت اشاره پنداشته است.



«وَ مَنْ اَشارَ اِلَیْـهِ فَقَـدْ حَدَّهُ»۲۵
و هر که برای او جای اشاره پندارد محدودش شمرده است



«وَ مَـنْ حَدَّهُ فَقَـدْ عَدَّهُ»۲۶
و هر که محدودش بداند چون معدود به حسابش آورده است.



«وَ مَنْ قالَ: فیمَ؟ فَقَدْ ضَمَّنَهُ»۲۷
و کسی که گوید: در چیست؟ حضرتش را در ضمن چیزی درآورده است.



«وَ مَنْ قَالَ: عَلامَ؟ فَقَدْ اَخْلی مِنْهُ»۲۸
وآن که گفت: برفرازچیست؟ آن را خالی از او تصورکرده است.



«کائِنٌ لا عَنْ حَدَث»۲۹
ازلی است و چیزی بر او پیشی نجسته ؛



«مَوْجُودٌ لا عَنْ عَدَم»۳۰
و نیستی بر هستی‌اش مقدّم نبوده ؛



«مَعَ کُلِّ شَیْء لا بِمُقارَنَة»۳۱
با هر چیزی است ولی منهای پیوستگی؛



«وَ غَیْرُ کُلِّ شَیْء لاَ بِمُزایَلَة»۳۲
غیر هر چیزی است اما بدون دوری از آن؛



«فاعِلٌ لا بِمَعْنَی الْحَرَکاتِ وَ الاْلَةِ»۳۳
پدیدآورندۀ موجودات است بی‌آنکه حرکتی کند و نیازمند به‌کارگیری ابزار و وسیله باشد؛



«بَصیرٌ اِذْ لا مَنْظُورَ اِلَیْهِ مِنْ خَلْقِهِ»۳۴
بیناست بدون احتیاج به منظرگاهی از آفریده هایش



«مُتَوَحِّدٌ اِذْ لا سَکَنَ یَسْتَاْنِسُ بِـهِ»۳۵
یگانه است چرا که او را مونسی نبوده تا به آن انس گیرد و از فقدان آن دچار وحشت شود.

«وَ لا یَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ»۳۶
و از فقدان آن دچار وحشت شود.

۳. الطرق إلى معرفة اللّه

الاّول - خلق العالم

«اَنْشَاَ الْخَلْقَ اِنْشاءً،»۳۷
بی‌سابقۀ ماده و موادْ، موجودات را لباس هستی پوشاند



«وَ ابْتَدَاَهُ ابْتِداءً،»۳۸
و آفرینش را آغاز کرد



«بِلا رَوِیَّة اَجالَها»۳۹
بدون به‌کارگیری اندیشه



«وَلا تَجْرِبَة اسْتَفادَها»۴۰
و سود جستن از تجربه و آزمایش



«وَلا حَرَکَة اَحْدَثَها»۴۱
و بدون آنکه حرکتی از خود پدید آورده



«وَلا هَمامَةِ نَفْس اضْطَرَبَ فیها»۴۲
و فکر و خیالی که تردید و اضطراب در آن روا دارد



«اَحالَ الاَْشْیاءَ لاَِوْقاتِها»۴۳
مخلوقات را پس از به وجود آمدن به مدار اوقاتشان تحویل داد



«وَ لاءَمَ بَیْنَ مُخْتَلِفاتِها»۴۴
و بین اشیاء گوناگون ارتباط وهماهنگی برقرار کرد



«و غَرَّزَ غَرائِزَها»۴۵
ذات هر یک را اثر و طبیعتی معیّن داد



«وَ اَلْزَمَها اَشْباحَها»۴۶
و آن اثر را لازمه وجود او نمود



«عَالِماً بِهَا قَبْلَ ابْتِدَائِهَا مُحیطاً بِحُدُودِها وَ انْتِهائِها»۴۷
در حالی که به تمام اشیاء پیش از به وجود آمدنشان دانا، و به حدود و انجام کارشان محیط و آگاه بود



«عَارِفاً بِقَرائِنِها وَ اَحْنائِها»۴۸
و به اجزا و جوانب همه آنها آگاه وآشنا بود



«ثُمَّ اَنْشَاَ سُبْحانَهُ فَتْقَ الاَْجْواءِ،»۴۹
سپس خدای سبحان جَوها را شکافت



«وَ شَقَّ الاَْرْجاءِ،»۵۰
و اطراف آن را گشود



«وَ سَکائِکَ الْهَواءِ»۵۱
و فضاهای خالی در آن ایجاد کرد.



