گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.
فَمِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِالسَّلاَمُ) يَذْكُرُ فِيهَا ابْتِداءَ خَلْقِ السَّماءِ و الاَْرْضِ وَ خَلْقِ آدَم، وَ فيها ذِكرُ الْحَـجِّاز خطبه هاى آن حضرت است که در آن ابتداى آفرینش آسمان و زمین و آدم را توضیح مى دهد و یادى از حج مى کند ۱. عجز الانسان عن معرفة اللّه
«اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی لا یَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقائِلُونَ»۱خدای را سپاس که گویندگان به عرصه ستایشش نمیرسند
«وَ لا یُحْصی نَعْماءَهُ الْعادُّونَ»۲و شماره گران از عهده شمردن نعمتهایش برنیایند
«وَ لا یُؤَدّی حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ»۳و کوشندگان حقّش را ادا نکنند
«الَّذی لا یُدْرِکُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ،»۴خدایی کهاندیشههای بلند او را درک ننمایند
«وَ لا یَنالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ»۵و هوشهای ژرف به حقیقتش دست نیابند،
«الَّذی لَیْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ»۶خدایی که اوصافش در چهارچوب حدود نگنجد
«وَ لا نَعْتٌ مَوْجُودٌ»۷و به ظرف وصف درنیاید،
«وَ لا وَقْتٌ مَعْدُودٌ»۸و برای خدا وقتی معیّن
«وَ لا اَجَلٌ مَمْدُودٌ»۹و سرآمدی مشخص نمی توان تعیین کرد.
«فَطَرَ الْخَلائِقَ بِقُدْرَتِهِ»۱۰با قدرتش خلایق را آفرید
«وَ نَشَرَ الرِّیاحَ بِرَحْمَتِهِ»۱۱و با رحمتش بادها را وزیدن داد
«وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیَدانَ اَرْضِهِ»۱۲و اضطراب زمینش را با کوهها مهار نمود
۲. الدين و معرفة اللّه
«اَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ»۱۳آغاز دین شناخت اوست
«وَ کَمالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدیقُ بِهِ»۱۴و کمال شناختش باور کردن او
«وَ کَمالُ التَّصْدیقِ بِهِ تَوْحیدُهُ»۱۵و نهایت از باور کردنش یگانه دانستن او
«وَ کَمالُ تَوْحیدِهِ الاِْخْلاصُ لَهُ»۱۶و غایت یگانه دانستنش اخلاص به او
«وَ کَمالُ الاِْخْلاصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفاتِ عَنْهُ»۱۷و حدّ اعلای اخلاص به اونفی صفات (زائد بر ذات) از اوست
«لِشَهادَةِ کُلِّ صِفَة اَنَّها غَیْرُ الْموْصُوفِ»۱۸چه اینکه هر صفتی گواه این است که غیر موصوف است
«وَ شَهادَةِ کُلِّ مَوْصُوف اَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَةِ»۱۹و هر موصوفی شاهد بر این است که غیر صفت است.
«فَمَنْ وَصَفَ اللّهَ سُبْحانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ»۲۰. پس هر کس خدای سبحان را با صفتی وصف کند او را با قرینی پیوند داده است.
«وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنّاهُ»۲۱و هرکه او را با قرینی پیوند دهد دوتایش انگاشته است.
«وَ مَنْ ثَنّاهُ فَقَـدْ جَزَّاَهُ»۲۲و هرکه دوتایش انگارد دارای اجزایش دانسته است.
«وَ مَـنْ جَزَّاَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ»۲۳و هر که او را دارای اجزاء داند، حقیقت او را نفهمیده است
«وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ اَشارَ اِلَیْهِ»۲۴و هر که حقیقت او را نفهمید برایش جهت اشاره پنداشته است.
«وَ مَنْ اَشارَ اِلَیْـهِ فَقَـدْ حَدَّهُ»۲۵و هر که برای او جای اشاره پندارد محدودش شمرده است
«وَ مَـنْ حَدَّهُ فَقَـدْ عَدَّهُ»۲۶و هر که محدودش بداند چون معدود به حسابش آورده است.
«وَ مَنْ قالَ: فیمَ؟ فَقَدْ ضَمَّنَهُ»۲۷و کسی که گوید: در چیست؟ حضرتش را در ضمن چیزی درآورده است.
«وَ مَنْ قَالَ: عَلامَ؟ فَقَدْ اَخْلی مِنْهُ»۲۸وآن که گفت: برفرازچیست؟ آن را خالی از او تصورکرده است.
