گزارشهای اندک از زندگی او، اغلب درباره دشمنیهایش با پیامبر اکرم صلواتاللهعلیه است و نشان میدهد وی از آن دسته دشمنانی بوده است که رفتارهای زشتی با پیامبر صلواتاللهعلیه داشتند و از درایت و دوراندیشی تهی بودند.
پس از آشکار شدن دعوترسول خدا صلواتاللهعلیه در مکه، حکم بن ابی العاص، پیامبر صلواتاللهعلیه را بسیار میآزرد و از کسانی بود که بر سر پیامبر صلواتاللهعلیه در هنگام نماز، شکنبهگوسفند ریخت.
[۳]ابن هشام، السیرة النبویة، ج ۲، ص۱۵۷، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۵/۱۹۳۶.
حکم در مدینه نیز از رفتارهای زشت خود، دست برنداشت. وی پشت سر رسول خدا صلواتاللهعلیه به راه میافتاد و از راه رفتن پیامبر صلواتاللهعلیه تقلید و حرکات حضرت را با دست و بینی و چشم، مسخره میکرد.
[۸]احمد بن یحیی بلاذری، انسابالاشراف، ج ۵، ص ۱۲۵، چاپ گویتین، اورشلیم ۱۹۳۶، چاپ افست بغداد.
[۹]ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج ۱، ص ۳۵۹، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[۱۰]ابنحجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج ۲، ص ۱۰۵، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
یک بار که پیامبر صلواتاللهعلیه حکم را در حال تقلید کردن دید، او را نفرین کرد و فرمود: «به همین حال بمان» و حکم از آن لحظه تا پایان عمر به همان قیافه ماند
[۱۱]محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری : تاریخ الامم و الملوک، ج ۱۰، ص ۵۸، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷).
[۱۲] ابنعبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج ۱، ص ۳۵۹ـ۳۶۰، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
گوش دادن به یکی دیگر از کارهای او، که پیامبر صلواتاللهعلیه را رنجیده خاطر ساخت، این بود که پشت خانه رسول خدا صلواتاللهعلیه میایستاد و به سخنان ایشان گوش میداد.
یک بار نیز از شکاف در به درون خانه پیامبر صلواتاللهعلیه مینگریست که پیامبر صلواتاللهعلیه بیرون آمد و فرمود: «چه کسی مرا از شرّ این مرد نجات میدهد؟»
تبعید حکم به طائف، به سبب همه رفتارهای خصمانه او و نیز افشای اسرار پیامبر صلواتاللهعلیه برای دشمنان وی از کفار و منافقان بود. (احمد بن یحیی بلاذری، انسابالاشراف، ج ۵، ص ۱۲۵، چاپ گویتین، اورشلیم ۱۹۳۶، چاپ افست بغداد.)
[۲۱]ابنعبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج ۱، ص ۳۵۹، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
حکم از آن پس به طَریدِ (تبعید شده) رسول خدا، مشهور گشت.
[۲۲]ابن عبدربّه، العقد الفرید، ج ۴، ص ۲۶۷، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱/ ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰.
[۲۳]علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجواهر، ج ۳، ص ۷۸، چاپ شارل پلاّ، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹.
[۲۴]ابن طقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، ص ۱۴۳، چاپ و آلوارت، گریفزولت ۱۸۵۸.
بود که در آن، آزار پیامبر صلواتاللهعلیه با آزار خدا یکسان شمرده شده و خدا آزاردهندگان پیامبر را در دنیا و آخرت از رحمت خود دور کرده و عذاب خوارکنندهای برای ایشان در آخرت، مهیا ساخته است.
[۲۶]احمد بن یحیی بلاذری، انسابالاشراف، ج ۵، ص ۱۲۶، چاپ گویتین، اورشلیم ۱۹۳۶، چاپ افست بغداد.
، پیامبر اکرم صلواتاللهعلیه، نه فقط حَکم، بلکه ذریه و نسل او را نیز لعنت کرد، مگر مؤمنان آنان که اندکاند.
ماجرای لعن حکم و فرزندانش از سوی پیامبر صلواتاللهعلیه، در روایات متعددی از زبان صحابه و تابعین نقل شده است.
[۲۷]ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج ۱، ص۳۶۰، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[۲۸]ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج ۲، ص ۳۷ـ۳۸، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳.
[۲۹]محمد بن احمد ذهبی، العبر فی خبر من غبر، ج ۲، ص ۱۰۸، چاپ صلاح الدین منجد، کویت ۱۹۶۰-۱۹۶۶.
پس از رحلت پیامبر اکرم صلواتاللهعلیه، حکم و فرزندانش، تا زمان خلافت عثمان در تبعید بودند. عثمان ظاهراً به سبب خویشاوندْدوستیاصرار داشت که حکم و خانوادهاش به مدینه بازگردند.
[۳۰]ابن عبدربّه، العقد الفرید، ج ۲، ص ۱۹۴، ج ۴، ص ۲۸۶، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱/ ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰.
در زمان خلافت ابوبکر، عثمان از او خواست که حکم و فرزندانش را به مدینه بازگرداند، اما ابوبکر گفت: «من نمیتوانم تبعیدی رسول خدا صلواتاللهعلیه را به مدینه بازگردانم».
عثمان با فراخواندن حکم و فرزندانش از طائف به مدینه و بخشیدن صد هزار درهم به او به منزلهصله رحم، بیتوجهی خود را به اقدام پیامبر صلواتاللهعلیه و عواطف و احساسات مسلمانان نشان داد.