«فَاَجْری فیها ماءً مُتَلاطِماً تَیّارُهُ، مُتَراکِماً زَخّارُهُ»۵۲
آن گاه آبی را که امواجش درهم شکننده، و خود انبوه و متراکم بود در آن فضای باز شده روان نمود



«حَمَلَهُ عَلی مَتْنِ الرِّیحِ الْعاصِفَةِ، وَ الزَّعْزَعِ القاصِفَةِ،»۵۳
آن را بر پشت بادی سخت وزان و جنباننده و برکننده و شکننده بار کرد،



«فَاَمَرَها بِرَدِّهِ»۵۴
به آن باد فرمود تا آب را از جریان بازدارد.



«وَ سَلَّطَها عَلی شَدِّهِ،»۵۵
و آن را بر نگهداری آب تسلّط داد،



«وَ قَرَنَها اِلی حَدِّهِ»۵۶
و باد را برای حفظ حدود و جوانب آب قرین گماشت



«الْهَواءُ مِنْ تَحْتِها فَتیقٌ، »۵۷
فضا در زیر باد نیرومندْ، گشاده و باز



«وَ الْماءُ مِنْ فَوْقِها دَفیقٌ»۵۸
و آب جهنده بالای سر آن در جریان؛



«ثُمَّ اَنْشَاَ سُبْحانَهُ ریحاً »۵۹
سپس باد دیگری به وجود آورد



«اعْتَقَمَ مَهَبَّها،»۶۰
که منشا وزش آن را مهارکرد،



«وَ اَدامَ مَرَبَّها»۶۱
و پیوسته ملازم تحریک آبش قرارداد



«وَ اَعْصَفَ مَجْراها، »۶۲
و آن را به تندی وزانید،



«وَ اَبْعَدَ مَنْشاها»۶۳
و از جای دورش برانگیخت



«فَاَمَرَها بِتَصْفیقِ الْماءِ الزَّخّارِ، وَ اِثارَةِ مَوْجِ الْبِحارِ»۶۴
آن را به برهم زدن آب متراکم، و برانگیختن امواج دریا فرمان داد



«فَمَخَضَتْهُ مَخْضَ السِّقاءِ،»۶۵
باد فرمان گرفته آب را همچون مشک شیرکه برای گرفتن کره بجنبانند به حرکت آورد،



«وَ عَصَفَتْ بِهِ عَصْفَها بِالْفَضاءِ»۶۶
وآن گونه که درفضای خالی می‌وزد برآن سخت وزید



«تَرُدُّ اَوَّلَهُ اِلی آخِرِهِ، »۶۷
اولش را به آخرش



«وَ ساجِیَهُ اِلی مائِرِهِ»۶۸
و ساکنش را به متحرکش برمی‌گرداند



«حَتّی عَبَّ عُبابُهُ»۶۹
تا آنکه انبوهی از آب به ارتفاع زیادی بالا آمد



«وَ رَمی بِالزَّبَدِ رُکامُهُ»۷۰
و آن مایۀ متراکم، کف کرد؛



«فَرَفَعَهُ فی هَواء مُنْفَتِق وَ جَوٍّ مُنْفَهِق»۷۱
نگاه خداوند آن کف را در هوای گشاده و فضای فراخ بالا برد



«فَسَوّی مِنْهُ سَبْعَ سَموات »۷۲
و آسمان‌های هفتگانه را از آن کف ساخت



«جَعَلَ سُفْلاهُنَّ مَوْجاً مَکْفُوفاً»۷۳
پایین‌ترین آسمان را به صورت موجی نگاه داشته شده



«وَ عُلْیاهُنَّ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ سَمْکاً مَرْفُوعاً»۷۴
و بالاترین آن را به‌صورت سقفی محفوظ و طاقی برافراشته قرار داد



«بِغَیْرِ عَمَد یَدْعَمُها»۷۵
بدون ستونی که آن‌ها را بر پا دارد



«وَ لا دِسار یَنْظِمُها۷۶
و بی میخ و طنابی که نظام آنها را حفظ کند.