«کائِنٌ لا عَنْ حَدَث»۲۹ازلی است و چیزی بر او پیشی نجسته ؛
«مَوْجُودٌ لا عَنْ عَدَم»۳۰و نیستی بر هستیاش مقدّم نبوده ؛
«مَعَ کُلِّ شَیْء لا بِمُقارَنَة»۳۱با هر چیزی است ولی منهای پیوستگی؛
«وَ غَیْرُ کُلِّ شَیْء لاَ بِمُزایَلَة»۳۲غیر هر چیزی است اما بدون دوری از آن؛
«فاعِلٌ لا بِمَعْنَی الْحَرَکاتِ وَ الاْلَةِ»۳۳پدیدآورندۀ موجودات است بیآنکه حرکتی کند و نیازمند بهکارگیری ابزار و وسیله باشد؛
«بَصیرٌ اِذْ لا مَنْظُورَ اِلَیْهِ مِنْ خَلْقِهِ»۳۴بیناست بدون احتیاج به منظرگاهی از آفریده هایش
«مُتَوَحِّدٌ اِذْ لا سَکَنَ یَسْتَاْنِسُ بِـهِ»۳۵یگانه است چرا که او را مونسی نبوده تا به آن انس گیرد و از فقدان آن دچار وحشت شود.
«وَ لا یَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ»۳۶و از فقدان آن دچار وحشت شود.
۳. الطرق إلى معرفة اللّه
الاّول - خلق العالم
«اَنْشَاَ الْخَلْقَ اِنْشاءً،»۳۷بیسابقۀ ماده و موادْ، موجودات را لباس هستی پوشاند
«وَ ابْتَدَاَهُ ابْتِداءً،»۳۸و آفرینش را آغاز کرد
«بِلا رَوِیَّة اَجالَها»۳۹بدون بهکارگیری اندیشه
«وَلا تَجْرِبَة اسْتَفادَها»۴۰و سود جستن از تجربه و آزمایش
«وَلا حَرَکَة اَحْدَثَها»۴۱و بدون آنکه حرکتی از خود پدید آورده
«وَلا هَمامَةِ نَفْس اضْطَرَبَ فیها»۴۲و فکر و خیالی که تردید و اضطراب در آن روا دارد
«اَحالَ الاَْشْیاءَ لاَِوْقاتِها»۴۳مخلوقات را پس از به وجود آمدن به مدار اوقاتشان تحویل داد
«وَ لاءَمَ بَیْنَ مُخْتَلِفاتِها»۴۴و بین اشیاء گوناگون ارتباط وهماهنگی برقرار کرد
«و غَرَّزَ غَرائِزَها»۴۵ذات هر یک را اثر و طبیعتی معیّن داد
«وَ اَلْزَمَها اَشْباحَها»۴۶و آن اثر را لازمه وجود او نمود
«عَالِماً بِهَا قَبْلَ ابْتِدَائِهَا مُحیطاً بِحُدُودِها وَ انْتِهائِها»۴۷در حالی که به تمام اشیاء پیش از به وجود آمدنشان دانا، و به حدود و انجام کارشان محیط و آگاه بود
«عَارِفاً بِقَرائِنِها وَ اَحْنائِها»۴۸و به اجزا و جوانب همه آنها آگاه وآشنا بود
«ثُمَّ اَنْشَاَ سُبْحانَهُ فَتْقَ الاَْجْواءِ،»۴۹سپس خدای سبحان جَوها را شکافت
«وَ شَقَّ الاَْرْجاءِ،»۵۰و اطراف آن را گشود
«وَ سَکائِکَ الْهَواءِ»۵۱و فضاهای خالی در آن ایجاد کرد.
«فَاَجْری فیها ماءً مُتَلاطِماً تَیّارُهُ، مُتَراکِماً زَخّارُهُ»۵۲آن گاه آبی را که امواجش درهم شکننده، و خود انبوه و متراکم بود در آن فضای باز شده روان نمود
«حَمَلَهُ عَلی مَتْنِ الرِّیحِ الْعاصِفَةِ، وَ الزَّعْزَعِ القاصِفَةِ،»۵۳آن را بر پشت بادی سخت وزان و جنباننده و برکننده و شکننده بار کرد،
«فَاَمَرَها بِرَدِّهِ»۵۴به آن باد فرمود تا آب را از جریان بازدارد.
