• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خطبه ۱۹۸ نهج البلاغه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گزارش خطا
برای مشاهده معنا و شرح هر کلمه، بر روی آن کلیک کنید.



عقائدية ، اخلاقية


وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ (عَلَيْهِ‌السَّلامُ)
از خطبه های‌ آن حضرت است

يُنَبِّهُ عَلَى إِحَاطَةِ عِلْمِ اللهِ بِالْجُزْئِيَّاتِ، ثُمَّ يَحُثُّ عَلَى التَّقْوَى، وَ يُبَيِّنُ فَضْلَ الْإِسْلَامِ وَ الْقُرْآنِ
که در آن به احاطه علم خداوند بر جزئیات توجه می‌دهد، سپس بر تقوا ترغیب می‌کند و برتری اسلام و قرآن را بیان می‌نماید.

۱. العلم الالهي

«یَعْلَمُ عَجِیجَ الْوُحُوشِ فِي الْفَلَوَاتِ،»۱
خداوند خبر دارد آواز وحوش را در بیابانها،



«وَ مَعَاصِیَ الْعِبَادِ فِي الْخَلَوَاتِ،»۲
و گناهان بندگان را در نهانها،



«وَ اخْتِلَافَ النِّینَانِ فِي الْبِحَارِ الْغَامِرَاتِ،»۳
و آمد و شد ماهیان را در دریاهای‌ ژرف،



«وَ تَلَاطُمَ الْمَاءِ بِالرِّیَاحِ الْعَاصِفَاتِ۴
و تلاطم امواج آب را با وزش تندبادها.



«وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً نَجِیبُ اللهِ،»۵
و شهادت می‌ دهم که محمّد برگزیده خدا



«وَ سَفِیرُ وَحْیِهِ،»۶
و سفیر وحی‌



«وَ رَسُولُ رَحْمَتِهِ۷
و رسـول رحمت اوسـت.

۲. قيمة التقوى

«أَمَّا بَعْدُ،»۸
اما بعد،



«فَإِنِّي أُوصِیکُمْ بِتَقْوَی اللهِ»۹
شما را به پروای‌ از خدایی‌ سفارش می‌ کنم



«الَّذِي ابْتَدَأَ خَلْقَکُمْ،»۱۰
که آفرینش شما را آغاز کرد،



«وَ إِلَيْهِ یَکُونُ مَعَادُکُمْ،»۱۱
و بازگشت شما به او،



«وَ بِهِ نَجَاحُ طَلِبَتِکُمْ،»۱۲
و برآورده شدن حاجاتتان به قدرت او،



«وَ إِلَيْهِ مُنْتَهَی رَغْبَتِکُمْ،»۱۳
و پایان رغبت شما به سوی‌ او،



«وَ نَحْوَهُ قَصْدُ سَبِیلِکُمْ،»۱۴
و راه معتدل شما به جانب او،



«وَ إِلَيْهِ مَرَامِی مَفْزَعِکُمْ۱۵
و پناه از همه بیمها حضرت اوست.



«فَإِنَّ تَقَوْی اللهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِکُمْ،»۱۶
زیرا تقوا داروی‌ درد دلهایتان،



«وَ بَصَرُ عَمَی أَفْئِدَتِکُمْ،»۱۷
بینایی‌ کوری‌ باطنتان،



«وَ شِفَاءُ مَرَضِ أَجْسَادِکُمْ،»۱۸
شفای‌ بیماری‌ اجسادتان،



«وَ صَلَاحُ فَسَادِ صُدُورِکُمْ،»۱۹
صلاح فساد سینه هایتان،



«وَ طُهُورُ دَنَسِ أَنْفُسِکُمْ،»۲۰
پاکی‌ چرک نفوستان،



«وَ جِلَاءُ عَشَا أَبْصَارِکُمْ،»۲۱
جلای‌ پرده دیدگانتان،



«وَ أَمْنُ فَزَعِ جَأْشِکُمْ،»۲۲
ایمنی‌ خوف دلهایتان،



«وَ ضِیَاءُ سَوَادِ ظُلْمَتِکُمْ۲۳
و روشنی‌ تاریکی‌ جهلتان می‌ باشد.