«ثُمَّ زَیَّنَها بِزینَةِ الْکَواکِبِ وَ ضِیاءِ الثَّواقِبِ»۷۷
آنگاه آسمان را به زیور ستارگان و روشنی کواکب درخشان آرایش داد



«وَ اَجْری فیها سِراجاً مُسْتَطیراً، وَ قَمَراً مُنیراً، فی فَلَک دائِر، وَ سَقْف سائِر، وَ رَقیم مائِر»۷۸
و آفتاب فروزان و ماه تابان را در آن فلکی که گردان و سقفی روان و صفحه‌ای جنبان بود روان ساخت

الثاني ـ عجائب خلقة الملائكة

«ثُمَّ فَتَقَ مَا بَیْنَ السَّمواتِ الْعُلا، »۷۹
سپس میان آسمانهای بلند را از هم گشود،




«فَمَلاََهُنَّ اَطْواراً مِنْ مَلائِکَتِهِ»۸۰
و از فرشتگان مختلف خود پر کرد



«مِنْهُمْ سُجُودٌ لا یَرْکَعُونَ»۸۱
گروهی در سجده‌اند و آنان را رکوعی نیست



«وَ رُکُوعٌ لا یَنْتَصِبُونَ»۸۲
برخی در رکوعند بدون قدرت بر قیام،



«وَ صافُّونَ لا یَتَزایَلُونَ»۸۳
و عده‌ای بدون حرکت از جای خود در حال قیامند



«وَ مُسَبِّحُونَ لا یَسْاَمُونَ»۸۴
و شماری خالی از ملالت و خستگی در تسبیح‌اند



«لَا یَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُیُونِ »۸۵
خواب در دیده،



«وَ لَا سَهْوُ الْعُقُولِ »۸۶
بیهوشی در عقل،



«وَ لَا فَتْرَةُ الْأَبْدَانِ »۸۷
سستی فتور در کالبد



«وَ لَا غَفْلَةُ النِّسْیَانِ»۸۸
و غفلتِ فراموشی به آنان راه ندارد



«وَ مِنْهُمْ اُمَناءُ عَلی وَحْیِهِ، »۸۹
و برخی امین وحی خداوند،



«وَ اَلْسِنَةٌ اِلی رُسُلِهِ،»۹۰
و زبان گویا به سوی پیامبران،



«وَ مُخْتَلِفُونَ بِقَضائِهِ وَ اَمْرِهِ»۹۱
و واسطه اجرای حکم و امر حق‌اند



«وَ مِنْهُمُ الْحَفَظَةُ لِعِبادِهِ، »۹۲
گروهی محافظان بندگان از حوادث



«وَ السَّدَنَةُ لاَِبْوابِ جِنانِهِ»۹۳
و دربانان درهای بهشت‌هایند.



«وَ مِنْهُمُ الثّابِتَةُ فِی الاَْرَضینَ السُّفْلی اَقْدامُهُمْ، »۹۴
بعضی قدمهایی ثابت در قعر زمینها،



«وَ الْمارِقَةُ مِنَ السَّمَاءِ الْعُلْیا اَعْناقُهُمْ»۹۵
و گردن‌هایی بالاتر از برترین آسمان



«وَ الْخارِجَةُ مِنَ الاَْقْطارِ اَرْکانُهُمْ »۹۶
و هیکل‌هایی از پهن‌دشت هستی گسترده‌تر



«وَ الْمُناسِبَةُ لِقَوائِمِ الْعَرْشِ اَکْتافُهُمْ»۹۷
و دوشهایی مناسب پایه‌های عرش دارند



«ناکِسَةٌ دُونَهُ اَبْصارُهُمْ»۹۸
دیدگانشان در برابر عظمت عرش به زیر افتاده



«مُتَلَفِّعُونَ تَحْتَهُ بِاَجْنِحَتِهِمْ»۹۹
و در زیر آن جایگاه در بالهای خود پیچیده‌اند



«مَضْرُوبَةٌ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَنْ دُونَهُمْ حُجُبُ الْعِزَّةِ وَ اَسْتارُ الْقُدْرَةِ»۱۰۰
بین آنان و موجودات مادونشان حجابهایی از عزت و پرده‌هایی از قدرت افکنده شده



«لا یَتَوَهَّمُونَ رَبَّهُمْ بِالتَّصْویرِ»۱۰۱
در خیال خود برای خداوندصورتی تصویر ننمایند



«وَ لا یُجْرُونَ عَلَیْهِ صِفاتِ الْمَصْنُوعینَ،»۱۰۲
و صفات او را چون اوصاف مخلوقات نینگارند،



«وَ لا یَحُدُّونَهُ بِالاَْماکِنِ»۱۰۳
و به اماکن محدودش نسـازنـد



«وَ لا یُشیرُونَ اِلَیْهِ بِالنَّظائِرِ»۱۰۴
و او را بـه هماننـد و امثـال‌ اشـاره نکننـد