«وَ سَلَّطَها عَلی شَدِّهِ،»۵۵و آن را بر نگهداری آب تسلّط داد،
«وَ قَرَنَها اِلی حَدِّهِ»۵۶و باد را برای حفظ حدود و جوانب آب قرین گماشت
«الْهَواءُ مِنْ تَحْتِها فَتیقٌ، »۵۷فضا در زیر باد نیرومندْ، گشاده و باز
«وَ الْماءُ مِنْ فَوْقِها دَفیقٌ»۵۸و آب جهنده بالای سر آن در جریان؛
«ثُمَّ اَنْشَاَ سُبْحانَهُ ریحاً »۵۹سپس باد دیگری به وجود آورد
«اعْتَقَمَ مَهَبَّها،»۶۰که منشا وزش آن را مهارکرد،
«وَ اَدامَ مَرَبَّها»۶۱و پیوسته ملازم تحریک آبش قرارداد
«وَ اَعْصَفَ مَجْراها، »۶۲و آن را به تندی وزانید،
«وَ اَبْعَدَ مَنْشاها»۶۳و از جای دورش برانگیخت
«فَاَمَرَها بِتَصْفیقِ الْماءِ الزَّخّارِ، وَ اِثارَةِ مَوْجِ الْبِحارِ»۶۴آن را به برهم زدن آب متراکم، و برانگیختن امواج دریا فرمان داد
«فَمَخَضَتْهُ مَخْضَ السِّقاءِ،»۶۵باد فرمان گرفته آب را همچون مشک شیرکه برای گرفتن کره بجنبانند به حرکت آورد،
«وَ عَصَفَتْ بِهِ عَصْفَها بِالْفَضاءِ»۶۶وآن گونه که درفضای خالی میوزد برآن سخت وزید
«تَرُدُّ اَوَّلَهُ اِلی آخِرِهِ، »۶۷اولش را به آخرش
«وَ ساجِیَهُ اِلی مائِرِهِ»۶۸و ساکنش را به متحرکش برمیگرداند
«حَتّی عَبَّ عُبابُهُ»۶۹تا آنکه انبوهی از آب به ارتفاع زیادی بالا آمد
«وَ رَمی بِالزَّبَدِ رُکامُهُ»۷۰و آن مایۀ متراکم، کف کرد؛
«فَرَفَعَهُ فی هَواء مُنْفَتِق وَ جَوٍّ مُنْفَهِق»۷۱نگاه خداوند آن کف را در هوای گشاده و فضای فراخ بالا برد
«فَسَوّی مِنْهُ سَبْعَ سَموات »۷۲و آسمانهای هفتگانه را از آن کف ساخت
«جَعَلَ سُفْلاهُنَّ مَوْجاً مَکْفُوفاً»۷۳پایینترین آسمان را به صورت موجی نگاه داشته شده
«وَ عُلْیاهُنَّ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ سَمْکاً مَرْفُوعاً»۷۴و بالاترین آن را بهصورت سقفی محفوظ و طاقی برافراشته قرار داد
«بِغَیْرِ عَمَد یَدْعَمُها»۷۵بدون ستونی که آنها را بر پا دارد
«وَ لا دِسار یَنْظِمُها.»۷۶و بی میخ و طنابی که نظام آنها را حفظ کند.
«ثُمَّ زَیَّنَها بِزینَةِ الْکَواکِبِ وَ ضِیاءِ الثَّواقِبِ»۷۷آنگاه آسمان را به زیور ستارگان و روشنی کواکب درخشان آرایش داد
«وَ اَجْری فیها سِراجاً مُسْتَطیراً، وَ قَمَراً مُنیراً، فی فَلَک دائِر، وَ سَقْف سائِر، وَ رَقیم مائِر»۷۸و آفتاب فروزان و ماه تابان را در آن فلکی که گردان و سقفی روان و صفحهای جنبان بود روان ساخت
الثاني ـ عجائب خلقة الملائكة
«ثُمَّ فَتَقَ مَا بَیْنَ السَّمواتِ الْعُلا، »۷۹سپس میان آسمانهای بلند را از هم گشود،
«فَمَلاََهُنَّ اَطْواراً مِنْ مَلائِکَتِهِ»۸۰و از فرشتگان مختلف خود پر کرد
«مِنْهُمْ سُجُودٌ لا یَرْکَعُونَ»۸۱گروهی در سجدهاند و آنان را رکوعی نیست
«وَ رُکُوعٌ لا یَنْتَصِبُونَ»۸۲برخی در رکوعند بدون قدرت بر قیام،
«وَ صافُّونَ لا یَتَزایَلُونَ»۸۳و عدهای بدون حرکت از جای خود در حال قیامند
«وَ مُسَبِّحُونَ لا یَسْاَمُونَ»۸۴و شماری خالی از ملالت و خستگی در تسبیحاند
«لَا یَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُیُونِ »۸۵خواب در دیده،
«وَ لَا سَهْوُ الْعُقُولِ »۸۶بیهوشی در عقل،
«وَ لَا فَتْرَةُ الْأَبْدَانِ »۸۷سستی فتور در کالبد
«وَ لَا غَفْلَةُ النِّسْیَانِ»۸۸و غفلتِ فراموشی به آنان راه ندارد
«وَ مِنْهُمْ اُمَناءُ عَلی وَحْیِهِ، »۸۹و برخی امین وحی خداوند،
«وَ اَلْسِنَةٌ اِلی رُسُلِهِ،»۹۰و زبان گویا به سوی پیامبران،
«وَ مُخْتَلِفُونَ بِقَضائِهِ وَ اَمْرِهِ»۹۱و واسطه اجرای حکم و امر حقاند
«وَ مِنْهُمُ الْحَفَظَةُ لِعِبادِهِ، »۹۲گروهی محافظان بندگان از حوادث
«وَ السَّدَنَةُ لاَِبْوابِ جِنانِهِ»۹۳و دربانان درهای بهشتهایند.