[۳۶]خلیل بن ایبک صفدی، کتاب الوافی بالوفیات، ج ۱۳، ص ۱۱۲، ویسبادن ۱۹۶۲.
۱. ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج ۲، ص ۱۰۴، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. ۲. ↑ ابن رسته، الاعلاق النفیسة، ص ۲۱۵، ترجمه حسین قرچانلو، تهران ۱۳۶۵ ش. ۳. ↑ ابن هشام، السیرة النبویة، ج ۲، ص۱۵۷، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره ۱۳۵۵/۱۹۳۶. ۴. ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۵۵، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵. ۵. ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۲۸، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵. ۶. ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج ۲، ص ۱۰۴، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. ۷. ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انسابالاشراف، ج ۵، ص ۱۲۵، چاپ گویتین، اورشلیم ۱۹۳۶، چاپ افست بغداد. ۸. ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انسابالاشراف، ج ۵، ص ۱۲۵، چاپ گویتین، اورشلیم ۱۹۳۶، چاپ افست بغداد. ۹. ↑ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج ۱، ص ۳۵۹، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. ۱۰. ↑ ابنحجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج ۲، ص ۱۰۵، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. ۱۱. ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری : تاریخ الامم و الملوک، ج ۱۰، ص ۵۸، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷). ۱۲. ↑ ابنعبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج ۱، ص ۳۵۹ـ۳۶۰، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. ۱۳. ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انسابالاشراف، ج ۵، ص ۱۲۵، چاپ گویتین، اورشلیم ۱۹۳۶، چاپ افست بغداد. ۱۴. ↑ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج ۱، ص ۳۵۹ـ۳۶۰، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. ۱۵. ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انسابالاشراف، ج ۵، ص ۱۲۵، چاپ گویتین، اورشلیم ۱۹۳۶، چاپ افست بغداد. ۱۶. ↑ ابنعبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج ۱، ص ۳۵۹، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. ۱۷. ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انسابالاشراف، ج ۵، ص ۱۲۵، چاپ گویتین، اورشلیم ۱۹۳۶، چاپ افست بغداد. ۱۸. ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انسابالاشراف، ج ۵، ص ۱۲۵، چاپ گویتین، اورشلیم ۱۹۳۶، چاپ افست بغداد. ۱۹. ↑ ابنعبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج ۱، ص ۳۵۹، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. ۲۰. ↑ ابناثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج ۲، ص ۳۷، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳. ۲۱. ↑ ابنعبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج ۱، ص ۳۵۹، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. ۲۲. ↑ ابن عبدربّه، العقد الفرید، ج ۴، ص ۲۶۷، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱/ ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰. ۲۳. ↑ علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجواهر، ج ۳، ص ۷۸، چاپ شارل پلاّ، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹. ۲۴. ↑ ابن طقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، ص ۱۴۳، چاپ و آلوارت، گریفزولت ۱۸۵۸. ۲۵. ↑ احزاب/سوره۳۳، آیه۵۷. ۲۶. ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انسابالاشراف، ج ۵، ص ۱۲۶، چاپ گویتین، اورشلیم ۱۹۳۶، چاپ افست بغداد. ۲۷. ↑ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج ۱، ص۳۶۰، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. ۲۸. ↑ ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج ۲، ص ۳۷ـ۳۸، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳. ۲۹. ↑ محمد بن احمد ذهبی، العبر فی خبر من غبر، ج ۲، ص ۱۰۸، چاپ صلاح الدین منجد، کویت ۱۹۶۰-۱۹۶۶. ۳۰. ↑ ابن عبدربّه، العقد الفرید، ج ۲، ص ۱۹۴، ج ۴، ص ۲۸۶، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱/ ۱۹۸۸ـ۱۹۹۰. ۳۱. ↑ احمد بن اسحاق یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، ج ۲، ص ۱۶۴، تهران ۱۳۵۶ ش. ۳۲. ↑ ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج ۲، ص ۳۸، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳. ۳۳. ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انسابالاشراف، ج ۵، ص ۱۲۶، چاپ گویتین، اورشلیم ۱۹۳۶، چاپ افست بغداد. ۳۴. ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری : تاریخ الامم و الملوک، ج ۴، ص ۳۴۷، ۳۹۹، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ۱۹۶۷). ۳۵. ↑ ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج ۲، ص ۳۸، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳. ۳۶. ↑ خلیل بن ایبک صفدی، کتاب الوافی بالوفیات، ج ۱۳، ص ۱۱۲، ویسبادن ۱۹۶۲. ۳۷. ↑ خلیل بن ایبک صفدی، نکت الهمیان فی نکت العُمیان، ص ۱۴۷، چاپ احمد زکیبک، مصر ۱۳۲۹/ ۱۹۱۱. ۳۸. ↑ خلیل بن ایبک صفدی، نکت الهمیان فی نکت العُمیان، ص ۱۴۷، چاپ احمد زکیبک، مصر ۱۳۲۹/ ۱۹۱۱. ۳۹. ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج ۲، ص ۱۰۶، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. ۴۰. ↑ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج ۱، ص ۳۵۹، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲. ۴۱. ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۸، ص ۱۱۳، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵. ۴۲. ↑ ابن قتیبه، المعارف، ص ۳۵۳، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۰. ۴۳. ↑ مصعب بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، ص ۱۵۹ـ۱۶۰، چاپ لوی پرووانسال، قاهره ۱۹۵۳. ۴۴. ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انسابالاشراف، ج ۵، ص ۱۶۰ـ۱۶۳، چاپ گویتین، اورشلیم ۱۹۳۶، چاپ افست بغداد.