الثالث ـ عجائب خلقة الانسان

«ثُمَّ جَمَعَ سُبْحانَهُ مِنْ حَزْنِ الاَْرْضِ وَ سَهْلِها، وَ عَذْبِها وَ سَبْخِها تُرْبَةً »۱۰۵
سپس خداوند سبحان از قسمت‌های سخت و نرم و شیرین و شور زمین خاکی را جمع کرد



«سَنَّها بِالْماءِ حَتّی خَلَصَتْ»۱۰۶
و بر آن آب پاشید تا پاک و خالص شد،



«وَ لاطَها بِالْبِلَّةِ حَتّی لَزُبَتْ»۱۰۷
آن گاه آن مادّه خالص را با رطوبت آب به صورت گل چسبنده درآورد



«فَجَبَلَ مِنْها صُورَةً ذاتَ اَحْناء وَ وُصُول، وَ اَعْضاء وَ فُصُول»۱۰۸
سپس از آن گِل صورتی پدید کرد دارای جوانب گوناگون و پیوستگی‌ها، و اعضای مختلفه و گسیختگی‌ها



«اَجْمَدها حَتَّی اسْتَمْسَکَتْ،»۱۰۹
آن صورت را خشکاند تا خود را گرفت،



«وَ اَصْلَدَها حَتّی صَلْصَلَتْ»۱۱۰
و محکم و نرم ساخت تا خشک و سفالین شد



«لِوَقْت مَعْدُود، وَ اَجَل مَعْلُوم»۱۱۱
و او را تا زمان معین و وقت مقرر به حال خود گذاشت



«ثُمَّ نَفَخَ فیها مِنْ رُوحِهِ »۱۱۲
سپس از دَم خود بر آن ماده شکل گرفته دمید



«فَمَثُلَتْ اِنْساناً ذا اَذْهان یُجیلُها، وَ فِکَر یَتَصَرَّفُ بِها»۱۱۳
تا به صورت انسانی زنده درآمد دارای اذهان و افکاری که درجهت نظام حیاتش به کار گیرد



«وَ جَوارِحَ یَخْتَدِمُها»۱۱۴
و اعضایی که به خدمت گیرد



«، وَ اَدَوات یُقَلِّبُها»۱۱۵
و ابزاری که به‌وسیلۀ آن‌ها زندگی را به گردش آورد



«وَ مَعْرِفَة یَفْرُقُ بِها بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ»۱۱۶
و معرفتش داد تا بین حق و باطل تمیز دهد



«وَ الاَْذْواقِ وَ الْمَشامِّ وَ الاَْلْوانِ وَ الاَْجْناسِ، مَعْجُوناً بِطینَةِ الاَْلْوانِ الْمُخْتَلِفَةِ »۱۱۷
و مزه‌ها و بوها و رنگها و جنسهای گوناگون را از هم بازشناسد، در حالی که این موجود معجونی بود از طینت رنگهای مختلف



«وَ الاَْشْباهِ الْمُؤْتَلِفَةِ، وَ الاَْضْدادِ الْمُتَعادِیَةِ و الاَْخْلاطِ الْمُتَبایِنَةِ،مِنَ الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ، وَ الْبِلَّةِ وَ الْجُمُودِ»۱۱۸
و همسانهایی نظیر هم، و اضدادی مخالف هم و اخلاطی متفاوت با هم،از گرمی و سردی و رطوبت و خشکی



«وَ اسْتَأْدَی اللَّهُ سُبْحَانَهُ الْمَلَائِکَةَ وَدِیعَتَهُ لَدَيْهِمْ »۱۱۹
از فرشتگان خواست برای ادای امانتی که نزد آنان داشت



«وَ عَهْدَ وَصِیَّتِهِ إِلَيْهِمْ فِي الْإِذْعَانِ بِالسُّجُودِ لَهُ وَ الْخُنُوعِ لِتَکْرِمَتِهِ »۱۲۰
و وفا به پیمانی که به آنان سفارش کرده بود در انجام سجده بر آدم و فروتنی برای اکرام به او اقدام کنند؛



«فَقالَ سُبْحانَهُ: »

(اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ)

۱۲۱
در آنوقت به فرشتگان گفت: «بر آدم سجده کنید. همگان سجده کردند جز ابلیس»



«اعْتَرَتْهُ الْحَمِیَّةُ »۱۲۲
و بدبختی بر او چیره شد،



«وَ غَلَبَتْ عَلَيْهِ الشِّقْوَةُ»۱۲۳
و بدبختی بر او چیره شد،



«وَ تَعَزَّزَ بِخِلْقَةِ النَّارِ »۱۲۴
و به آفریده شدنش از آتشْ احساس عزت و برتری نمود،