«وَ مِنْهُمُ الثّابِتَةُ فِی الاَْرَضینَ السُّفْلی اَقْدامُهُمْ، »۹۴بعضی قدمهایی ثابت در قعر زمینها،
«وَ الْمارِقَةُ مِنَ السَّمَاءِ الْعُلْیا اَعْناقُهُمْ»۹۵و گردنهایی بالاتر از برترین آسمان
«وَ الْخارِجَةُ مِنَ الاَْقْطارِ اَرْکانُهُمْ »۹۶و هیکلهایی از پهندشت هستی گستردهتر
«وَ الْمُناسِبَةُ لِقَوائِمِ الْعَرْشِ اَکْتافُهُمْ»۹۷و دوشهایی مناسب پایههای عرش دارند
«ناکِسَةٌ دُونَهُ اَبْصارُهُمْ»۹۸دیدگانشان در برابر عظمت عرش به زیر افتاده
«مُتَلَفِّعُونَ تَحْتَهُ بِاَجْنِحَتِهِمْ»۹۹و در زیر آن جایگاه در بالهای خود پیچیدهاند
«مَضْرُوبَةٌ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَنْ دُونَهُمْ حُجُبُ الْعِزَّةِ وَ اَسْتارُ الْقُدْرَةِ»۱۰۰بین آنان و موجودات مادونشان حجابهایی از عزت و پردههایی از قدرت افکنده شده
«لا یَتَوَهَّمُونَ رَبَّهُمْ بِالتَّصْویرِ»۱۰۱در خیال خود برای خداوندصورتی تصویر ننمایند
«وَ لا یُجْرُونَ عَلَیْهِ صِفاتِ الْمَصْنُوعینَ،»۱۰۲و صفات او را چون اوصاف مخلوقات نینگارند،
«وَ لا یَحُدُّونَهُ بِالاَْماکِنِ»۱۰۳و به اماکن محدودش نسـازنـد
«وَ لا یُشیرُونَ اِلَیْهِ بِالنَّظائِرِ»۱۰۴و او را بـه هماننـد و امثـال اشـاره نکننـد
الثالث ـ عجائب خلقة الانسان
«ثُمَّ جَمَعَ سُبْحانَهُ مِنْ حَزْنِ الاَْرْضِ وَ سَهْلِها، وَ عَذْبِها وَ سَبْخِها تُرْبَةً »۱۰۵سپس خداوند سبحان از قسمتهای سخت و نرم و شیرین و شور زمین خاکی را جمع کرد
«سَنَّها بِالْماءِ حَتّی خَلَصَتْ»۱۰۶و بر آن آب پاشید تا پاک و خالص شد،
«وَ لاطَها بِالْبِلَّةِ حَتّی لَزُبَتْ»۱۰۷آن گاه آن مادّه خالص را با رطوبت آب به صورت گل چسبنده درآورد
«فَجَبَلَ مِنْها صُورَةً ذاتَ اَحْناء وَ وُصُول، وَ اَعْضاء وَ فُصُول»۱۰۸سپس از آن گِل صورتی پدید کرد دارای جوانب گوناگون و پیوستگیها، و اعضای مختلفه و گسیختگیها
«اَجْمَدها حَتَّی اسْتَمْسَکَتْ،»۱۰۹آن صورت را خشکاند تا خود را گرفت،
«وَ اَصْلَدَها حَتّی صَلْصَلَتْ»۱۱۰و محکم و نرم ساخت تا خشک و سفالین شد
«لِوَقْت مَعْدُود، وَ اَجَل مَعْلُوم»۱۱۱و او را تا زمان معین و وقت مقرر به حال خود گذاشت
«ثُمَّ نَفَخَ فیها مِنْ رُوحِهِ »۱۱۲سپس از دَم خود بر آن ماده شکل گرفته دمید
«فَمَثُلَتْ اِنْساناً ذا اَذْهان یُجیلُها، وَ فِکَر یَتَصَرَّفُ بِها»۱۱۳تا به صورت انسانی زنده درآمد دارای اذهان و افکاری که درجهت نظام حیاتش به کار گیرد
«وَ جَوارِحَ یَخْتَدِمُها»۱۱۴و اعضایی که به خدمت گیرد
«، وَ اَدَوات یُقَلِّبُها»۱۱۵و ابزاری که بهوسیلۀ آنها زندگی را به گردش آورد
«وَ مَعْرِفَة یَفْرُقُ بِها بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ»۱۱۶و معرفتش داد تا بین حق و باطل تمیز دهد