«فَاجْعَلُوا طَاعَةَ اللهِ شِعَاراً دُونَ دِثَارِکُمْ،»۲۴
طاعت خدا را جامه جان کنید نه پوشش جسم،



«وَ دَخِیلا دُونَ شِعَارِکُمْ،»۲۵
به باطن فرمانبردار حق باشید نه به ظاهر،



«وَ لَطِیفاً بَیْنَ أَضْلَاعِکُمْ،»۲۶
طاعت را چون رگ و پی‌ در اعضاء و جوارحتان قرار دهید،



«وَ أَمِیراً فَوْقَ أُمُورِکُمْ،»۲۷
و آن را بر همه امورتان حاکم گردانید،



«وَ مَنْهَلا لِحِینِ وُرُودِکُمْ،»۲۸
و آن را آبشخور به هنگام ورود به قیامت



«وَ شَفِیعاً لِدَرَکِ طَلِبَتِکُمْ،»۲۹
و شفیع رسیدن به آرزوها،



«وَ جُنَّةً لِیَوْمِ فَزَعِکُمْ،»۳۰
و سپر روز وحشت،



«وَ مَصَابِیحَ لِبُطُونِ قُبُورِکُمْ،»۳۱
و چراغهای‌ دل گورها،



«وَ سَکَناً لِطُولِ وَحْشَتِکُمْ،»۳۲
و آرامش دهنده ترسهای‌ طولانی‌،



«وَ نَفَساً لِکَرْبِ مَوَاطِنِکُمْ۳۳
و زداینده اندوه مواطن پروحشت خود قرار دهید.



«فَإِنَّ طَاعَةَ اللهِ حِرْزٌ مِنْ مَتَالِفَ مُکْتَنِفَةٍ،»۳۴
زیرا طاعت خدا نگهدارنده از عوامل فراگیر هلاک،



«وَ مَخَاوِفَ مُتَوَقَّعَةٍ،»۳۵
و حافظ از امور وحشتناک،



«وَ أُوَارِ نِیرَان مُوقَدَةٍ۳۶
و مانع گرمای‌ آتشِ افروخته شده است.



«فَمَنْ أَخَذَ بِالتَّقْوَی عَزَبَتْ عَنْهُ الشَّدَائِدُ بَعْدَ دُنُوِّهَا،»۳۷
آن که دست به دامن تقوا بزند سختی‌ ها پس از نزدیک شدن از او دور می‌ گردد،



«وَ احْلَوْلَتْ لَهُ الْأُمُورُ بَعْدَ مَرَارَتِهَا،»۳۸
و امور بعد از تلخی‌ برای‌ او شیرین می‌ شود،



«وَ انْفَرَجَتْ عَنْهُ الْأَمْوَاجُ بَعْدَ تَرَاکُمِهَا،»۳۹
و امواج فتنه ها پس از تراکم از اطراف او پراکنده می‌ گردد،



«وَ أَسْهَلَتْ لَهُ الصِّعَابُ بَعْدَ إِنْصَابِهَا،»۴۰
و دشواریها پس از رنجاندنش بر او آسان می‌ شود،



«وَ هَطَلَتْ عَلَيْهِ الْکَرَامَةُ بَعْدَ قُحُوطِهَا،»۴۱
و باران کرامت پس از نایاب شدن بر او می‌ بارد،



«وَ تَحَدَّبَتْ عَلَيْهِ الرَّحْمَةُ بَعْدَ نُفُورِهَا،»۴۲
و رحمت رمیده شده به او روی‌ می‌ آورد،



«وَ تَفَجَّرَتْ عَلَيْهِ النِّعَمُ بَعْدَ نُضُوبِهَا،»۴۳
و چشمه نعمت پس از خشک شدن بر او به جوشش می‌ آید،



«وَ وَبَلَتْ عَلَيْهِ الْبَرَکَةُ بَعْدَ إِرْذَاذِهَا۴۴
و برکات کاسته شده بر او فراوان مـی‌ گــردد.