«وَ اسْتَوْهَنَ خَلْقَ الصَّلْصَالِ»۱۲۵
و به وجود آمده از خاک خشکیده را پست و بی مقدار شمرد



«فَاَعْطاهُ اللّهُ النَّظِرَةَ اسْتِحْقاقاً لِلسُّخْطَةِ،»۱۲۶
خداوند هم او را برای مستحق شدنش به خشم حق،



{{نهج: وَ اسْتِتْماماً لِلْبَلِیَّةِ }۱۲۷
و به کمال رساندن آزمایش



«وَ اِنْجازاً لِلْعِدَةِ»۱۲۸
و به انجام رسیدن وعده اش مهلت داد



«قَالَ »
«إِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ إِلَیٰ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» ۱۲۹
به او گفت: «تو از کسانی هستنی که تا وقت معین مهلت در اختیار آنان است»

الرابع - آدم و الجنّة

«ثُمَّ اَسْکَنَ سُبْحانَهُ آدَمَ داراً »۱۳۰
آن گاه آدم را در سرایی ساکن کرد که



«اَرْغَدَ فیها عَیْشَهُ»۱۳۱
عیشش بی زحمت در اختیار بود.



«وَ آمَنَ فیها مَحَلَّتَهُ »۱۳۲
و جایگاهش را به امنیت آراست،



«وَ حَذَّرَهُ اِبْلیسَ وَ عَداوَتَهُ»۱۳۳
و او را از ابلیس و دشمنی او ترساند.



«فَاغْتَرَّهُ عَدُوُّهُ نَفاسَةً عَلَیْهِ بِدارِ الْمُقامِ وَ مُرافَقَةِ الاَْبْرارِ»۱۳۴
اما دشمنش به جایگاه زیبای او و همنشینی اش با نیکان رشک برد و او را بفریفت



«فَبَاعَ الْیَقینَ بِشَکِّهِ، »۱۳۵
آدم (به وسوسه دشمن) یقین را به تردید،



«فَبَاعَ الْیَقینَ بِشَکِّهِ، وَ الْعَزیمَةَ بِوَهْنِهِ»۱۳۶
آدم (به وسوسه دشمن) یقین را به تردید، و عزم محکم را به دو دلی،



«وَ اسْتَبْدَلَ بِالْجَذَلِ وَجَلاً،»۱۳۷
و شادی را به ترس جابجا کرد



«وَ بِالاْغتِرارِ نَدَماً۱۳۸
و ندامت را به خاطر فریب خوردن به جان خرید.



«ثُمَّ بَسَطَ اللّهُ سُبْحانَهُ لَهُ فی تَوْبَتِهِ»۱۳۹
آن گاه خداوند سبحان درِ توبه را به رویش گشود



«وَ لَقّاهُ کَلِمَةَ رَحْمَتِهِ»۱۴۰
و کلمه رحمت را به او تلقین کرد



«وَ وَعَدَهُ الْمَرَدَّ اِلی جَنَّتِهِ»۱۴۱
و بازگشت به بهشت را به او وعده داد



«فَاَهْبَطَهُ اِلی دَارِ الْبَلِیَّةِ»۱۴۲
سپس او را به این دنیا که محل آزمایش



«وَ تَناسُلِ الذُّرِّیَّةِ»۱۴۳
و ازدیاد نسل است فرود آورد

۴. الغاية من ارسال الأنبياء (عليهم‌السلام)

«وَ اصْطَفی سُبْحانَهُ مِنْ وُلْدِهِ اَنْبِیاءَ »۱۴۴
خداوند سبحان پیامبرانی از فرزندان آدم برگزید



«اَخَذَ عَلَی الْوَحْیِ میثاقَهُمْ وَ عَلی تَبْلیغ الرِّسالَةِ اَمانَتَهُمْ»۱۴۵
خداوند سبحان پیامبرانی از فرزندان آدم برگزید که در برنامه وحی، و امانتداری در ابلاغ رسالت از آنان پیمان گرفت



«، لَمَّا بَدَّلَ اَکْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللّهِ اِلَیْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ»۱۴۶
آن زمان که اکثر انسانها عهد خدا را به امور باطل تبدیل نموده و به حق او جهل ورزیدند،



«وَ اتَّخَذُوا الاَْنْدادَ مَعَهُ »۱۴۷
و برای او از بتان همتا گرفتند،



«وَ اجْتالَتْهُمُ الشَّیاطینُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ»۱۴۸
و شیاطین آنان را از معرفت به خداوند بازداشتند



«وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبادَتِهِ »۱۴۹
و رابطه بندگی ایشان را با حق بریدند.