«وَ الاَْذْواقِ وَ الْمَشامِّ وَ الاَْلْوانِ وَ الاَْجْناسِ، مَعْجُوناً بِطینَةِ الاَْلْوانِ الْمُخْتَلِفَةِ »۱۱۷و مزهها و بوها و رنگها و جنسهای گوناگون را از هم بازشناسد، در حالی که این موجود معجونی بود از طینت رنگهای مختلف
«وَ الاَْشْباهِ الْمُؤْتَلِفَةِ، وَ الاَْضْدادِ الْمُتَعادِیَةِ و الاَْخْلاطِ الْمُتَبایِنَةِ،مِنَ الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ، وَ الْبِلَّةِ وَ الْجُمُودِ»۱۱۸و همسانهایی نظیر هم، و اضدادی مخالف هم و اخلاطی متفاوت با هم،از گرمی و سردی و رطوبت و خشکی
«وَ اسْتَأْدَی اللَّهُ سُبْحَانَهُ الْمَلَائِکَةَ وَدِیعَتَهُ لَدَيْهِمْ »۱۱۹از فرشتگان خواست برای ادای امانتی که نزد آنان داشت
«وَ عَهْدَ وَصِیَّتِهِ إِلَيْهِمْ فِي الْإِذْعَانِ بِالسُّجُودِ لَهُ وَ الْخُنُوعِ لِتَکْرِمَتِهِ »۱۲۰و وفا به پیمانی که به آنان سفارش کرده بود در انجام سجده بر آدم و فروتنی برای اکرام به او اقدام کنند؛
«فَقالَ سُبْحانَهُ: »(اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ)
۱۲۱در آنوقت به فرشتگان گفت: «بر آدم سجده کنید. همگان سجده کردند جز ابلیس»
«اعْتَرَتْهُ الْحَمِیَّةُ »۱۲۲و بدبختی بر او چیره شد،
«وَ غَلَبَتْ عَلَيْهِ الشِّقْوَةُ»۱۲۳و بدبختی بر او چیره شد،
«وَ تَعَزَّزَ بِخِلْقَةِ النَّارِ »۱۲۴و به آفریده شدنش از آتشْ احساس عزت و برتری نمود،
«وَ اسْتَوْهَنَ خَلْقَ الصَّلْصَالِ»۱۲۵و به وجود آمده از خاک خشکیده را پست و بی مقدار شمرد
«فَاَعْطاهُ اللّهُ النَّظِرَةَ اسْتِحْقاقاً لِلسُّخْطَةِ،»۱۲۶خداوند هم او را برای مستحق شدنش به خشم حق،
{{نهج: وَ
اسْتِتْماماً لِلْبَلِیَّةِ }
۱۲۷و به کمال رساندن آزمایش
«وَ اِنْجازاً لِلْعِدَةِ»۱۲۸و به انجام رسیدن وعده اش مهلت داد
«قَالَ »«إِنَّکَ مِنَ الْمُنظَرِینَ إِلَیٰ یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ» ۱۲۹به او گفت: «تو از کسانی هستنی که تا وقت معین مهلت در اختیار آنان است»
الرابع - آدم و الجنّة
«ثُمَّ اَسْکَنَ سُبْحانَهُ آدَمَ داراً »۱۳۰آن گاه آدم را در سرایی ساکن کرد که
«اَرْغَدَ فیها عَیْشَهُ»۱۳۱عیشش بی زحمت در اختیار بود.
«وَ آمَنَ فیها مَحَلَّتَهُ »۱۳۲و جایگاهش را به امنیت آراست،
«وَ حَذَّرَهُ اِبْلیسَ وَ عَداوَتَهُ»۱۳۳و او را از ابلیس و دشمنی او ترساند.
«فَاغْتَرَّهُ عَدُوُّهُ نَفاسَةً عَلَیْهِ بِدارِ الْمُقامِ وَ مُرافَقَةِ الاَْبْرارِ»۱۳۴اما دشمنش به جایگاه زیبای او و همنشینی اش با نیکان رشک برد و او را بفریفت
«فَبَاعَ الْیَقینَ بِشَکِّهِ، »۱۳۵آدم (به وسوسه دشمن) یقین را به تردید،
«فَبَاعَ الْیَقینَ بِشَکِّهِ، وَ الْعَزیمَةَ بِوَهْنِهِ»۱۳۶آدم (به وسوسه دشمن) یقین را به تردید، و عزم محکم را به دو دلی،
«وَ اسْتَبْدَلَ بِالْجَذَلِ وَجَلاً،»۱۳۷و شادی را به ترس جابجا کرد
«وَ بِالاْغتِرارِ نَدَماً.»۱۳۸و ندامت را به خاطر فریب خوردن به جان خرید.