«فَاتَّقُوا اللهَ»۴۵
پروای‌ از خدایی‌ را پیشه کنید



«الَّذِي نَفَعَکُمْ بِمَوْعِظَتِهِ،»۴۶
که شمارا به موعظه خود سود بخشید،



«وَ وَعَظَکُمْ بِرِسَالَتِهِ،»۴۷
و به پیامش شما را پند داد،



«وَ امْتَنَّ عَلَيْكُمْ بِنِعْمَتِهِ۴۸
و به نعمتش بر شما منّت نهاد.



«فَعَبِّدُوا أَنْفُسَکُمْ لِعِبَادَتِهِ،»۴۹
پس وجودتان را برای‌ عبادت او رام کنید،



«وَ اخْرُجُوا إِلَيْهِ مِنْ حَقِّ طَاعَتِهِ۵۰
و حق طاعتش را بـه جـا آوریـد.

۳. خصائص الاسلام

«ثُمَّ إِنَّ هذَا الْإِسْلَامَ دِینُ اللهِ»۵۱
سپس (بدانید) این اسلام همان دین خداست



«الَّذِي اصْطَفَاهُ لِنَفْسِهِ،»۵۲
که آن را برای‌ خود انتخاب کرد،



«وَ اصْطَنَعَهُ عَلَى عَیْنِهِ،»۵۳
و آن را به دیده عنایت پرورید،



«وَ أَصْفَاهُ خِیَرَةَ خَلْقِهِ،»۵۴
و بهترین خلق را برای‌ ارائه آن برگزید،



«وَ أَقَامَ دَعَائِمَهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ۵۵
و ستونهای‌ آن را بر پایه محبت خود استوار نمود.



«أَذَلَّ الْأَدْیَانَ بِعِزَّتِهِ،»۵۶
ادیان را با عزت آن خوار کرد،



«وَ وَضَعَ الْمِلَلَ بِرَفْعِهِ،»۵۷
و به رفعتش سایر آیین ها را به پستی‌ نشاند،



«وَ أَهَانَ أَعْدَاءَهُ بِکَرَامَتِهِ،»۵۸
و به کرامتش دشمنان را ذلّت داد،



«وَ خَذَلَ مُحَادِّیهِ بِنَصْرِهِ،»۵۹
به یاریش مخالفان را سرکوب کرد،



«وَ هَدَمَ أَرْکَانَ الضَّلَالَةِ بِرُکْنِهِ۶۰
و به رکن قوی‌ آن ارکان گمراهی‌ را نابود ساخت،



«وَ سَقَی مَنْ عَطِشَ مِنْ حِیَاضِهِ،»۶۱
تشنگان معنی‌ را از حوضهایش سیراب نمود،



«وَ أَتْأَقَ الْحِیَاضَ بِمَوَاتِحِهِ۶۲
و آبگاهش را با نیروی‌ الهی‌ِ آبکشان پر کرد.



«ثُمَّ جَعَلَهُ لَا انْفِصَامَ لِعُرْوَتِهِ،»۶۳
آن گاه اسلام را چنان قرار داد که رشته اش نگسلد،



«وَ لَا فَکَّ لِحَلْقَتِهِ،»۶۴
حلقه هایش نگشاید،



«وَ لَا انْهِدَامَ لِأَسَاسِهِ،»۶۵
اساسش منهدم نگردد،



«وَ لَا زَوَالَ لِدَعَائِمِهِ،»۶۶
ارکانش زوال نپذیرد،



«وَ لَا انْقِلَاعَ لِشَجَرَتِهِ،»۶۷
درختش ریشه کن نشود،



«وَ لَا انْقِطَاعَ لِمُدَّتِهِ،»۶۸
مدّتش به آخر نرسد،



«وَ لَا عَفَاءَ لِشَرَائِعِهِ،»۶۹
قوانینش کهنه و پوسیده نگردد،



«وَ لَا جَذَّ لِفُرُوعِهِ،»
[۱] در بعضی نسخ «وَ لَا حَذَّ ...» و در بعضی دیگر از نسخ «وَ لَا حَدَّ ...» آمده است.
۷۰
شاخه هایش قطع نگردد،