«فَبَعَثَ فیهِمْ رُسُلَهُ »۱۵۰
پس خداوند رسولانش را برانگیخت،



«وَ وَاتَرَ اِلَیْهِمْ اَنْبِیاءَهُ»۱۵۱
و پیامبرانش را به دنبالهم به سوی آنان گسیل داشت



«لِیَسْاْدُوهُمْ میثاقَ فِطْرَتِهِ »۱۵۲
تا ادای عهد فطرت الهی را از مردم بخواهند



«وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ»۱۵۳
و نعمتهای فراموش شده او را به یادشان آرند



«وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلیغ»۱۵۴
و با ارائه دلایل بر آنان اتمام حجت کنند



«وَ یُثیرُوا لَهُمْ دَفائِنَ الْعُقُولِ»۱۵۵
و نیروهای پنهان عقول آنان را برانگیزانند



«وَ یُرُوهُمُ الاْیاتِ الْمُقَدَّرَةَ»۱۵۶
و نشانه‌های الهی را به آنان بنمایانند



«مِنْ سَقْف فَوْقَهُمْ مَرْفُوع »۱۵۷
از این بلند آسمان که بر بالای سرشان افراشته



«وَ مِهاد تَحْتَهُمْ مَوْضُوع»۱۵۸
و زمین که گهواره زیر پایشان نهاده



«وَ مَعایِشَ تُحْییهِمْ »۱۵۹
و معیشتهایی که آنان را زنده می‌دارد



«وَ آجال تُفْنیهِمْ»۱۶۰
و اجلهایی که ایشان را به دست مرگ می‌سپارد



«وَ اَوْصاب تُهْرِمُهُمْ »۱۶۱
و ناگواریهایی که آنان را به پیری می‌نشاند



«وَ اَحْداث تَتابَعُ عَلَیْهِمْ»۱۶۲
و حوادثی که به دنبال هم بر آنان هجوم می‌آورد



«وَ لَمْ یُخْلِ سُبْحانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِیٍّ مُرْسَل اَوْ کِتاب مُنْزَل اَوْ حُجَّة لازمَة اَوْ مَحَجَّة قائِمَة»۱۶۳
خداوند سبحان بندگانش را بدون پیامبر یا کتاب آسمانی یا حجتی لازم یا نشان دادن راه روشن رها نساخت.



«رُسُلٌ لا تُقَصِّرُ بِهِمْ قِلَّةُ عَدَدِهِمْ وَ لا کَثْرَةُ الْمُکَذِّبینَ لَهُمْ»۱۶۴
پیامبرانی که کمی عددشان، و کثرت تکذیب کنندگانشان آنان را از تبلیغ باز نداشت



«مِنْ سابِق سُمِّیَ لَهُ مَنْ بَعْدَهُ»۱۶۵
از پیامبر گذشته‌ای که او را از نام پیامبر آینده خبر دادند



«اَوْ غابِر عَرَّفَهُ مَنْ قَبْلَهُ »۱۶۶
و پیامبر آینده‌ای که پیامبر گذشته او را معرفی کرد



«عَلی ذلِکَ نُسِلَتِ الْقُرُونُ»۱۶۷
بر این منوال قرنها گذشت



«وَ مَضَتِ الدُّهُورُ»۱۶۸
و روزگار سـپری شـد



«وَ سَلَفَتِ الاْباءُ»۱۶۹
پدران درگذشتند



«وَ خَلَفَتِ الاَْبْناءُ»۱۷۰
و فرزنـدان جـای آنهـا را گرفتنـد

۵. فلسفة مبعث النّبي (صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم)

«اِلی اَنْ بَعَثَ اللّهُ سُبْحانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ :»۱۷۱
تا خداوند محمّد رسول اللّه صلّی اللّه علیه وآله را



«لاِِنْجازِ عِدَتِهِ»۱۷۲
برای به انجام رساندن وعده اش



«وَ تَمامِ نُبُوَّتِهِ »۱۷۳
و به پایان بردن مقام نبوت مبعوث کرد



«مَاْخُوذاً عَلَی النَّبِیِّینَ میثاقُهُ»۱۷۴
در حالی که قبولی رسالت او را از تمام انبیا گرفته بود



«مَشْهُورَةً سِماتُهُ »۱۷۵
نشانه‌هایش روشن



«کَریماً میلادُهُ»۱۷۶
و میلادش باعزت و کرامت بود.



«وَ اَهْلُ الاَْرْضِ یَوْمَئِذ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ»۱۷۷
در آن روزگار اهل زمین مللی پراکنده بودند.