«ثُمَّ بَسَطَ اللّهُ سُبْحانَهُ لَهُ فی تَوْبَتِهِ»۱۳۹آن گاه خداوند سبحان درِ توبه را به رویش گشود
«وَ لَقّاهُ کَلِمَةَ رَحْمَتِهِ»۱۴۰و کلمه رحمت را به او تلقین کرد
«وَ وَعَدَهُ الْمَرَدَّ اِلی جَنَّتِهِ»۱۴۱و بازگشت به بهشت را به او وعده داد
«فَاَهْبَطَهُ اِلی دَارِ الْبَلِیَّةِ»۱۴۲سپس او را به این دنیا که محل آزمایش
«وَ تَناسُلِ الذُّرِّیَّةِ»۱۴۳و ازدیاد نسل است فرود آورد
۴. الغاية من ارسال الأنبياء (عليهمالسلام)
«وَ اصْطَفی سُبْحانَهُ مِنْ وُلْدِهِ اَنْبِیاءَ »۱۴۴خداوند سبحان پیامبرانی از فرزندان آدم برگزید
«اَخَذَ عَلَی الْوَحْیِ میثاقَهُمْ وَ عَلی تَبْلیغ الرِّسالَةِ اَمانَتَهُمْ»۱۴۵خداوند سبحان پیامبرانی از فرزندان آدم برگزید که در برنامه وحی، و امانتداری در ابلاغ رسالت از آنان پیمان گرفت
«، لَمَّا بَدَّلَ اَکْثَرُ خَلْقِهِ عَهْدَ اللّهِ اِلَیْهِمْ فَجَهِلُوا حَقَّهُ»۱۴۶آن زمان که اکثر انسانها عهد خدا را به امور باطل تبدیل نموده و به حق او جهل ورزیدند،
«وَ اتَّخَذُوا الاَْنْدادَ مَعَهُ »۱۴۷و برای او از بتان همتا گرفتند،
«وَ اجْتالَتْهُمُ الشَّیاطینُ عَنْ مَعْرِفَتِهِ»۱۴۸و شیاطین آنان را از معرفت به خداوند بازداشتند
«وَ اقْتَطَعَتْهُمْ عَنْ عِبادَتِهِ »۱۴۹و رابطه بندگی ایشان را با حق بریدند.
«فَبَعَثَ فیهِمْ رُسُلَهُ »۱۵۰پس خداوند رسولانش را برانگیخت،
«وَ وَاتَرَ اِلَیْهِمْ اَنْبِیاءَهُ»۱۵۱و پیامبرانش را به دنبالهم به سوی آنان گسیل داشت
«لِیَسْاْدُوهُمْ میثاقَ فِطْرَتِهِ »۱۵۲تا ادای عهد فطرت الهی را از مردم بخواهند
«وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ»۱۵۳و نعمتهای فراموش شده او را به یادشان آرند
«وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلیغ»۱۵۴و با ارائه دلایل بر آنان اتمام حجت کنند
«وَ یُثیرُوا لَهُمْ دَفائِنَ الْعُقُولِ»۱۵۵و نیروهای پنهان عقول آنان را برانگیزانند
«وَ یُرُوهُمُ الاْیاتِ الْمُقَدَّرَةَ»۱۵۶و نشانههای الهی را به آنان بنمایانند
«مِنْ سَقْف فَوْقَهُمْ مَرْفُوع »۱۵۷از این بلند آسمان که بر بالای سرشان افراشته
«وَ مِهاد تَحْتَهُمْ مَوْضُوع»۱۵۸و زمین که گهواره زیر پایشان نهاده
«وَ مَعایِشَ تُحْییهِمْ »۱۵۹و معیشتهایی که آنان را زنده میدارد
«وَ آجال تُفْنیهِمْ»۱۶۰و اجلهایی که ایشان را به دست مرگ میسپارد
«وَ اَوْصاب تُهْرِمُهُمْ »۱۶۱و ناگواریهایی که آنان را به پیری مینشاند
«وَ اَحْداث تَتابَعُ عَلَیْهِمْ»۱۶۲و حوادثی که به دنبال هم بر آنان هجوم میآورد
«وَ لَمْ یُخْلِ سُبْحانَهُ خَلْقَهُ مِنْ نَبِیٍّ مُرْسَل اَوْ کِتاب مُنْزَل اَوْ حُجَّة لازمَة اَوْ مَحَجَّة قائِمَة»۱۶۳خداوند سبحان بندگانش را بدون پیامبر یا کتاب آسمانی یا حجتی لازم یا نشان دادن راه روشن رها نساخت.
«رُسُلٌ لا تُقَصِّرُ بِهِمْ قِلَّةُ عَدَدِهِمْ وَ لا کَثْرَةُ الْمُکَذِّبینَ لَهُمْ»۱۶۴پیامبرانی که کمی عددشان، و کثرت تکذیب کنندگانشان آنان را از تبلیغ باز نداشت
«مِنْ سابِق سُمِّیَ لَهُ مَنْ بَعْدَهُ»۱۶۵از پیامبر گذشتهای که او را از نام پیامبر آینده خبر دادند
«اَوْ غابِر عَرَّفَهُ مَنْ قَبْلَهُ »۱۶۶و پیامبر آیندهای که پیامبر گذشته او را معرفی کرد
«عَلی ذلِکَ نُسِلَتِ الْقُرُونُ»۱۶۷بر این منوال قرنها گذشت
«وَ مَضَتِ الدُّهُورُ»۱۶۸و روزگار سـپری شـد
«وَ سَلَفَتِ الاْباءُ»۱۶۹پدران درگذشتند
«وَ خَلَفَتِ الاَْبْناءُ»۱۷۰و فرزنـدان جـای آنهـا را گرفتنـد
۵. فلسفة مبعث النّبي (صلیاللهعليهوآلهوسلم)
«اِلی اَنْ بَعَثَ اللّهُ سُبْحانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ :»۱۷۱تا خداوند محمّد رسول اللّه صلّی اللّه علیه وآله را
«لاِِنْجازِ عِدَتِهِ»۱۷۲برای به انجام رساندن وعده اش
«وَ تَمامِ نُبُوَّتِهِ »۱۷۳و به پایان بردن مقام نبوت مبعوث کرد
«مَاْخُوذاً عَلَی النَّبِیِّینَ میثاقُهُ»۱۷۴در حالی که قبولی رسالت او را از تمام انبیا گرفته بود
«مَشْهُورَةً سِماتُهُ »۱۷۵نشانههایش روشن
«کَریماً میلادُهُ»۱۷۶و میلادش باعزت و کرامت بود.