«وَ لَا ضَنْکَ لِطُرُوقِهِ،»۷۱
راههایش تنگ نشود،



«وَ لَا وُعُوثَةَ لِسُهُولَتِهِ،»۷۲
آسانیش به دشواری‌ نرسد،



«وَ لَا سَوَادَ لِوَضَحِهِ،»۷۳
و سپیدش سیاه نگردد،



«وَ لَا عِوَجَ لِإِنْتِصَابِهِ،»۷۴
قامت راستش کج نشود،



«وَ لَا عَصَلَ فِي عُودِهِ،»۷۵
چوبه اش نپیچد،



«وَ لَا وَعَثَ لِفَجِّهِ،»۷۶
و راهش صعب العبور نگردد،



«وَ لَا انْطِفَاءَ لِمَصَابِیحِهِ،»
[۲] در بعضی نسخ «وَ لَا انْطِفَاءَ لِمِصبِاحِهِ» آمده است.
۷۷
چراغهایش خاموش،



«وَ لَا مَرَارَةَ لِحَلَاوَتِهِ۷۸
و شیرینیش تلخ نشود.



«فَهُوَ دَعَائِمُ أَسَاخَ فِي الْحَقِّ أَسْنَاخَهَا،»۷۹
اسلام ستونهایی‌ است که خداوند پایه هایش را در حق کار گذاشته،



«وَ ثَبَّتَ لَهَا آسَاسَهَا،»۸۰
و بنیان آن ستونها را محکم کرده،



«وَ یَنَابِیعُ غَزُرَتْ عُیُونُهَا،»۸۱
چشمه هایی‌ است که نهرهایش پر آب،



«وَ مَصَابِیحُ شَبَّتْ نِیرَانُهَا،»۸۲
و چراغهایی‌ است که نورش تابان،



«وَ مَنَارٌ اقْتَدَی بِهَا سُفَّارُهَا،»۸۳
و مشعلگاهی‌ است که مسافران به آن راه جویند،



«وَ أَعْلَامٌ قُصِدَ بِهَا فِجَاجُهَا،»۸۴
و نشانه هایی‌ است که راهها به آن قصد می‌ شود،



«وَ مَنَاهِلُ رَوِیَ بِهَا وُرَّادُهَا۸۵
و آبشخورهایی‌ است که واردان به آن سیراب می‌ گردند.



«جَعَلَ اللهُ فِيهِ مُنْتَهَی
[۳] در بعضی نسخ واژه «مُنْتَهَی» نیامده است.
رِضْوَانِهِ، وَ ذِرْوَةَ دَعَائِمِهِ، وَ سَنَامَ طَاعَتِهِ
۸۶
خداوند نهایت خشنودی‌، و برترین قوانین، و بالاترین مرتبه طاعت را در اسلام قرار داده.



«فَهُوَ عِنْدَ اللهِ وَثِیقُ الْأَرْکَانِ،»۸۷
بنابراین ارکانش پابرجا،



«رَفِیعُ الْبُنْیَانِ،»۸۸
بنایش رفیع،



«مُنِیرُ الْبُرْهَانِ،»۸۹
برهانش نورانی‌،



«مَضِیءُ النِّیرَانِ،»۹۰
شعله اش فروزان،



«عَزِیزُ السُّلْطَانِ،»۹۱
سلطنتش شکست ناپذیر،



«مُشْرِفُ الْمَنَارِ،»۹۲
و نشانه اش بلند،



«مُعْوِذُ الْمَثَارِ
[۴] در بعضی نسخ «مُعْوِزُ الْمَثَارِ» آمده است.
۹۳
و ستیز با آن غیرممکن است.