«وَ اَهْواءٌ مُنْتَشِرَةٌ»۱۷۸
دارای خواسته‌هایی متفاوت



«وَ طَرائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ»۱۷۹
و روشهایی مختلف بودند



«بَیْنَ مُشَبِّه لِلّهِ بِخَلْقِهِ»۱۸۰
گروهی خدا را تشبیه به مخلوق کرده



«اَوْ مُلْحِد فِی اسْمِهِ»۱۸۱
عده‌ای در نام او ازحق منحرف بوده



«اَوْ مُشیر اِلی غَیْرِهِ»۱۸۲
و برخی غیر او را عبادت می‌نمودند



«فَهَداهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلالَةِ»۱۸۳
چنین مردمی را به وسیله پیامبر از گمراهی به هدایت رساند



«وَ اَنْقَذَهُمْ بِمَکانِهِ مِنَ الْجَهالَةِ »۱۸۴
و به سبب شخصیّت او از چاه جهالت به در آورد.



«ثُمَّ اخْتارَ سُبْحانَهُ لِمُحَمَّد صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِقاءَهُ»۱۸۵
آن گاه لقایش را برای محمّد صلّی اللّه علیه وآله اختیار کرد



«وَ رَضِیَ لَهُ ما عِنْدَهُ»۱۸۶
و جوار خود را برای او پسندید



«وَ اَکْرَمَهُ عَنْ دارِ الدُّنْیا»۱۸۷
با فراخواندنش از این دنیا به او اکرام نمود



«وَ رَغِبَ بِهِ عَنْ مُقارَنَةِ الْبَلْوی»۱۸۸
و برای او فردوس اعلا را به جای قرین بودن به ابتلائات وسختیهابرگزید



«فَقَبَضَهُ اِلَیْهِ کَریماً صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ»۱۸۹
و اورا کریمانه به سوی خودبرد (درود خدا براو وخاندانش باد)



«وَ خَلَّفَ فیکُمْ مَا خَلَّفَتِ الاَْنْبِیاءُ فی اُمَمِها»۱۹۰
و آن حضرت (بهوقت انتقال به آخرت) هر آنچه را انبیاء گذشته در امت خود بهودیعت نهادند در میان شما به ودیعت نهاد



«اِذْ لَمْ یَتْرُکُوهُمْ هَمَلاً»۱۹۱
که پیامبرانْ امتها را سرگـردان و رهـا نگذاشتند



«بِغَیْرِ طَریق وَاضِح »۱۹۲
بدون راه روشـن



«وَ لا عَلَم قائِم»۱۹۳
و نشانه پابرجا

۷. القرآن و الاحكام الشرعيّة

«کِتابَ رَبِّکُمْ فیکُمْ»۱۹۴
این ودیعتْ کتاب پروردگارتان در میان شماست،



«مُبَیِّناً حَلالَهُ وَ حَرامَهُ»۱۹۵
که حلال و حرامش،



«وَ فَرائِضَهُ وَ فَضائِلَهُ»۱۹۶
واجب و مستحبش



«وَ ناسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ»۱۹۷
ناسخ و منسوخش،



«وَ رُخَصَهُ وَ عَزائِمَهُ»۱۹۸
امر آزاد و غیر آزادش



«وَ خاصَّهُ وَ عامَّهُ»۱۹۹
خاص و عامش،



«وَ عِبَرَهُ وَ اَمْثالَهُ»۲۰۰
پندها و امثالش



«وَ مُرْسَلَهُ وَ مَحْدُودَهُ»۲۰۱
مطلق و مقیّدش



«وَ مُحْکَمَهُ وَ مُتَشابِهَهُ»۲۰۲
و محکم و متشابهش را بیان کرد



«مُفَسِّراً مُجْمَلَهُ»۲۰۳
مبهمش را تفسیر نمود



«وَ مُبَیِّناً غَوامِضَهُ»۲۰۴
و مشکلاتش را توضیح داد.