«وَ اَهْلُ الاَْرْضِ یَوْمَئِذ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ»۱۷۷در آن روزگار اهل زمین مللی پراکنده بودند.
«وَ اَهْواءٌ مُنْتَشِرَةٌ»۱۷۸دارای خواستههایی متفاوت
«وَ طَرائِقُ مُتَشَتِّتَةٌ»۱۷۹و روشهایی مختلف بودند
«بَیْنَ مُشَبِّه لِلّهِ بِخَلْقِهِ»۱۸۰گروهی خدا را تشبیه به مخلوق کرده
«اَوْ مُلْحِد فِی اسْمِهِ»۱۸۱عدهای در نام او ازحق منحرف بوده
«اَوْ مُشیر اِلی غَیْرِهِ»۱۸۲و برخی غیر او را عبادت مینمودند
«فَهَداهُمْ بِهِ مِنَ الضَّلالَةِ»۱۸۳چنین مردمی را به وسیله پیامبر از گمراهی به هدایت رساند
«وَ اَنْقَذَهُمْ بِمَکانِهِ مِنَ الْجَهالَةِ »۱۸۴و به سبب شخصیّت او از چاه جهالت به در آورد.
«ثُمَّ اخْتارَ سُبْحانَهُ لِمُحَمَّد صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِقاءَهُ»۱۸۵آن گاه لقایش را برای محمّد صلّی اللّه علیه وآله اختیار کرد
«وَ رَضِیَ لَهُ ما عِنْدَهُ»۱۸۶و جوار خود را برای او پسندید
«وَ اَکْرَمَهُ عَنْ دارِ الدُّنْیا»۱۸۷با فراخواندنش از این دنیا به او اکرام نمود
«وَ رَغِبَ بِهِ عَنْ مُقارَنَةِ الْبَلْوی»۱۸۸و برای او فردوس اعلا را به جای قرین بودن به ابتلائات وسختیهابرگزید
«فَقَبَضَهُ اِلَیْهِ کَریماً صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ»۱۸۹و اورا کریمانه به سوی خودبرد (درود خدا براو وخاندانش باد)
«وَ خَلَّفَ فیکُمْ مَا خَلَّفَتِ الاَْنْبِیاءُ فی اُمَمِها»۱۹۰و آن حضرت (بهوقت انتقال به آخرت) هر آنچه را انبیاء گذشته در امت خود بهودیعت نهادند در میان شما به ودیعت نهاد
«اِذْ لَمْ یَتْرُکُوهُمْ هَمَلاً»۱۹۱که پیامبرانْ امتها را سرگـردان و رهـا نگذاشتند
«بِغَیْرِ طَریق وَاضِح »۱۹۲بدون راه روشـن
«وَ لا عَلَم قائِم»۱۹۳و نشانه پابرجا
۷. القرآن و الاحكام الشرعيّة
«کِتابَ رَبِّکُمْ فیکُمْ»۱۹۴این ودیعتْ کتاب پروردگارتان در میان شماست،
«مُبَیِّناً حَلالَهُ وَ حَرامَهُ»۱۹۵که حلال و حرامش،
«وَ فَرائِضَهُ وَ فَضائِلَهُ»۱۹۶واجب و مستحبش
«وَ ناسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ»۱۹۷ناسخ و منسوخش،
«وَ رُخَصَهُ وَ عَزائِمَهُ»۱۹۸امر آزاد و غیر آزادش
«وَ خاصَّهُ وَ عامَّهُ»۱۹۹خاص و عامش،
«وَ عِبَرَهُ وَ اَمْثالَهُ»۲۰۰پندها و امثالش
«وَ مُرْسَلَهُ وَ مَحْدُودَهُ»۲۰۱مطلق و مقیّدش
«وَ مُحْکَمَهُ وَ مُتَشابِهَهُ»۲۰۲و محکم و متشابهش را بیان کرد
«مُفَسِّراً مُجْمَلَهُ»۲۰۳مبهمش را تفسیر نمود
«وَ مُبَیِّناً غَوامِضَهُ»۲۰۴و مشکلاتش را توضیح داد.