«فَشَرِّفُوهُ وَ اتَّبِعُوهُ،»۹۴
پس اسلام را محترم دارید و از آن پیروی‌ نمایید،



«وَ أَدُّوا إِلَيْهِ حَقَّهُ،»۹۵
و حقّش را ادا کنید،



«وَضَعُوهُ مَوَاضِعَهُ۹۶
و آن را در جایگاه خود قرار دهید.

۴. بعثة النّبىّ و مشكلات الجاهليّة

«ثُمَّ إِنَّ اللهَ سُبْحانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بِالْحَقٍّ»۹۷
آن گاه خداوند محمّد (صلی‌الله‌عليه‌وآله‌) را به حق برانگیخت



«حِینَ دَنَا مِنَ الدُّنْیَا الْإِنْقِطَاعُ،»۹۸
وقتی‌ که دنیا به سپری‌ شدن نزدیک شده،



«وَ أَقْبَلَ مِنَ الْآخِرَةِ الْإِطِّلَاعُ،»۹۹
و آخرت روی‌ آورده،



«وَ أَظْلَمَتْ بَهْجَتُهَا بَعْدَ إِشْرَاقٍ،»۱۰۰
و سرسبزی‌ دنیا پس از روشنی‌ تاریک،



«وَ قَامَتْ بِأَهْلِهَا عَلَى سَاقٍ،»۱۰۱
و اهلش را در مشقّت قرار داده بود،



«وَ خَشُنَ مِنْهَا مِهَادٌ،»۱۰۲
آن زمان که بستر دنیا ناهموار،



«وَ أَزِفَ مِنْهَا قِیَادٌ،»۱۰۳
و آماده نابودی‌ و نیستی‌ بود.



«فِي انْقِطَاع مِنْ مُدَّتِهَا،»۱۰۴
زمانش رو به پایان،



«وَ اقْتِرَاب مِنْ أَشْرَاطِهَا،»۱۰۵
و نشانه های‌ زوالش نزدیک شده بود،



«وَ تَصَرُّم مِنْ أَهْلِهَا،»۱۰۶
آن زمان که اهل دنیا رو به نابودی‌،



«وَ انْفِصَام مِنْ حَلْقَتِهَا،»۱۰۷
و حلقه اش رو به شکسته شدن،



«وَ انْتِشَار مِنْ سَبَبِهَا،»۱۰۸
و ریسمانش رو به پاره شدن،



«وَ عَفَاء مِنْ أَعْلَامِهَا،»۱۰۹
و نشانه هایش رو به کهنه شدن،



«وَ تَکَشُّف مِنْ عَوْرَاتِهَا،»۱۱۰
و عیب هایش رو به مکشوف شدن،



«وَ قِصَر مِنْ طُولِهَا۱۱۱
و درازی‌ مدّتش رو به کوتاه شدن می‌ رفت.



«جَعَلَهُ اللهُ بَلَاغاً لِرِسَالَتِهِ،»۱۱۲
خداوند پاک آن حضرت را تبلیغ کننده رسالت،



«وَ کَرَامَةً لِأُمَّتِهِ،»۱۱۳
و وسیله کرامت امّت،



«وَ رَبِیعاً لاَِهْلِ زَمَانِهِ،»۱۱۴
و بهار اهل زمان،



«وَ رِفْعَةً لِأَعْوَانِهِ،»۱۱۵
و بلندی‌ مرتبت یاران،



«وَ شَرَفاً لِأَنْصَارِهِ۱۱۶
و شرف هواخواهان خود قـرار داد.