«بَیْنَ مَاْخُوذِ میثاق عِلْمِهِ»۲۰۵
برابر با پیمانی که از بندگان گرفته تحصیل آگاهی به قسمتی از قرآن واجب



«وَ مُوَسَّع عَلَی الْعِبادِ فی جَهْلِهِ»۲۰۶
و دانستن رموز برخی دیگر از آیات لازم نیست،



«وَ بَیْنَ مُثْبَت فِی الْکِتابِ فَرْضُهُ»۲۰۷
وجوب احکامی در قرآن معیّن می‌باشد



«وَ مَعْلُوم فِی السُّنَّةِ نَسْخُهُ»۲۰۸
ونسخ آن درحدیث روشن است،



«وَ واجِب فِی السُّنَّةِ اَخْذُهُ»۲۰۹
وقسمتی ازمسائل اجرایش بنابر سنّتْ واجب



«وَ مُرَخَّص فِی الْکِتابِ تَرْکُهُ»۲۱۰
و ترکش بنابر قرآن آزاد است



«وَ بَیْنَ واجِب بِوَقْتِهِ»۲۱۱
وجوب برخی از احکام تا زمانی معین ثابت،



«وَ زائِل فی مُسْتَقْبَلِهِ»۲۱۲
و پس از انقضاء مدتْ زائل شدنی است



«وَ مُبایَنٌ بَیْنَ مَحارِمِهِ»۲۱۳
محرمات الهی از هم جدا می باشند



«مِنْ کَبیر اَوْعَدَ عَلَیْهِ نِیرانَهُ»۲۱۴
برخی گناهان کبیره است که بر آن وعده عذاب داده شده است



«اَوْ صَغیر اَرْصَدَ لَهُ غُفْرانَهُ»۲۱۵
و برخی معاصی صغیره است که امید مغفرت در آن داده شده است.



«وَ بَیْنَ مَقْبُول فی اَدْناهُ»۲۱۶
و میان آنچه اجرای‌اندکش مقبول



«مُوَسَّع فی اَقْصاهُ»۲۱۷
و ترک بسیارش آزاد است فرق نهاده

۸. فلسفة الحج

«وَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ حَجَّ بَیْتِهِ الْحَرامِ »۲۱۸
زیارت خانه خود را بر شما واجب نموده



«الَّذی جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلاَْنامِ»۲۱۹
خانه ای که که قبله مردم قرار داده



«یَرِدُونَهُ وُرُودَ الاْنْعامِ »۲۲۰
که مشتاقان چون چهارپایان به آب رسیده به آن هجوم می‌کنند



«وَ یَاْلَهُونَ اِلَیْهِ وُلُوهَ الْحَمامِ»۲۲۱
و همانند کبوتران به آن پناه می‌برند



«جَعَلَهُ سُبْحانَهُ عَلامَةً لِتَواضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ »۲۲۲
حج را نشانه خاکساری در برابر عظمت



«وَ اِذْعانِهِمْ لِعِزَّتِهِ»۲۲۳
و اعتراف به عزت خداوندیش قرار دارد



«وَ اخْتارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمّاعاً اَجابُوا اِلَیْهِ دَعْوَتَهُ »۲۲۴
شنوندگانی از عبادش را برگزید که دعوتش را لبّیک گفتند



«وَ صَدَّقُوا کَلِمَتَهُ»۲۲۵
و سخن او را تصدیق نمودند



«وَ وَقَفُوا مَواقِفَ اَنْبِیائِهِ»۲۲۶
در آنجا که پیامبران او به عبادت برخاستند ایستادند



«وَ تَشَبَّهُوا بِمَلائِکَتِهِ الْمُطیفینَ بِعَرْشِهِ»۲۲۷
و بین خود و فرشتگانی که گرداگرد عرش می‌گردند شباهت ایجاد کردند



«یُحْرِزُونَ الاْرْباحَ فی مَتْجَرِ عِبادَتِهِ»۲۲۸
در تجارتخانه عبادت او سودهاتحصیل می‌کنند



«وَ یَتَبادَرُونَ عِنْدَ مَوْعِدِ مَغْفِرَتِهِ»۲۲۹
و به وعده گاه مغفرت او شتابان روی می‌آورند



«جَعَلَهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالی لِلاْسْلامِ عَلَماً»۲۳۰
خدای سبحان کعبه را نشانه اسلام



«وَ لِلْعائِذینَ حَرَماً»۲۳۱
و حرم امن پناهندگان قرار داد



«فَرَضَ حَجَّهُ»۲۳۲
زیارتش را فرض



«وَ اَوْجَبَ حَقَّهُ»۲۳۳
و حقّش را لازم



«وَ کَتَبَ عَلَیْکُمْ وِفادَتَهُ»۲۳۴
و رفتن به سویش را بر شما واجب نمود



«فَقالَ سُبْحانَهُ»:

(وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا ۚ وَ مَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ)


۲۳۵
و اعلام کرد:«بر آنان که توانایی رفتن دارند زیارت بیت واجب است، و آن که با روی گرداندن کفر ورزد بداند که خدا از او و همه جهانیان بی نیاز است».








جعبه ابزار