«بَیْنَ مَاْخُوذِ میثاق عِلْمِهِ»۲۰۵برابر با پیمانی که از بندگان گرفته تحصیل آگاهی به قسمتی از قرآن واجب
«وَ مُوَسَّع عَلَی الْعِبادِ فی جَهْلِهِ»۲۰۶و دانستن رموز برخی دیگر از آیات لازم نیست،
«وَ بَیْنَ مُثْبَت فِی الْکِتابِ فَرْضُهُ»۲۰۷وجوب احکامی در قرآن معیّن میباشد
«وَ مَعْلُوم فِی السُّنَّةِ نَسْخُهُ»۲۰۸ونسخ آن درحدیث روشن است،
«وَ واجِب فِی السُّنَّةِ اَخْذُهُ»۲۰۹وقسمتی ازمسائل اجرایش بنابر سنّتْ واجب
«وَ مُرَخَّص فِی الْکِتابِ تَرْکُهُ»۲۱۰و ترکش بنابر قرآن آزاد است
«وَ بَیْنَ واجِب بِوَقْتِهِ»۲۱۱وجوب برخی از احکام تا زمانی معین ثابت،
«وَ زائِل فی مُسْتَقْبَلِهِ»۲۱۲و پس از انقضاء مدتْ زائل شدنی است
«وَ مُبایَنٌ بَیْنَ مَحارِمِهِ»۲۱۳محرمات الهی از هم جدا می باشند
«مِنْ کَبیر اَوْعَدَ عَلَیْهِ نِیرانَهُ»۲۱۴برخی گناهان کبیره است که بر آن وعده عذاب داده شده است
«اَوْ صَغیر اَرْصَدَ لَهُ غُفْرانَهُ»۲۱۵و برخی معاصی صغیره است که امید مغفرت در آن داده شده است.
«وَ بَیْنَ مَقْبُول فی اَدْناهُ»۲۱۶و میان آنچه اجرایاندکش مقبول
«مُوَسَّع فی اَقْصاهُ»۲۱۷و ترک بسیارش آزاد است فرق نهاده
۸. فلسفة الحج
«وَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ حَجَّ بَیْتِهِ الْحَرامِ »۲۱۸زیارت خانه خود را بر شما واجب نموده
«الَّذی جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلاَْنامِ»۲۱۹خانه ای که که قبله مردم قرار داده
«یَرِدُونَهُ وُرُودَ الاْنْعامِ »۲۲۰که مشتاقان چون چهارپایان به آب رسیده به آن هجوم میکنند
«وَ یَاْلَهُونَ اِلَیْهِ وُلُوهَ الْحَمامِ»۲۲۱و همانند کبوتران به آن پناه میبرند
«جَعَلَهُ سُبْحانَهُ عَلامَةً لِتَواضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ »۲۲۲حج را نشانه خاکساری در برابر عظمت
«وَ اِذْعانِهِمْ لِعِزَّتِهِ»۲۲۳و اعتراف به عزت خداوندیش قرار دارد
«وَ اخْتارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمّاعاً اَجابُوا اِلَیْهِ دَعْوَتَهُ »۲۲۴شنوندگانی از عبادش را برگزید که دعوتش را لبّیک گفتند
«وَ صَدَّقُوا کَلِمَتَهُ»۲۲۵و سخن او را تصدیق نمودند
«وَ وَقَفُوا مَواقِفَ اَنْبِیائِهِ»۲۲۶در آنجا که پیامبران او به عبادت برخاستند ایستادند
«وَ تَشَبَّهُوا بِمَلائِکَتِهِ الْمُطیفینَ بِعَرْشِهِ»۲۲۷و بین خود و فرشتگانی که گرداگرد عرش میگردند شباهت ایجاد کردند
«یُحْرِزُونَ الاْرْباحَ فی مَتْجَرِ عِبادَتِهِ»۲۲۸در تجارتخانه عبادت او سودهاتحصیل میکنند
«وَ یَتَبادَرُونَ عِنْدَ مَوْعِدِ مَغْفِرَتِهِ»۲۲۹و به وعده گاه مغفرت او شتابان روی میآورند
«جَعَلَهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالی لِلاْسْلامِ عَلَماً»۲۳۰خدای سبحان کعبه را نشانه اسلام
«وَ لِلْعائِذینَ حَرَماً»۲۳۱و حرم امن پناهندگان قرار داد
«فَرَضَ حَجَّهُ»۲۳۲زیارتش را فرض
«وَ اَوْجَبَ حَقَّهُ»۲۳۳و حقّش را لازم
«وَ کَتَبَ عَلَیْکُمْ وِفادَتَهُ»۲۳۴و رفتن به سویش را بر شما واجب نمود
«فَقالَ سُبْحانَهُ»:
(وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا ۚ وَ مَن کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ)
۲۳۵و اعلام کرد:«بر آنان که توانایی رفتن دارند زیارت بیت واجب است، و آن که با روی گرداندن کفر ورزد بداند که خدا از او و همه جهانیان بی نیاز است».