۵. القيّم الاخلاقيّة و خصائص القرآن

«ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْهِ الْکِتَابَ»۱۱۷
سپس قرآن را بر او نازل کرد،



«نُوراً لَا تُطْفَأُ مَصَابِیحُهُ،»۱۱۸
نوری‌ که چراغهایش خاموش نمی‌ شود،



«وَ سِرَاجاً لَا یَخْبُو تَوَقُّدُهُ،»۱۱۹
و چراغی‌ که افروختگی‌ اش کاهش برنمی‌ دارد،



«وَ بَحْراً لَا یُدْرَکُ قَعْرُهُ،»۱۲۰
و دریایی‌ که قعرش درک نمی‌ گردد،



«وَ مِنْهَاجاً لَا یُضِلُّ نَهْجُهُ،»۱۲۱
و راهی‌ که حرکت در آن گمراهی‌ ندارد،



«وَ شُعَاعاً لَا یُظْلِمُ ضَوْؤُهُ،»۱۲۲
و شعاعی‌ که روشنی‌ آن تاریک نمی‌ شود،



«وَ فُرْقَاناً لَا یُخْمَدُ بُرْهَانُهُ،»۱۲۳
و جداکننده حق و باطلی‌ که برهانش خاموشی‌ ندارد،



«وَ تِبْیَاناً لَا تُهْدَمُ أَرْکَانُهُ،»۱۲۴
و ساختمانی‌ که پایه هایش ویران نگردد،



«وَ شِفَاءً لَا تُخْشَی أَسْقَامُهُ،»۱۲۵
و دارویی‌ که بیم بیماریهای‌ آن نمی‌ رود،



«وَ عِزّاً لَا تُهْزَمُ أَنْصَارُهُ،»۱۲۶
و بلندمرتبه ای‌ که یارانش را شکست نرسد،



«وَ حَقّاً لَا تُخْذَلُ أَعْوَانُهُ۱۲۷
و حقّی‌ که مددکارانش دچار شکست نشوند.



«فَهُوَ مَعْدِنُ الْإِیمَانِ وَ بُحْبُوحَتُهُ،»۱۲۸
قرآن معدن ایمان و میانْ سرای‌ آن،



«وَ یَنَابِیعُ الْعِلْمِ وَ بُحُورُهُ،»۱۲۹
چشمه های‌ دانش و دریاهای‌ آن،



«وَ رِیَاضُ الْعَدْلِ وَ غُدْرَانُهُ،»۱۳۰
باغهای‌ عدل و داد و حوضهای‌ آن،



«وَ أثَافِیُّ الْإِسْلَامِ وَ بُنْیَانُهُ،»۱۳۱
پایه های‌ اسلام و اساس آن،



«وَ أَوْدِیَةُ الْحَقِّ وَ غِیطَانُهُ۱۳۲
وادیهای‌ حق و دشت های‌ سرسبز آن است،



«وَ بَحْرٌ لَا یَنْزِفُهُ الْمُسْتَنْزِفُونَ،»۱۳۳
دریایی‌ است که آب برداران آبش را تمام نکنند،



«وَ عُیُونٌ لَا یُنْضِبُهَا الْمَاتِحُونَ،»۱۳۴
و چشمه هایی‌ است که آبکشان آب آنها را به آخر نرسانند،



«وَ مَنَاهِلُ لَا یَغِیضُهَا الْوَارِدُونَ،»۱۳۵
و آبشخورهایی‌ است که واردان از آن کم ننمایند،



«وَ مَنَازِلُ لَا یَضِلُّ نَهْجَهَا الْمُسَافِرُونَ،»۱۳۶
منازلی‌ است که مسافران راهش را گم نکنند،



«وَ أَعْلَامٌ لَا یَعْمَی عَنْهَا السَّائِرُونَ،»۱۳۷
و نشانه هایی‌ است که از چشم راهروان پنهان نماند،



«وَ آکَامٌ لَا یَجُوزُ عَنْهَا الْقَاصِدُونَ۱۳۸
و تپّه هایی‌ است که روندگان از آنها نگذرند.



«جَعَلَهُ اللهُ رِیّاً لِعَطَشِ الْعُلَمَاءِ،»۱۳۹
خداوند آن را سیرابی‌ تشنگی‌ دانایان قرارداد،



«وَ رَبِیعاً لِقُلُوبِ الْفُقَهَاءِ،»۱۴۰
و نیز بهار قلوب بینایان،



«وَ مَحَاجَّ لِطُرُقِ الصُّلَحَاءِ،»۱۴۱
و مقصد راههای‌ صالحان،



«وَ دَوَاءً لَيْسَ بَعْدَهُ دَاءٌ،»۱۴۲
و دوایی‌ که پس از آن بیماری‌ نیست،



«وَ نُوراً لَيْسَ مَعَهُ ظُلْمَةٌ،»۱۴۳
و نوری‌ که با آن تاریکی‌ نباشد،



«وَ حَبْلاً وَثِیقاً عُرْوَتُهُ،»۱۴۴
و ریسمانی‌ که جای‌ چنگ زدن به آن محکم است،



«وَ مَعْقِلاً مَنِیعاً ذِرْوَتُهُ،»۱۴۵
و حصار با بنیانی‌ که آفات را بر اوج آن راه نیست،



«وَ عِزّاً لِمَنْ تَوَلَّاهُ،»۱۴۶
و برای‌ دوستدارانش عزّت،



«وَ سِلْماً لِمَنْ دَخَلَهُ،»۱۴۷
و برای‌ واردش صلح و ایمنی‌،



«وَ هُدًی لِمَنِ ائْتَمَّ بِهِ،»۱۴۸
و برای‌ اقتداکننده به آن راهنما،



«وَ عُذْراً لِمَنِ انْتَحَلَهُ،»۱۴۹
و برای‌ آن که آن را مذهب خود قرار دهد عذر و دلیل،



«وَ بُرْهَاناً لِمَنْ تَکَلَّمَ بِهِ،»۱۵۰
و برهان کسی‌ که با آن سخن گوید،



«وَ شَاهِداً لِمَنْ خَاصَمَ بِهِ،»۱۵۱
و شاهد آن که به وسیله آن به جدال با دشمن برخیزد،



«وَ فَلْجاً لِمَنْ حَاجَّ بِهِ،»۱۵۲
و پیروزی‌ آن که به آن حجّت آورد،



«وَ حَامِلاَ لِمَنْ حَمَلَهُ،»۱۵۳
و راهبر کسی‌ که به آن عمل نماید،



«وَ مَطِیَّةً لِمَنْ أَعْمَلَهُ،»۱۵۴
و مرکب آن که آن را به کار اندازد،



«وَ آیَةً لِمَنْ تَوَسَّمَ،»۱۵۵
و نشانه واضح برای‌ کسی‌ که نشانه جوید،



«وَ جُنَّةً لِمَنِ اسْتَلَامَ،»۱۵۶
و سپر بازدارنده از بلا برای‌ آن که آن را در برکند،



«وَ عِلْماً لِمَنْ وَعَی،»۱۵۷
و دانش برای‌ کسی‌ که آن را در گوش جای‌ دهد،



«وَ حَدِیثاً لِمَنْ رَوَی،»۱۵۸
و خبری‌ صحیح برای‌ آن که روایت کند،



«وَ حُکْماً لِمَنْ قَضَی۱۵۹
و حکمی‌ حقّ برای‌ کسی‌ که با آن حکم نماید.



۱. در بعضی نسخ «وَ لَا حَذَّ ...» و در بعضی دیگر از نسخ «وَ لَا حَدَّ ...» آمده است.
۲. در بعضی نسخ «وَ لَا انْطِفَاءَ لِمِصبِاحِهِ» آمده است.
۳. در بعضی نسخ واژه «مُنْتَهَی» نیامده است.
۴. در بعضی نسخ «مُعْوِزُ الْمَثَارِ» آمده است.





جعبه ابزار